مقدمه :
صادرات به عنوان موتور محرکه اقتصاد و رمز بقای کشورها در بازارهای جهانی نقش مهمی را در عرصه اقتصاد ایفا می کند، زیرا تقویت ظرفیت های تولید و ایجاد ظرفیت های جدید ضمن هموار کردن راه توسعه صادرات نقش دولت را به عنوان تضمین کننده سرمایه گذاری های موجود و کاهش انحصار پررنگ تر می کند. از سوی دیگر صادرات امکان استفاده از بازارهای جهانی را برای رشد تولید داخلی مهیا کرده و بنگاه های تولیدی را قادر می سازد از محدودیت های بازار داخلی رها شده و با توسعه صادرات بازارهای جهانی را هدف قرار داده و از صرفه های اقتصادی حاصل از مقیاس تولید بیشتر بهره برداری کنند.یکی از مهم ترین ابزارهای استراتژی توسعه صادرات، برخورداری از مزیت نسبی در گردونه مبادلات خارجی است. ممکن است کشوری از لحاظ تولید مزیت داشته باشد ولی از نظر بازرگانی فاقد مزیت باشد. فقدان مزیت بازرگانی از ناکارایی نسبی در بازار کالادر مراحلی همچون بسته بندی، حمل، کنترل کیفیت، استانداردهای تولیدی، عدم دسترسی به اطلاعات مربوط به تجارت جهانی و… ناشی می شود .
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فصل اول : کلیات تحقیق
مقدمه
محققانی که بدنبال شناسایی محرک های موفقیت صادرات بوده اند دریافته اند که استراتژی های بازاریابی و استراتژی هایی که شرکت ها در بازار صادرات خود اتخاذ می کنند بر تعیین عملکرد صادراتی اثر گذار است. در ادبیات بازاریابی صادرات ، علاقمندی خاصی به انعطاف پذیری استراتژیک وتاثیراتی که این امر بر عملکرد صادراتی دارد وجود دارد . شرکت های انعطاف پذیر آنهایی هستند که رفتارشان با مفاهیم انعطاف پذیری در یک راستا قرار دارد. (Hunt and Morgan, 1995)
این شرکت ها با تغییرات محیط بین المللی خود را هماهنگ کرده و تغییرات محیطی را در خود نهادینه می کنند . این امر می تواند بر عملکرد صادراتی و افزایش سهم بازار و توسعه بازار صادراتی محصول اثر گذار باشد .
محققان معتقدند ؛ انعطاف پذیری استراتژیک می تواند بصورت بالقوه عملکرد را بهبود داده و موجب سود آوری و بهبود صادرات گردد . سوال اصلی این تحقیق این است که انعطاف پذیری استراتژیک چه تاثیری بر عملکرد صادراتی و توسعه بازار صادرات دارد ؟
بیان مسأله
عملکرد صادراتی حاصل عملیات سازمانی است که شامل دستاوردها و اهداف داخلی و خارجی شرکت می باشد.دراینجا، عملکرد صادراتی به عنوان کسب اهداف سازمانی تعریف شده و درآن توسعه محصول و توسعه بازار که درنتیجه موجب کسب سودآوری برای شرکت خواهد شد موردتوجه قرارمیگیرد . میزان موفقیت یک شرکت در امر صادرات را میتوان با عملکرد صادراتی آن ارزیابی نمود .برای سنجش عملکرد صادراتی ، سه معیار مختلف مالی ، غیرمالی و مرکب وجود دارد . معیارهایی چون فروش ، سود و رشد از جمله معیارهای مالی و معیارهایی نظیر موفقیت ، رضایت ، دستیابی به اهداف از جمله معیارهای غیرمالی به شمار می آیند . معیارهای مرکب نیز بر اساس انواع متنوعی از معیارهای عملکردی بناشدهاند .تحقیقات مختلفی در زمینه عوامل موثربرعملکرد صادراتی صورتگرفته است. Cooper, 2005)) در هر کدام از این تحقیقات، متغیرهایی مدنظر بودهاند که بنا به نظر محقق ، به طورمستقیم یا غیرمستقیم بر عملکرد صادراتی موثربودهاند. تعداد متغیرهای بررسی شده تاحدودی گسترده بودهاند .