کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



به نظر می‌رسد با توجه به دلایلی که درمباحث گذشته آورده شده و می توان گفت امروزه هسته خانواده کوچکتر ونقش جد پدری کم رنگ تر گردیده است به نظرما اگر تعارضی دراذن پدر وجد پدری باشد دیگر اذن مقدم در این مورد کارایی ندارد ودلیل قانع کننده ای که بتواند اذن جد پدری را در مقابل اذن پدر هر چند مقدم باشد قرار دهد واذن جدپدری را مقدم فرض کرده ‌و قائل به نفوذ آن شد.

در اذن بر دختر باکره ‌در نکاح اذن پدر ‌در تعارض با اذن جد پدری هر چند که اذن پدری بعد از اذن جد پدری باشدنافذ ‌و معتبر است تا اذن جد پدری.

حال از طرفی اگر قائل به اذن مقدم باشیم دشواری درجایی است که دواذن متعارض همزمان صورت پذیرد،چرا که در این فرض عامل زمان نمی تواند در رفع تعارض مؤثر باشد وصلاحیت پدر وجد پدری رو بروی یکدیگر قرارمیگیرد،پس این سوال مطرح می شود که چه باید کرد؟

آیا اعتبار هریک از دوتصرف دراثر تعارض با دیگری ازبین می رودودرنتیجه هیچکدام اعتبار ندارد یا بایستی یکی از آن دورا مقدم داشت؟ودرصورت اخیر تصرف کدامیک مقدم است ؟پدر یاجد پدری؟

درفقه امامیه، این مسئله طرح شده است وسه نظر گوناگون درباره آن اظهار شده است

اول:چون هردو ولایت پذیرفته شده است وهیچکدام رجحانی ‌بر دیگری ندارد،در صورت تعارض باید هردو از اثربیفتد.

دوم:تصرف جد بر پدر مقدم است بدین استحسان که او بر پدر نیز ولایت داشته است سوم:تصرف پدر مقدم است ،بدین اعتبار که نزدیک تر به فرزند است.

حال کدام یک از نظر های ذکر شده قابل قبول است با توجه به نظری که اذن پدررا در هرزمینه چه مقدم چه موخرباشد معتبر می شمارد این مشکل نیز قابل حل می‌باشد داوری عموم درزمان مانظر اخیر رامی پذیرد واذن پدر رامقدم می‌دارد[۱۳]، زیرا پدر بزرگ در افکار عمومی وعرف عضو خانواده نیست و با پدر نمی تواند رقابت کند ‌به این داوری بایداحترام گذارد وپدررا،که درخویشی نزدیک تر به فرزند است وبنا به فرض دلسوزتر،مقدم داشت این ترتیب رابعض ار فقیهان،مانند شهید ثانی دروصیت مسالک درباره اجداد پدری دورتر نیز رعایت کرده‌اند.

در نتیجه اگر قائل به برتر بودن اذن پدر در برخورد با اذن جد پدری باشیم چه از لحاظ اختلاف زمانی (یعنی مقدم وموخربودن اذن)وچه از لحاظ همزمانی دو اذن مسئله بسیار ساده وقابل درک می‌باشد.

مبحث پنجم:اذن پدروجدپدری برباکره صغیره ‌در نکاح

ماده ۱۰۴۱قانون مدنی قبل از حذف آن در مورخه۱۴/۸/۷۰مقرر می داشت که ((نکاح قبل از بلوغ ممنوع است))

تبصره((عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی به شرط رعایت مصلحت مولی علیه صحیح می‌باشد))( تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰این قانون، سن بلوغ را همان دیدگاه مشهور فقهای امامیه، یعنی نه سال تمام برای دختر و پانزده سال تمام برای پسر اعلام می‌کند

نکته قابل ذکر ‌در مورد ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران، این است که نویسندگان این قانون قبل از انقلاب، به دلیل آگاهی از وجود اختلاف ‌در مورد سن بلوغ، این ماده را به گونه‌ای تدوین کرده بود که ‌به این اختلاف دامن نزند. « نکاح اناث قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام و نکاح ذکور قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام ممنوع است.

