دانلود منابع پژوهشی : پژوهش های انجام شده در رابطه با تاثیر نااطمینانی بازده سهام ... |
: اندازه دولت (نسبت مخارج دولت به تولید ناخالص داخلی)
: درجه بازبودن تجاری (نسبت جمع صادرات و واردات به تولید ناخالص داخلی)
: نرخ رشد تولید ناخالص داخلی
: نااطمینانی بازدهی سهام
i و t نیز به ترتیب شمارنده های مقطع (کشور) و زمان (سال) می باشند.
درنهایت با توجه به نوع داده ها که هم در مقطع و هم طی زمان گسترش یافته اند، الگوی داده های تابلویی مورد استفاده قرار گرفته است. همجنین با توجه به آزمون های انجام شده، از میان انواع الگوهای داده های تابلویی، الگوی اثرات ثابت انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفت.
ب- معرفی متغیرها، چگونگی اندازهگیری آنها و منابع آماری:
برای آزمون فرضیه های پژوهش از الگوی گارچ برای اندازه گیری نااطمینانی و از الگوی داده های تابلویی برای تخمین الگو استفاده شده است. کلیه داده های اقتصادی از شاخص های منتشر شده توسط بانک جهانی تهیه شده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۷٫۱٫ساختار پژوهش
این پژوهش در پنج فصل تدوین شده است. در فصل اول، کلیات تحقیق شامل اهداف، فرضیهها، حدود و روش پژوهش تحقیق بررسی میشود. فصل دوم، به مبانی نظری مرتبط با نااطمینانی و اندازه دولت و مروری بر مطالعات گذشته میپردازد. در فصل سوم، روش تحقیق و توصیف دادهها بیان میشود. فصل چهارم، به معرفی الگوی تحقیق و تجزیه و تحلیل نتایج برآوردها اختصاص دارد. در فصل پنجم نیز خلاصهای از تحقیق بیان شده و با نتیجهگیری و پیشنهادات ارائه شده پایاننامه خاتمه مییابد.
فصل دوم
ادبیات موضوع
فصل دوم: ادبیات موضوع
۱٫۲٫ مقدمه
در این فصل ابتدا نظریههای مختلف در مورد اندازه دولت و حوزه دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی و علل رشد هزینههای دولت مطرح میشود و سپس ارتباط آن با مفهوم نااطمینانی در اقتصاد کلان بررسی میشود. سپس مبانی نظری و مطالعات پیشین داخلی و خارجی انجام شده در این زمینه بررسی میشود.
۲٫۲٫ارتباط مفهوم نااطمینانی و اندازه دولت
۱٫۲٫۲ علل رشد هزینه های دولت
اقتصاددانان و دانشمندان سیاسی در مورد اینکه چه چیزی سطح مخارج دولت را تعیین می کند، نظریه های زیادی را پیشنهاد کرده اند. اقتصاددانان بریتانیایی، آلن پیکاک و ژاک وایزمن[۶]، اثر چرخ دندهای[۷] را معرفی می کنند. اگر یک جنگ به عنوان مثال مخارج را افزایش دهد، مخارج دولت بعد از جنگ، به سطح مخارج قبل از جنگ کاهش نخواهد یافت[۱۸].
قانون واگنر که به نام اقتصاددان آلمانی آدولف واگنر[۸](۱۹۱۷-۱۸۲۵) نام گذاری شده است، بیان می کند که سهم در حال رشد دولت از تولید ناخالص ملی به طور ساده، نتیجه پیشرفت اقتصادی است.
نظریه ماسگریو و روستو[۹] موسوم به الگوی توسعهای دولت، رشد بخش عمومی را نتیجه هزینه های توسعهای میداند. و بعضی دیگر از نظریاتی که اشاراتی به آنها می شود[۱۸].
