۲-۱-۵- عدالت درنگاه اسلام وغرب:
۲-۱-۵-۱- معانی عدالت درنگاه غرب:
درنظرافلاطون :عدالت وقتی حاصل می شود که اجزای سه گانه روح (غضب وشهوت وعقل) تحت فرمان عقل باشند.
درنظرارسطو : عدالت، عبارت است از، داشتن رفتاربرابربا دیگران.
ودرنظراکوئیناس:عدالت واقعی زمانی است که،حاکم به هرکس مطابق شان و شایستگی اوامتیازبدهد. (اخوان کاظمی ،۵۴:۱۳۷۹).
۲-۱-۵-۲- معانی عدالت درمکاتب غرب:
الف- لیبرالیسم : ازآنجاکه هرکس فقط خود رامالک زندگی خود می بیند، عدالت،حق برخورداری ازکالاهای ضروری نیست؛بلکه فقط حق «کشته نشدن» است . این نظر انسان رامختار درعمل می بیند تاجایی که به آزادی دیگران لطمه نخورد.
ب- سوسیالیسم : نیل به برابری یعنی ازهرکس برحسب توانش وبه هرکس برحسب نیازش.
ج- قراردادگرایان : حداکثرسازی سعادت یارضایت کامل.
د- فمینیسم : برخورداری زنان از فرصت های مشابه در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی (همان منبع).
۲-۱-۵-۳- معانی عدالت درنگاه اسلام:
الف- ازنظرفقه: ملکه ای که موجب تقوامی شود. (انجام واجبات وترک محرمات).
ب- ازنظرکلام: هرچیزراسرجای خود نهادن که برابراست باکار حکیمانه.
ج- ازنظرفلسفه واخلاق: از هماهنگی سه قوه غضبیه ،شهویه وناطقه فضیلت چهارمی به وجود خواهد آمد که عدالت نام دارد. به طورکلی مفهوم عدالت از نگاه اسلام بسیاروسیع ونافذ درابعاد گوناگون زندگی بشری است. بدین گونه که عدالت درآنجاکه به توحید یامعاد مربوط می شود به هستی وآفرینش شکل خاصی میدهد نوعی جهان بینی است . آنجا که به نبوت و تشریع وقانون مربوط می شود یک مقیاس ومعیارقانون شناسی است . آنجا که به امامت ورهبری مربوط می شود یک شایستگی است .آنجا که پای اخلاق به میان میآید آرمانی انسانی است وآنجاکه به اجتماع کشیده می شود یک مسئولیت است.
د- درعلم سیاست :عدالت صفت نهادهای اجتماعی است نه افراد(همان منبع).
۲-۱-۶- مؤلفه های عدالت ازنظراسلام:
۱- پرهیزازتبعیض وتجمل گرایی
۲-زهدگرایی
۳- ذکرومناجات
۴- به کارنگرفتن عناصرطاغوتی
۵- اصول گرایی
۶- احرازازتملق گویی(همان منبع).
۲-۱-۷- عناصروموجبات عدالت:
اجرای عدالت دارای سه عنصرمی باشد:
الف- قانون عادلانه
ب- اجرای عادلانه
ج- شعورمردم به حقوق خود(قوامی،۱۳۸۳: ۱۵۸).
۲-۱-۸- عدالت دروظایف مدیریت:
الف – برنامه ریزی: برنامه ریزی متعادل که مصالح و مفاسد درآن لحاظ شده، باعث شودبا استفاده ازکمترین امکانات بیشترین بهره وری را درکوتاه زمان داشت. پس عدالت، دوگونه با برنامه ریزی درمی آمیزد:
۱- شکل محتوایی
۲-شکل بیرونی :که بایدبانگرش عادلانه ودورازگناه و فریب تنظیم شود.
پس برنامه ریزی عادلانه وبرنامه عادلانه تعیین کننده چشم اندازروشن برای سازمان هستند.
معیارهای برنامه ریزی عدالت محورعبارتنداز:
۱-تکیه کردن برقرآن
۲-مراعات تقوا
۳-عجله نکردن وپخته عمل کردن
۴-دقت
۵-پایان نگری
۶-حساب بودجه وهزینه
۷-اعتقاد به امکان هرشکل(برای هر کاری راه حلی وجوددارد).
۸-استفاده از تجربه دیگران
۹-تفکروتعمق کافی
۱۰-اکتفانکردن به محسوسات
۱۱-مقایسه بابرنامه های مشابه (آنچه نشده راباآنچه شده باید مقایسه کردچون برنامه ها مانند یکدیگرند).
۱۲-شناخت قوانین تاریخ
۱۳-شناخت جایگاه هرچیز
ب- سازماندهی: در هر مرحله ازآن تعریفی ازعدالت کاربرد دارد؛
-
- در تقسیم کار(وضع الشی فی موضعه).
-
- درهماهنگی، همان رعایت توازن وتناسب.
-
- درشرح وظایف به معنای رعایت مفاسدومصالح که همان «عدل درتشریع»است.
- در ارتباطات و سلسله مراتب به مفهوم موزون بودن وتعادل است که دراسلام دید ولایی نام دارد. ازلوازم عدالت به معنای موزون بودن وحدت فرماندهی است یعنی هرفرد یک رئیس داشته باشد. بدین معنا هرچه مدیر عادل تر باشد فرمانش نافذتراست.
ج- نظارت: فرد کنترل کننده باید اهل احقاق حق باشد، تبعیض نکند، نه خیلی سخت گیرونه خیلی مسامحه گرباشد.
د-رهبری: رهبرعادل بهترین انسان هاراانتخاب میکند و به هرکس اختیارنمی دهد،حقوق هرکس را می پردازد،هرچیزرا سرجای خودقرارمی دهد،اهل اعتدال ومیانه روی است،درپاداش وتنبیه افراط و تفریط نمی کند،سازمانی موزون و متعادل تشکیل میدهد، برزیردستان تحکم نمی کند ورشد آنان رامی خواهد.
ه – انگیزش : تمام شاخصه های رهبرعادل موجب انگیزش در کارکنان خواهد بود (همان، ۱۵۹).
۲-۱-۹- ابعادعدالت دروظایف مدیریت:
۱-نظارت براستخدام: مطابق باقانون و دوری ازپارتی بازی.
۲-استخدام بهترین وشایسته ترین نیروبرای هرمنصب: این مورد، همان شایسته سالاری(وضع الشی فی موضعه)میباشد، بدین معنا که بیشترین تناسب بایدبین شغل وشاغل باشد.در این مورد نقش مدیردردوشاخه کلی موردتوجه است :