کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



تجزیه واریانس و مقایسه میانگین سطوح تاریخ کاشت برای صفات مورفولوژیک

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نتایج تجزیه واریانس صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کاشت در جدول ۴-۲ و ۴-۳ آمده است. نتایج مقایسه میانگین این صفات در سه تاریخ کاشت در جدول ۴-۴ و ۴-۵ ذکر شده است. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تاریخ کاشت در بین صفات مورفولوژیک تنها بر روی تعداد شاخه گل‌دهنده، ارتفاع شاخه گل‌دهنده ، نسبت خودگشنی و قطر تاج‌پوش تاثیر معنی‌دار داشته است.
تعداد شاخه گل‌دهنده
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۳) و مقایسه میانگین سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۴) نشان داد که از نظر تعداد شاخه گل‌دهنده در هر سه تاریخ کاشت تفاوت معنی‌داری در سطح احتمال ۱ درصد وجود دارد و تاریخ کاشت اثر معنی‌داری بر روی صفت مذکور داشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات در سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۴) نشان داد بین سه تاریخ کاشت از نظر صفت تعداد شاخه گل‌دهنده تفاوت معنی‌داری وجود دارد و میانگین تعداد شاخه گل‌دهنده از ۱۲/۵ شاخه در بوته، در تاریخ کاشت اول به ۲۰/۵ شاخه در بوته در تاریخ کاشت دوم و ۱۶/۲ شاخه در بوته در تاریخ کاشت سوم رسید.
پیرخضری و همکاران [۱۰] با بررسی برخی توده های بابونه آلمانی با بهره گرفتن از ۱۶ صفت مورفولوژیک و زراعی (از جمله تعداد گل در بوته و تعداد گلهای زبانهای ) به این نتیجه رسیدند که توده های مورد مطالعه از نظر این صفات تفاوت معنیداری داشتند. در مطالعه‌ای بر روی گلرنگ مشاهده گردید که با تاخیر در کاشت تعداد طبق در بوته کاهش می‌یابد و عامل اصلی این امر را کاهش طول دوره رویشی اظهار نمودند، که این نتایج با مشاهدات مطالعه حاضر تطابق دارد به گونه‌ای که این کاهش در تاریخ کاشت سوم نسبت به دو تاریخ کاشت اول مشاهده گردید [۵].
ارتفاع شاخه گل‌دهنده و طول گل‌آذین
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۳) و مقایسه میانگین سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۴) نشان داد که از نظر ارتفاع شاخه گل‌دهنده در هر سه تاریخ کاشت تفاوت معنی‌داری در سطح احتمال ۱ درصد وجود دارد و تاریخ کاشت اثر معنی‌داری بر روی صفت مذکور داشته است اما بر روی طول گل آذین اثر معنی‌داری نداشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات در سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۴) نشان داد بین سه تاریخ کاشت از نظر صفت ارتفاع شاخه گل‌دهنده تفاوت معنی‌داری وجود دارد به طوری که میانگین ارتفاع شاخه گل‌دهنده از ۸۳/۳۱ سانتی‌متر در تاریخ کاشت اول به ۴۵/۲۸ سانتی‌متر در تاریخ کاشت دوم و ۷۶/۲۵ سانتی‌متر در تاریخ کاشت سوم رسید. طویل‌ترین گلآذین در تاریخ کاشت دوم مشاهده شد در حالی که میانگین طول گل‌آذین در تاریخ کاشت سوم بیشتر از سایر تاریخ کاشت‌ها بود.
مینباشی و همکاران [۵۲] در بررسی اثر تاریخ کاشت بر ذرت علوفه‌ای مشاهده کردند که با تاخیر در کاشت ارتفاع شاخه گل‌دهنده کاهش می‌یابد و علت آن را کاهش طول دوره رشد رویشی که تحت تاثیر افزایش درجه حرارت هوا و کاهش طول روز صورت می‌گیرد، دانستندکه این نتایج به طور مشابه در نوروزک نیز مشاهده گردید. همچنین با توجه به اینکه ظهور شاخه گل‌دهنده در اواخر دوره رشد سالیانه گیاه می‌باشد، علت کاهش ارتفاع شاخه گل‌دهنده در نوروزک می‌تواند افزایش دمای هوا باشد که رشد گیاه را محدود کرده است.
ارتفاع بوته
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۲) بیانگر این بود که تاریخ کاشت بر روی صفت ارتفاع بوته اثر معنی‌داری ندارد. نتایج مقایسه میانگین صفات در سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۵) هم نشان داد تاریخ کاشت‌های مختلف از نظر صفت ارتفاع بوته تفاوت معنی‌داری با یکدیگر ندارند. دامنه تغییرات مربوط به صفت ارتفاع بوته در سه تاریخ کاشت به ترتیب از ۸ تا ۲۹، ۱۰ تا ۳۴ و ۱۶ تا ۲۹ بود.
باقری [۵] در بررسی اثر تاریخ کاشت بر گلرنگ مشاهده نمود که اثر تاریخ کاشت بر ارتفاع بوته معنی‌دار نبوده است که در نوروزک نیز این نتایج دیده شد.
تعداد برگ در بوته و قطر تاج‌پوش
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۳) بیانگر این بود که تاریخ کاشت اثر بسیار معنی‌داری بر روی تعداد برگ در بوته نداشت. نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۳) همچنین نشان داد که تاریخ کاشت اثر بسیار معنی‌داری در سطح احتمال ۵ درصد بر روی قطر تاج‌پوش داشت. نتایج مقایسه میانگین صفات در سه تاریخ کاشت (جدول ۴-۵) هم نشان داد تاریخ کاشت‌های مختلف از نظر صفت قطر تاج‌پوش و تعداد برگ در بوته تفاوت معنی‌داری با یکدیگر دارند. میانگین تعداد برگ در بوته از ۱۴/۵۳ برگ در بوته در تاریخ کاشت اول به ۳۶ برگ در تاریخ کاشت دوم و ۹ برگ در تاریخ کاشت سوم رسید و تحت تاثیر تاریخ کاشت کاهش یافت. میانگین قطر تاج‌پوش در سه تاریخ کاشت به ترتیب ۸۸/۲۷، ۷۴/۲۹ و ۵/۱۸ سانی‌متر بود که در تاریخ کاشت دوم و سوم نسبت به تاریخ کاشت اول به ترتیب افزایش و کاهش داشت. در صفت تعداد برگ در بوته، دامنه تغییرات مشاهده شده در تاریخ کاشت اول و دوم بسیار به هم نزدیک بود. تنوع مشاهده شده در تعداد برگ در تاریخ کاشت سوم کمتر از دو تاریخ کاشت دیگر بود.
کاهش تعداد برگ در اثر تاخیر در کاشت در ذرت علوفه‌ای توسط مین باشی [۵۲] نیز گزارش شده است وعلت آن فرصت کمتر گیاه برای رشد اعلام گردیده است. علت کاهش تعداد برگ در بوته در تاریخ کاشت‌های دوم و سوم نوروزک احتمالاً به دلیل کوتاه بودن دوره رشد و برخورد گیاه با درجه حرارت‌های بالاتر می‌باشد، چرا که کاهش تعداد برگ یک مکانیسم برای کاهش تبخیر و تعرق و در نتیجه مقاومت در برابر گرما است. در مورد صفت قطر تاج‌پوش، گیاه در تاریخ کاشت دوم از یک بازه ی دمایی مطلوب‌تری برخوردار بوده است، زیرا با گرمای آخر دوره رشد و سرمای اول دوره رشد که به ترتیب در تاریخ کاشت سوم و اول به عنوان عامل محدود کننده رشد عمل کرده‌اند، مواجه نشده‌است و بنابراین میانگین قطر تاج‌پوش در این تاریخ کاشت بیشتر از سایر تاریخ کاشت‌ها می‌باشد.
سطح برگ، طول برگ و متوسط عرض برگ
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۳) نشان داد که تاریخ کاشت بر روی صفات سطح برگ، طول برگ و متوسط عرض برگ تاثیر معنی‌داری نداشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات مذکور (جدول ۴-۵) نشان داد که تنها تفاوت میانگین صفت متوسط عرض برگ در سه تاریخ کاشت مختلف، معنی‌دار بوده است.
پیرخضری و همکاران [۱۰] با بررسی برخی توده‌های بابونه آلمانی گزارش کردند که توده‌های مورد مطالعه از نظر صفات طول و عرض برگ تفاوت معنی‌داری داشتند اما اثر تاریخ کاشت در هر یک از توده‌ها بررسی نشد. در پژوهشی بر روی ذرت علوفه‌ای کاهش سطح برگ در اثر تاخیر در کاشت مشاهده شد و علت آن نامناسب بودن دمای محیط و طولانی‌تر بودن مرحله رشد رویشی گزارش گردید در حالیکه در مطالعه حاضر اثر تاریخ کاشت بررسی گردید و اثر معنی داری بر طول و عرض برگ مشاهده نشد.
تعداد بذر و وزن بذر در شرایط خودگشن
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۲) نشان داد که تاریخ کاشت بر روی صفات تعداد بذر و وزن بذر در شرایط خودگشن از لحاظ آماری اثر معنی‌داری نداشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات (جدول ۴-۴) هم نشان داد که بین صفات تعداد و وزن بذر خودگشن در سه تاریخ کاشت تفاوت معنی‌داری وجود نداشته است.
ابل [۵۷] با بررسی اثر تاریخ کاشت و درجه حرارت بر مراحل نمو و عملکرد ارقام گلرنگ اظهار نمود که با تاخیر در کاشت فاصله کاشت تا گلدهی کوتاهتر میشود که دلیل آن برخورد مراحل نمو گیاه با حرارتهای بیش از حد مطلوب و قرار گرفتن گیاه تحت فشار حرارتی است و نتیجه آن کاهش وزن بذر خواهد بود اما در مورد بذور خودگشن نوروزک این نتیجه مشاهده نشد.
تعداد بذر و وزن بذر در شرایط دگرگشن
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۲) نشان داد که تاریخ کاشت بر روی صفات تعداد بذر و وزن بذر در شرایط دگرگشن یا در واقع به صورت آزادگرده افشانی از لحاظ آماری اثر معنی‌داری نداشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات (جدول ۴-۴) هم نشان داد که بین صفات تعداد و وزن بذر دگرگشن در سه تاریخ کاشت تفاوت معنی‌داری وجود نداشته است.
بررسی اثر تاریخ کاشت و درجه حرارت بر مراحل نمو و عملکرد ارقام گلرنگ نشان داد که با تاخیر در کاشت فاصله کاشت تا گلدهی کوتاهتر میشود که نتیجه آن کاهش وزن بذر خواهد بود [۵۷]. مطالعات تاریخ کاشت بر روی محصولات زراعی نشان داده است که کاشت دیر هنگام عملکرد دانه را کاهش میدهد [۴۴، ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۹۱ و ۹۴] که نتایج به دست آمده در نوروزک این کاهش معنی‌دار را بیان نمی‌کند.
نسبت خودگشنی
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۲) نشان داد که تاریخ کاشت بر روی نسبت خودگشنی در سطح احتمال ۱ درصد اثر معنی‌داری داشته است. نتایج مقایسه میانگین صفات (جدول ۴-۴) هم نشان داد که بین نسبت خودگشنی در سه تاریخ کاشت تفاوت معنی‌داری وجود داشته است.
تاکنون نسبت خودگشنی برای نوروزک گزارش نشده است و همچنین اثر تاریخ کاشت بر آن بررسی نشده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که نسبت خودگشنی در تاریخ کاشت اول کمترین مقدار را نشان داده است.
تعداد و عملکرد بذر در بوته
نتایج تجزیه واریانس (جدول ۴-۲) نشان داد که تاریخ کاشت بر روی صفات تعداد بذر و عملکرد بذر در بوته از لحاظ آماری اثر معنی‌داری نداشته است. با این حال بیشترین دامنه تغییرات مشاهده شده در صفات تعداد کل بذر در بوته و عملکرد دانه در بوته مربوط به تاریخ کاشت دوم بود.
پژوهش‌های انجام شده [۲۸] در بررسی درمنه دشتی بر اساس صفات کمی بذر نشان داد که بین صفات اندازه‌گیری شده از لحاظ وزن دانه اختلاف معنی‌داری وجود دارد. همچنین لیبوس و همکاران [۹۰] گزارش کردند که تاخیر در کاشت می تواند باعث برخورد مراحل رشد زایشی گیاه با هوای بسیار گرم اوایل تابستان و تنش شدید رطوبتی و در نتیجه کاهش چشمگیر عملکرد بذر شود. چولاکی و همکاران [۶۶] عملکرد بذر گلرنگ بیشتری را از تاریخ‌های کاشت زود هنگام به دست آوردند و آن را به تجمع ماده خشک بیشتر در دوره رشد رویشی نسبت دادند. مطالعات تاریخ کاشت بر روی محصولات زراعی نشان می‌دهد که کاشت دیر هنگام عملکرد دانه را کاهش می‌دهد [۴۴، ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۹۱ و ۹۴]. اما این کاهش عملکرد در گیاه نوروزک در اثر تاریخ کاشت مشاهده نگردید که علت آن می‌تواند حساسیت کمتر عملکرد بذر نوروزک به تاریخ کاشت و نیز کم بودن اختلاف زمانی اعمال شده بین سه تاریخ کاشت برای این گیاه باشد.
جدول ۴-۲ میانگین مربعات صفات مورفولوژیک در سه تاریخ کاشت در گیاه نوروزک