مع‌ذلک در مواردی که مصالحی اقتضا کند، با پیشنهاد مدعی العموم و تصویب محکمه ممکن است استثنائاً معافیت از شرط سن اعطا شود، ولی در هر حال، این معافیت نمی‌تواند به اناثی داده شود که کمتر از ۱۳ سال تمام و به ذکوری شامل گردد که کمتر از ۱۵ سال تمام دارند.»

بعد از انقلاب، شورای نگهبان این ماده را بر خلاف شرع تشخیص داد و آن را در سال ۱۳۶۱ اصلاح کرد که تقریباً به شکل ماده فعلی تدوین شد. البته به دلیل نامتناسب بودن این اصلاحات با آداب و رسوم مردم، این ماده بار دیگر در سال ۱۳۸۱ مورد باز بینی و اصلاح قرار گرفت و در آن، سن اهلیت برای ازدواج غیر از سن بلوغی قرارداده شد که تبصره ماده ۱۲۱۰ مقرر کرده بود و در آن، سن اهلیت ازدواج برای پسران پانزده سال تمام شمسی و برای دختران سیزده سال تمام شمسی اعلام شد. همچنین تشخیص مصلحت مولی علیه به دادگاه صالح واگذار شد.

ماده اصلاحی سال ۱۳۸۱ بدین شرح است: « عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵سال شمسی منوط به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت، با تشخیص دادگاه صالح، می‌باشد.»

نکته قابل توجه درباره بلوغ، این است که بلوغ در حقوق اسلامی یک مسأله‌ای طبیعی و فیزیولوژیکی است که زمان آن در افراد و مناطق متفاوت، مختلف است[۱۴] و سن یکی از اماره‌های این تغییر فیزیولوژیکی است.

اگر این مبنا پذیرفته شود، تعیین سن بلوغ باید بر اساس غلبه و با توجه به وضع جسمی و آب و هوا و سایر شرایطی اقلیمی حاکم بر اقوام مختلف صورت گیرد و جنبه کلی و قاعده الزامی برای همه اقوام ندارد

می توان گفت که اذن پدر یا جد پدری در نکاح باکره آن هم صغیره باشدقابل برداشت به طریق اولی می‌باشد زیرا با توجه به اینکه اذن در نکاح باکره که به سن بلوغ رسیده وکبیره است به عقیده بعضی حقوق ‌دانان حتی واجب ‌و قطعی است با این معیار دیگر اذن بر صغیره دیگر قابل بحث ‌و گفتگو نیست وهمگان به وجود اذن در باکره صغیره اذعان دارند به عبارتی بهتر ‌به این نتیجه می توان رسید که اذن پدر یا جدپدری در نکاح باکره صغیره مطابق اصول کلی وقواعد عمومی می‌باشد اما اذن پدر یا جد پدری در نکاح باکره کبیره امری استثنایی وخلاف اصول کلی حقوقی می‌باشد زیرا به دلیل حمایت از صغیره که نمی تواند خوب وبد زندگی خود را تشخیص دهد بیشتر نیاز به حمایت دارد آن هم در نکاح که تمام آسایش یا عمر خود را در پی دارد وچه خوب است که در این زمینه اذن پدر یا جد پدری را چتری برای حمایت از وی قرار دهیم وبیشتر جنبه حمایتی برای صغیره قائل شویم بدین دلیل می توان گفت اذن در نکاح صغیره طبق اصول کلی حقوقی ومورد قبول همگان می‌باشد ‌در مقابل‌ با توجه به موارد بحث شده ‌در مورد اذن پدر با جد پدری در نکاح دختر باکره صغیره آزادی عمل بیشترقایل شدو برای باکره کبیره می توان استثنایی وخلاف اصل کلی بودن اذن پدر یا جدپدری را در این مورد برداشت نمود.