۲٫۲٫۲٫ تجزیه و تحلیل پیکاک و وایزمن( اثر چرخ دندهای رشد دولت)
به نظر پیکاک و وایزمن[۱۰]، مالیاتها محدودیتی برای هزینه های دولت ایجاد می کنند، در نتیجه هرگاه دولت قادر به افزایش نرخهای مالیاتی نباشد، افزایش درآمدش فقط با افزایش درآمد ملی همراه می شود. با رشد و افزایش درآمدها، درآمدهای مالیاتی هم با نرخ ثابت افزایش مییابند و در نتیجه این امکان را فراهم می کند که هزینه های دولت، همراه با رشد و افزایش درآمد ناخالص ملی افزایش یابد. در نتیجه در شرایط عادی، هزینه های دولت رشد تدریجی خواهند داشت ولی در شرایط نامطلوب اجتماعی و وجود نااطمینانی، این روند منظم در افزایش هزینه های دولت، مختل می شود. شرایط نامطلوب اجتماعی مانند جنگ، قحطی یا مواردی مثل سیل و زلزله که سبب افزایش نااطمینانی در فضای اقتصاد میشود نیاز به افزایش سریع هزینه های دولت را بیشتر میکند و درنتیجه سبب به وجود آمدن نوسانات در رشد مخارج دولتی و همچنین جایگزینی مخارج عمومی به جای مخارج خصوصی میگردد. پیکاک و وایزمن این تغییرات را اثر جا به جایی خواندهاند. هزینه های دولت در شرایط بحران اجتماعی، به سمت بالا جا به جا می شود و در دوره بحران، هزینه های مربوط به شرایط بحران، جای هزینه های عمومی دیگر را میگیرند. این شرایط نوعی جا به جایی در خط سیر هزینه های عمومی را به طرف بالا سبب می شود. به هر حال، پس از دوره بحران اجتماعی، هزینه های عمومی به مسیر پیشین خود باز نمیگردند[۴].
۳٫۲٫۲٫ الگوی توسعهای دولت ( نظریه ماسگریو-روستو)
در این الگو سه مرحله برای رشد و توسعه اقتصادی در نظر گرفته شده است و روند تغییرات و ترکیب هزینه های دولت در هر یک از این مراحل ارائه شده است.
در مرحله ابتدایی رشد و توسعه اقتصادی، سرمایه گذاری زیربنایی توسط دولت انجام می شود. کالاهایی که ماهیت زیربنایی دارند، کالاهایی هستند که بخش خصوصی تمایلی به تولید آنها ندارند، مثل ایجاد سیستم حمل و نقل و ایجاد راه، شبکه آبرسانی و ایجاد سد، ایجاد نیروگاههای تولید برق. بنابراین هزینه های سرمایه گذاری دولت نسبت به سرمایه گذاری کل جامعه افزایش مییابد.
در مرحله میانی رشد و توسعه، امکان سرمایه گذاری برای بخش خصوصی به دلیل اینکه دولت سرمایه گذاریهایی در بخش زیربنایی انجام داده است، فراهم شده است. بنابراین مادامی که سرمایه گذاری زیربنایی توسط دولت صورت میگیرد، سرمایه گذاری بخش خصوصی نیز افزایش مییابد. البته همراه با گسترش فعالیتهای بخش خصوصی، وجود پیامدهای خارجی و نقایص و کوتاهیهای سیستم بازار و نااطمینانی نیز شدت میگیرد و این، دخالتهای دولت را در پی خواهد داشت و هزینه های دولت برای رفع این نقایص افزایش مییابد.
ماسگریو چنین اظهار نظر می کند، که با افزایش نسبت هزینهی کل سرمایه گذاری به درآمد ناخالص ملی در مراحل رشد و توسعه اقتصادی، سهم هزینه های سرمایه گذاری دولت نسبت به درآمد ناخالص ملی کاهش مییابد. روستو می گوید: در مراحل رشد و توسعه یافتگی یا مرحله بلوغ رشد و توسعه، ترکیب و ساختمان هزینه های دولت تغییر مییابد، یعنی هزینه های سرمایه گذاری زیربنایی جای خود را به هزینه های سرمایه گذاری و خدمات رفاهی، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و … میدهد و همچنین در این مرحله، دولت برنامههایی برای حفظ درآمد و توزیع مناسب رفاه برای افراد جامعه دارد. هزینه های لازم برای این اهداف نسبت به هزینه های دیگر بخش عمومی و درآمد ناخالص ملی افزایش مییابد [۴].