این گستردگی به حدی است که حتی موجب ایجاد نتیجهگیریها ، ابهامات و یافتههایی متناقض نیز شدهاست .اغلب تحقیقات اولیه در زمینه صادرات در جهت تشخیص صادرکنندگان از غیرصادرکنندگان بودهاست ، به این معنیکه یشتر فرآیندبینالمللیشدن شرکت را مدنظرقرارمیدادند. بعدازآن، محققین به بررسی فاکتورهای خارجی موثر بر رفتارصادراتی، نظیر برنامه های تشویقی درست، رویآوردند. درسومین مرحله، محققین به بررسی فاکتورهای مربوط به رفتار شرکت ها ، متناسب با صادرات و نتایج آن پرداختند . محققین دستهچهارم فاکتورهایی را موردبررسی و مطالعه قراردادندکه بر عملکرد یا موفقیت صادراتی ، شرکتها موثر میباشند .به عنوان مثال ،کاسیکید و همکارانش با ارئه مدلی به بررسی تاثیر سه عامل خصوصیات عینی شرکت ، متغیرهای مرتبط با درک صادرات ( اندازه و تجربه صادراتی، انگیزه صادرات ، مشکلات صادرات ، مزیت های رقابتی ) و تعهد به صادرات ( بخش مجزای صادرات ، ورود به بازار خارجی و معیارهای انتخاب مشتری ، بازدید مداوم از بازار صادراتی ، برنامه ریزی وکنترل صادرات ) بر روی عملکرد صادراتی در کشورهای اروپایی پرداختند .وایت و گریفیت و ریانز نیز به تجزیه وتحلیل تعدادی از روش های اندازه گیری عملکرد صادراتی در بخش خدما ت پرداختند. والاس و بیکر نیز در استرالیا مدلی را برای متغیرهای موثر بر عملکرد صادراتی ارائه دادند. آنها در این مطالعه متغیرها را به دو دسته متغیرهای غیرملموس( گرایشی ، مهارتی ، دانشی ) و ملموس ( توزیع ، محصول ، ارتباط با مشتری ، کنترل ، عرضه کنندگان ) تقسیم نمودند. (Christensen, 2007)
۱٫۲٫۱ انعطاف پذیری استراتژیک
پر واضح است که رفتارهای بازارگرایی در خلا شکل نمیگیرد و بسیاری از عوامل احتمالا بر چگونگی عملکرد صاردات شرکت در محیط بین المللی اثر گذار است . (Aaby and Slater,1999; Sousa et al., 2008; Zou and Stan, 1998)
اما مبحث اساسی که درادبیات بازارگرایی و عملکرد صادراتی می بایست مورد بررسی قرار گیرد، مفهوم انعطاف پذیری استراتژیک است. هدف کلیدی تحقیقات عملکرد صادراتی شناسایی و ارزیابی اهمیت پیشرانه های عملکرد صادراتی است . انعطاف پذیری استراتژیک یکی از پیشرانه ها و پیش زمینه های اساسی در این مورد است ، چرا که در ادبیات موضوع انعطاف پذیری استراتژیک شکل دهنده عملکرد بین المللی شرکت می باشد . (Buckley and Casson,1998; Brouthers et al., 2008) تحقیقات دیگری نشان می دهد که انعطاف پذیری استراتژیک و توسعه بازار صادرات هردو نقش اساسی در تعیین عملکرد سازمانی ایفا می کنند . (Johnson et al., 2003) وهردوی آنها برای موفقیت تجاری الزامی هستند . انعطاف پذیری استراتژیک در ادبیات موضوع چنین تعریف شده است : توانایی شرکت برای انطباق و پاسخگویی به تغییرات محیطی . Combe and Greenley,2004,p.1456) ) ویاتوانایی سازمانی برای مدیریت اقتصادی وسیاسی ریسک ها با پاسخگویی بلادرنگ به تهدیدات و فرصت های بازار (Grewal and Tansuhaj, 2001, p. 72) . تحقیقات نشان میدهدبرای دستیابی به انعطافپذیری استراتژیک فعالیتهای آتی(ایجادگزینههای واقعی برای شرکت) صادرکنندگان میتوانند در ساختار صادرات و استراتژیهای صادرات سرمایهگذاری کنند و سیستم قابلیتهای هماهنگ صادرات را ایجادکنند . (e.g., Buckley and Casson, 1998; Johnson et al., 2003; Sanchez, 