حال سؤالی که اینجا مطرح می‌شود، این است، صغیر‌ی که توسط ولی به عقد ازدواج فردی در آمده است، بعد از بلوغ آیا حق خیار فسخ دارد یا خیر؟

مشهور فقهای امامیه با استناد به صحیحه عبدالله بن صلت معتقدند که صغیر بعد از بلوغ حق فسخ نداردعبدالله بن صلت می‌گوید: از امام صادق(ع) ( در باره‌دختر صغیره‌که پدرش، او را به عقد ازدواج در آورده است) سؤال کردم آیا او بعد از بلوغ حق اظهار نظر و اختیار دارد یا خیر؟

حضرت فرمود: خیر؟

‌در مورد اولاد ذکور، دیدگاه غیر مشهور در فقه، وجود خیار بعد از بلوغ است؛ زیرا به دلیل اثبات نفقه و مهر دچار زیان و ضرر شده و بر مبنای قاعده لاضرر، آنان مخیرند که این عقد را تنفیذ یا رد کنند. بعضی از فقها با مقایسه اولاد اناث به اولاد ذکور، در عدم خیار فسخ اولاد اناث بعد از بلوغ نیز تردید کرده‌اند؛ زیرا آنان معتقدند که ‌در مورد اناث، ادامه زندگی مشترک بر خلاف میل و رغبت، نوعی ضرر است بنا بر این، با استناد به لاضرر می‌توان برای وی خیار فسخ را اثبات کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:53:00 ق.ظ ]




مبحث سوم :سازوکارهای حقوقی جلوگیری از زمین خواری و تصرف اراضی ملی

از آنجا که واژه زمین خواری در متون قانونی مورد استفاده قرار نگرفته است ارائه تعریف قانونی از این پدیده امکان پذیر نیست، اصل ۴۵ قانون اساسی اموال و ثروت های عمومی از جمله زمین های موات،کوه ها، جنگل ها و مراتع را در اختیار حکومت اسلامی قرار داده است. مواردی که مشهور به تعبیر زمین خواری می‌شوند در واقع تصاحب غیر مجاز اراضی متعلق به دولت است. عموما تعرضاتی که نسبت به اراضی اشخاص صورت می‌گیرد در قالب پدیده زمین خواری نمی گنجد و در قالب جرایم عمومی است که شاکی خصوصی دارد و اشخاص باید مدافع حقوق خود باشند، اما آن قسمت که مربوط به اراضی دولت است اصطلاحا به زمین خواری معروف شده اند. از دیدگاه دیگر مجموعه ای از جرائم مرتبط با زمین عرفا زمین خواری نام گرفته که عبارت است از:«اقدامات من غیر حق و خلاف قانون اشخاص در تملک زمین.»

گفتار اول: مفهوم زمین خواری و اشکال مختلف آن در ایران

این اصطلاح در بخش اراضی دولتی بیش تر نمایانگر اعمال مجرمانه ای است که در قوانین مختلف مجازاتی برای آن تعیین شده است و در بخش اراضی متعلق به اشخاص خصوصی بیشتر تغییر کاربری بدون مجوز از سوی مالک را نیز به ذهن متبادر می‌سازد. البته سوداگری در معاملات زمین و ایجاد نوسانات شدید در قیمت ها با بهره گرفتن از رانت های اطلاعاتی و تمرکز غیر مفید سرمایه ها در این معاملات بدون این که لزوماً عنوان مجرمانه ای داشته باشد عرفا با واژه زمین خواری مشخص می شود. علاوه بر تملک غیر قانونی زمین مواردی چون تغییر کاربری های غیر قانونی زمین و استفاده از خلاء های قانونی برای تملک و یا تغییر کاربری را نیز می توان در شمار زمین خواری به حساب آورد،گرچه به طور طبیعی گسترش شهر نشینی و توسعه اقتصادی به طور قهری کاربری های برخی از زمین های زراعی را تغییر می‌دهد و از این راه سود بسیار سرشاری نصیب مالکان این گونه زمین ها می‌کند، اما از آن جا که قانون به ویژه برای زمین های غیر بایر وجود ندارد، ‌بنابرین‏ این رانت های هنگفت در ردیف زمین خواری در این تعاریف جای نمی گیرد و شاید نوعی بورس بازی زمین به شمار آید.

