– تجربه گرایان[۵۶]:تجربه گرائی گرایشی است که در آن«عقل»در ادراکات بشری کنار زده شده و اصالت از آن«حس » دانسته می‌شود و ادراکات هم اعم است از اینکه، فقط با«حس ظاهری» باشد یا فقط با «حس باطنی» یا با «هر دو».

۲-۱-۳-۴٫ دوره معاصر

فلسفه قرن بیستم محل تغییرات گوناگون در زمینه معرفت شناسی بودند به طوری که مهمترین حادثه در

آستانه این قرن چرخش چشم گیری می‌باشد که از ایده الیسم[۵۷] (اصالت معنی) به رئالیسم[۵۸] (اصالت واقع) روی داده است.

و اکنون، نظریه های فلسفی معرفت شناسی درباره چهار مسئله بحث می‌کنند که عبارتند از:

– حدود ارزش شناخت: منظور این است آیا هر انسان توانایی شناخت اشیاء و پدیده ها را دارد این شناخت محدود به محسوسات و ظواهر اشیا است، یا اینکه می‌تواند نامحسوسات و ذره ها را نیز بشناسد، یا اینکه انسان نه توانایی شناخت محسوسات و نه نامحسوسات را دارا است. به عبارت دیگر کلیات، مفاهیمی بوده که صرفاً عملکرد ذهن بوده و تنها در ذهن جای دارند.

– ماهیت یا متعلق شناخت: آن چیزی است که شناخت به آن تعلق دارد و یا موضوع شناخت است هدف از این بحث این است که متعلق شناخت خارجی و واقعی است یا اینکه امری است ذهنی و اعتباری. این مسئله از دیدگاه دو مکتب واقع گرایی یا رئالیسم و انگارگرایی یا ایده الیسم بررسی می شود.

– منابع و ابزار شناخت: دانش و شناخت به چه وسیله ای کسب می شود و از چه منبعی سرچشمه می‌گیرد. حس گرایی و خرد گرایی از مکاتب مطرح در این زمینه اند.

– حقیقت و خطا: یکی از بحث های اصلی معرفت شناختی است که حقیقت چیست؟ که در این زمینه متفکران دیدگاه های متفاوتی دارند(داد به، ۱۳۶۷).

۲-۱- ۳-۵٫ فلسفه اسلامی

در فلسفه اسلامی نخستین بار در قرن یازدهم هجری و توسط ملاصدرا مسائل شناخت شناسانه طرح می‌گردد و در دوره معاصر توسط محمد حسین طباطبایی تبدیل به یک حوزه مستقل فلسفی می‌گردد.

محمد حسین طباطبایی در مقالات دوم تا ششم کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم » مباحث شناخت شناسانه بدیعی در فلسفه اسلامی طرح کرد.

۲-۱- ۳-۵-۱٫ سیر معرفت شناسی در اسلام

هر چند در دنیای اسلام دانش معرفت شناسی در کنار سایر دانش های اسلامی به عنوان یک علم مستقل وجود نداشته است، و بابی تحت عنوان « نظریه المعرفه » یعنی « نظریه شناخت » وجود ندارد، اما بسیاری از مباحث این علم در دامن سایر علوم اسلامی مانند منطق، فلسفه، کلام و عرفان مطرح شده است. ‌بنابرین‏ فلاسفه از قدیم به اهمیت این مسئله کم و بیش پی برده اند .

به طور کلی معرفت شناسی در جهان اسلام، دو مقطع را سپری ‌کرده‌است: مقطع اول از کندی( ۱۸۵-۲۶۰ه ق) تا علامه طباطبایی را در بر می‌گیرد که اندیشمندان آن تنها به مسائل و فصول معرفت شناسی پرداخته‌اند، و کتاب جامع و کاملی در این حوزه از سوی آنان به نگارش در نیامده است. مقطع دوم به عصر علامه طباطبایی و شاگردان ایشان( نو صدرائیان) باز می‌گردد که برای حوزه معرفت شناسی به نوعی استقلال قائلند و آثار مستقل معرفت شناسی نگاشته اند(خسرو پناه،۱۳۸۴).

۲-۱- ۳-۵-۲٫ مبانی معرفت شناسی از نظر استاد شهید مطهری

با توجه به بحث هایی که استاد مطهری در زمینه معرفت شناسی مطرح کرده می توان اصول زیر را از مبانی نظام معرفت شناسی وی به شمار آورد:

    • ذهن در امر ادراک دارای کارکردهای گوناگون است.