۴٫۲٫۲٫ جهانیشدن اقتصادی و اندازهی دولت
جهانی شدن با تقویت بازار همراه است. این پدیده، هم در دید پروسهای و هم در دید پروژهای، کمینه کردن حجم دولت را دنبال میکند. در دید بسیاری، رابطه منفی میان اتحاد با اقتصاد جهانی و حجم دولت وجود دارد. چنین فرض میشود که تأثیرگذاری مداخلات دولت در اقتصادهای یکپارچه شده، کمتر میباشد و ادغام بینالمللی بازارها ابزاری برای بهبود کارایی و کارکردهای دولت در سطح ملی است. هر چند نتایج مطالعات تجربی خلاف این تفکر را نشان داده است.
رودریک[۱۱] (۱۹۹۸) در مقاله خود تحت عنوان «چرا اقتصادهای بازتر دولتهای بزرگتری دارند»، خلاف ایده فوق را مطرح نمود. وی معتقد است دولت و بازارها در اقتصادهای باز تا درجهای مکمّل یکدیگراند. وی در مطالعه خود نشان میدهد که در اقتصادهایی که مزایای بیشتری از بازارهای جهانی به دست آوردهاند و بازتر بودهاند، نقش دولتها در اقتصاد ملی سریعتر گسترش یافته است[۴۳].
باز بودن تجاری و باز بودن مالی، دو بعد مهم از نااطمینانی اقتصادی هستند که در این قسمت به آنها و رابطه آنها با اندازهی دولت پرداخته می شود.
۱٫۴٫۲٫۲٫ باز بودن تجاری و اندازهی دولت
در ادبیات بخش عمومی نظریه های متنوعی در تبیین رفتار اندازهی دولت وجود دارد. نظریه واگنر درآمد را مهمترین تعیین کننده اندازهی دولت میداند. ویا نظریه بامول دلیل بزرگ شدن اندازهی دولت را کاربر بودن تولید بخش عمومی در مقایسه با بخش خصوصی و کارایی پایین آن میداند، به همین دلیل در طول زمان سهم مخارج دولت در تولید افزایش مییابد. نظریه ماسگریو و روستو مرسوم به الگوی توسعهای دولت، رشد بخش عمومی را نتیجه هزینه های توسعهای میداند. کلی (۱۹۷۶)، داده های بین کشوری ۲۷ کشور غیر کمونیست را برای دوره ۱۹۶۳-۱۹۶۱ که در مرحله میانی از توسعه اقتصادی بودند با درآمد سرانهی حدود ۲۲۵۰-۲۵۰ دلار مطالعه نمود. او به این نتیجه رسید که صرفههای مقیاس در تأمین خدمات دولتی، که توسط تراکم جمعیت و اندازهی کل جمعیت اندازه گیری می شود، تأثیر منفی و معنادار بر اندازهی دولت دارد. در این راستا مطالعه سونگ لی و لین[۱۲](۱۹۹۴)، نیز ثابت کرد که تراکم و اندازهی جمعیت با اندازهی دولت رابطه منفی دارد. نظریهی پیکاک و وایزمن، اندازهی دولت را به تحولات سیاسی و انگیزه های احزاب سیاسی نسبت میدهد. با تشدید فرایند جهانیشدن، اقتصاددانان در سالهای اخیر به این باور رسیده اند که باز بودن اقتصاد، خود می تواند یکی از تعیین کننده های اندازهی دولت باشد، که در این ارتباط چند فرضیه وجود دارد[۴۴].
تئوریهای مربوط به اندازهی دولت، به طور عمده روی عوامل موثر بر تقاضا برای کالاها و خدمات دولتی و همچنین ساختار عرضه کالاها و خدمات دولتی تمرکز دارند. تشکیلات سیاسی، نوع دولت، درجه مداخلهی سیاسی، قوانین سیاسی، از عوامل تعیین کننده در بخش عرضهی کالاها و خدمات دولتی به شمار میروند. اما در تئوریهای مربوط به اندازهی دولت در بخش تقاضا برای کالاها و خدمات دولتی، عوامل گوناگونی به عنوان متغیر توضیحی اثرگذار بر اندازهی دولت وجود دارند که یکی از آنها باز بودن تجاری میباشد. ارتباط بین این دو متغیر( باز بودن تجاری و اندازه دولت) بسیار مهم است و هنوز به طور کامل، علم دقیقی از آن ارائه نشده است. در مورد تأثیر باز بودن تجاری بر اندازهی دولت، فرضیههایی مطرح شده است که در ادامه ابتدا فرضیه جبرانی که توسط رودریک(۱۹۹۸) بیان شده است، مطرح شده و در نهایت فرضیه جدیدی که بیان دیگری از فرضیه رودریک است، مطرح می گردد.