بند اول: تملک و تصرف املاک دولتی

افرادی خود را به ظاهر مالک نشان می‌دهند و اراضی دولتی را تملک و پس از تصرف در آن، بناهایی احداث می‌کنند. این عمل در قوانین کلاهبرداری بیان شده است. ‌بنابرین‏ هر گونه نقل و انتقال و تملک بر خلاف قوانین جرم است .این جرم علاوه بر استرداد عین آن مال،دارای مجازات حبس نیز می‌باشد(جامه بزرگ، ۱۳۶۹: ۱۴۷).

بند دوم: تغییر کاربری زمین هایی کشاورزی در حوزه های شهری

با توجه ‌به این که اراضی دارای کاربری زراعتی معمولا وسیع هستند. سودجویان در اغلب موارد، این اراضی را به طور تصنعی و بدون این که مراحل قانونی را در کمیسیون شورای عالی شهرسازی ‌و معماری طی کنند، تغییر کاربری می‌دهند و نحوه برخورد با این گروه متصرف که سند مالکیت را تصنعی گرفته اند، با عنوان تغییر کاربری بدون مجوز قانونی صورت می‌گیرد.

بند سوم: استفاده از اطلاعات عمرانی و توسعه ای در مناطق رو به توسعه

هنگامی که تصمیم اجرای طرح عمرانی در محدوده اراضی ملی اجرا شود، مانند احداث جاده یا آزاد راه یا تأسیسات گردشگری و سیاحتی، اراضی اطراف طرح دفعتا ارزش بالایی پیدا می‌کند و انگیزه زیادی برای تصاحب و یا خرید زمین های اطراف آن به وجود می‌آید. یکی دیگر از مصادیق زمین خواری سوء استفاده از اطلاعات مربوط به تغییر کاربری های عمومی نظیر احداث راه ها و شهرهای جدید اعم از مسکونی یا صنعتی است. پیش از آنکه اطلاعات مذکور در اختیار عموم قرار گیرد. در این فرصت اشخاصی که پیش از اعلام عمومی به اطلاعات دسترسی یافته اند مبادرت به خرید بخش وسیعی از اراضی می‌کنند که به ظاهر فاقد مطلوبیت اقتصادی هستند و در فاصله زمانی اندک با اعلام عمومی طرح ها و سپس اجرای آن ها ارزش افزوده ای باور نکردنی به دست می آورند. تفاوت این زمین خواری با دیگر انواع آن در این است که ظاهراً و حسب قوانین جاری کشور خلافی صورت نگرفته و استفاده از رانت اطلاعاتی در جهت تحصیل مال در عمل کسب دارایی ناعادلانه ای است که ممنوعیت قانونی در کشور نداشته و تنها اخلاقا قابل نکوهش است. این نوع بهره برداری از اطلاعات ممکن است به وسیله اشخاص، یا دستگاه های دولتی و بخش عمومی نیز صورت گیرد. انباشت ثروت نزد گروهی ذی نفوذ به ضرر مالکین قبلی و به بهای کاهش منافع و دارایی های عمومی است.

بند چهارم: استفاده از خلاهای قانونی با کمک کارمندان سازمان ها و ادارات دولتی

در رابطه با قوانین منابع طبیعی و ملی خارج از محدوده شهرها چه در حوزه قانون مسکن و شهرسازی و سایر مقرراتی که وجود دارد، خلاء های قانونی زیادی موجود است و راه سوء استفاده به ویژه برای مجریان قانون وجود دارد، مرتکبان جرایم مرتبط با تصاحب و تملک غیر قانونی اراضی با بهره گرفتن از شیوه ها و وسایل متقلبانه و ارتباط بعضی از کارمندان سازمان ها و ادارات دولتی ذی ربط و به روش هایی که ظاهری کاملا قانونی دارد موفق به تحصیل اموال متعلق به بیت المال می‌شوند.