1995) . سرمایه گذاری فعلی در این گزینه ها می تواند دسترسی به گزینه های تصمیم گیری بیشتری که در نهایت منجر به افزایش سود آوری ، سهم بازار بیشتر و رشد فروش می شود را ایجاد کند . در این تحقیق سه منبع انعطاف پذیری صادرات شناسایی شده است . (سه نوع سرمایهگذاری که می تواندگزینه واقعی ایجادکند.) این سه منبع بر اساس ادبیات انعطاف پذیری استراتژیک در تحقیقات می باشند : اول ، بر مبنای چارچوب مفهومی ارائه شده توسط اولاخ(۲۰۰۰) براذر (۲۰۰۸) و لیبلین (۲۰۰۳) حدی است که درآن شرکت ها در هنگام تصمیم گیری صادارت تجربه صادرات خودراباانعطاف پذیری درمی آمیزند . به ویژه سرمایه گذاری درتجارب صادراتی بزرگتر( از طریق وارد شدن در بازارهای وسیعتر وبیشتر ویادرمحدوده زمانی بزرگتر) به شرکت ها این امکان را می دهد تا خروجی ها را تغییر داده و از بازاهای کم سود تر به بازارهای پرسودتر تمرکزکنند . این امر همچنین به شرکت ها این امکان را می دهد که تنوع رویدادها و ایده ها را افزایش دهند و این امر به ایجاد فرصت های بیشتر برای توسعه راه های جدید شناسایی گزینه های تجاری جدید کمک می کند . (Luo and Peng, 1999) انعطاف پذیری صادرات به معنای شناسایی و رصد فرصت های صادراتی جدید برای کسب مزیت از آنها و اقدام به موقع برای صادرات در این فرصت ها می باشد .
نوع دیگرانعطاف پذیری صادراتی به عنوان انعطاف پذیری هماهنگی تعریف می شود. (Sanchez, 1995) درشرکت هایی که برانعطاف پذیری هماهنگی سرمایه گذاری می شود، انعطاف پذیری در واحد صادرات بالامی باشد . واحد صادرات دارای گزینه هایی برای مدیریت موثر منابع داخلی از طریق الف) تعریف استراتژی هماهنگ ب) شکل دهی مجدد ساختار داخلی متناسب با استراتژی و ج) اجرای هماهنگ استراتژی های بازاریابی جدید می باشد . هنگامی که سرمایه گذاری در انعطاف پذیری هماهنگ صادراتی پایین باشد ، به هرترتیب ممکن است در تصمیمات صادرات ، هماهنگی وجودنداشته باشد و واحدهای وظیفه ای مختلف بر مبنای تشخیص خود عمل کنند و تصمیم نهایی بر مبنای مصلحت نهایی شرکت نباشد . (Cadogan et al., 2005)
۲٫۱٫۲ توسعه بازار صادرات
در ادبیات بازاریابی بین المللی ، راهبرد توسعه بازار صادراتی به این صورت تعریف شده است : تصمیم راهبردی بلندمدت راجع به میزان گستردگی بازار صادراتی در طول زمان و تخصیص تلاشهای بازاریابی میان بازارهای صادراتی مختلف . در این خصوص دو رویکرد بدیل در ادبیات صادراتی شناسایی شده و مورد بحث قرار گرفته است : تمرکز بازار ، به معنی تمرکز استراتژیک یک شرکت بر تعدادی از بازارهای صادراتی به دقت انتخاب شده و تخصیص منابع برای فعالیت های صادراتی در همین بازارها و گسترش بازار. به معنی صادرات به هر تعداد بازار صادراتی که مقدور باشد ، بدون توجه ویژه به بازار خاص. ( Katsikeas,2006) انتخاب راهبرد توسعه بازار صادراتی می تواند تاثیر مهمی بر تدوین راهبردهای آمیخته بازاریابی صادراتی کل شرکت داشته و نهایتا برعملکرد صادراتی آن موثر باشد اما توافق عامی در مورد اینکه کدام راهبرد منجر به عملکرد صادراتی بهتر خواهد شد میان پژوهشگران وجودنداشته است . بدلیل مشکلات مفهومی و روش شناختی در این مطالعات وکمبود پژوهش های تجربی در این زمینه ، نتایج حاصل از آنها یکپارچه نیست و رابطه میان راهبرد بازاریابی صادراتی و عملکرد صادراتی همچنان به عنوان موضوعی حل نشده باقی مانده است (Zou,2002) .