۲٫۴٫۲٫۲٫ فرضیه جبرانی (COMPENSATION HYPOTHESIS)
برای اولین بار این کامرون[۱۳] (۱۹۷۸) بود که به ارتباط بین باز بودن اقتصاد و اندازهی دولت پی برد. او این رابطه را برای ۱۸ کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، آزمون کرد. بحث اساسی او این بود که، افزایش باز بودن تجاری( که با سهم مجموع صادرات و واردات در تولید ناخالص داخلی نشان داده میشد) دولتها را وادار به افزایش مخارج عمومی خود برای ایمن ماندن در برابر ریسکها و نااطمینانیهای رقابتی اقتصاد بین الملل میسازد. سرانجام رودریک با نگاه به تجارت بینالملل توضیحی متفاوت برای رشد اندازهی دولت عرضه کرده است[۱۷].
وی در مقالهای با عنوان«چرا اقتصادهای بازتر دولتهای بزرگتری دارند» برای ۲۳ کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه به موضوع مهم و در حد خود تعجبآوری پرداخته است. رودریک بر اساس مطالعه کامرون (۱۹۷۹) با ارائه شواهد و مدارکی از این ۲۳ کشور نشان داد که هر چه اقتصاد داخلی با دنیای خارج ارتباط بیشتری برقرار نماید و در معرض ریسکهای بین المللی قرار گیرد، اندازهی دولت نیز افزایش مییابد. وی بیان می کند که هرچه اقتصاد یک کشور بازتر شود، این کشور در قبال نوسانات قیمت کالاهای وارداتی و صادراتی که به شکل شوکهای رابطه مبادله ظاهر می شود، آسیبپذیرتر خواهد بود. از این رو دولتها از طریق ایجاد برنامه های حمایتی مختلف از بیکاران و دیگر برنامه های اجتماعی میتوانند ریسک چنین نوساناتی را برای شهروندان کاهش دهند. ارائه چنین خدماتی از طرف دولت نیازمند انجام هزینه های قابل توجهی است، که سبب بزرگتر شدن اندازه دولت میشود. به نظر رودریک در کشورهای در حال توسعه که دولت فاقد توانایی لازم برای ارائه موثر چنین خدماتی است، گسترش دولت برای استخدام افراد بیشتر و حمایت آنها از ریسکهای ناشی از تجارت بینالملل انتخابی طبیعی میباشد [۱۷].
در مطالعه وی که با مقایسه بین درجه باز بودن اقتصاد، که به واسطه شاخص سهم تجارت در تولید ناخالص داخلی، به عنوان شاخصی برای اندازه گیری جهانی شدن اقتصاد و حجم دولت که به واسطه شاخص سهم مخارج دولت در تولید ناخالص داخلی سنجیده می شود، نشان داده شده است که یک ارتباط مثبت، قوی و محکم بین باز بودن اقتصاد ونااطمینانی حاصل از آن و اندازه دولت وجود دارد. همچنین رودریک معتقد است دولت و بازارها در اقتصادهای باز تا درجهای مکمل هم بوده اند و در اقتصادهایی که مزایای بیشتری از بازارهای جهانی به دست آوردهاند(بازتر بوده اند)، اندازهی دولتها سریعتر رشد و گسترش یافته است، رودریک در توضیح این امر که چرا با افزایش تجارت و باز بودن اقتصادها، حجم دولت و مخارج آن افزایش مییابد، این فرضیه را بیان می کند که «مخارج دولتی در اقتصادهایی که در معرض ریسک بیرونی زیادی واقع شده اند، نقش کاهندهی ریسک را بازی می کند». وی الزام دولت به ارائه بیمهی اجتماعی را مهمترین عامل در افزایش مخارج میداند و میگوید دولتها با این عمل، سهمی را در تعدیل و کاهش خطرات ناشی از مواجه شدن با تجارت جهانی به عهده میگیرند. وی توضیح میدهد که برخی معتقدند پایین آوردن مقیاس دولت، بدون توجه به نااطمینانیهای اقتصادی ایجاد شده توسط جهانیشدن، ممکن است به طور واقعی به آیندهی آزادی تجارت جهانی لطمه وارد سازد[۸].