گفتار دوم: اقدامات انجام شده در جهت کاهش زمین خواری در کشور

افزایش اعمال مجرمانه ‌در مورد زمین خواری در کشور اولا ناشی از فقدان سیاست های پیشگیری از وقوع جرم و ثانیاً نتیجه عدم اجرای به موقع و قاطعانه قوانین است.لازم به ذکر است که در غالب موارد یاد شده، قوانین موجود با تعیین مجازات برای مرتکبین این اقدامات را مجرمانه تلقی ‌کرده‌است و در این زمینه قوانینی چون قانون مجازات اسلامی در باب جعل و استفاده از سند مجعول، قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری، قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ ها که اخیراً مورد اصلاح قرار گرفته است، قانون نحوه اجرای اصل ۴۹قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و همچنین قوانین مرتبط با تعیین نوع اراضی و ابطال مالکیت اراضی ملی و موات همچون قانون حفاظت از جنگلها و مراتع ، ابزار مناسبی را برای مبارزه با زمین خواری در اختیار مجریان قرارداده است. در این موارد مرتکب به طور مستقیم و آشکارا خلاف نص صریح قوانین موجود کشور عمل ‌کرده‌است. نگاهی اجمالی به قوانین، حاکی از این است که مقنن از ظرفیت قانونگذاری خود برای مداخله مستقیم دولت در اداره اراضی کشور تا اندازه زیادی استفاده ‌کرده‌است. در تازه ترین اقدام، قانون‌گذار بر شدت و حدت مقررات جزایی در تغییر کاربری اراضی افزوده است و آنچه را دادگاه ها به عنوان ضعف ضمانت اجرای کیفری تغییر کاربری اراضی زراعی تلقی می‌کردند به قانون افزوده شده است، به موجب ماده (۳)قانون اصلاح حفظ و کاربری اراضی زراعی و باغ ها مصوب ۱/۸/۱۳۸۵در صورت تغییر کاربری غیر مجاز، از جمله محکومیت ها قلع و قمع ابنیه و مستحدثات است.

بند اول: نقش کاداستر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




۶-۲-۲ تحقیقات مرتبط

جدول ۲- ۲: خلاصه ای از تحقیقات مرتبط

عنوان پژوهش
نویسندگان
سال انتشار

بررسی سبک زندگی جوانان در شهر تهران و عوامل مؤثر بر آن

زارع- فلاح

۱۳۹۱

ضرورت ارائه تعریف بومی(اسلامی-ایرانی) از سبک زندگی

ولی زاده

۱۳۹۲

بررسی رابطه نگرش جنسیتی و سبک زندگی در بین زنان شهر کرمان

سعیده گروسی- بهشید گروسی- امیر حیدری

۱۳۹۱

بررسی سبک زندگی و عوامل مرتبط با آن در بین دانشجویان مرکز جامع علمی-کاربردی زندان تبریز

احمدی- اسمعیلی- رسولی

۱۳۹۱

رابطه سبک زندگی اسلامی با شادکامی در رضایت از زندگی دانشجویان شهر اصفهان

کجباف- سجادیان- کاویانی- انوری

۱۳۹۰

بررسی جامعه شناختی رابطه بین سبک زندگی و دینداری(مطالعه موردی شهر ساری)

رحمانی- سهرابی

۱۳۹۲

پیروی از سبک زندگی اسلامی در میان زندانیان معتاد و غیر معتاد در استان البرز. ایران

حسینی- کلانتر کوشه- اسماعیلی

۲۰۱۴

تماشای تلویزیون و ارتباط آن با سبک زندگی ایستا و اضافه وزن و مصرف ناکافی میوه و سبزیجات در میان دانش آموزان دبیرستانی: متفاوت از نظر نژادی، قومی، و جنسیت

لوری- وچسلر- گالوسکا- فالتون- کان

۲۰۰۲

اجرای سبک زندگی در میان دانشجویان دانشگاه مالزی

الناگر- بوبری شِو- موحد نور

۲۰۱۳

در سال‌های اخیر شاهد بحث‌های زیادی در زمینه سبک زندگی بوده و هستیم، لذا تحقیقات متعددی نیز در این زمینه به چشم می‌خورد اما در بحث دروس و سبک زندگی در آن ها، تحقیقی یافت نشد. تنها به تعدادی از تحقیقات با موضوعات متفاوت از تحقیق حاضر، در زمینه سبک زندگی اشاره می‌کنیم.