اغلب مطالعات مربوط به توسعه بازار صادراتی در یک دوره ۱۰ ساله بین سال های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۵ منتشر شده اند .این مطالعات توجه خود را معطوف این مساله ساخته اندکه کدامیک از راهبردهای نامبرده ( تمرکز بازار یا گسترش بازار ) به عملکرد صادراتی بهتری منجرمیشود. برخی ازاین مطالعات اتخاذ راهبرد تمرکز بازار را پیشنهادمیکنند، با این استدلال که با تمرکز روی نسبتاکمی از بازارهای کلیدی ، شرکت های صادراتی خواهند توانست سهم بازار بزرگتری به دست آورند که آن نیز در جای خود سودآوری بلندمدت آنها را بهبود می بخشد. (Trang,2000) گروه دیگری از این مطالعات استراتژی گسترش بازار را توصیه می کنند ، چرا که بدست آوردن سهم بازارهای محدود در تعداد زیادی از بازارهای صادراتی پراکنده ، شرکت های صادراتی را قادرساخت که ریسک بازار خارجی را کاهش داده و به سطوح سودآوری بالاتری دست یابند. در میان این دو دیدگاه ، برخی از صاحبنظران نیز رویکرد اقتضایی در پیش گرفته و معتقدند که مناسب بودن یک راهبرد توسعه بازار صادراتی خاص ، به عوامل موقعیتی مختلفی از قبیل: محصول ، بازار و متغیرهای خاص شرکت بستگی دارد .(Taylor,2008) باتوجه به نتایج تحقیقاتی که تفاوت معنی داری در عملکرد صادراتی میان دوگروه تمرکز بازار و گسترش بازار مشاهده نکرده اند ، محققان بعدی ( از دهه ۱۹۹۰ به بعد ) رویکردی اقتضایی اتخاذ کرده اند و سعی در شناخت عواملی داشته اند که راهبردهای تمرکز بازار و گسترش بازار را از هم متمایز می سازد . نکته قابل توجه اینکه در جدیدترین پژوهش ها دیگر به متغیر عملکرد صادراتی پرداخته نشده است. در این میان کاتیسکاس و لئونیدو به طور تجربی به شناسایی متغیرهایی پرداخته اند که می توانند توضیح دهند ؛ چرا شرکت ها از یک رویکرد خاص در توسعه بازار صادراتی پیروی می کنند .کاتیسکا و دیگران در جدیدترین پژوهش انجام گرفته در این حوزه به شناسایی تفاوت های موجود شرکت های دارای استراتژی های توسعه بازار صادراتی مختلف، از نظر مدیریت فروش صادراتی پرداخته اند . (Katsikeas,2006)
ضرورت تحقیق
شرکت های صادر کننده و فعال در امر صادرات همواره باید نسبت به عملکرد خود آگاهی داشته باشند و بتوانند معیارهای ارزیابی را مشخص نمایند تا از مزیت رقابتی برخوردار گردند . دولت ها علاقهمندکمک به شرکت ها جهت افزایش صادرات هستند و در این راستا برنامههای ارتقاء صادرات دولت منجر به افزایش بیشتر صادرات شرکتهای کوچک و متوسط در مقایسه با شرکتهای بزرگ میگردد . لذا رفتار صادراتی شرکتهای کوچک و متوسط و همینطور عواملی که نقش مهمی را در موفقیت صادراتی آنها ایفا میکند از اهمیت ویژهای برخوردار است . در این میان توجه شرکت ها به امر بازاریابی و گرایش به بازار میتواند نقطهعطفی در بهبودعملکرد صادراتی آنها باشد. توجه به نیازهای مشتریان میتواندگردش مالی وسودآوری شرکتها را افزایش دهد . از آنجائیکه امر صادرات همواره درکشور ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و تاکید بر صادرات غیرنفتی و ارائه مشوقهای صادراتی بوده است ، درنتیجه انجام این تحقیق با هدف ارزیابی عملکرد صادراتی شرکت های صادر کننده سنگ تزئینی ضرورت پیدا میکند .
