۶٫ این جراحی از زیان و عوارضی که از آن ناشی می شود، خالی نیست؛ مثلاً: در عملِ بزرگ کردن سینه ها با تزریق موادی چون سلیکون یا هورمو نهای جنسی و… احتمال بروز خطرات زیادی وجود دارد، در حالی که درصد موفقیت نیز چندان چشمگیر نیست(الشنقیطی، محمدبن اسماعیل، ص ۱۹۵).

مخالفان پس از بیان استدلا لهایی نظیر موارد فوق اظهار داشته اند که علاج این اوهام و وساوس به کاشتن نهال ایمان در قلب ها و رضایت از آنچه خداوند از زیبایی به انسان داده است، می‌باشد و اینکه،آنچه آدمی را به هدف والا و کرامت انسانی رهنمون می شود، شکل ظاهر او نیست؛ بلکه ایمان به خدا و متشرّع بودن فرد و تخلّق او به اخلاق و آداب نیکوست که آدمی را به هدف و غایت خویش رهنمون می‌گردد(همان، ص۱۹۸).

فصل دوم: تحلیل و بررسی تدلیس در قراردادها

۲-۱ مقدمه

با افول اخلاقیات در جامعه، تدلیس و فریب در روابط انسانی در سطوح مختلف رو به افزایش دارد. تدلیس، از جمله مباحث بحث‌برانگیز حقوق قراردادها است. در حقوق ایران، تدلیس را به «فریب دادن طرف قرارداد در انگیزه اصلی یا یکی از جهات تراضی» تعریف می‌کنند. در حقوق ما، تدلیس عیب اراده تلقی نمی‌شود، چون عیب اراده (رضا) منحصر به اکراه و اشتباه می‌باشد. در فقه، مشتبه ساختن حقیقت امر بر طرف مقابل، تدلیس تلقی می‌شود و با توجه به ضمانت اجرایی که برای تدلیس در نظر گرفته‌اند.

۲-۲ مفهوم تدلیس

مفهوم تدلیس را می‌تواند از حیث لغت و اصطلاح علم حقوق مورد بررسی قرار داد.

۲-۲-۱ تعریف لغوی

تدلیس، لغتی است که از فقه و زبان عرب وارد زبان حقوقی ما شده است و در کتاب‌های لغت عربی به معنای پوشاندن و پنهان ساختن عیوب می‌باشد(ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۵ه.ق، ص۸۶).

ریشه این لغت کلمه «دلسه» به معنای تاریکی و ظلمت است. زیرا تدلیس کننده حقیقت امر را پوشانده و امر غیر واقعی را در نظر طرف مقابل واقعیت جلوه می‌دهد. تدلیس در بیع و سایر معاملات به کتمان و پوشاندن عیب کالا از مشتری معنا شده است(حسینی عاملی، سیدمحمد جواد، ص۶۴۴).

در زبان انگلیسی کلمات چندی است که می‌تواند معادل تدلیس در زبان عربی قلمداد شود و در حقوق نیز کاربرد داشته باشد. مانند:

‏ Fraud به معنای فریب، تقلب، حیله‌گری، گول زدن، مغبون ساختن و در معنای حقوقی اغفال عمدی شخص بدین منظور که وی حق قانونی خود را نسبت به ملک یا دارایی‌اش از دست بدهد و در فرهنگ اصطلاحات حقوقی به تقلب، کلاهبرداری، غبن و تدلیس ترجمه شده است(فرهنگ اصطلاحات حقوقی انگلیسی به فارسی، بخش ترجمه دیوان داوری دعاوی ایران،۱۳۷۲، ص۳۱).

‏Deceive (Deception) به معنای فریفتن، گول زدن، نیرنگ به کار بردن، وادار ساختن شخص به باور چیزی که حقیقت ندارد؛در اصطلاح حقوقی نیز این کلمه به تقلب کردن، فریب دادن، اغفال کردن و تدلیس ترجمه شده است(آریان‌پورکاشانی، منوچهر،۱۳۷۷، ص۱۳۱۵).

‏Mislead به اشتباه افکندن شخص می‌باشد؛ هر چند لازم نیست که همواره با فریب عمدی همراه باشد«مثل موردی که شخص به سبب علامت راهنمای نادرست اشتباها ‌به راه دیگری منحرف شود» ( Op cit, volume II,P1444)

‏Misrepresent به معنای بد نمایش دادن، غلط جلوه دادن و بد انجام وظیفه کردن (به عنوان نماینده) می‌باشد و در فرهنگ اصطلاحات حقوقی به معنای تدلیس، قلب واقعیت و القای شبهه آمده است(آریان‌پورکاشانی، منوچهر،ص۳۳۳۶).

۲-۲-۲ تعریف فقهی و حقوقی تدلیس

دست یازیدن به اعمالی که موجب فریب طرف معامله و در نتیجه اضرار مالی او باشد را «تدلیس» می‌گویند(جعفری لنگرودی،محمد جعفر، ۱۳۵۷، ص۷۲۲).

