در این بخش به بررسی مفاهیم اساسی پیرامون مفهوم سبک های یادگیری و نظریات و دیدگاه های موجود در این زمینه توجه خواهیم نمود.
۲-۲-۱- مفهوم سبک یادگیری
سبک یادگیری، خصیصه ای است که مانند اثر انگشت برای هر فرد، یکتاست و هر انسانی برای خود سبک یادگیری خاصی را دارا می باشد. یکی دوست دارد هنگام مطالعه، لباس راحتی بر تن داشته باشد و در گوشه اتاقی دربسته و ساکت مطالعه کند و دیگری فضای سبز یک پارک شلوغ و پر سر و صدا را برای درس خواندن، بیشتر می پسندد(دلاورپور[۲۳]، ۲۰۰۸). یکی ترجیح می دهد همه نکات درسی را دوباره شخصاً بازنویسی و پاکنویس کند تا آنها را بفهمد و دیگری ترجیح می دهد خلاصه مطالب را به صورت گرافیکی نقاشی کند و از رنگهای مختلف برای آراستن نوشته ها و مطالب، کمک بگیرد. تفاوت سبک یادگیری، همان چیزی است که باعث می شود همیشه در هر کلاسی، عده ای دانش آموز وجود داشته باشند که بعنوان شاگرد تنبل از آنها یاد می شود و در مسابقات علمی و آزمونهای محلی و سراسری، نقش مردودی ها را ایفا کنند. زمانی که یادگیرنده برای مطالعه و یادگیری راه ها و روش هایی را می پسندد و آن را به بقیه روش ها ترجیح می دهد (مانند استفاده از تصاویر به جای کتاب یا کار کردن با دیگران به عوض تنها کار کردن ) به آن سبک یا ترجیح یادگیری گفته می شود(حسینی لرگانی و سیف، ۱۳۸۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از واقعیات اجتناب ناپذیر آن است که پیشرفت های بشر در گرو یادگیری است(سرچمی[۲۴]، ۲۰۰۴) یادگیری عبارتست از فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است.یادگیری به طور مداوم در طی زمان و در مسیر زندگی واقعی به دست میآید و کنترل آن تقریباً دشوار است، اما به واسطه آن دانشی پایدار تولید شده و فرد یاد گیرنده این توانایی را می یابد که هنگام برخورد با موقعیت های مختلف، رفتاری اثربخش داشته باشد. محققان به تازگی دریافتند که تفاوتهای افراد در یادگیری فقط ناشی از هوش و توانایی آنها نیست بلکه عوامل دیگری از جمله ویژگیهای ذاتی و شخصیتی افراد، مشکل بودن تکالیف محوله و سبکهای یادگیری می تواند تاثیر بسزایی در یادگیری افراد داشته باشد(امامی فر[۲۵]، ۲۰۰۷؛ اسمیت[۲۶]، ۲۰۰۱)
از میان این عوامل سبکهای یادگیری نقش بسزایی بر فرایند یادگیری داشته و می تواند نقش بسیار موثری بر میزان یادگیری افراد داشته باشند.سبکهای یادگیری به عنوان روشهایی هستندکه افراد اطلاعات و تجربیات تازه را در ذهن خود سازماندهی و پردازش میکنند تا بتوانند مشکلات و مسائل پیش روی خود را حل نمایند (سیف[۲۷]، ۲۰۰۰) بر این اساس محققان استفاده از شیوه های مناسب آموزشی جهت ارائه به افراد با سبکهای یادگیری متفاوت را یکی از الزامات اجتناب ناپذیر بهبود یادگیری دانسته و در تحقیقات فراوانی به این مهم اشاره نموده اند چرا که معتقدند تناسب شیوه تدریس یا سبک یادگیری باعث تقویت انگیزه یادگیری و پیشرفت تحصیلی می گردد.(کلاکستون[۲۸]، ۱۹۸۷؛ آراگون[۲۹]، ۲۰۰۱؛ کانو[۳۰]، ۲۰۰۳؛ دی[۳۱]، ۲۰۰۴؛ رسولی نژاد[۳۲]، ۲۰۰۵؛ شیو[۳۳]، ۲۰۱۱).