۴٫۱ سوالات تحقیق
آیا هرچه انعطاف پذیری صادراتی در شرکت های تولید کننده سنگ های تزیینی بالاتر باشد ، سطح عملکرد صادراتی بالاتر است ؟
آیا هرچه انعطاف پذیری صادراتی در شرکت های تولید کننده سنگ های تزئینی بالاتر باشد ، سهم بازار صادراتی آن بالاتر است ؟
راهکارهای بهبود عملکرد صادراتی شرکت های تولید کننده سنگ های تزئینی کدامند ؟
۵٫۱ اهداف تحقیق
این تحقیق با هدف بررسی انعطاف پذیری استراتژیک بر عملکرد صادراتی انجام می شود . درهمین راستا اهداف زیر دنبال می شود :
بررسی وضعیت عملکرد صادراتی در شرکت های صادر کننده سنگ تزئینی در استان مرکزی
ارائه راهکارهایی برای بهبود عملکرد صادراتی این شرکت ها
۶٫۱ فرضیات تحقیق
فرضیه اصلی اول: انعطاف پذیری استراتژیک بر عملکرد صادراتی اثر دارد .
فرضیه فرعی اول: تجربه صادرات بر عملکرد صادراتی اثر دارد .
فرضیه فرعی دوم: نوع تصمیم گیری استراتژیک شرکت بر عملکرد صادراتی اثر دارد .
فرضیه فرعی سوم: هماهنگی استراتژیک فعالیت های بر عملکرد صادراتی اثر دارد.
فرضیه اصلی دوم: انعطاف پذیری استراتژیک بر توسعه بازار صادرات اثر دارد.
فرضیه فرعی چهارم: تجربه صادرات بر توسعه بازار صادرات اثر دارد.
فرضیه فرعی پنجم: نوع تصمیم گیری استراتژیک شرکت بر توسعه بازار صادرات اثر دارد.
فرضیه فرعی ششم: هماهنگی استراتژیک فعالیت های بر توسعه بازار صادرات اثر دارد.
۷٫۱ تعریف واژگان تحقیق
انعطاف پذیری صادرات: انعطاف پذیری صادرات به معنای شناسایی و رصد فرصت های صادراتی جدید برای کسب مزیت از آنها و اقدام به موقع برای صادرات در این فرصت ها می باشد.
عملکرد صادراتی : معیاری برای ارزیابی توان سازمان ها در مورد میزان موفقیت در بازارهای صادراتی می باشد . این معیار توسط رشد فروش ، سهم بازار و نسبت به رقبا سنجیده می شود .
