۲-۲-۳-۴- جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعاٌ ممکن نباشد

جنون در مواردى که فسخ ممکن نیست: چهارمین بند شرط وکالت در طـلاق مربـوط به جنون مرد است، در مواردى که فسخ نکاح شـرعاً امکـان نـدارد . قـانون مـدنى جنون را تعریف نکرده، ولى فقها به طور دقیق مفهوم این کلمه را روشن نموده انـد. منظور از جنون و اختلال عقل، آن است کـه شـخص در انجـام وظـایف عـادى و معمولى روزانه خویش نامتعادل شده و اعمال بدون هدف از او سر بزند . زن و شـوهر بایـد در غـم و شـادى یکـدیگر شـریک باشـند و ایـن همبستگى را تا حد تحمل خود حفظ کنند. (ابراهیمی، ۱۳۸۸، ص۴۸) تفاوت نکاح با زندگى آزاد زن و مـرد در همین نکته است که در پرتو ازدواج، تکلیف با عشق در هم مـى آمیـزد و فـداکارى جانـشین خودخـواهى مـی‌شود. درسـت اسـت کـه حقـوق نمـی‌توانـد انتظـار از خودگذشتگى داشته باشد، ولى زناشویى یک قرارداد مدنى صـرف نیـست. در ایـن نهاد حقوقى، اخلاق و مذهب سهم مؤثرى دارند، چندان که نکاح را باید آمیزه اى از پیوندهاى مذهبى، اخلاقى و حقوقى شمرد. اخـلاق، رهـا کـردن همـسرى را کـه دیوانه شده و بیش از هر زمانى به پرستارى و همدمى نیـاز دارد مـذموم مـی‌کنـد.حقوق نیز باید تمایل خود را ‌به این داورى اخلاقى نشان دهد و دست کم جنونى را در زمره موجبات طلاق آورد که فوق طاقت متعـارف باشـد. براى مثال، اگر شوهرى مبتلا به جنون شود ولى پزشک اطمینـان دهـد کـه بیمارى، عارضه هاى زودگذر است و با شش ماه درمان بکلى از بین می‌رود، آیا نکـاح آنقدر حرمت ندارد که همسر او را به بردبارى وادارد؟ به نظر می‌رسد رویه قـضایى بادی صدور حکم به طلاق را ویژه مواردى سازد کـه جنـون شـوهر مـستقر بـوده و ادامه زندگى براى زن تحمل ناپذیر باشد. (امیدی فر، ۱۳۷۷، ص۴۷)

۲-۲-۳-۴-۱- تعریف جنون

مجنون صفتی است که شخص حقیقی ممکن است متّصف به آن باشد. البته این صفت از اوصاف فاضله محسوب نمی‌شود بلکه صفتی است که اگر شخصی متّصف به آن باشد از قدر و جایگاه اجتماعی او می کاهد. به همین دلیل همه گریزانند از اینکه مجنون باشند این ویژگی در قضاوت عرف آن قدر حقیرانه است که حتی ممکن است به عنوان ناسزا کسی در معرض آن قرار گیرد. (موثق الانق ،۱۳۷۲،ص ۱۷)

«رشد» در مقابل «سفاهت» قرار دارد و آدم رشید کسی است که سفیه نیست ولی« عقل» در مقابل «جنون» قرار دارد و آدم عاقل کسی است که مجنون و دیوانه نباشد نه اینکه سفیه نباشد. آدم مجنون هیچ تکلیفی ندارد و سر و کارش با طبیب و دارو است و حتی نمی‌شود به او گفت برو و خودت را معالجه کن بلکه این وظیفه اطرافیان است که برای معالجه (او چنانچه ممکن باشد) تلاش کنند، ولی رشد در مقابل جنون قرار ندارد، بلکه رشد ‌به این معنا است که انسان در عین اینکه عاقل است نه دیوانه، ولی ممکن است لیاقت و توان بهره برداری از امکانات مادی و معنوی خویش را نداشته باشد، به چنین شخصی فرد رشد نیافته و غیر رشید می‌گویند نه مجنون و دیوانه. ‌بنابرین‏ عقل و جنون یک چیز است و رشد و بی رشدی چیز دیگر. جنون، بیماری است و چاره اش طبیب و دارو و بی‌رشدی معلول نقص در تعلیم و تربیت، بی رشدی ناآگاهی است و بی هنری، نه بی عقلی و چاره اش آموختن و تعلّم است. (حاجیان، ۱۳۷۹،ص۸۴)