۲-۲-۲- دسته بندی سبکهای یادگیری:
با وجود اینکه هر انسانی اثر انگشت منحصر بفردی را دارد، اما در عین حال می توان همه آثار انگشتهای انسان ها را در گروه های مشخص وکلی، دسته بندی کرد. به همین ترتیب با وجود تفاوت و تنوع بی نهایت در سبکهای یادگیری انسان ها، می توان از یک دیدگاه ” سبک یادگیری “، افراد را به چهار دسته تقسیم کرد:
۱- دیداری
۲- شنیداری
۳- جنبشی وپرحرکت
۴- لمسی(همان)
۲-۲-۲-۱- سبک یادگیری دیداری
فرد یادگیرنده به سبک یادگیری دیداری برای مرتب کردن اطلاعات و ارتباط با دیگران بیش از هر چیز تصاویر، عکس ها، رنگ ها و نقشه ها درک می کند؛ هر اتفاق، جریان یا هر چیزی را راحت تصور می کند؛ حسّ فضایی خوبی دارد که به وی در جهت یابی کمک می کند؛ علاقه ی زیادی به کشیدن تصاویر، یادداشت برداری سریع و خط کشیدن (حتی بی هدف) روی کاغذ و با رنگ دارد؛ در موارد مختلف مثل لباس پوشیدن، معمولاً درک خوبی از هماهنگی رنگ ها دارد، یعنی رنگ هایی استفاده می کند که با هم جور در می آید.(همان)
۲-۲-۲-۲- سبک یادگیری شنیداری
فرد با سبک یادگیری شنیداری از نواهای خوش و صداهای موزون و دارای آهنگ خوششن می آید؛ درک خوبی از وزن، زیر و بم صداها و ریتم آهنگ دارد؛ معمولاً فرد با خودش شعری را زمزمه می کند؛ به موسیقی فیلم ها یا برنامه های دیگر بیش تر از دیگران دقت می کند؛ شنیدن آهنگ و صدا، بر هیجانات و عواطف وی بیش تر از دیگران اثر دارد؛ وقتی آواز یا موسیقی می شنود، تا مدت ها آهنگ آن در ذهنشن فعال است، در حالی که دیگران آن را زودتر فراموش می کنند(سیف، ۱۳۸۶، ص ۲۳۸).
شکل ۲-۵: ابعاد جهت گیری هدف
منبع: سیف (۱۳۸۶)
۲-۲-۳- سبکهای یادگیری در حالت کلی:
سبکهای یادگیری شناختی:طریقی که شخص موضوعها را ادراک میکند،اطلاعات را به خاطر می سپارد،در باره مطالب می اند یشد،و مسائل را حل می کند.
سبکهای یادگیری عاطفی:در بر گیرنده شخصیت و ویژه گیهای هیجانی یادگیرنده، مانند پشتکار،تنها کار کردن یا با دیگران کارکردن، پذیرش یا رد تقویت کننده های بیرونی است.
سبکهای یادگیری فیزیولوژیکی:جنبه زیست شناختی دارند و در برگیرنده واکنش فرد به محیط فیزیکی موثر بر یاذگیری او هستند(همایونی و عبداللهی، ۱۳۸۲).
۲-۲-۴- سبکهای یادگیری شناختی:
سبکهای وابسته به زمینه (کلی نگر) و نابسته به زمینه تحلیلی نگر
سبکهای تکانشی و تاملی
سبکهای همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده
سبکهای وابسته به زمینه(کلی نگر) و نابسته به زمینه تحلیلی نگر
ابزار تشخیص افراد وابسته به زمینه از نابسته به زمینه، آزمون شکل های نهفته است که در آن تعدادی تصویر وجود دارد که آزمون شوندگان باید شکل ها را از زمینه شان جدا کنند.
