- ضرورت و اهمیت: اغلب موارد تداوم فعالیت های جاری سازمان در گرو تهیه و تنظیم دانش رسمی است. ضرورت دانش غیررسمی در حفظ، توسعه و انتشار دانش سازمانی و استفاده از آن به عنوان مزیتی رقابتی است.
- دامنه استفاده کنندگان از دانش سازمانی: دامنه استفاده کنندگان دانش رسمی، نسبتا محدود است اما همه افراد سازمان و در مواردی پژوهشگران مدیریت از دانش غیررسمی استفاده می کنند.
تقسیم بندی های دیگری در این راستا صورت گرفته است. از جمله تقسیم بندی راب کراس و لوید برد است که پنج نوع دانش را در سازمان ها شناسایی کرده اند:
- نوع اول دانش ضمنی و آشکاری که از طریق تجارب روزمره در هر شغلی به دست می آید و در بیشتر مواقع از طریق تعاملات اجتماعی با دیگر کارکنان اشاعه می یابد.
- نوع دوم دانش سازمانی، دانش ضمنی و آشکاری است که در گروه های کار اشاعه می یابد.
-
-
- نوع سوم، اینکه سازمان ها می توانند ار دانش آشکاری که برای دسترس پذیری نظم یافته و مستند شده برای خلق مخازن دانش بهره ببرند. این مخازن اغلب، انباره های داده یا مراکز داده نامیده می شوند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
- نوع چهارم فرآیندهای سازمانی هستند که فی نفسه، مقدار زیادی دانش را در خود جای داده اند.
- نوع پنجم، دانش جای گرفته در تولیدات و خدمات مورد نظر است.
۲-۱-۴- تعریف مدیریت دانش
طی دهه گذشته مدیریت دانش نه تنها برای دنیای آکادمیک بلکه برای دستگاهای دولتی قانون گذار، بنگاهای اقتصادی سرمایه گذاران و سهامداران نیز به عنوان یک موضوع مهم مطرح گردیده است. اگرچه بیشتر پژوهش های انجام شده در حوزه سرمایه فکری و مدیریت دانش در بخش خصوصی انجام شد. چیزی که به خوبی مشخص می باشد این است که راه کارهای مدیریت دانش، زمانی به طور استراتژیک مدنظر قرار می گیرند و با اهداف و کسب و کار سازگاری دارند، اثربخش ترین هستند (۲۰۰۷،Greiner. Et al،۱۹۹۸،Davenport. Et al).
از ویژگی های سازمان های جدید انباشت بیش از حد دانش است، به طوری که افزایش حجم اطلاعات در سازمان ها و لزوم استفاده از آن در تصمیم های سازمانی طی دو دهه اخیر موجب ظهور پدیده ای به نام مدیریت دانش شده است. این امر ضرورت برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و پایش دانش سازمانی و همچنین مدیریت فرایند دسترسی به دانش درست را با تاکید بر کارایی و اثربخشی ، نشان می دهد.
همچنین پیتر دراکر(۱۹۹۲) معتقد است که در اقتصاد امروز دنیا، دانش منبعی همانند و در عرض سایر منابع تولید مانند کار و سرمایه و زمین نیست، بلکه تنها منبع معنی دار عصر حاضر به شمار می رود. در واقع دانش تنها منبعی در سازمان است که در اثر استفاده، نه تنها از ارزش آن کاسته نشده،بلکه بر ارزش آن نیز افزوده می گردد.(گلاسر،۱۹۹۸) این دانش در رویه ها، دستورالعمل ها، دیدگاه ها اقدامات و تصمیمات سازمانی مستقر و مستتر است و زمانی اهمیت بیشتر می یابد که به محصولات و خدمات ارزشمندی تبدیل شود.(رضائیان و همکاران،۱۳۸۷) کوئین و همکاران،۱۹۹۶ مدیریت دانش را مجموعه ای از فعالیت ها می دانند که به شرکت کمک کرده تا دانش را از داخل و خارج سازمان به دست آورد.(آنا ماریا بوجیکا،ماریا دل مار فونتس،۲۰۱۲) همچنین مدیریت دانش به فرایند تسخیر تخصص های جمعی و بکارگیری هوشمندی در سازمان و استفاده از آنها برای پرورش نوآوری از طریق سازمانی مستمر، اشاره دارد. در دیدگاه علم اقتصاد تعریف مدیریت دانش عبارت است از بهره برداری کارآمد از منابع ناملموس مرتبط با دانش، در همه بخش های اقتصادی برای ارتقاء بهره وری و کیفیت همه عوامل سنتی تولید(گرانت،۱۹۹۱) در تعریف بات(۲۰۰۰) مدیریت دانش، فرایند تسهیل فعالیت های مرتبط با دانش نظیر خلق، کسب، تغییر شکل و استفاده از آن است. هدف سازمان از به کارگیری دانش، تطبیق مداوم خود با محیط خارجی(بازار، شرایط اجتماعی- سیاسی و ترجیحات مشتری) است.