فصل دوم : مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
به طور کلی برچسب “انعطاف پذیری” به سازمان هایی اختصاص یافته که می توانند به تغییرات بافتی سریع و غیرقابل پیش بینی پاسخ دهند. به طور ویژه تر، انعطاف پذیری استراتژیک به پویایی سهام در بازار محصولات صادراتی اشاره دارد. این انعطاف پذیری ایجاد، نگهداری و حتی تحقق گزینه های استراتژیک در سطح مسیر توسعه صادرات را دربردارد. تأکید بر انعطاف پذیری استراتژیک برای تقویت درک ما از بی نظمی های مشاهده شده در گستره صادرات امیدبخش است. صادرات به عنوان موتور محرکه اقتصاد و رمز بقای کشورها در بازارهای جهانی نقش مهمی را در عرصه اقتصاد ایفا می کند، زیرا تقویت ظرفیت های تولیدوایجاد ظرفیت های جدید ضمن هموارکردن راه توسعه صادرات نقش دولت رابه عنوان تضمین کننده سرمایهگذاریهای موجود وکاهش انحصار، پررنگتر میکند. (Christensen,., 2007) ازسوی دیگرصادرات امکان استفاده از بازارهای جهانی را برای رشد تولید داخلی مهیاکرده و بنگاه های تولیدی را قادر می سازد از محدودیت های بازار داخلی رها شده و با توسعه صادرات بازارهای جهانی را هدف قرارداده و از صرفه های اقتصادی حاصل از مقیاس تولید بیشتر ، بهره برداری کنند . یکی از مهم ترین ابزارهای استراتژی توسعه صادرات، برخورداری ازمزیت نسبی درگردونه مبادلات خارجی است. ممکن است کشوری ازلحاظ تولید مزیت داشته باشد ولی از نظر بازرگانی فاقد مزیت باشد. فقدان مزیت بازرگانی از ناکارآیی نسبی در بازار کالا در مراحلی همچون بسته بندی ، حمل ، کنترل کیفیت ، استانداردهای تولیدی ، عدم دسترسی به اطلاعات مربوط به تجارت جهانی و… ناشی می شود . (Christensen,., 2007)
بازاریابی به عنوان یک پدیده تجاری، یک چارچوب فکری، یک فرایند اقتصادی، یک فرایند تعدیل عرضه و تقاضا، خلق مطلوبیت فیزیکی، زمانی و مکانی، فرایند تمرکز و برابری و توزیع، یک فرایند انتقال مالکیت محصول تعریف شده است. از دیدگاه اقتصاددانان ، بازاریابی یک فرایند اجتماعی است که کالاو خدمات را به گونه یی از تولیدکننده به سمت مصرف کننده هدایت می کند که موجب برقراری تعادل میان عرضه و تقاضا گردیده و اهداف اجتماعی را تامین می کند. Cooper, 2005))
بازاریابی را میتوان ازدیدگاه مشتری نیز تعریفکرد. پیتردراکر در این رابطه تعریف زیر را ارائه می کند: « در صورتی که بازاریابی از نظر نتیجه نهایی آن ملاحظه شود، اساس کار تجارت است. » این تعریف مشخص می کند که تاکید باید بر چه عواملی باشد و این مساله توجیه اقتصادی وجود یک شرکت در یک حرفه یا تجارت است . یک شرکت وقتی می تواند به صورت بلندمدت به کار خود ادامه دهد که رضایت مشتری را تامین کند . این امر مستلزم فعالیت های گوناگون بازاریابی در طی زمان است. بازاریابی مهم ترین قدم در صادرات است. شناخت بازارهای خارجی و راه های نفوذ به آن، شناخت هستههای قدرت ، شناخت رقبا در کشور هدف از مهمترین قسمتهاست که نیازمند تحقیقات و جمعآوریاطلاعات استراتژیک است. استراتژی بازاریابی شامل مشخصکردن گروههایی از مشتریان ( بازار هدف ) است که یک بنگاه می تواند در مقایسه با رقبای خود به نحو بهتری خدمتدهی کند. در استراتژی بازاریابی، یک بنگاه تصمیم میگیردعرضه محصول، قیمت، پخش و کوششهای ترویجیاش را متوجه بخش خاصی از بازار کند. Harrington ,2006))
