۲-۳-۲منابع تشکیل دهندۀ خود پنداره

خود­پندارۀ هر فردی تا حد زیادی نوعی انعکاس و بازتاب طرز رفتار و تفکر دیگران نسبت به اوست. نقش افراد مهم (پدر، مادر، خواهران، برادران، معلم و همسالان) در زندگی کودک در سال‌های اولیه زندگی یعنی زمانی که کودک منبع و مرجع دیگری برای مناسب تشخیص دادن یا ندادن رفتارهایش ندارد بسیار مهم است. در خانه افراد مهم زندگی کودک، والدین او هستند و در درجۀ دوم خواهران و برادران او، در مدرسه عموماً معلمین (بسته به سطح سنی و ویژگی­های شخصیتی کودک) و همسالان و هم­کلاسی­ها هستند که در شکل­ گیری خود­ پندارۀ کودک اهمیت دارد. از دیگر منابع تشکیل دهندۀ خودپنداره در کودک در همین سنین بازخوردهای فیزیکی است که از جست و جوها و تحقیقاتش در محیط فیزیکی اطرافش به دست ‌می‌آورد. این نوع بازخوردها شامل اطلاعات به دست آمده از تجارب خود کودک است تا عقاید و نگرش­های دیگران نسبت به کودک مثلاً هنگامی که کودک در حال بازی کردن با تعدادی مکعب است و سعی می‌کند شکل خاصی را بسازد اما به علت فرو افتادن مکعبها قادر به انجام این کار نیست. او به محدودیت و ناتوانایی اش بدون اینکه نیازی به گفتن توسط دیگران باشد پی می‌برد.

بسیاری از فعالیت‌هایی که کودک انجام می‌دهد بازخورد های گفتن توسط دیگران باشد پی می‌برد. بسیاری از فعالیت هایی که کودک انجام می‌دهد بازخوردهای مسقتیم و بی واسطه دارند که به او می فهماند توانایی انجام این فعالیت را ندارد و یا مهارت لازم برای اتمام موفقیت آمیز این کار را ندارد. از این قبیل فعالیت‌ها می توان به دوچرخه سواری، دویدن، اسکی کردن، بازی با مکعب ها و شنا کردن اشاره نمود. خود پنداری شکل گرفته شده ‌بر اساس بازخوردها به ارائه علایمی منجر می شود که به کودک کمک می کند تا به توصیف چگونگی و نوع شخصیتش بپردازد. فرضیه هایی راجع به میزان لیاقت، توانایی و شایستگی اش بسازد و یا به کمک آن دریابد که با دیگران چگونه رفتار کند و به رفتار دیگران با خودش توجه نماید (کوپر اسمیت و فلومن[۱۱۱]، ۱۹۷۶).

۲-۳-۳ ابعاد خودپنداره

به طور خلاصه عده ای که صاحب نظران اعتقاد دارند که خود پنداره دارای سه بعد اساسی است که به شکل گیری خود پنداره کمک می‌کند:

۱-تجارب کودک در تعامل با محیط که شامل وقایع مهم زندگی کودک و تجارب عادی و روزمره زندگی اش است.

۲-تعامل و ارتباط با افراد مهم زندگی کودک مانند (والدین، خواهران، برادران، معلمین، بزرگترها، همسالان)

۳-اسنادهای کودک (شاولسون و بولز[۱۱۲]، ۱۹۸۲)

۲-۳-۴ رشد و تغییر خود پنداره

‌بر اساس الگوی خود پنداره پویای جکولز (۱۹۹۹ ، ۱۹۸۱ به نقل از سلیمی، ۱۳۸۶)

اولین عاملی که در رشد خود پنداره لازم است آگاهی از خود است. کودک از طریق تعامل با دیگران به تصریع از (وجود) خویش در محیط آگاه می شود و واجد یک هویت[۱۱۳] تحت عنوان من یک کودک هستم[۱۱۴] می شود، این هویت ارزیابی می شود به عبارت دیگر درکی از من شکل می‌گیرد و یک خودپنداره ایجاد می شود. این امر غالباً به میزان زیادی به نحوۀ اداراک کودک از واکنش دیگران نسبت به خودش بستگی دارد. اثرات محیطی، عوامل شرطی کننده (پاداش و تنبه) و افراد مهم در نحوۀ ارزیابی کودک از خود نقش دارند.

این مطالب دلالت بر این امر دارند که موقعیت آموزشی اولیه نقش اساسی در شکل­ گیری خودپنداره دارد. تجربه ­های خوشایند و ناخوشایند که کودکان طی سال‌های اولیه کسب ‌می‌کنند، می‌توانند اثرات طولانی و ماندگاری بر ادارک آن ها از خود در سال‌های آینده داشته­باشند.

کوپر اسمیت و فلدمن (۱۹۷۶) می‌گویند خودپنداره پیش از هشت سالگی ایجاد می شود.