۲-۲-۳-۴-۲- اقسام جنون

مجنون بیماری است که نیاز به حمایت و درمان دارد. با وجود این تمامی مجانین از حیث درجه جنون در یک مرتبه قرار ندارند زیرا جنون دارای مراتب و حالت‌های مختلفی است بعضی از مجانین بی آزار و بی خطرند آنان حتی ممکن است دارای ترس‌هایی شدید، افسردگی های روحی و … نیز باشند. این دسته از محجورین اگر مورد اذیت و آزار قرار گیرند توان دفاع از خود را ندارند. شدت عارضه مغزی روانی ممکن است تجلی بیشتری داشته باشد. در این صورت رفتارهای شخص مجنون ممکن است خطرناک و دردسرساز باشد. شدت خطر گاهی کم و گاهی زیاد است و حتی در مواقعی برای ایمن شدن از رفتارهای خطرناک شخص مجنون لازم می شود او را به زنجیر بکشند. آنچه از نظر حقوقی دارای اهمیت است این است که حداقل مرتبه جنون به اثبات رسد و شدت آن که بیشتر در سایر علوم مورد توجه قرار می‌گیرد از نظر حقوقی اهمیتی ندارد. ماده ۱۲۱۱ قانون مدنی که برگرفته از فقه امامیه است در این خصوص مقرر می‌دارد:

«جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.» بعضی از حقوق ‌دانان بر این مقرره انتقاد وارد کرده‌اند و گفته اند برخی از کشورها نظیر فرانسه بین درجات جنون تفکیک قائل شده اند و متناسب با درجه آن رژیمی برای حمایت از محجور برقرار کرده‌اند. اما در حقوق ایران قانون‌گذار بدون هیچ گونه توجهی ‌به این درجات جنون به هر درجه که باشد را موجب حجر دانسته است. (سنهوری، ۱۳۳۷ ص۳۸)

۲-۲-۳-۴-۲-۱- جنون دائمی

جنون دائمی یا مستمر یا اطباقی جنونی است که استمرار داشته باشد. در جنون دائمی استمرار وجود دارد و به عبارت دیگر این جنون همیشه با فرد همراه است، در حالی که در جنون ادواری، حالت دیوانگی گاه عارض می شود و گاه افاقه و درمان دست می‌دهد. به موجب تبصره ۲ ماده ۵۱ ق.م.ا. در جنون ادواری، جنون حین ارتکاب جرم شرط رفع مسئولیت است که در عمل مشکلاتی برای دادگاه و کارشناسان ایجاد می‌کند. به هر حال احراز این جنون نیز با دادگاه خواهد بود که به یاری گرفتن از متخصصان و کارشناسان و همچنین با توجه به پرونده بالینی مجرم، اظهارات گواهان و دیگر قراین موجود رسیدگی کند که آیا حین ارتکاب جرم مجرم دیوانه بوده و یا نبوده است. (مدرسی حسینی، ۱۳۵۸،ص ۲۲)

۲-۲-۳-۴-۲-۲- جنون ادواری

جنون غیراطباقی یا نامستمر جنونی است که گاه شخص به حالت عادی یا خردمندی باز می‌گردد و گاه دچار جنون می شود. که جنون از نوع ادواری از بین برنده اهلیت افراد است اما جنون منقطع اگر اثبات زمان جنون و خردمندی ممکن باشد تنها در زمان خردمندی اهلیت دارد. (انصاری، ۱۳۸۸، ص۷۹۱)

۲-۲-۳-۴-۲-۲- مواردی از جنون که فسخ نکاح شرعاٌ ممکن نیست

با توجه به آنچه ذیل بند «ب» در صفحه هشت قباله های ازدواج آمده است، امضای زوج (شوهر) ذیل شرط چهارم به مفهوم آن است که زوجه (زن) وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر دارد که در صورت تحقق این شرط ، با اخذ اجازه از دادگاه مطلقه شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...