بن فور(۲۰۰۳) مدیریت دانش را به عنوان مجموعه ای از رویه ها، زیرساخت ها و ابزارهای فنی و مدیریتی می داند که در جهت خلق، تسهیم و به کارگیری اطلاعات و دانش در درون و بیرون سازمان ها طراحی شده اند.
باتی و همکاران(۲۰۱۱) مدیریت دانش را ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش های مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها در تصمیم ها و اقدام های سازمان و افراد تغییر می کند.
جونز(۲۰۰۵) مدیریت دانش را رویکردی یپارچه و نظام مند در جهت تشخیص، مدیریت و تسهیم کلیه دارایی های فکری شامل پایگاه های داده، مستندات، رویه ها و سیاست ها و تجارت موجود در ذهن افراد می داند.
فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، تسهیم، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانش مناسب در زمان مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند بین منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت می پذیرد.(افرازه،۱۳۸۴)
مرکز مدیریت دانش در دانشگاه تگزاس آمریکا، مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: فرایند نظام مند کشف، انتخاب، سازماندهی، تلخیص و ارائه اطلاعات است؛ به گونه ای که شناخت افراد را در حوزه مورد علاقه اش بهبود می بخشد. مدیریت دانش به سازمان کمک می کند تا از تجارب خود، شناخت و بینش بدست آورد و فعالیت خود را به کسب، ذخیره سازی و استفاده از دانش متمرکز کند تا بتواند در حل مشکلات، آموزش پویا، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری از این دانش بهره ببرد.
رادینگ(۲۰۰۳) مدیریت دانش را شیوه شناسایی، در اختیار گرفتن، سازماندهی و پردازش اطلاعات جهت خلق دانش می داند که پس از آن توزیع می شود و در دسترس دیگران قرار می گیرد تا برای خلق دانش بیشتر استفاده شود.
مالهوترا(۲۰۰۵) مدیریت دانش فرایندی است که به واسطه ی آن، سازمان ها در زمینه یادگیری(درونی کردن دانش) کدگذاری دانش(بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش مهارت هایی را کسب کنند.
استیو هالس مدیریت دانش را فرایندی می داند که سازمان ها به واسطه ی آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونه ای موثر در تصمیم های خود به کار گیرند.
ادل و گریسون(۱۹۹۸) مدیریت دانش نگرش های سیستماتیک را برای یافتن، درک و استفاده از دانش برای خلق ارزش به کار می گیرد.
وندر اسپک و اسپیچ کروت(۱۹۹۷) مدیریت دانش کنترل صریح بر دانش درون سازمان که هدف آن رسیدن به اهداف سازمان است.
پتراش(۱۹۹۶) مدیریت دانش اکتساب دانش درست برای افراد درست در زمان درست است که آنها را قادر کند بهترین تصمیم ها را اتخاذ کنند.
۲-۱-۴-۱- دلایل اهمیت به کارگیری مدیریت دانش
سرعت بالای توسعه تکنولوژی های جدید و ارتباطات دیجیتال منجر به افزایش اهمیت مدیریت دانش به عنوان یک منبع حیاتی برای کسب مزیت رقابتی گردیده است(ان.دی.للا،۲۰۱۰). نبود فضای رقابتی در بین سازمانهای دولتی دلیلی برای عدم توجه به مقوله مدیریت دانش نیست.سازمان های دولتی باید با مقایسه بین وضعیت کنونی و گذشته خود سعی در بهبود ارائه خدمات خود به ارباب رجوع بوده و تلاش کنند تا فرایندهای درونی خود را به نحو اثربخشی انجام دهند. مدیریت دانش با تسهیم دانش در سازمان و به حافظه سپردن دانش افراد در حافظه سازمانی می تواند کارکنانی دانشی بار آورد که پاسخگوی نیاز مراجعین خود باشند. مراجعینی که روز به روز آگاه تر می شوند و توقعات بالاتری را از سازمان ها دارند. در چنین فضایی خلق و مبادله دانش یک فاکتور اساسی در سازمان های دولتی برای ارائه خدمات بهتر و تصمیم گیری های منطقی تری باشد(ان.دی.للا،۲۰۱۰).