ارتفاع بوته
)cm(

عملکرد دانه در بوته
(gr)

تعداد بذر در بوته

نسبت خودگشنی

وزن بذر دگرگشن
(gr)

وزن بذر خودگشن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 06:10:00 ق.ظ ]




گزارش اول توجه ویژه ای به حمایت از غیر نظامیان و رزمندگان درگیر در مبارزات مسلحانه برای آزادی از سلطه استعماری یا خارجی کرده است و در آن دبیر کل پیشنهاد نمود تا معاهده جدیدی برای مخاصمات داخلی تدوین شود. در گزارش دوم دبیرکل اجرای حمایت های مندرج در میثاق حقوق مدنی و سیاسی را در مخاصمات مسلحانه مورد بررسی قرار داد و پیشنهاداتی برای حمایت از غیرنظامیان و ممنوع کردن سلاح های شیمیایی و میکروبی ارائه نمود. وی مشخصاً پیشنهاد کرد که در مناطق مخاصمه مناطق امنی برای غیرنظامیان ایجاد شود تا از اثرات درگیری های مسلحانه مصون بمانند. طرفین مخاصمه می بایست حرمت و مصونیت این مناطق امن که، تحت نظارت دبیر کل مدیریت خواهند شد، را رعایت کنند و دبیرکل ضمن توضیح درباره کسانی که در مخاصمات مسلحانه داخلی یا نبردهای چریکی مشارکت دارند، شرایط برخورداری از وضعیت اسیر جنگی در کنوانسیون سوم ژنو و همچنین الزامات اجرای کنوانسیون چهارم را تشریح نمود و نهایتاً پیشنهاداتی درباره حمایت بیشتر از این افراد ارائه کرد. ضمناً دبیر کل پیشنهاد کرد مفاد کنوانسیون چهارم به مخاصمات داخلی نیز تسری یابد. گفتنی است که سه سال بعد مجمع عمومی به تسری وضعیت اسیر جنگی، مندرج در کنوانسیون سوم ژنو، به مبارزان جنبش های آزادی بخش تصریح نمود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در پی گزارش دوم دبیرکل مجمع عمومی در قطعنامه ۲۶۷۰ مورخ ۹ دسامبر ۱۹۷۰ از همه طرف های مخاصمات مسلحانه خواست تا مقررات کنوانسیون های لاهه ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ و پروتکل ۱۹۲۵ و کنوانسیون های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ را رعایت کنند. به همین سیاق در قطعنامه های دیگری که در سالهای ۱۹۷۱ الی ۱۹۷۴ صادر شدند مجمع عمومی از طرف های درگیر خواست که به کلیه کنوانسیون های حقوق بشردوستانه پایبند باشند. مجمع عمومی درخواست خود را به دولت ها یا مخاصمات مسلحانه بین المللی منحصر نکرد این در حالی است که مفاد کنوانسیون های بین المللی به جز ماده ۳ مشترک کنوانسیون های چهارگانه و ماده ۱۹ کنوانسیون های ۱۹۵۴ لاهه راجع به حمایت از اموال فرهنگی در هنگام مخاصمات مسلحانه تماماً به مخاصمات بین المللی مربوط می شدند. حتی برخی مفاد آنها نظیر قواعد مربوط به اسیر جنگی در مخاصمات داخلی موضوعیت ندارد. مگر آنکه برای کسانی که در مخاصمات داخلی شرکت دارند نیز وضعیت رزمنده قانونی قائل شویم. این امری است که دولت ها سنتاً با آن مخالف هستند. رزمنده محسوب کردن این افراد به معنای آن خواهد بود که توسل آنها به اسلحه علیه دولت متبوعشان مجاز محسوب می شود. دولت ها هرگز حاضر نیستند از حق خود برای محاکمه کسانی که در قلمروشان علیه آنها دست به اسلحه برده اند صرف نظر کنند.
با این وجود درخواست کلی مجمع عمومی به رعایت کلیه قواعد معاهدات حقوق بشری را می توان نوعی تلاش برای یکسان سازی حقوق حاکم بر مخاصمات بین المللی و داخلی دانست: تلاشی که با تدوین پروتکل های اول و دوم ۱۹۷۷ ناکام ماند. ضوابط پروتکل دوم که برای مخاصمات مسلحانه داخلی تدوین شده است بسیار مختصرتر از ضوابط پروتکل اول است و برخلاف پروتکل اول هیچ ترتیبات کیفری برای موارد نقض ندارد. ضمناً بسیاری از مواد پیش نویس پروتکل دوم که به موضوع شیوه هدایت جنگ مربوط می شد در آخرین لحظات کنفرانس دیپلماتیک حذف گردید.
در سالهای ۱۹۷۰ الی ۱۹۷۵ دبیر کل هفت گزارش دیگر نیز به مجمع عمومی تسلیم کرد که در آنها ابعاد مختلف حقوق مخاصمات مسلحانه و اجرای قواعد حقوق بشر در هنگام مخاصمات مورد بحث و مداقه قرار گرفت. دبیر کل ضمناً گزارش های راجع به ممنوعیت ها و محدودیت های حقوق بین الملل برای استفاده از برخی سلاح ها نظیر سلاح های آتش زا همچنین حمایت از خبرنگاران جنگی ارائه نمود. پیشنهادات دبیرکل درخصوص این موضوعات و تصمیماتی که مجمع براساس آنها اتخاذ نمود به تدریج در مفاد کنوانسیون های حقوق بشردوستانه ای که در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به تصویب رسیدند گنجانیده شدند.
اقدام مجمع عمومی برای تسری قواعد حقوق بشر به کلیه مخاصمات بین المللی سبب شد تا نهادهای حقوق بشری ملل متحد نیز توجه خاصی به اجرای قواعد حقوق بشر در مخاصمات بین المللی و داخلی مبذول نمایند. در همین راستا گزارشگران موضوعی و گزارشگران ویژه ای که وظیفه گزارش دهی راجع به وضعیت حقوق بشر در کشورهایی را برعهده دارند که درگیر مخاصمه مسلحانه هستند اجرای این قواعد را در هنگام مخاصمات مورد بررسی قرار می دهند. حتی در مواردی نهادهای نظارتی حقوق بشر گزارشگران مستقلی را جهت نظارت بر اجرای حقوق بشر در مناطق تحت اشغال یا درگیر در مخاصمه مسلحانه تعیین کرده اند. (کاظمی، پیشین، ۲۲۸ ).
به طور خلاصه مجمع عمومی سهم مهمی در ایجاد، تقویت و تداوم خدمات ملل متحد به حقوق بشر دوستانه برعهده داشته است. کالشوفن نویسنده و حقوقدان برجسته ی هلندی اقدامات ملل متحد راجع به حقوق بشر دوستامه را از سه منظر مهم ارزیابی کرده است که این سه به نقش مجمع عمومی نیز قابل تعمیم است:
تابوی موجود در خصوص عدم توجه به حقوق بشردوستانه را شکست ,
این فکر را مطرح کرد که حقوق بنیادین انسانی در تمامی شرایط از جمله در هنگام مخاصمات مسلحانه لازم الرعایه است ؛
بر روند توسعه حقوق بشردوستانه به ویژه بر مفاد معاهداتی که در این خصوص تدوین شده تاثیر مستقیم گذارده است.
در این میان شاید مهمترین خدمت مجمع عمومی به حقوق بشردوستانه مشارکت و تسریع در روند تسری قواعد حقوق بشر به مخاصمات مسلحانه بوده باشد، به ویژه آنکه در این رابطه مجمع تفکیکی میان مخاصمات داخلی و بین المللی قائل نشده بود. اصولاً در بسیاری از موضوعات و مسائل حقوق بشر دوستانه که دولت ها حاضر به تدوین یا پذیرش معاهدات الزام آور بین المللی نبودند قطعنامه های مجمع نقش تعیین کننده ای در هنجار سازی بین المللی ایفاء کردند. تکرار این قطعنامه نه تنها به ایجاد عرف
بین المللی در این زمینه کمک کرد بلکه الهام بخش معاهدات بین المللی نیز بودند. در همین رابطه می توان به تصویب و تاثیرپذیری مفاد پروتکل های الحاقی ۱۹۷۷ از قطعنامه های مجمع عمومی اشاره کرد.
در دو دهه اخیر نقش آفرینی مجمع عمومی در توسعه و تدوین حقوق بشردوستانه نسبت به شورای امنیت بسیار کمتر شده است. دلیل این امر را می توان در پایان جنگ سرد و افزایش حضور شورای امنیت در موضوعاتی مانند حقوق بشر دوستانه دانست. البته در مواردی که شورا نمی تواند به تصمیم برسد یا دولتها تمایلی به طرح موضوع در شورا ندارند، مجمع هنوز نقش محوری ایفا می کند.
۴-۵- نقش سازمان ملل در تدوین و توسعه حقوق بین المللی کیفری