همان طور که گفته شد، تدلیس به معنای فریب دادن و پنهان کردن واقع است و معنای اصطلاحی آن نیز از معنای لغوی‌اش دور نیفتاده است. «پس هرگاه فروشنده مالی، برای فریفتن خریدار، وصفی موهوم را به کالای خود نسبت دهد یا عیبی را که در آن است بپوشاند، گویند در معامله تدلیس ‌کرده‌است»( حسینی عاملی،سید محمد جواد، ص ۶۴۴).

بدین ترتیب در هر تدلیس نوعی تقلب و ریا وجود دارد و نیرنگ باز بی‌اعتنا به شرافت شغلی و درستکاری متعارف، از اعتماد طرف معامله برای گول زدن او استفاده می‌کند. به همین جهت تدلیس در قرارداد با کلاهبرداری قرابت دارد(کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۱، ص۴۲۷).

در فقه اسلامی، تدلیس معمولا ضمن بحث از مصادیق پراکنده آن در ضمن عقود معین مثل تدلیس ماشطه در نکاح و تصریه در بیع حیوان مطرح شده است و اکثر فقها به استقلال به بحث از تدلیس نمی‌پردازند و در مبحث خیارات نیز خیار تدلیس را به عنوان خیار مستقلی مطرح نمی‌سازند بلکه آن را از فروع خیار عیب یا خیار غبن می‌دانند. با این وجود، بعضی از فقها مانند شهید اول در لمعه و شهید ثانی در الروضه البهیه، خیار تدلیس را به استقلال مطرح ساخته‌اند. اما ایشان هم به بررسی همان مصادیقی از تدلیس پرداخته‌اند که فقهای دیگر در سایر مباحث، آن را عنوان کرده‌‌اند مانند شرط صفت کمالی در زن مثل سرخی صورت و بلندی مو (که سایر فقها در تدلیس ماشطه به آن پرداخته‌اند) یا تصریه در حیوان(موسوی خویی، سید ابوالقاسم، ۱۳۷۴ ه.ق.، ص۲۰۵).

در نوشته های فقها، تدلیس به دو شکل ممکن است صورت بگیرد:

الف- اظهار چیزی که صفت کمالی را در عین مورد معامله (یا شخص طرف قرارداد) به ذهن خطور می‌دهد.

ب- اخفای صفت نقصی که ‌در مورد معامله وجود دارد(جبعی عاملی، زین‌الدین«شهید ثانی»، ۱۴۱۳ ه. ق،ص ۵۳۰).

صرف سکوت از نقص مورد معامله، اخفا محسوب نمی‌شود؛ بلکه باید اخفا‌کننده با وجود علم به نقص مورد عقد، نسبت به آن سکوت کند تا تدلیس صورت گیرد(نجفی، شیخ محمد حسن، جواهرالکلام، ۱۳۶۶، ص۳۶۳).

شهید ثانی در الروضه البهیه در تعریف تدلیس آورده: «تدلیس کننده (مدلِّس) واقعیت را پنهان ساخته و امری را که واقعیت ندارد در نظر طرف مقابل می‌آورد. از این رو شرط کردن صفتی که می‌داند وجود ندارد چه از جانب بایع باشد یا مشتری، تدلیس محسوب می‌شود.»( جبعی عاملی، زین‌الدین، ص۸۶۰).

علامه حلی در قواعد، تدلیس را زمانی دارای اثر می‌داند که باعث اختلاف قیمت شود.۱۸ و در مفتاح الکرامه آمده که گرچه معنای لغوی تدلیس، پوشاندن عیب متاع از مشتری است اما آن چه بین فقها معروف می‌باشد، خلاف این است(حسینی عاملی، سید محمد جواد، ص ۶۴۴).

زیرا ایشان، تدلیس را بر کتمان وصف و اظهار صفت کمال، هر چند عیب نباشد اطلاق می‌کنند. همچنین تدلیس را منحصر به متاع نمی‌کنند مثل بحث ‌در مورد تدلیس ماشطه و ضابطه‌ای که برای وصف ذکر می‌کنند، عقلایی بودن آن است. یعنی از نظر عقلا این شرط، متعارف و مقصود باشد؛ هرچند که خلاف آن وصف از جهت قیمت، ارزش بیشتری داشته باشد(همان، ص ۶۴۵).

در مصباح الفقاهه آمده که تدلیس از لحاظ لغوی عبارت است: از مشتبه ساختن حقیقت امر بر دیگری یا مخفی ساختن عیب کالا از مشتری و پنهان ساختن آن با اظهار نمودن کمالاتی که در کالا نمی‌باشد و از لحاظ فقهی نیز همین معنا را دارد و نتیجه گرفته که صرف ایجاد کردن رغبت و انگیزه در مشتری تدلیس محسوب نمی‌شود و گرنه باید می‌گفتیم که هر نوع تزیین کالا حرام است. زیرا هر تزیینی باعث تمایل و رغبت مشتری خواهد شد و این سخنی است که هیچ فقیهی به آن ملتزم نمی‌شود(موسوی خویی، سید ابوالقاسم، ص۲۰۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...