پژوهشی(۱۳۹۱) توسط زارع و فلاح انجام شده است که به گونه‌شناسی سبک زندگی جوانان در شهر تهران و عوامل مؤثر بر شکل‌گیری آن پرداخته‌اند. در این تحقیق نظریه ساخت‌گرایی تکوینی بوردیو برای تدوین چهارچوب نظری، استفاده شده است. نتایج نشان‌دهنده این است که در میان انواع سبک زندگی، بیشترین میانگین در سبک زندگی لذت‌جویانه و کمترین میانگین مربوط به سبک زندگی منفعلانه است. نکته قابل ملاحظه در این تحقیق، برتری نقش سرمایه اقتصادی نسبت به سایر متغیرهاست. در نتایج این تحقیق، به روشنی نقش مصرف و لذت را در بین سبک زندگی جوانان شاهد هستیم در حالی که با منتقل کردن محتوای درسی مناسب در طول دروان تحصیل، می‌توان در هدایت آنان به سوی سبک زندگی منطبق با فرهنگ و اعتقاداتشان نقش بسیار مهمی را ایفا کرد.

تحقیقی توسط ولی زاده(۱۳۹۲) برای ارائه تعریف بومی(اسلامی- ایرانی) از سبک زندگی انجام شده است. نتایج نشان می‌دهد ریشه و علت اصلی اختلاف در تعریف از چیستی سبک زندگی در فرهنگ خودی و غرب، دو چیز است: تضاد در جهان بینی و تفسیر از خود زندگی و تضاد در فلسفه و هدف غایی. ‌بنابرین‏ استفاده از نظرات متفکران غربی در این زمینه نه لازم است، نه کافی و نه تلفیق‌شدنی و لزوماًً باید از نوع نگاه نشئت گرفته از جهان‌بینی خاص بومی(اسلامی- ایرانی) برای تعریف سبک زندگی بهره گرفته شود. این تحقیق صرفاً به مفهوم‌شناسی سبک زندگی پرداخته است.

پژوهشی توسط سعیده و بهشیدگروسی و امیرحیدری(۱۳۹۱) به بررسی رابطه نگرش جنسیتی و سبک زندگی در بین زنان شهر کرمان پرداختند. نتایج نشان داد که زنان مورد مطالعه در نگرش جنسیتی و سبک زندگی، کاملاً سنتی هستند. فقط سبک رفتار سلامتی ایشان حالت مدرن داشت. نتیجه به دست آمده، نشان‌دهنده این مسئله بسیار مهم است که هنوز سبک زندگی مدرن، به طور کامل وارد شهرها نشده است و فرصت اصلاح و حاکمیت سبک زندگی اسلامی- ایرانی برای مسئولان و آحاد جامعه وجود دارد.

در تحقیقی(۱۳۹۱) توسط احمدی، اسمعیلی و رسولی به بررسی سبک زندگی در بین دانشجویان دانشگاه جامع علمی-کاربردی زندان تبریز و عوامل مرتبط با آن پرداخته شد. نتایج نشان‌دهنده وجود رابطه معنی‎‌دار بین متغیرهای سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی، دینداری و محرومیت نسبی با سبک زندگی است.

پژوهشی توسط کجباف، سجادیان، کاویانی و انوری(۱۳۹۰) برای تعیین رابطه سبک زندگی اسلامی با شادکامی در رضایت از زندگی دانشجویان شهر اصفهان انجام شد. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که سبک زندگی اسلامی و شادکامی، با رضایت از زندگی دانشجویان در سطح (۰۰۱/۰>p)، شادکامی با ۶ خرده مقیاس سبک زندگی اسلامی در سطح (۰۰۱/۰>p) و خرده مقیاس سلامت با رضایت از زندگی در سطح (۰۰۱/۰>p) همبستگی مثبت و معناداری دارند.