مبارزه با جنایات بین المللی، بدون ظهوری آشکار، به نحوی در منشور نهفته بوده است که مجمع عمومی از اولین روز های فعالیتش آن را در پیوند با آرمان ها و هدف های منشور دیده و در نتیجه پیشروانه به این میدان وارد شده است. مطابق برداشت کلی، منشور ملل متحد، نوشته شد و سازمان ملل پایه گذاری شد تا آن کارهای مهم که از هیچ دولت به تنهایی و از همه دولت ها تک تک برنمی آمد، با توافق عمومی و سعی مشترک دولت ها بتوان انجام داد تا بلکه بهبودی در اوضاع نابسامان جهان حاصل شود. اگر این برداشت درست باشد، ورود مجمع عمومی به عرصه حقوق بین المللی کیفری از همان آغاز کار، نشانگر درک یکی از نیازهای زیست اجتماعی بین المللی یعنی سازماندهی مقابله کیفری با رفتارهای ناقص حقوق بین الملل و تقویت و تضمین هنجارها و ارزش های بین المللی از این طریق، به نظر می آید.
دیباچه ی منشور و موادی چند از آن، آراسته و آمیخته شده است به بازگویی ارزش ها، کرامت و حقوق اساسی انسانها، برابری میان آنان، حفظ عدالت و ضرورت تلاش و همکاری بین الملی برای نگهبانی از این ارزشها و پیشبرد احترام به حقوق انسانی. پس به جا خواهد بود اگر نظام حقوقی مبتنی بر منشور که قصد حمایت از شان انسانی را دارد؛ به پی ریزی قواعد خاص مقابله با کسانی برخیزد که با ارتکاب جنایات ضد بشری و خونریزی، بخواهند یکسره این آرمان ها و شان انسانی را نادیده بگیرند. اگر طبق ماده ۱۳ منشور، مجمع عمومی می بایست به تدوین و توسعه حقوق بین الملل همت می گماشت، به نظر طبیعی می نمود که این بخش از حقوق بین الملل در اولویت باشد. جنگی چنان خانمانسوز به تازگی پایان یافته بود و در طی آن جنایاتی چنان دهشتناک روی داده بود. اگر اقتضای امور جزایی را که قواعد ماهوی و شکلی باید به صورت منجز و روشن وضع شوند و همچنین اهمیت مسایل جزایی بین المللی آن دوره را در نظر بگیریم که نخستین بار دادگاه بین المللی نظامی نورنبرگ – و در کنار آن دادگاه توکیو- تنی چند از عاملان اصلی جنایات بین المللی را محاکمه کرده بود و بعضی دادگاه های ملی نیز سرگرم محاکمات مشابه بودند، هر آینه قواعد حقوق بین الملل کیفری سزاوارتر برای تائید و تدوین توسط مجمع عمومی بودند.
بدین ترتیب بود که مجمع عمومی به درستی دست بدین کار ضروری زد و با عملکردی مناسب، توانست دستاوردهایی سترگ به جامعه بشری عرضه کند.
۴-۵-۱- اقدامات مجمع عمومی
سرآغاز توجه مجمع عمومی به حقوق بین الملل کیفری را باید روز های اول پس از تشکیل سازمان دانست. در واقع، یکی از اولین مصوبات مجمع، قطعنامه شماره ۳ مورخ ۱۳ فوریه ۱۹۴۶ مربوط به استرداد و مجازات جنایتکاران جنگی است. این قطعنامه با استناد به منشور دادگاه نورنبرگ و اعلامیه سران متفقین ۱۹۴۳، و اینکه بعضی جنایتکاران جنگی هنوز به چنگ عدالت گرفتار نشده اند، از اعضای سازمان می خواهد که این افراد بازداشت شوند و برای محاکمه به کشور محل ارتکاب فرستاده شوند. دلیل صدور این قطعنامه آن بود که بیم گریختن و پنهان شدن و در نتیجه محاکمه نشدن عده ای از متهمان به جنایات جنگی و احتمال شمول مرور زمان بر اعمال آنان می رفت. با وجود تلاش برای دستگیری متهمان در آن دوره، باید به یادداشت که تعدادی از آنان خواسته یا ناخواسته توانستند در گوشه و کنار جهان پناه بگیرند و برخی برای مدت طولانی و بعضی هم به گمان زیادی برای همیشه از محاکمه گریختند. از قطعنامه شماره ۳ که بگذریم، مهمترین اقدام مجمع در سال اول فعالیت، تصویب دو قطعنامه ۹۵ و ۹۶ بود هر دو به تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۴۶٫
قطعنامه ۹۵ با عنوان تائید اصول حقوق بین الملل مندرج در منشور دادگاه نورمبرگ به پیشنهاد آمریکا مطرح و به اتفاق آرای اعضا تصویب شد. در این قطعنامه، مجمع با تکیه بر تعهدی که طبق بند ۱ ماده ۱۳ منشور برای تدوین و توسعه حقوق بین الملل دارد، ضمن تائید اصول منشور دادگاه نورمبرگ و محاکمات آن، از کمیسیون در شُرُفِ تاسیس برای تدوین و توسعه حقوق بین الملل می خواهد این موضوع را با اولویت بررسی کند و آن را در قالب طرح کلی جنایات ضد صلح و یا یک کُد جنایی بین المللی ارائه کند.
همان طور که می دانیم، دادگاه نورمبرگ با توافق چند دولت پیروز در جنگ برای محاکمه سران آلمان نازی برپا شد. همچنین، به لحاظ عدم رعایت دقیق اصل قانونی بودن جرم در اساسنامه دادگاه با ایرادهای مختلفی روبرو شده بود. به نظر چنین می رسد که تصویب قطعنامه ۹۵ با هر انگیزه ای که پیشنهاد شده بود نشان داد که مفاد اساسنامه دادگاه نورمبرگ و محاکماتش دیگر فقط صرف دولت های پیروز نیست بلکه مورد قبول همه دولت های عضو سازمان ملل است و همگی آن را به عنوان جزئی از حقوق بین الملل پذیرفته اند.
آنچه قابل ذکر است، در زمان بررسی اولیه موضوع، کمیسیون حقوق بین الملل به این نتیجه رسید که چون قطعنامه (I) 95 به اتفاق آنها تصویب شده است ؛ کمیسیون وظیفه ارزیابی دوباره این اصول را ندارد بلکه تنها باید آنها را تدوین کند. این کار به یک کمیته فرعی سپرده شد و به دلیل ارتباط کامل موضوع با پیش نویس کد جنایات ضد صلح به اجلاس بعد کمیسیون محول شد. پس از وصول گزارش کمیسیون، در ۱۲ دسامبر ۱۹۵۰، مجمع عمومی با قطعنامه ۴۸۸، بار دیگر اصول منشور دادگاه نورمبرگ را ؛ این بار به صورت مشروح و در قالب اصول هفت گانه تائید می کند.
قطعنامه ۹۶ نیز ابتدا به پیشنهاد پاناما، کوبا و هند مطرح شد با این هدف که مجمع عمومی از شورای اقتصادی اجتماعی بخواهد تا به موضوع «ژنوسید» بپردازد و آن را به عنوان جنایت بین المللی اعلام کند. در زمان بررسی پیش نویس قطعنامه در کمیته ششم، نماینده بریتانیا با پشتیبانی از این پیشنهاد می گوید که خود مجمع عمومی هم قاطعانه باید اعلام کند که ژنوسید و جنگ تجاوزکارانه، جنایات بین المللی و قابل کیفر هستند و حقوق بین الملل باید توان و اختیار بعضی دولت ها در سرکوب و نابودی مردم خودشان را محدود و در این موارد از مردم در مقابل حکومت شان دفاع کند. به دنبال بحث درباره اصلاحات مورد نظر بریتانیا و طرح پیشنهادهای هیات های نمایندگی فرانسه، هند، اتحاد شوروی، عربستان سعودی و لهستان برای اصلاح و تکمیل پیش نویس، در روز ۹ دسامبر متن آن در کمیته ششم به اتفاق آرا تصویب شد. بر پایه همین متن که جامع پیشنهادها بود، مجمع عمومی در روز ۱۱ دسامبر، قطعنامه ۹۶ را با اتفاق آرای همه اعضا از تصویب می گذراند.
در متن قعطنامه، مجمع عمومی این گونه (با تلخیص) تائید می کند که، طبق حقوق بین الملل، ژنوسید جنایتی است که جهان متمدن محکومش می کند، و مرتکبان اصلی و همدستان در ارتکاب آن خواه افراد عادی و خاوه کارگزاران و مقامات دولتی باید مجازات شوند. براین اساس، مجمع عمومی از دولت های عضو می خواهد که برای پیشگیری و مجازات این جنایت قوانین لازم را وضع نمایند و برای سرعت گرفتن کار پیشگیری و مجازات جنایت ژنوسید، همکاری بین المللی میان دولتها را توصیه می کند و بدین منظور از شورای اقتصادی اجتماعی درخواست می کند که با مطالعه لازم، پیش نویس یک کنوانسیون درباره ژنوسید را به اجلاس بعدی مجمع عمومی ارائه کند.
ابتکار بسیار با اهمیت مجمع عمومی در این خصوص و شتاب مناسب برای به ثمر رساندن تلاش بین المللی، به تصویب کنوانسیون پیشگیری و مجازات ژنوسید در ۱۹۴۸ انجامید.
به موازات فعالیت در زمینه تدوین اصول مندرج در منشور دادگاه نورمبرگ، کمیسیون حقوق