۲-۲-۶- خصیصه سبک یادگیری جنبشی و لمسی
افراد جنبشی و لمسی نسبت به دیداری و شنیداری از لحاظ تعداد، در اقلیت می باشند. شاید به دلیل همین در اقلیت قرار داشتن است که خصیصه های جنبشی و لمسی ها برای بسیاری غیرملموس و غیرقابل درک به نظر می رسد. در واقع جنبشی ها و لمسی ها از این لحاظ در بین انسانها، غریب افتاده اند و یافتن همزبان برای آنها معمولاً مشکلتر از بقیه است. آنها و بخصوص لمسی ها آدم هایی هستند شدیداً احساسی و عاطفی که ترجیح می دهند در تماس مستقیم با موضوع درسی باشند و آن را از نزدیکترین موضوع ممکن لمس کنند و به اصطلاح دوست دارند خود را به درس بمالند و آن را با نوازش دریابند. یک برگ تمیز و تایپ شده شامل یک سری سئوال، به تعدادی دانش آموز بدهید و از آنها بخواهید تا جواب سئوالها را برایتان بیاورند خواهید دید دانش آموزان لمسی، عیناً دوباره سئوالات را روی برگه های خود، بازنویسی کرده اند و جوابها را نیز مو به مو با توضیحات کامل نوشته اند. در مقابل، فرد جنبشی نیز از طریق دیگری با موضوع برخورد می کند و به نحو تکان دهنده ای در پیاده سازی و اجرای آنچه آموخته، عجول است و شتاب دارد. او می خواهد در عمل درس را یاد بگیرد و به همین دلیل تا می تواند تکلیف و سئوال، جمع می کند. به او یک فرمول بدهید و بعد ببینید که چگونه برای آن فرمولها، دهها مسئله متنوع پیدا می کند و با حل آن مسائل، فرمول را در مغز خود حک می کند. فرد جنبشی، مرد عمل است و فقط فرصت می خواهد تا بجنبد و انرژی تحرک خود را به نمایش بگذارد. در مدرسه و دانشگاه اگر می خواهید دانش آموز جنبشی را پیدا کنید، سری به آزمایشگاهها و کارگاهها بزنید حتماً او را در آنجا پیدا خواهید کرد. اگر هم در جستجوی دانش آموز لمسی و به قولی میرزانویس کلاس هستید، ببینید چه کسی سعی می کند نزدیکترین صندلی را به استاد اختیار کند و کمترین فاصله را با او داشته باشد. لمسی و جنبشی و بخصوص جنبشی، عاشق مرور مطالب هستند. آنها دهها و شاید صدها بار جزوه خود را مرور میکنند و در هر مرور، بخشی از مطالب آن را در می یابند. اگر می خواهید جزوه یکی از همکلاسی های خود را بگیرید، دقت کنید که گول نخورید و سُراغ جزوات دوست جنبشی خود نروید. مطمئن باشید که او مطالب را کامل ننوشته و فقط به نوشتن بخش کلیدی جملات اکتفا کرده است(همان). او از عادات خویش آگاه است و می داند که صبر و قرار نخواهد داشت و خواه ناخواه به کمک حافظه جسمی خود دوباره هنگام مرور، جملات ناقص را به خاطر آورده و کامل خواهد ساخت اما شما که بدن و جسمتان در کلاس حضور نداشته، مطمئناً در این معامله ضرر خواهید کرد. افراد جنبشی و لمسی، عاشق تجربه دست اول هستند. فقط با این تفاوت که فرد جنبشی، آرام و قرار ندارد و عاشقِ از این شاخه به آن شاخه پریدن است اما فرد لمسی، شیفته تماس مستقیم و دریافتن بی واسطه مطالب می باشد. به همین دلیل اگر فرد لمسی هستید و مشغول مطالعه مطالب جدید می باشید، درنگ نکنید و همزمان با مطالعه و یا حداکثر در پایان مطالعه، نکات کلیدی را روی برگه های فیش و یا هر دست نویس دیگری که در دسترستان است، یادداشت کنید. یادتان باشد که خود یادداشت، چندان مهم نیست و در واقع در اثنای خواندن بلند و نوشتن دقیق است که اتفاق یادگیری در ضمیر و جسم یک دانش آموز لمسی و جنبشی، رُخ می دهد. فقط با این تفاوت که فرد جنبشی در حین یادداشت برداری باید به نیاز تحرک و ورجه ورجه کردن بدن خویش نیز پاسخ دهد و از طریق ورزش و بالا و پایین پریدن و دست به یک کار عملی زدن، این نیاز را تامین کند. در ادامه، خصوصیات چهار دسته سبک یادگیری دیداری، شنیداری، جنبشی و لمسی، به همراه توصیه های لازم برای زمان و مکان مطالعه و شرایط لازم یادگیری و یادآوری و یادسپاری، مرتب شده است. با تامل و تعمق روی این توصیه ها می توانید با اتومبیل وجود خود، به راحتی کنار بیایید و بهترین شتاب یادگیری را در زمان و مکان مناسب، تجربه کنید(همان).