مکینتاش(۱۹۹۹)و اکول(۲۰۰۳)عوامل زیر را در اهمیت و گرایش به مدیریت دانش شناسایی کرده اند. جهان گرایی و رقابت منجر شد تا دانش به عنوان ارزشمند ترین منبع استراتژیک شناخته شود و توانایی سازمان به منظور کاربرد دانش برای استفاده از فرصت های بازار و حل مسئله مهم ترین آن گردد. اجرای بعضی از استراتژی های رقابتی منجر به کاهش نیروی کار شده است که دانش ارزشمندی را در خود حفظ می کند. در هر صورت برخورد هوشمندانه با منابع دانش عاملی موثر و مهم در موفقیت سازمان ها به شمار می رود. در بیان دلایل اهمیت مدیریت دانش به موارد زیر را مورد توجه قرار میدهیم :
- دانش موتور تولیدکننده درآمد است . ۲- دانش یک دارایی مهم و استراتژیک سازمانیست ۳- رشد روزافزون مشاغلی که بر پایه ایجاد و استفاده از دانش قرار دارند . ۴- همگرایی فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و ظهور ابزارهای نوین در این زمینه . ۵- کاهش شکاف علمی - اقتصادی میان کشورهای غنی و فقیر . ۶- اشتغالزایی ؛ بگونهاییکه به عنوان نمونه ، در سال ۲۰۰۲ هشتاد درصد شاغلان در پستهای مرتبط با دانش ، در کارهای خدماتی سازمانهای پیشرفته ، مشغول به کار بودهاند . ۷- ایجاد ارزش افزوده قابل توجه با بکارگیری مدیریت دانش . و اما نبود مدیریت دانش در سازمان ، مشکلات و زیانهایی نظیر موارد ذیل به همراه خواهد داشت :
۱- عدم وجود نشانههای ابداع و ابتکار . ۲- عدم اولویتبندی و استفاده از انواع دانش . ۳- عدم مشاهده دانش خارجی . ۴- عدم جذب دانشگرهای جدید . ۵- عدم استفاده از مدیریت سیستمهای اطلاعاتی . ۶- مخفی و سیاسی کردن اطلاعات . ۷- ایجاد شکاف در سازمان در نتیجه ایجاد فاصله کارشناسان . ۸- احتکار دانش به جای ازدیاد آن . ۹- فراموش شدن موارد مهم و اساسی سازمان . ۱۰- استفاده محدود از دانشهای موجود . ۱۱- نبود مستندات در خصوص تجربیات به دست آمده ۱۲- سیستم انگیزشی نامناسب برای تسهیم دانش و توسعه آن . و بسیاری موارد اینچنینی دیگر که بر اهمیت بکارگیری مدیریت دانش دلالت نمودهاند. (مکینتاش،۱۹۹۹، اکول،۲۰۰۳)
۲-۱-۴-۲- عوامل اصلی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه محققین(والمحمدی،۱۳۸۸)
عوامل اصلی موفقیت
اسامی محققین
رهبری و پشتیبانی مدیریت ارشد
اسکای رمه و آمیدون(۱۹۹۷)،هولس اپل و جوشی(۲۰۰۰)،دانپورت و همکاران(۱۹۹۸)، لیبوویتز (۱۹۹۹) ،حسنعلی(۲۰۰۲)،مرکز کیفیت و بهره وری آمریکا(۱۹۹۹)،ریبیر و سیتار(۲۰۰۳)،وانگ و آسپینوال (۲۰۰۵) ،البوسعیدی و الفمن(۲۰۰۵)،چانگ(۲۰۰۶)،اخوان و جعفری(۲۰۰۶)،اخوان و همکاران(۲۰۰۶)،جغفری و همکاران(۲۰۰۷)،دوپله سیس(۲۰۰۷)
فرهنگ سازمانی
دانپورت و همکاران(۱۹۹۸) اسکای رمه و آمیدون(۱۹۹۷)، لبوویتز(۱۹۹۹) مرکز کیفیت و بهره وری آمریکا(۱۹۹۹)، وانگ و آسپینوال(۲۰۰۵)، البوسعیدی و الفمن(۲۰۰۵)،چانگ(۲۰۰۶)،مک درموت (۲۰۰۱) ،هانگ و همکاران(۲۰۰۵)بوزبورا(۲۰۰۷)،اخوان وهمکاران(۲۰۰۶)،حسنعلی(۲۰۰۲)،دوپله سیس(۲۰۰۷)
[دوشنبه 1400-09-29] [ 04:37:00 ق.ظ ]
|