بین الملل در پاسخ به دیگر خواسته، مجمع عمومی یعنی تهیه ی پیش نویس کد جنایات ضد صلح و امنیت بشریت، از اولین در ۱۹۴۹ به مدت شش سال سرگرم این کار بود تا اینکه در اجلاس ۱۹۵۴، پیش نویس کد را در چهار ماده به تصویب رساند. در این متن، فقط جرایم دارای جنبه سیاسی مهم و خطرناک برای صلح بین المللی مد نظر قرار گرفتند و جرایمی مانند دزدی دریایی یا تجارت زنان در فهرست نیامدند. همچنان که این پیش نویس، به مساله تاسیس دادگاه جزایی برای محاکمه متهمان به ارتکاب ژنوسید و دیگر جنایات که مجمع عمومی در قطعنامه ۲۶۰ مصوب ۹ دسامبر ۱۹۴۸ خواستار بررسی آن شده بود، نپرداخت. در واقع کمیسیون با تائید مطلوب بودند تاسیس این دادگاه، فرض را بر این گذاشت که محتوای پیش نویس را در دادگاه های ملی اجرا می کنند و طبق حقوق داخلی هم مجازات را معلوم می کنند. طبق متن مصوب، جنایات مورد بحث براساس حقوق بین الملل جنایت محسوب می شوند و نبود قوانین داخلی در این زمینه مرتکب را از مسئولیت معاف نمی دارد؛ ضمن اینکه ارتکاب در مقام رئیس دولت یا کارگزار حکومت از این افراد سلب مسئولیت نمی کند (زمانی، پیشین، ۱۲۴).
در ۱۴ دسامبر ۱۹۵۴، مجمع عمومی با قطعنامه ۸۹۸، بررسی پیش نویس را تا زمان دریافت گزارش کمیته تعریف تجاوز به تاخیر می اندازد. چه اینکه، پیشتر بنا به پیشنهاد اتحاد شوروی با تصویب قطعنامه ۳۷۸ در ۱۷ نوامبر ۱۹۵۰ مقرر کرده بود تا کمیته ای ویژه برای این منظور تشکیل شود. صرف نظر از چرایی احاله مساله تعریف تجاوز به یک کمیته همزمان با مطرح بودن موضوع که نزد کمیسیون حقوق بین الملل و بدون ذکر جزئیات مسائل پیش آمده در مراحل بعدی، این قدر یادآوری می شود که با وجود وصول گزارش یاد شده در ۱۹۵۷، با قطعنامه ۱۱۸۷ مجمع عمومی مورخ ۱۱ دسامبر ۱۹۵۷ بررسی جامع موضوع به بعد موکول می شود؛ زیرا تعریف تجاوز و تاسیس دادگاه و کد جنایات ضد صلح همگی با هم مرتبط بودند.
همان گونه که می دانیم، پس از فراز و نشیب فراوان و طرح دوباره مساله تعریف تجاوز به پیشنهاد دبیر کل، در اجلاس سال ۱۹۷۴ قطعنامه معروف ۳۳۱۴ در مورد تعریف تجاوز با اجماع و بدون رای گیری از تصویب مجمع عمومی گذشت. از آن اجلاس تا سال ۱۹۸۱ مجمع چند مصوبه دارد برای بررسی مجدد کد جنایات ضد صلح تا آنکه در همان سال از کمیسیون حقوق بین الملل می خواهد با نگاه به توسعه تدریجی، این کد را بازنگری کند. حاصل فعالیت کمیسیون که گزارشگر ویژه را منصوب می کند و کارگروه تشکیل می شود و چند گزارش مقدماتی تهیه می شوند در نوبت اول یا بهتر بگوییم در خوانِش اول به تنظیم پیش نویس کد در سال ۱۹۹۱ می انجامد که در بردارنده ۱۲ جنایت می بود. با دریافت نظر دولت ها که با برخی از موارد کاملاً مخالف بودند و برای رسیدن به توافق درون خود کمیسیون، عنوان های تهدید به تجاوز، مداخله، سلطه استعماری، اجیر کردن مزدوران، آپارتاید و آسیب شدید به محیط زیست در خوانش دوم حذف شدند و متن نهایی در اجلاس ۱۹۹۶ به تصویب کمیسیون رسید. این متن ۲۰ ماده ای شامل مقررات کلی است و مواد ۱۶ تا ۲۰ به بیان جنایات ضد صلح و امنیت بشریت می پردازد، بی آنکه میزان مجازات را تعیین کند و تصریح دارد به اینکه این کد مانع تحول و توسعه حقوق بین الملل نخواهد بود.
آنچه که مهم به نظر می رسد راه های پیشنهادی کمیسیون برای نحوه اقدام مجمع عمومی در این باره است به یکی از این سه روش: تصویب یک کنوانسیون بین المللی؛ ادغام محتوای آن با اساسنامه دیوان بین المللی کیفری در حال بررسی نهایی و یا تصویب کد به عنوان اعلامیه مجمع عمومی. گویا مجمع عمومی راه میانی را برگزید. زیرا با قطعنامه ای که با اجماع به تصویب رساند ضمن قدردانی از تلاش کمیسیون، از دولت های حاضر در کمیته مقدماتی تاسیس دیوان بین المللی کیفری به مفاد توجه کنند و از دبیر کل نیز خواست تا دولت ها را به آن توجه دهد.
از دهه ۱۹۸۰ به بعد که موضوع پیش نویس کد جنایات ضد صلح با جدیت بیشتری دنبال شد، بحث چگونگی اعمال ان هم مطرح شد. در گزارش عملکرد سال ۱۹۸۶، کمیسیون حقوق بین الملل اعلام کرد که کد جنایات بدون تاسیس مرجع صلاحیت دار کارآیی نخواهد داشت. جلب توجه بدین ضرورت، کمابیش همزمان شد با پیشنهاد تشکیل یک دادگاه برای مقابله با افراد دخیل در قاچاق مواد مخدر و تصمیم مجمع عمومی به ارجاع موضوع به کمیسیون تا در ضمن تهیه کد به این مساله هم بپردازد. به طور خلاصه، از سال ۱۹۹۰ به بعد، کمیسیون با پرداختن به مساله تاسیس دادگاه بین المللی و تشکیل کارگروه، دو سال بعد پیشنهاد مشخصی ارائه کرد: ایجاد دیوان بین المللی دارای صلاحیت رسیدگی به متهمان به ارتکاب جنایات مذکور در ضد صلح و امنیت بشریت از طریق معاهده ای بین المللی. با پشتیبانی مجمع عمومی، کمیسیون پیش نویس اولیه اساسنامه دیوان را تهیه کرد و در اجلاس ۱۹۹۴ از تصویب نهایی گذراند و متن ۶۰ ماده ای پیش نویس را به همراه پیشنهاد برگزاری کنفرانس بین المللی از نمایندگان دولت ها به مجمع ارائه داد. با قعطنامه های مختلف مجمع عمومی راه برگزاری کنفرانس هموار شد. ابتدا یک کمیته ویژه، سپس کمیته مقدماتی و در آخر کنفرانس دیپلماتیک ۱۹۹۸ در رُم. حمایت مجمع عمومی از دیوان بین المللی کیفری، پس از تصویب و لازم الاجرایی اساسنامه دیوان بین المللی هم ادامه یافت که در قطعنامه مجمع نمود روشنی دارد.
در نگاهی وسیعتر به حیطه حقوق بین الملل کیفری، اقدامات مجمع عمومی محدوده ی گسترده ای را در بر می گیرد که به موارد یاد شده و یا دسته ی جنایات ضد صلح و امنیت بشریت محدود نیست. در گذری سریع، می توان به عنوان نمونه شماری از مهمترین اقدامات را ذکر کرد که نشانگر تنوع موضوعات و تداوم توجه به این بخش از حقوق بین الملل دارد.
کنوانسیون مبارزه با تجارت انسان و بهره کشی از فحشای دیگری؛
کنوانسیون اعمال نشدن مرور زمان نسبت به جنایات جنگی و جنایات ضد بشریت، که به فاصله ای اندک از زمان تصویب در ۱۹۷۰ لازم الاجرا شد؛
اعلامیه ۱۹۷۵ در مورد حمایت از افراد در برابر شکنجه که با ادامه تلاش ها، چند سال بعد به تصویب کنوانسیون منع شکنجه انجامید؛
کنوانسیون بین المللی مبارزه با گروگانگیری؛
عهده نامه مدل برای استرداد مجرمان و عهدنامه مدل در مورد معاضدت در امور جزایی. (منشی پوری، ۱۳۸۷، ۶۵).
یادآوری این نکته لازم است که با وجود دگرگونی های پس از پایان جنگ سرد و تاثیرگذاری چشمگیر و فزاینده شورای امنیت در مسایل بین المللی، به نظر نمی رسد که از اهمیت مجمع عمومی – دست کم در زمینه مورد بحث ما – کاسته شده باشد. در دوره ای که عملکرد شورای امنیت چه به لحاظ کمی و چه به حیث کیفی – شامل اقدامات اساسی و بی سابقه مانند تشکیل دادگاه های کیفری- به کلی متمایز از قبل شد و به برخاستن شورای امنیت از خواب چندین ساله شد؛ پیوستگی فعالیت مجمع عمومی در این زمینه همچنان محفوظ مانده است. شتاب بخشیدن به روند تدوین و تصویب نهایی اساسنامه دیوان بین المللی کیفری – که ذکرش رفت – نمود بارز تداوم اقدامات مجمع برای مقابله با مهمترین جنایات بین المللی در دوره اخیر است و شاهد مثال های دیگر از مصوبات مجمع عمومی نیز کم نیستند. کنوانسیون مبارزه با جرام سازمان یافته و پروتکل های آن، کنوانسیون مبارزه با فساد مالی، کنوانسیون بین المللی برای سرکوب اعمال تروریسم هسته ای، و دیگری کنوانسیون ۲۰۰۶ حمایت از همه افراد در برابر ناپدیدی جابرانه. این کنوانسیون نتیجه بیست و پنج سال تلاش و مذاکره ی پیاپی و امیدبخش در این باره است که محتوای هنجاری مهمی دارد و خوشبخاتنه به تازگی لازم الاجرا شده است.