و همراه با افزایش تجارب، خودپنداره (فرضیه ­های فرد راجع به خودش) مشخص­تر و ثابت­تر می­گردند. اما مانند دیگر مفاهیم آمادگی تغییر پذیری و تجدید نظر دارند، پس خودپنداره فرضیه ­های موقتی کودک هستند که به وسیلۀ او ساخته یا سازماندهی می­گردند و به توجیه و تفسیر ویژگی­های گوناگون تجارب کودک در مقابله با محیط اطرافش می­پردازند. کودک مانند هر مکتشف دیگری هنگامی که فرضیه­اش با اطلاعات و مدارک جدید یا موجود همخوانی و سازگاری ندارد آن ها را تغیر می­دهد و از فرضیه ­های جدیدی استفاده می­ نماید. پورحسین (۱۳۸۳) خود پنداره را به عنوان یک کلیت منسجم و پویا از تصاویر خود نسبت به ویژگی­ها و خوصیات درونی و بیرونی خویش می­داند که از تعامل تجربیات درون و بیرون شکل ‌می‌گیرد و به تدریج پیچیده­تر و متحول می­ شود.

من عامل اصلی این تحول محسوب می­ شود، هر اندازه سن افزایش می­یابد خودپندارۀ او پیچیده­تر و متحول­تر می­ شود. ممکن است این تحول همواره در جهت ارتقاء و افزایش نباشد بلکه گاهی در جهت کهتری و کاهش سطح خودپنداره و عزت نفس اتفاق بیفتد. بنابر­این خودپنداره همیشه قابل تغییر است زیرا که در اثر رابطۀ شخص با محیط، پندارۀ او از وجود خویش دائماً تغییر می­ کند. ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیادتر از دوران بزرگسالی است، اگر چه خودپنداره متغییر است لیکن در عین حال سعی می­ کند ثبات خود را نگه دارد، رشد خودپنداره یک فرایند مستمر است.

در یک شخصیت سالم در تمام طول دورۀ زندگی ایده­ ها و افکار جدید به طور دائمی جذب شده و ایده­های قدیمی دفع می­شوند (پورکی، ۱۳۷۸ به نقل از نادری ۱۳۹۲). اگر شرایط مساعد باشد خود تغییر پیدا می­ کند. اگر کودک ببیند که جریان آموزشی برایش معنی دار است و باعث خود ارتقایی او می­ شود و اگر درجۀ تهدیدی که برابر تجربه در محیط مدرسه به وجود آمده­است از حد قدرت او بیشتر نباشد، آن هنگام ممکن است به سمت اعتماد به نفس رشد کند (پورکی، به نقل از نادری ۱۳۹۲۱۳۷۸). انسان‌ها کارهایی را انجام می­ دهند که احساس شایستگی و اعتماد به خود را در آن ها به وجود می آورد و از فعالیت­های غیر آن اجتناب ‌می‌کنند. اگر فرد در جریان تفکراتی که در بارۀ خویش و توانایی­هایش دارد ‌به این نتیجه برسد که توان یک کاری را انجام بدهد، برای کسب موفقیت و عملی کردن آن تلاش می­ کند، پس از آنکه توانست از عهدۀ آن کار برآید دیدگاهی جدید از خودش و توانایی­اش در او شکل ‌می‌گیرد که همان خودپندارۀ اصلاح شده­است که براثر تغییر شکل ‌می‌گیرد. (تفرشی به نقل از مجازی دلفارد، ۱۳۸۹)

۲-۳-۵ عوامل مؤثر بر رشد خودپنداره

چند عامل بر افزایش خودپندارۀ دانش ­آموزان در مدرسه پیشنهاد شده­است:

۱-عامل اصلی ایجاد محیطی حمایت­گرو محبت­آمیز با مرزهای مشخص است، محیطی که نه تنها در مدرسه بلکه در خانه نیز برای بهبود خودپندار، مفید است (کوپر اسمیت، فلدمن، ۱۹۷۶).

۲-عامل دیگر مسئولیت دادن به دانش ­آموزان است که به افزایش توازن شخصی که عزت نفس را بالا می­برد کمک می­ کند. باید به دانش ­آموزان فرصت انتخاب داده­شود و این امکان برای آن ها فراهم آید که فعالانه در دروس شرکت کنند. باید به دانش ­آموزان خردسال مسئولیت کارهای کوچک داده­شود مثل تمیز نگه داشتن کلاس، پاک کردن تابلو و غیره. در حالی که دانش ­آموزان بزرگتر باید به صورت فعال در وضع مقررات کلامی مشارکت داده­شوند. معلم باید حامی دانش ­آموز بوده و شرایطی به وجود بیاورد که در آن به مشارکت دانش آموزان بها داده­شود. (پورکی،۱۳۷۸به نقل از نادری ۱۳۹۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...