    • علم حضوری در ادراک، نقش بسزایی دارد. ریشه برخی از معرفت ها را باید در علم حضوری جستجو کرد.

    • ذهن در ابتدا مانند لوح سفیدی است که هیچ گونه تصوری ندارد و فقط استعداد پذیرش تصورات مختلف را دارد. به بیان دیگر علی رغم نظر طرفداران مکتب اصالت عقل، آدمی هیچ گونه تصور فطری و ذاتی ندارد. در این بحث دیدگاه ایشان با طرفداران اصالت حس هماهنگی دارد.

    • تصورات ذهنی بشر فقط منحصر به تصورات حسی نیست، ذهن با یک سلسله فعالیت ها می‌تواند تصوراتی مانند معقولات ثانیه را بسازد.

    • ذهن انسان تصورهای مقدم بر تصورهای حسی ندارد، اما تصدیق های مقدم بر تجربه دارد. این تصدیقات همان بدیهیات اولیه می‌باشد که دارای ارزش یقینی هستند.

    • مبنای اصلی استدلالهای فکری انسان همان قیاس است که از کلی به جزیی است.

  • در علوم تجربی، ذهن انسان از حکم جزیی به حکم کلی می‌رسد و این حرکت از جزیی به کلی به کمک بدیهیات اولیه و اصول و قواعد متکی بر آن ها صورت می‌گیرد( مطهری، مجموعه آثار).

۲-۱-۴٫ انواع معرفت شناسی

معرفت شناسی گونه هایی دارد:

۲-۱-۴-۱٫ معرفت شناسی مطلق[۵۹] و مقید[۶۰]

از آنجا که معرفت شناسی را شناخت می دانند، آن را بر اساس گستره قلمرو به دو نوع تقسیم بندی کرده‌اند:

– معرفت شناسی مطلق

– معرفت شناسی مقید

منظور از معرفت شناسی مطلق آن دسته از نظریه های معرفت شناسی است که به حوزه خاصی از علوم اختصاص ندارد، بلکه همه حوزه های شناخت را در بر می‌گیرد.

منظور از معرفت شناسی مقید آن دسته از نظریه های معرفت شناسی است که به حوزه خاصی اختصاص دارد و شامل همه معرفت های بشری نمی شود، نظیر معرفت شناسی دینی، معرفت شناسی اجتماعی، معرفت شناسی عرفانی، معرفت شناسی اخلاقی و …

مهمترین مسائل معرفت شناسی مطلق از این قرار است: معیار معرفت صادق و مطابق با واقع چیست؟ یا صدق چیست؟ یا چگونه گزاره های صادق را از کاذب تشخیص دهیم؟ و مسائلی از این قبیل(حسین زاده، ۱۳۸۲).

۲-۱-۴-۲٫ معرفت شناسی پیشینی[۶۱] و پسینی[۶۲]

معرفت شناسی در یک تقسیم بندی کلی، به دو گونه معرفت شناسی پیشینی و معرفت شناسی پسینی تقسیم شده است:

    • معرفت شناسی پیشینی: در این قسم از معرفت شناسی، از وجود ذهنی، علم و ادراکات سخن به میان می‌آید، به عبارت دیگر، موضوع این معرفت شناسی، وجود یا ماهیت علم است که با محمولاتی چون تجرد، مادیت و اتحاد با عالم و معلوم کیف نفسانی و … بر آن حمل می شود، مثلا گفته می شود وجود علم مجرد است و یا ماهیت علم کیف نفسانی است و یا اینکه علم با عالم و معلوم اتحاد دارد و نیز تقسیم پذیری علم به حضوری و حصولی و ده ها نمونه دیگر. ‌به این نوع معرفت شناسی علم شناسی و معرفت شناسی قبل از تحقق علوم یا معرفت شناسی فیلسوفانه نیز گفته می شود. شایان ذکر است که این نوع از معرفت شناسی از دو حیث وجود شناختی علم و کاشفیت علم مورد بحث قرار می‌گیرد: یعنی گاه از وجود و ماهیت علم سخن به میان می‌آید و گاه از کاشفیت معارف از واقع بحث می شود.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...