۴-۵-۲- دستاوردهای اقدامات مجمع عمومی
با نگاهی به دامنه گسترده اقدامات یاد شده، می توان از سهم کلان مجمع عمومی در شکل دهی، تبیین و تثبیت قواعد حقوق بین الملل کیفری چه از حیث ماهیت و چه از جهت ساز و کار مقابله با جنایات بین المللی سخن گفت.
در واقع، اگر مجموع عملکرد مجمع عمومی از قطعنامه ۹۵ و تائید مصوبات کمیسیون حقوق بین الملل (شامل کد جنایات ضد صلح در سال های ۱۹۵۴ و ۱۹۹۶) تا اساسنامه دیوان بین المللی کیفری را با هم در نظر بگیریم، جمله ی پیشرفت های ماهوی و ساختاری در این زمینه، فراهم آمده از اقدامات این رکن به نظر می رسد.
پذیرش عمومی مسئولیت کیفری فردی از نقض حقوق بین الملل؛ جدای از یا مقارن و همزمان با مسئولیت بین المللی دولت و تعریف جرایم حقوق بین الملل به طور مستقیم و بی واسطه حقوق داخلی از بزرگترین دستاوردهاست. اگر پیشترها، تنها دولت بود که می بایست پاسخگوی نقض حقوق بین الملل می بود؛ امروزه از مسلمات است که از شخص حقیقی هم که مرتکب اعمال ممنوع می شد اعمالی که مطابق حقوق بین الملل جرم بین المللی است مسئولیت مطالبه می شود؛ مسئولیت بین المللی کیفری. مسئولیتی که سکوت قانون داخلی نیز تاثیری بر آن ندارد. زیست بین المللی مطلوب، امروز نیازمند پاسداشت ارزشهایی است اساسی؛ و هر شخصی که، با دارا بودن شروط مسئولیت جزایی، حریم این ارزشها را بشکند به نام دفاع از ارزشهای بشری قابل محاکمه می شود و موضوع مجازات قرار می گیرد. آنچه که در حکم دادگاه نورمبرگ آمد و به طور مکرر در اسناد یاد شده درج شد، نتیجه ای بس مهم در پس داشته است: دیگر نمی توان و نباید به نام حاکمیت و در پشت سپر مفهوم اعتباری – انتزاعی دولت پنهان شد و حقوق بین الملل را با دست یازیدن به ارتکاب یک جنایت بین الللی نقض کرد.
وجوه مختلف مسئولیت فردی به وسیعترین شکل ممکن در ماده ۲۵ اساسنامه دیوان بین المللی کیفری ذکر شده اند و همه افراد، چه افراد عادی، چه کارگزاران یا بالاترین مقامات دولت که به هر نحو و به هر اندازه سهمی در ارتکاب جنایات بین المللی داشته اند، طبق اصل مسئولیت فردی باید پاسخگوی رفتار مجرمانه خود باشند.
یکی از نتایج مسئولیت فردی این است که داشتن سمت یا مقام دولتی، بر مسئولیت کیفری فردی بی اثر است و نزد یک مرجع کیفری بین المللی مانند دیوان هیچ کس مصونیت از تعقیب و محاکمه ندارد. قطعنامه ی موسسه حقوق بین الملل در اجلاس ناپل ۲۰۰۹ در این باره، گویا وروشنگر است و شاید نتوان از این روشنتر حکم حقوق بین الملل را در باب این مساله، بر پایه آن پیشینه و تعارض میان مصونیت دولت ها و کارگزارانشان و شکایات مربوط به جنایات بین المللی تصویب شده است. این قطعنامه ضمن برشماری تمثیلی جنایات بین المللی که به طور خاص شکنجه را هم در بر می گیرد، اعلام می دارد: در حقوق
بین الملل مصونیت ها اعطا شده اند برای رعایت برابر دولت ها و انجام مناسب وظایف کارگزارانشان ؛ دولت ها طبق حقوق بین المللی عهدنامه ای عرفی تکلیف دارند به پیشگیری و سرکوب جنایات و همچنین تعهد دارند به رعایت و تضمین حقوق بشر همه افراد تحت صلاحیت خود به علاوه، مصونیت ها نباید مانع جبران مطلوب زیان های قربانیان جنایات بین المللی شود و دولت ها در صورتی که کارگزران آنها مرتکب این جنایات می شوند باید رفع مصونیت را در نظر داشته باشند. تنها مصونیت قابل استناد از نظر موسسه، مصونیت شخصی است که طبق حقوق بین الملل اعمال می شود و این مصونیت هم برای آنها که بهره مند از آن هستند پس از پایان گرفتن دوره خدمت یا ماموریت، خاتمه می یابد، ضمن آنکه برداشتن این مصونیت برای رسیدگی به اتهام نزد دادگاه های ملی راه مناسبی برای جبران موثر ارتکاب جنایات دانسته شده است. پیگرد و بعضاً محاکمه چندین نفر از سران دولت ها یا دیگر مقامات عالی رتبه در چند سال اخیر، گواه موفقیت های بزرگ در عرصه مبارزه با عاملان جنایات بین المللی است.
از دیگر دستاوردهای ارزشمند برگرفته از مصوبات مجمع عمومی و کمیسیون حقوق بین الملل، توجیه ناپذیر شدن ارتکاب جنایت به بهانه اجرای دستور دولت یا دستور مقامات بالاتر است و نپذیرفتن ادعای المامور معذور از مرتکبان جنایت. موضوع در اینجا، ارتکاب جنایت بین المللی است و نمی توان به پشتوانه فرمان بالاتر از خود دست به جنایت آلود و آسوده خاطر ماند. امروزه، آن ادعای نامقبول و بی پایه از نظر حقوق بین الملل، به طور اصولی جایش را به مسئولیت فردی مرتکبان در قبال رفتار مجرمانه ضد بشری داده است، و اگر کسی در موقعیت مرتکب مباشر پایش به محاکمه باز شود و چنین ادعایی بکند، خواهد شنید المامور مسئول. همچنان که، فرمانده و مقام مافوق نیز نسبت به رفتار مجرمانه زیردستان خویش مسئول هستند اگر به وظایف مراقبت و نظارت بر زیردستان عمل نکنند (ماده ۲۸ اساسنامه دیوان بین المللی کیفری). بدین ترتیب، آن کس که در چنین موقعیت نسبت به افراد پایین تر از خود قرار دارد، نباید رندانه دلخوش باشد به این بهانه یا ادعا که زیردستان جنایتکار، خودسری کرده و خودسرانه مرتکب جنایت شده اند و گردی از رفتار شنیع آنها به دامنش نمی نشیند؛ اگر مطابق معیارهای این مسئولیت، بتوان احراز کرد که مقام بالا از کردان زیردستان نیک آگاه بوده است و کاری برای بازداشتن آنان از جنایت نکرده است.
تلاش مجمع عمومی برای ایجاد مرجع رسیدگی به جنایات بین المللی، پس از چند دهه افت و خیز، سرانجام به برپایی دیوان بین المللی کیفری انجامید. با وجود پاره ای انتقادها به تعریف نشدن جنایت تجاوز، به تمرکز فعالیت دیوان به جنایات ارتکابی در قاره آفریقا – که البته دلایل مخصوص خود را دارد – و یا انتقاد به کندی و پرهزینه بودن کار دیوان که بیشتر از طبع رسیدگی های جزایی بین المللی و مقررات خود اساسنامه در مورد مراحل دادرسی ریشه می گیرد، عملکرد دیوان به رغم محدودیت های صلاحیت و گاه موانع و مشکلات بیرونی که مزید بر علت می شوند، در پرونده ها و تحقیقات مناسب به نظر می آید.
در این میان، آنچه شایسته توجه ویژه است، اختیارات رکن دادستانی دیوان است. زیرا بنا به مواد ۱۳،۱۴،۱۵ و ۱۸ اساسنامه، دادستان دیوان بین المللی کیفری، از اختیار گسترده ای برای آغاز تحقیقات و ادامه رسیدگی برخوردار شده است. به ظاهر نخستین بار در حقوق بین المللی است که یک فرد در چارچوب صلاحیت های یک مرجع بین المللی، اختیاری همپایه ی دولت ها دارد. هشدارهای دادستان در مورد زیرنظر بودن وقایع متحمل به وقوع جنایات بین المللی مشمول صلاحیت دیوان، نشان از آن دارد که هم اینک هشیاری نسبت به جنایات بین المللی افزونتر است و سیستم مقابله مقتدرانه با جنایتکاران آماده تر. درنگ در خصوص توانایی دادستان دیوان – همانا با لحاظ پیش شرط های اعمال صلاحیت و ترتیبات مربوط به قابلیت پذیرش- معلوم می دارد که دامنه اثرگذاری تلاش های طولانی برای مقابله کیفری با نقض ارزشها و هنجارهای بین المللی تا به کجا گسترش یافته است.
۴-۶- هنجارسازی در حوزه مسئولیت حمایت[۹۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ق.ظ ]