در حالت ایده آل، استراتژی گزینش شده باید نیازهایی از مشتریان را هدف بگیرد که در حال حاضر در بازار برآورده نشده اند و از ظرفیت لازم برای سوددهی برخوردارند. استراتژی موثر، به این نکته توجه دارد که یک کسب وکار نمی تواند همه کار برای طیف های مختلفی از مشتریان انجام دهد و باید بازار و توانمندی هایش را بررسی و تحلیل و در پایان بر یک بازار هدف ، تمرکز کند . فقدان فعالیت مستمر موسسات و شرکت های دست اندرکار تولید یا بازاریابی جهت تنظیم یک برنامه مدون بازاریابی از ضعف های دیگری بوده که فرصت توسعه صادرات مناسب را از بین برده است. (Christensen,., 2007) توجه به شیوه های بازاریابی صحیح می توانند علاوه بر توزیع و ترویج فروش، طراحی و قیمت گذاری مناسبی را دربر داشته باشد، بدین ترتیب موجبات جلب رضایت مشتری فراهم شده و بازاریابی درست منابع جهت تامین نیاز بازار ایجاد می شود . و این موضوع گام های بعدی را در بررسی قابلیت ها و استعدادهای جذب بازار به دنبال خواهد داشت. یکی از دلایل عدم موفقیت صادرکنندگان نبود اطلاعات صحیح و جامع است که مانع ورودآنها به بازارهای جهانی شده و رشد بالقوه آنها را محـدود می کند. صادرات با طیف وسیعی از عوامل محیطی، مشتریان و رقبایی سرکار دارد که متفاوت با بازار داخلی هستند. به همین دلیل تحقیقات بازار و تبلیغات صادراتی، نیازمند مدیریت و روش های متناسب با بازارهای هدف و مخاطبین آنهاست.یک صادرکننده قبل از ورود به بازار خارجی نیازمند آن است که با انجام تحقیقات لازم در بازار با نوع اطلاعات مورد نیاز و روش جمع آوری آن از کشور دیگری که متفاوت از کشور خود است، آشنا شود. تفاوت های محیطی، تفاوت های فرهنگی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی، مالی، جغرافیایی، بازارهای چندملیتی، مناطق آزاد و توافق های اقتصادی، سطح توسعه اقتصادی و ریسک و عمده اطلاعات مورد نیاز صادرکننده را دربر می گیرد که باید در مورد آنها تحقیق انجام دهد. Khanna T, 2005)) خلاء رویکرد استراتژیک در بازاریابی محصولات صادراتی به خوبی نمایان است. مشکلات اصلی در صادرات به ویژه مشکلات اصلی در زمینه بازاریابی، نحوه بسته بندی و عدم شناخت بازارهای مناسب و عدم تمایل به گسترش بازاریابی و تکامل دانش شناختی، از مواردی هستند که برای حل آنها نیاز به استراتژی و مدیریتی هدفمند ، احساس میشود و تا تفکر ، اندیشه و تحقیقات استراتژیک برای اصلاح این مسائل وجود نداشته باشد، Cooper, 2005)) توسعه بازار صادراتی نیز امکان پذیر نخواهد بود. تحقیقات در بازارهای مقصد باتوجه به سیاستها و محدودیتهای کشورهای مقصد و مبدا و تحقیق و بررسی پیرامون آنها از اقداماتی است که باید برای ورود به بازارهای جهانی صادرات انجام شودواین موضوع مستلزم برنامه استراتژیک بوده تابراساس آن برنامهای جامع وعلمی، طراحی و بهاجراگذاشتهشود. به صادرات بایدبه عنوان پدیده ای علمی نگریست وآنرا طبق اصول صادرات پیش برد و به عنوان یک رشته علمی که روزبه روزمفاهیم تازه تری درآن تعریف می شود، نگریست. با نگاهی به تعریف بازاریابی، میبینیم که تحقیق و تبلیغات جزیی از فرایند بازاریابی بوده و با دیگر قسمتها ارتباط دارد و به طور خاص در بازاریابی صادراتی نقش آنها بسیار حساس و حیاتی است. جهانی سازی رو به رشد بازار ها و افزایش مشارکت سازمان ها در سطح جهانی منجر به این شده تا عملکرد صادراتی مرکز توجهات بسیاری در متون تحقیقتی محققین قرار گیرد. ( Leonidou, 2003; Matanda & Freeman, 2009)