۲-۲-۸- سبک های یادگیری کلب
سبکهای یادگیری خود به سه دسته: سبک شناختی ،سبک عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم می گردد. در این میان سبک شناختی به این مفهوم اشاره می نماید که یادگیرنده چگونه مطالب را درک می کند و به خاطر می سپارد چگونه اندیشیده و مسائل را تحلیل می نماید. سبکهای یادگیری شناختی نیز دارای طبقه بندیهای مختلفی هستند که از آن جمله می توان به سبک های وابسته به زمینه و مستقل از زمینه،سبک های تکانشی و تأملی و سبکهای یادگیری بر مبنای الگوی یادگیری تجربی کلب اشاره نمود(کلباسی[۳۴]، ۲۰۰۸) . بر اساس نظر کلب یک الگوی یادگیری بر اساس یک چرخه چهار مرحله ای به وجود می آید:
در مرحله تجربه عینی افراد بیشتر براحساس ها و توانایی های خودشان متکی هستند تا یک رویکرد منظم نسبت به حل مسئله و موقعیت ها. افراد از طریق احساس، تجربه های خاص، ارتباط با دیگران یاد می گیرند و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس هستند. در مرحله مشاهده تأملی فرد به حوصله و عینیت و قضاوت دقیق متکی است ولی الزاماً اقدامی انجام نمی دهد. افراد برای تشکیل عقاید خود، به افکار و تئوری ها مراجعه می کنند. معمولاً از راه گوش دادن و دیدن، مشاهده دقیق قبل از پیش داوری، دیدن امور از زوایای مختلف، و جستجو برای یافتن معانی امور یاد می گیرند.در مرحله مفهوم سازی انتزاعی برای درک مسائل و موقعیت ها بیشتر از منطق و اندیشه استفاده می شود تا از احساس و نهایتاً در مرحله چهارم که شیوه آزمایشگری فعال است یادگیری از راه انجام دادن کارها،یعنی به صورت تجربه کردن با تاثیرگذاری و تغییر موقعیت صورت می گیرد(همایونی[۳۵]، ۲۰۰۳).
از تفریق دو به دوی نمره ها حاصل از چهار مرحله یادگیری، یعنی تفریق مفهوم سازی انتزاعی از تجربه عینی و آزمایشگری فعال از مشاهده تأملی، دو نمره به دست می آید. این دو نمره بر روی دو محور مختصات(با توجه به منفی و مثبت بودن نمره حاصل) قرار می گیرد. یکی محور عمودی یعنی تجربه عینی_مفهوم سازی انتزاعی و دیگری محور افقی یعنی مشاهده تأملی_آزمایشگری فعال است که نوع سبک هر فرد را مشخص می کند(والی زاده[۳۶]، ۲۰۰۷). درسبک واگرا افراد در دیدن موقعیتهای عینی از دیدگاه های مختلف، بیشترین توانایی را دارند. رویکرد آنها به موقعیتها بیشتر مشاهده کردن است تا عمل کردن(حسینی لرجانی[۳۷]، ۲۰۰۱). در سبک همگرا افراد بیشترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشه ها و نظریه ها دارند. آنها بیشتر ترجیح می دهند با تکالیف و مسائل فنی سروکار داشته باشند تا با مسائل اجتماعی، بنابراین مشاغل فنی و تخصصی مناسب این افراد است(همان ماخذ).در سبک جذب کننده افراد می توانند مقدار زیادی از اطلاعات را درک و به طور منطقی از آنها استفاده نموده در نتیجه به مفاهیم انتزاعی توجه بیشتری نشان می دهند. این سبک یادگیری برای مشاغلی که مستلزم اطلاعات و دانش اند موثر است(مهیاری[۳۸]، ۲۰۰۹ الف). و نهایتاً افرادی که سبک آنها انطباق یابنده است از طریق تجربه کردن و انجام دادن می آموزند توانایی این افراد کارکردن با اشیاء و کسب تجربیات جدید در هنگام انجام فعالیت است، این افراد توانایی بالقوه بازاریاب یا فروشنده موفق شدن را دارند(مهیاری، ۲۰۰۹ ب).
دیوید کُلب (۱۹۷۴) بهمنظور فراهم ساختن درک بهتری از روشهای متفاوت افراد در یادگیری و حل مسئله، نظریهی سبکهای یادگیری خود را مطرح ساخت. وی که سبک یادگیری را روش فرد در تأکید بر برخی از تواناییهای یادگیری نسبت به دیگر تواناییهای یادگیری میداند، معتقد است آگاهی افراد از پیامدهای سبکهای یادگیری خود و دیگر روشهای یادگیری در دسترس مزیتهایی برای آنان دارد (کلب، ۱۹۷۶).