 

جدول ۴-۲۷) تفاوت بین سطح بازدارندگی قوانین زنان و مردان
  اختلاف میانگین t درجه آزادی سطح معناداری
میانگین انحراف استاندارد خطای میانگینها فاصله اطمینان ۹۵/۰
کرانه پایین کرانه بالا
سطح بازدارندگی قوانین زنان - مردان ۳.۶۵۱ ۱.۲۸۳۹۶ -۵.۱۱۴۳۹ -۷.۶۳۸۹۱ -۲.۵۸۹۸۸ -۳.۹۸۳ ۳۸۲ .۰۰۰
                   

۴-۳-۳) آزمون فرضیات
۴-۳-۳-۱) فرضیه اول
آگاهی از قوانین راهنمایی و رانندگی در تعامل با اثرپذیری مجازات های رسمی، سطح بازدارندگی قوانین راهنمایی و رانندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
برای آزمون این فرضیه با بهره گرفتن از رگرسیون خطی، از میزان تاثیر آگاهی از قوانین راهنمایی و رانندگی و اثرپذیری مجازات های رسمی بر روی سطح بازدارندگی قوانین راهنمایی و رانندگی آزمون گرفته میشود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بر اساس جدول (۴-۲۸)، متغیر آگاهی از قوانین و متغیر اثرپذیری مجازاتهای رسمی با ضریب تعیین تعدیل شده ۱۹ درصد بر روی متغیر وابسته سطح بازدارندگی از قوانین تأثیر میگذارند، و این حاکی از این مطلب است که این متغیرها توانستهاند متغیر سطح بازدارندگی از قوانین را ۱۹ درصد تبیین کند و طبق جدول (۴-۲۹) نیز، در این رابطه مقدار بتا آگاهی از قوانین ۲۷۴/۰ است. بدین معنی که با افزایش یک انحراف استاندارد در متغیر آگاهی از قوانین، میزان بازدارندگی از قوانین در بین رانندگان همدانی به مقدار ۲۷۴/۰ انحراف استاندارد افزایش مییابد.
همچنین، در این رابطه مقدار بتا متغیر اثرپذیری مجازاتهای رسمی ۲۹۵/۰ است، بدین معنی که با افزایش یک انحراف استاندارد در متغیر اثرپذیری مجازاتهای رسمی، میزان بازدارندگی از قوانین در بین رانندگان به مقدار ۲۹۵/۰ انحراف استاندارد افزایش مییابد. بنابراین این فرضیه مورد تایید است.
نظریه پردازان شناختی نیز، به شناخت و آگاهی افراد از قوانین اشاره دارند و بر این باورند که یادگیرى یک جریان درونى و دائم است. انسان همواره در طول حیات خود محیط را جستجو و روابط بین پدیده‌ها را کشف مى‌کند و بر اساس این کشف، ساخت شناختى خود را گسترش مى‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:10:00 ق.ظ ]




که « ای خدا از تو نخواهم هیچ من

یا دهی، یا ندهی ام بشنو سخن

سخت در خود مانده‌ام ، جان در خطر

تا کی از من؟ اینچه دادی واببر
ج

این وجودم را که داری در زحیر

می نخواهم هیچ، می گویم بگیر»

در این حکایت نیز شاهد دیوانه‌ی درمانده‌ای هست یم که به دلیل شدت اضطرار و اتمام صبرش؛ زبان به گستاخی گشوده و با جسارت در مقابل خداوند اظهار بی نیازی می کند؛ به او می گوید من دیگر برایم فرقی نمی کند به من نعمت عطا کنی یا مرا محروم کنی. من هیچ چیز از تو نمی خواهم . فقط جانی که به من داده ای و آن را مدام در عذاب می افکنی از من بگیر . من اعتراضی ندارم؛ اظهار بی نیازی در برابر رب، بی حرمتی محض است و اهانت محسوب می شود؛ چنین جسورانه سخن گفتن عامل ایجاد طنز در این حکایت شده است. دیوانه شأن والای خدا را نادیده می گیرد . او راهم سطح خود قرار می دهد و با تهدید می گوید هر چه به من دادی پس بگیر . تا کی عذابم می دهی.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این چنین برخوردها تنها از این دیوانگان واقعاً مغلوک و مغرب جایز است. عطار در این مورد در ادامه‌ی همین حکایت می‌گوید:

هرچه از دیوانه آید در وجود

عفو فرمایند از دیوان جود

گرچه نبود نیک، بپذیرند از او

بس به چیزی نیک برگیرند از و

هر بد او را مراعاتی کنند

از نکر موجهی، مکافاتی کنند

حکایت چهارم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۴ ص ۳۰۸ (گستاخی با حق)
دیوانه ای گرسنه‌ای در راهی می رفت و از هرکس طلب نان می کرد، از شدت گرسنگی بی رمق به مسجد رسید؛ گلیمی در مسجد دید، زود آن را برچید و قصد کرد آن را به بیرون از مسجد ببرد . در راه کسی او را دید؛ اذیتش کرد و دشنامش داد. گلیم را سریع از او گرفت و علت دزدی اش را پرسید.دیوانه گفت : از هرکس طلب‌تان کردم گفت: حق بدهد انشا الله. چون گرسنه ماندم من هم گلیمش را برداشتم تا خودش بیابد و کار مرا رو به راه سازد؛ آخر تا کی در بدبختی بمانم. مرد از سخنان او به خنده افتاد و حاجت او را برآورد.مرد دیگری او را در راه دید که جامه نو پوشیده است. از او پرسید: لباس نو را از کجا آورده‌ای ؟ خریده‌ای یا هدیه گرفته‌ای؟ دیوانه گفت : این لباس را خدا به من داده است. مرد گفت: چه خوش اقبال و دولت هستی. زیرا تا کسی بخت همراه او نباشد از سوی خدا ی دادگر، چیزی به او نمی‌رسد.دیوانه گفت: کدام دولت و اقبال؟ تا محنت بسیار نکشیدم و گرو از او بر نداشتم. نه شکمم را سیر کرد نه به تنم جامه پوشاند.
توصیف گدایی دیوان و طلب نان توسط او، صحنه‌ی بسیار رقّت باری است، و دل آدمی را به درد می آورد. حتی هنگامی که گلیمی از مسجد می دزدد و بابت این کار مورد آزار و توهین قرار می گیرد باز حس ترحم، در نهاد انسان، ایجاد می‌شود. ولی به محض دلیل تراشی دیوانه بابت سرقتش، لبخند بر لبان شکوفا می شود. اینکه انسانی کم منزلت ؛ از خداوند گرو می گیرد تا به خواسته‌های خود برسد و خدا را وادار به برآوردن نیاز کند نوعی شکستن تا بو مقدس الهی است و از انواع” طنز موقعیت"‌ محسوب می شود. شگرد نخستین طنز آفرینی که اعم از « کوچک کردن و نادیده گرفتن مقام و ابهت فردی یا چیزی و فرو آوردن آن به حد معمول و حتی تحقیر او است» در این حکایت دیده می شود. مرد خرده گیر ابتدا شخصیتش ( نادان )‌ است، زیرا به سبب نا آگاهی از شرایط بغرنج دیوانه و دلایل او به آزار دادن او و توهین به دیوانه می پردازد؛ ولی پس از آگاهی پشیمان می شود و حاجت او را بر می آورد. جالب است که دیوانه، ناسپاس نیست و طبق دیدگاه ناب عارفانه اش، نعمت داشتن لباس را مدیون لطف حق می داند و به مرد سائل پاسخ می دهد که خدا به او عطا کرده البته نه به سبب خوشبختی و اقبال بلند، بلکه به سبب گرو گرفتن و کشیدن بار محنت بسیار این پاسخ هم در نوع خود بسیار جالب و طنز آمیز است. زیرا گستاخی دیوانه در آن، باز به چشم می خورد. سخنش طعنه آمیز است و البته سرشار از صمیمیتی مخصوص میان بنده و خداوند.
حکایت پنجم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۵ صص ۳۰۹ - ۳۱۰
درویش عزلت نشینی که فق یر و اهل قناعت بود، در گوشه‌ای زندگی می‌کرد؛ چون هرگز مرتکب گناه نمی شد با درگاه حق گستاخی می ورزید. روزی دو مهمان گرسنه به او رسیدند در خانه‌‌ ی درو یش چ یز ی جز هوا وارد و خارج نم ی‌شود چون مدت زیادی گذشت. هیچ خوردنی برای پذیرایی از راه نرسید . شیخ بسیار شرمنده شد. بس چون دیوانگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! آخر من چه نعمتی دارم که هر دم برای من مهمان می فرستی؟ آخر باید کمی رزق هم به من برسانی حال که دو روزی خور برایم فرستادی.
اگر روزی فرستادی از جنگ من ایمنی خواهی بود. و گرنه با این چوب قندیل های مسجدت را خرد می کنم.لحظاتی بیش نگذشت که غلامی زیبا رو، خوانی آراسته از غذاها ی رنگارنگ به درب منزل و ی آورد . مهمانان که مکالمه و نتیجه عمل شیخ را شنیده و دیده بودند به او گفتند : تو از این همه گستاخانه سخن گفتن نمی هراسی ؟ شیخ گفت: باید به او دندانی نمایاند. و گرنه فایده‌ای ندارد و صاحب نعمتی نمی‌شوی.
این حکایت نیز مانند چند حکایت پیشین، گستاخی درویشی را نشان می دهد که تابوشکنی کرده و با مقدس‌ترین وجود، گستاخانه‌ و بی‌پروا سخن می‌راند. با تعریض و طعنه با او سخن می‌گوید؛ او را بی هیچ ترسی تهدید می‌کند و عجیب آن که نتیجه هم می‌بیند تضاد خاصی که در تمامی این حکایت‌ها به چشم می خورد قابل تأمّل است. با دعا و صبوری و خواهش حاجت این دیوانگان برآورده نمی‌شود. ولی با گستاخی، تهدید و هتک حرمت سریع به خواسته خود می رسند. این تناقض‌ها باعث طنز آمیز شدن این حکایات است.
حکایت ششم مقاله بیست و دوم ۲۲ /۶ ص ۳۱۱ [فقر]

نازنین شوریده می شد ناگهی
ج

بود هم سرما و هم گل در رهی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ق.ظ ]




جدول شماره (۲-۱): تعاریف یادگیری سازمانی

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعاریف یادگیری سازمانی صاحب نظران و محققان
یادگیری سازمانی را می توان توانایی سازمان به عنوان یک کل در کشف خطاها و اصلاح آن ها و همچنین تغییر دانش و ارزش های سازمان،به طوری که مهارت های جدید حل مسئله و ظرفیت جدیدی برای کار ایجاد شده دانست. سبحانی نژاد و همکاران، ۱۳۸۵، ص ۴۳
یادگیری سازمانی عبارت است از توانایی سازمان، به عنوان یک کل برای کشف خطاها و اصلاح آن ها و همچنین تغییر دانش و ارزش های سازمان،به طوری که مهارت های جدید برای حل مسئله و ظرفیت جدید برای کار ایجاد شود. پام و اسویرزک (۲۰۰۶)
یادگیری سازمانی فرایند بهره گیری از تجربیات سازمانی از طریق کسب دانش و بصیرت، توزیع و تفسیر اطلاعات و تغییر نگرش و رفتار برای بالا بردن سطح تعهد، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی اعضاء به منظور افزایش اثر بخشی و بهره وری و تأمین نیازهای مشتریان و بهبود و بهسازی سازمان در یک محیط متغیر و پویاست. میرکمالی، ۱۳۸۵
یادگیری سازما نی را بعنوان فرا یندی تعر یف می کنند که سازمان از طر یق آن یاد می گیرد و ا ین یادگیری به معنی هر گونه تغییر در مدل های سازمانی است که منجر به بهبود یا حفظ عملکرد سازمان شود. الگرا و چیوا (۲۰۰۸)
یادگیری سازمانی، تشویق کارکنان به تعامل گسترده تر با الگوهای تفکر و ایجاد اشتراک مساعی است و کارکنان با به اشتراک گذاردن دانش و افکار و اعمال خود به منظور ایجاد و افزایش مشارکت در سود کل سازمان تشویق می شوند. جاکوبز و لازنبی ، ۲۰۰۷
) یادگیری سازمانی را به عنوان روشی که سازمان ها ایجاد، تکمیل و سازماندهی می کنند تا دانش و جریانهای عادی کار در رابطه با فعالیت ها و همچنین بهبود کارایی سازمان ازطریق بکارگیری مهارت های گسترده نیروی کار توسعه یابد، تعریف می کند. داجسون(۱۹۹۳، به نقل از لمسا ، ۲۰۰۸)

۲-۵- تاریخچه مفهوم یادگیری سازمانی:

گرچه می توان برای آموزش سازمانی تاریخچه ای طولانی را شناسایی کرد . لیکن تاکید رسمی بر تاثیر آموزش در رشد و بالندگی سازمان به اواسط دهه ۱۹۴۰ باز می گردد .در آن سالها کارشناسان آموزش معتقد بودند که آموزش ضمن خدمت باید به نحوی طراحی و اجرا شود که بتواند در بهبود کلی سازمان موثر باشد و برای دستیابی به این هدف آموزش باید هم در تشخیص نارسائیهای سازمان و هم در درمان مشکلات موثر باشد (سلطانی تیرانی، ۱۳۷۸، ص۲۰۰).
در سالهای بعد برنامه ریزی و اجرای دوره های آموزش سازمانی ، گسترش بیشتری یافت . تشکیل دوره های آموزش به عنوان یک قلمرو از انگلستان و آمریکا آغاز گردید و به تدریج از دو مسیر دانشگاهی و شرکت های بزرگ به سایر کشورهای جهان راه یافت (مهرداد،۱۳۸۰، ص۸).
با وجود این با آغاز فعالیت های توسعه سازمانی، آموزش به عنوان عنصر اساسی تمام برنامه های مدیریت منابع انسانی تلقی گردید و میزان تاکید بر آموزش به منزله یکی از معیارهای مهم سنجش اثربخشی سازمان بشمار می آمد. در این دوره مفاهیمی چون آموزش سازمانی ، یادگیری فردی و یادگیری گروهی از ابعاد مختلف ، مطرح و مورد بحث کارشناسان بهبود سازمانی قرار گرفته اند. این مباحث به پیدایش مفهوم یادگیری سازمانی منجر گردید ( قهرمانی،۱۳۸۰،ص۷۹).
با بررسی ادبیات مدیریت و رد پای سیستم های یادگیرنده را در نظریه های سازمان و مدیریت دهه ۱۹۰۰ و قبل از آن می توان یافت. گرچه تا این زمان نامی از سازمان های یادگیرنده و یادگیرنده سازمانی به میان نمی آید اما فردریک تیلور نظریه پرداز مکتب مدیریت عمومی بر تشریک مساعی مدیر و کارکنان، دریافتن روش بهتر اجرای کار و آموزش کارکنان تأکید داشته است. استفاده از مفهوم کار دانش محور، در دهه ۱۹۶۰ زمانی که اولین اثر «پیتر دراکر» تحت عنوان« عصر ناپیوستگی» چاپ شد، مطرح شد. با اظهار نظر آرجریس و شون در دهه ۱۹۷۰ اصطلاح یادگیری سازمانی در ادبیات مدیریت مطرح شد. آنها با انتشار کتابی به همین نام بر اهمیت یادگیری در درون سازمان تأکید ورزیدند. آنها یادگیری را به سطح تک حلقه ای دو حلقه ای تقسیم بندی کرده اند. انتشار کتاب پنجمین فرمان توسط پیتر سنگه و کار گسترده، این گروه باعث شد مفهوم یادگیری سازمانی به طور وسیع در دنیای کسب و کار به کار گرفته شود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ تعداد سازمانهایی که خود را برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده متعهد ساخته بودند، افزایش یافت. در زمینه یادگیری سازمانی پژوهشهای بسیاری در دنیاصورت پذیرفته است. از جمله مهم ترین آنها می توان به پژوهشی که در دهه ۱۹۸۰ توسط عده ای از نظریه پردازان دانشگاه کارنگی ملین انجام و در نتیجه آن مفهوم یادگیری بسط و گسترش پیدا کرد و با پژوهش شرکت شل در همین دهه اشاره کرد که در نتیجه آن یادگیری سازمانی را در برنامه ریزی راهبردی خود استفاده و کار گروهی و ارتباطات جامع و گسترده را به عنوان عوامل حیاتی ایجاد شرکت پاسخگو و موفق معرفی کرد. پیتر سنگه و همکارانش در دانشگاه ام. آی. تی آمریکا نیز بررسی گسترده ای در زمینه یادگیری سازمانی انجام داده اند. آنها ادعا کردند که از طریق به کارگیری تفکر سیستمی می توان فرایند یادگیری سازمان را ساختاربندی کرد. گروه سنگه در دانشگاه مذکور مرکزی ایجاد نمودند که درباره سازمانی های یادگیرنده و یادگیری در سازمان ها پژوهش کند (فیضی و شهبازی، ۱۳۸۸،ص۲۰).