انعطاف پذیری استراتژیک ؛ شناخت مدیریتی
انعطافپذیری استراتژیک به عنوان مجموعه ای از قابلیتهاست که شرکتها را قادر به تغییرمیکند. این توانایی به شکتها فرصت مقابله و رویارویی باتغییرات محیطی را میدهند و همچنین آنهارا قادربه هدایت تغییرات دربازارهای رقابتی بسیار بزرگ یا همان هایپرمارکتها میکند. Matanda,2009)) درحالیکه برخی از مطالعاتتجربی اخیر به بررسی پیامدهای حاصل از انعطافپذیریاستراتژیک پرداختند. و دراین بین رابطه مثبتی بین انعطافپذیری استراتژیک وعملکرد شرکتها بیانداشت و زمانی اتفاق میافتد که شرکتها درحال حرکت بسوی صنایع درحال رشد بوده و یا بایستی با شوکهای محیطی روبروشوند . Khanna T, 2005)) موارد پیشین راجع به انعطاف پذیری استرتژیک در متون تحقیقاتی زیادی یادشدهاند اما بیشتر از لحاظ تئوری گسترشیافته و اجماع کمی بر روی مفهومسازی در این بین به چشم می خورد. در حالیکه مباحث پیشین در این باره بیشتر راجع به شناخت مدیریتی ، منابع شرکت و اختیارات استراتژیک می باشند و در این بین هیچ مدل مفهومی توسعه نیافته و در ارتباط با این اجزا تست ومورد ارزیابی واقع نشده اند . از اینرو اهمیت نسبی فرمولاسیون اختیارات استراتژیک برای توسعه و ارتقا انعطاف پذیری استراتژیک بسیار مهم قلمداد می گردد ولی شواهد تجربی حمایت کننده از این بحث دردسترس نیستند. عدموجود اجماع برروی مفهومسازی با یافته های تحقیقاتی راجع به انعطافپذیری استراتژیک در تضاد میباشد. و همچنین برای مدیرانی که بدنبال درک صحیحی از مضوع میباشند ، مفید نمیباشد . بنابراین توسعه نظریه در ارتباط با شناخت مدیریتی، منابع شرکتی و اختیارات استراتژیک رابطه آنها با انعطاف پذیری استراتژیک مهم و حیاتی است تا منجر به شناخت چگونگی رفتار شرکت ها در زیر سایه تلاطمات محیطی گردد. (Christensen, 2007) کاملا واضح می باشد که توسعه مفهومی از لحاظ نظری در این حوزه منجر به ایجاد نتایج غیرقاطع میگردد. نویسندگانی مانند کومبه و گرینلی ۲۰۰۴ و نادکارینی و نارایانان ۲۰۰۷ به اهمیت شناخت مدیریت در شکل باورها یا طرحوارههای استراتژیک اشارهکردهاند و اینچنین عنوانشدهاست که مدیران از طرحواره استراتژیک برای تصمیمگیری استفاده میکنند . همانطور که طبق گقته پیشینیان راجع به انعطافپذیری استراتژیک استناد می گردد ، الگوهای استراتژیک همانند لنزهایی هستند که مبتنی بر باورها و دانش پیشین میباشند که از طریق آن تصمیمگیرندگان در حوزه استراتژی به تفسیر داده ها میپردازند. از اینرو الگوهای استراتژیک اینچنین پنداشته میشود که بر روی بازشناسایی تغییرات و همچنین انعطافپذیری استراتژیک و رفتار منعطف متعاقب تاثیرگذار میباشند .( Nadkarni and Narayanan, 2007) بطو مشابه ساینی و جانسون (۲۰۰۵) بر روی آموزش مدیریت و دانش ضمنی به عنوان پیشینه محتمل انعطاف پذیری استراتژیک بحث کردند همچنین این موارد به عنوان زیربنای طرحواره قلمداد شدند. بنابراین شناخت مدیریت، ازاهمیت بالایی درمطالعات تجربی برخوردار بودند : به ویژه دانشوباورهای مدیران درباره چگونگی نیل به عواقب عملکرد. نتیجتا، طرحواره های استراتژیک به عنوان باورهایی درباره استراتژیهایی برای رسیدن به اهداف مورد نظر مورد ارزیابی قرار گرفتند .