نظریهی یادگیری تجربی اساس نظریهی کُلب است. از آنجا که این نظریه بر نقش محوری تجربه در فرایند یادگیری تأکید می کند، یادگیری تجربی نامیده میشود.. در این نظریه، یادگیری فرایندی توصیف میشود که از تغییر شکل تجربه، دانش یا علم تولید میکند. از نظر کُلب، یادگیرندگان در هنگام یادگیری دو وظیفهی اصلی دارند که با ترجیحات دوقطبی متمایزی آنها را انجام میدهند. اولین وظیفهی آنان کسب تجارب یا درک اطلاعات است، که با یکی از این دو روش انجام میگیرد: عینی یا انتزاعی. دومین وظیفهی یادگیرندگان نیز پردازش یا تبدیل اطلاعات است، که به یکی از این دو روش انجام میگیرد: مشاهدهی تأملی یا آزمایشگری فعال(همان). بهطور کلی در نظریهی کُلب، چهار شیوهی اصلی برای یادگیری وجود دارد: تجربهی عینی، مشاهدهی تأملی، مفهومسازی انتزاعی و آزمایشگری فعال. این چهار بعد را شرح میدهیم:
شکل۲-۶- شیوه های یادگیری نظریه کلب و سبک های یادگیری هانی و مانفورد(سیف، ۱۳۸۶)
۲-۲-۸-۱- تجربهی عینی:
در این مرحله از چرخهی یادگیری، فرد از طریق تجارب ویژه، ارتباط با مردم و حساسیت به احساسات افـراد را یاد میگیرد. در ایـن مرحله از چرخه یـادگیری فـرد بیشتر بر احساسات درونی و تواناییهای خود متکی است تا بر یک رویکرد نظامدار نسبت به حل مسئله و موقعیتها. وی در این مرحله به احساسات خود اعتماد میکند و نمیتواند ذهنی باز داشته باشد و نسبت به امور و قضایا بهصورت انعطافپذیر عمل کند. تجربه عینی را می توان معادل فعل احساسکردن[۳۹] دانست(کلب و کلب، ۲۰۰۵).
۲-۲-۸-۲- مشاهدهی تأملی:
این بعد مشاهده دقیق قبل از قیاس و قضاوت، نظاره چیزها و اشیاء از جنبههای مختلف و جستوجوی مفاهیم و معنای چیزها را دربرمیگیرد. بیشتر اندیشهها و موقعیتها را از دیدگاههای متفاوت درک میکند. وی به عینیت، حوصله و قضاوت دقیق متکی است، ولی الزاماً اقدامی انجام نمیدهد. همچنین، فرد برای تشکیل عقاید خود به افکار و نظریهها مراجعه میکند.مشاهده تاملی را می توان معادل فعل تماشاکردن[۴۰] دانست.
۲-۲-۸-۳- مفهومسازی انتزاعی:
این بعد شامل تحلیل منطقی دیدگاهها، طراحی اصولی و منظم، و ادراک عقلانی موقعیتها میشود. بر این اساس، در این مرحله از یادگیری، فرد برای درک مسایل و موقعیتها بیشتر از منطق و تفکر استفاده میکند تا احساس. مفهومسازی انتزاعی را می توان معادل فعل فکر کردن[۴۱] دانست(همان).
۲-۲-۸-۴- آزمایشگری فعال:
این بعد توان فراهمآوری اسباب کار، ریسک و تأثیرگذاری در افراد و وقایع را در طول عمل شامل میشود. در این مرحله، یادگیری شکلی فعال مییابد، یعنی بهصورت تجربه کردن برای تأثیرگذاری و تغییر موقعیت درمیآید.همچنین، فرد صرفاً موقعیت را مشاهده نمیکند، بلکه علاقهای واقعی و روی آورد فعالی به مسئله دارد. آزمایشگری فعال را می توان معادل فعل انجام دادن[۴۲] دانست(هونی و مانفرید، ۱۹۹۲).
هستهی اساسی نظریهی کُلب این است که یادگیرنده از طریق چرخهی یادگیری پیشرفت میکند: ابتدا تجارب منجر به تأمل و مشاهده و از این طریق مفاهیم تشکیل میشود. در ادامه، توسعه و تحول مفاهیم به تجارب جدید و آزمایشگری بعدی می انجامد. یادگیرندهی کارآمد تمایل به دنبال کردن هر چهار مرحله دارد، اما ممکن است که در یکی از این مراحل مسلط تر باشد. بهمنظور کمک به دانشآموزانی که سبکهای یادگیری آنان با روشهای معمول آموزشی بهخوبی هماهنگی ندارد، برخی از راهبردهای آموزشی در جدول زیر ارائه شده است(همان).
جدول ۲-۲- توانمندیهای یادگیری و موقعیتهای یادگیری ترجیحی، برحسب سبکهای یادگیری کُلب
توانمندیهای یادگیری |
[دوشنبه 1400-09-29] [ 02:40:00 ق.ظ ]
|