۲-۶- اهمیت یادگیری در سازمانها:

حدود نیم قرن از عمر مباحث یادگیری سازمانی می گذرد و در حال حاضر نیز به شکل فزاینده ای در حال رشد است. تغییرات و چالشهای فراوان دنیای کنونی ایجاب می کند که سازمانی با قدرت یادگیری و به روزرسانی مناسب شکل بگیرد تا بتواند با تحولات سریع خود را منطبق کرده و به موقع، به محرک های محیطی پاسخ دهد. همچنین با کسب دانش و آگاهی به صورتی گسترده و پویا و زنده در حوزه بهسازی و توسعه سازمانی به حیات خود ادامه دهد. یادگیری سازمانی نیز یکی از منابع حیاتی برای کسب مزیت رقابتی در مدیریت استراتژیک است (علامه و مقدمی،۱۳۸۹، ص ۲). درحال حاضر، واژه یادگیری سازمانی بخشی از تئوری های مدیریت است که عوامل متعددی را در توضیح این مطلب آورده اند. اولاً یادگیری سازمانی، دارایی بسیار مهمی برای سازمان ها به منظور استفاده از سرمایه های فکری در امر تولید می باشد؛ ثانیاً با شتاب گرفتن پدیده جهانی شدن و تأکید بر کسب و کار، آگاهی سازمان ها از محیط پیرامون خود ضروری می باشد و در نهایت، با توجه به تئوری مبتنی بر منابع، دانش به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی ارائه شده است (بیک زاده و فتحی بنائی، ۱۳۹۱، ص ۲۱۶).
با توسعه دانش، فناوری و گسترش حیطه های کسب و کار، بنگاه های اقتصادی گسترش یافته و به محیطی رقابتی و پر از چالش تبدیل گردیده است و در این اثناء، پاردایمهای جدیدی ظاهر شده که بقاء را برای بسیاری از بنگاه ها، شرکت ها و سازمان ها مشکل و دشوار ساخته اند. در چنین محیطی طبیعی است که امتیازهای رقابتی در جریان یادگیری و آموزش در سطح کارکنان و سازمان مطرح شود. به عبارتی، محوریت پارادایم های جدید، یادگیری است و بنابراین، سازمان هایی موفقتر هستند که زودتر، سریعتر و بهتر از رقبا یاد بگیرند و این یادگیری و آموخته ها را در فرایندهای کاری خود نشان دهند. دقیقاً به همین دلیل است که مفهوم یادگیری سازمانی در سالهای اخیر مطرح شده و رشد قابل توجهی داشته است. سازمان ها به جای رفتارها و حرکتهای سنتی خود که در بهترین شکل سازمانی آن، در بر گیرنده آموزش نیز بود، تبدیل به سازمانی می شود که همواره در پی یادگیری هستند و کوشش خود را در راستای یادگیری به عنوان یک امتیاز رقابتی به کار می برند (علوی، ۱۳۸۹، ص ۶۶).
امروزه دیگر سازمان های بزرگ و پیچیده ای که دهه های قبل به وجود آمده بودند، کارآیی لازم را ندارند و حکم دایناسورهایی را دارند که توان تطبیق خو د با محیط را نداشتند و محکوم به فنا شدند. سازمان های بزرگ با ساختارهای سنتی توان و انعطاف لازم را جهت هم سویی با تغییرات محیط پیرامون ، به ویژه با توجه به مسایل جهانی شدن، ندارند و برای بقای خود ناچارند یا تغییر ساختار دهند یا خود را به ابزارهایی مجهز کنند تا توان مقابله با تغییرات جهانی را به دست آورند. یکی از مهم ترین این ابزارها، ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه کردن یادگیری سازمانی است (خلیلی عراقی، ۱۳۸۲، ص ۹۳).
اهمیت یادگیری سازمانی در آن است که کلید موفقیت سازمان ها راستای نیل به عمر طولانی محسوب می شود زیرا موفق ترین سازمان ها اگر دچار فقر یادگیری شوند ممکن است به حیات خود ادامه دهند اما هرگز نمی توانند از تمامی قابلیت‌های خود استفاده کنند. از این رو در آینده نزدیک تنها سازمانهایی می توانند ادعای برتری کنند که قادر باشند از قابلیت‌ها، تعهد و ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمانی خود به نحو احسن بهره برداری کنند(علوی، ۱۳۸۹، ص ۶۷).
سازمان ها در قرن بیست و یکم بی وقفه با تغییر مواجهند. برای اینکه آنها را به رقابت مؤثر در بازارهای رقابتی توانمند سازیم، نکته کلیدی این است که چگونه باید یاد بگیرند و دانایی جدید تولید کنند. بقا و رشد سازما ن ها در دنیای پر تغییر کنونی مستلزم توانایی برا ی واکنش به موقع و مناسب در برابر تغییر های پی در پی محیطی است. فقط سازما ن هایی می توانند ضرورت ها و تغییرات محیطی را به موقع پیش بینی نمایند و بقای خود را در محیط دائماً متغیر ادامه دهند که بر یادگیری سازمانی تمرکز و تأکید کنند (خانعلیزاده و همکاران،۱۳۸۹).
در سازمانی با سطوح بالای یادگیری سازمانی، افراد پیوسته توانایی خود را برای خلق نتایجی که برای آنها واقعاً مطلوب است، افزایش می دهند. یادگیری سازمانی موجب می شود که الگوهای ذهنی جدید و گسترده ای پرورش یابد و افراد به طور مرتب بیاموزند که چطور با یکدیگر بیاموزند. سازمان هایی با چنین ویژگی هایی به دلیل تشویق نوآوری، کسب دانش و توسعه قابلیت ها، علائم را از محیط دریافت، تفسیر و در فرصت ها اعمال می کنند (اسدی و همکاران، ۱۳۸۸).

تعهد سازمان به یادگیری منجر به تقویت فرهنگ یادگیری در سازمان می شود. در این فرهنگ با توجه به گرایش سازمان به ایجاد دانش و استفاده از آن، فرصت های بیشتری برای یادگیری در سازمان فراهم آمده و ضمن توسعه دانش افراد و سهیم شدن آنها در دانش یکدیگر از یک سو و افزایش قابلیت اجرای ایده ها، فرآیندها یا محصولات جدید از سوی دیگر، ظرفیت نوآوری در بنگاه افزایش می یابد. بنابراین سازمان متعهد به یادگیری به خاطرِ داشتن دانش و توانایی در فهم و پیش بینی نیاز مشتریان تعهد به نوآوری و جو یادگیری و استقبال از ایده های نو در سازمان قادر است توان نوآوری خود را بالا برده و نسبت به رقبایش از ظرفیت نوآوری بیشتری برخوردار باشد (معطوفی و احمدیان، ۱۳۸۹).

۲-۷- مزایای یادگیری سازمانی:
در اینجا ما به ذکر دلایلی خواهیم پرداخت که یادگیری چه مزایای برای سازمانها می تواند داشته باشد؟ یا اینکه اساساً سازمانی که به یادگیری سازمانی روی می آورند دارای چه مزیت ها و برتری خواهد بود؟مزایای یادگیری سازمانی شامل بهبود عملکرد سازمانی ، توسعه سازمان ، بهبود خلاقیت و نوآوری ، حفظ مزیت رقابتی و توسعه مدیریت دانش می باشد.
شکل شماره (۲-۲) : مزایای یادگیری سازمانی
۲-۷-۱-بهبود عملکرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:09:00 ق.ظ ]