ایده رودریک در تبیین رفتار اندازهی دولت، بر باز بودن تجاری تاکید دارد، این مجرای ارتباطی در قالب یک الگوی نظری بیان می گردد.
اقتصادی را با مقدار عرضه ثابت از یک کالای صادراتی، در نظر میگیریم که دو گونه از آن توسط بخش خصوصی و بخش عمومی تولید می شود. این اقتصاد یک واحد نیروی کار نرمال شده در اختیار دارد که میزان آن در بخش عمومی و آن در بخش خصوصی به کار گرفته می شود. میپذیریم که قیمت تصادفی کالای صادراتی بر حسب کالای وارداتی (یعنی رابطه مبادله) است. فرض میکنیم کالای صادراتی در داخل مصرف نشده و کالای وارداتی نیز در داخل تولید نمی شود. و همچنین تراز تجاری همواره متوازن است پس اقتصاد داخل، مقدار کالای وارداتی را خریداری می کند. در اینجا با واردات به عنوان کالای واسطهای رفتار شده و فرض می شود که بهرهوری، تولید بخش خصوصی داخل را افزایش میدهد. تابع تولید برای کالای خصوصی نسبت به نیروی کار خطی بوده و به صورت میباشد. نکته مهم اینست که با بستگی یافتن تولید داخل به سطح واردات، یک مجرای قابل قبول برای سرایت ریسک مربوط به تجارت بر اقتصاد داخل بدست می آید. همچنین، عرضهی کالای عمومی به صورت با و مشخص می شود.
دولت اندازهی بخش عمومی ، را پیش از دانستن ، تعیین می کند. می توان به این مسئله به عنوان فرایند تعیین اندازهی بهینه بخش دولتی در ارتباط با نوسان در رابطه مبادله نگریست. برای سادگی کالای تولید شده به روش عمومی و کالای خصوصی را در مصرف، جانشین کامل یکدیگر فرض میکنیم، آنگاه مسئله بهینهسازی دولت برابر است با:
(۱٫۲) Max
در اینجا ، نشانگر تابع مطلوبیت خانوار نماینده است که و میباشد. فرض کنیم دارای توزیعی با میانگین و واریانس است. با به کارگیری تقریب مرتبهی دوم تیلور برای حول و گرفتن انتظارات میتوان را به صورت زیر بیان کرد:
(۲٫۲)
در معادله (۲-۲)، مطلوبیت انتطاری بر حسب واریانس رابطه مبادله، تعریف شده است، با تعریف به عنوان معیار در معرض ریسک خارجی بودن، شرط مرتبه اول بهینهیابی دولت را داریم:
(۳٫۲)
شرط مثبت بودن عبارت داخل قلاب است، یعنی خانوار نماینده نسبت به مصرف، احتیاطی عمل می کند، که در اینجا این فرض انجام میگیرد. دلالت مستقیم بهینهیابی دولت این است که در معرض ریسک خارجی بودن به یک سطح بهینه بزرگتر از میانجامد.
دو اقتصاد A و B را در نظر میگیریم که در همه زمینه ها یکسان بوده، اما به گونه های متفاوت در معرض ریسک خارجی قرار دارند، یعنی و مثبت است. شرط مرتبه اول بهینهیابی دولت برای اقتصاد A به صورت ساده می شود، در حالیکه برای اقتصاد B، است. از آنجایی که میباشد، آنگاه است. افزایش در ریسک صادرات یک تخصیص مجدد منابع اقتصادی به سمت فعالیت مطمئن (دولت) را میطلبد حتی هنگامی که بازدهی فعالیتهای دولت، زیر (میانگین) بازدهی دیگر فعالیتها باشد.
۳٫۴٫۲٫۲٫ اندازهی کشور، باز بودن تجاری و اندازهی دولت
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 04:24:00 ق.ظ ]
|