پژوهشی توسط رحمانی و سهرابی در سال ۱۳۹۲ برای بررسی جامعه‌شناختی رابطه بین سبک زندگی و دینداری انجام شد. نتایج حاصل، نشان داد که بین نوع سبک زندگی و نوع دینداری رابطه وجود دارد. بین نوع سبک زندگی و میزان دینداری رابطه‌ای به دست نیامد. بنابر‌این تحقیق، سبک های زندگی متفاوت، موجب تعدد رفتار دینی و شکل‌گیری الگوهای خاص در زمینه دینداری می‌شود.

تحقیقی توسط کلانتر‌کوشه، حسینی و اسماعیلی[۵۸](۲۰۱۴) برای بررسی سبک زندگی اسلامی در میان زندانیان معتاد و غیر معتاد استان البرز انجام شد. نتایج تفاوت معناداری را در میزان پیروی از سبک زندگی اسلامی در بین سه گروه معتادان، افراد غیر معتاد، و کارکنان زندان‌ها نشان داد. تفاوت معناداری در سطح پیروی از سبک زندگی اسلامی بین زنان و مردان وجود داشت.

پژوهشی توسط لوری، وچسلر، گالوسکا، فالتون و لارا کان[۵۹](۲۰۰۲) به بررسی ارتباط تماشای تلویزیون با سبک زندگی ایستا و اضافه وزن و مصرف ناکافی میوه و سبزیجات در میان دانش‌آموزان دبیرستانی پرداخت. نتایج این تحقیق نشان‌داده که تماشای تلویزیون منجر به اضافه وزن، کاهش فعالیت های بدنی و رفتار‌های تغذیه‌ای ناسالم در بین نوجوانان می‌شود.

پژوهشی توسط الناگر، یوری وی بویری شو و موحدنور[۶۰](۲۰۱۳) برای بررسی اجرایی شدن سبک زندگی در میان دانشجویان دانشگاه مالزی انجام گرفت. این مطالعه اجرای ضعیف سبک زنگی سالم را در بین دانشجویان نشان داد.

لازم به ذکر است که طی بررسی‌های انجام شده در میان تحقیقات خارج از کشور، این نتیجه به دست آمد که اکثر تحقیقات در زمینه سبک زندگی، در ارتباط سبک زندگی با بیماری‌های مختلف بوده و چون ارتباطی با بحث حاضر نداشت از ارائه بیشتر این موارد در اینجا خودداری شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




از این رو کوباسا و مدی، از اولین محققانی بودند که در میان متغیرهای تعدیل کننده رابطه استرس- بیماری، ویژگی های شخصیتی را مورد توجه قرار داده و نشان دادند ساختار شخصیتی افرادی که درجه بالایی از استرس را بدون بیماری تجربه می‌کنند، متفاوت از افرادی است که در شرایط استرس زای مشابه بیمار می­شوند. بنابر تعریفی که توسط کوباسا، مادی و کان (۲۰۰۲، ۸۴۰؛ یزدانی، ۱۳۹۱، ۳۲)، ‌در مورد سرسختی ارائه شده است و همچنین مورد توافق همگان قرار دارد؛ سرسختی “مجموعه و منظومه ای از ویژگی­های شخصیتی است که به عنوان منبع مقاومت در برابر رویدادهای استرس­زای زندگی عمل می­ کند”. علاوه بر این افراد سرسخت سه مشخصه اساسی دارند، که مجموع آن ویژگی سرسخت بودن را منجر می­ شود؛ (الف) هدفمند بودن و تعهد عمیق به مردم و فعالیت هایی که انجام می‌دهند و مسئولیت هایی که بر عهده می گیرند (ب) احساس کنترل داشتن بر وقایع و رویدادهای پیرامون خود، و نیز (ج) توانایی در نظر گرفتن تغییر و دگرگونی ها به عنوان یک چالش معمول از لحاظ روان پویایی نیز، سرسختی یکی از عناصر شخصیت است که همه افراد درجاتی از آن را برخوردارند و همچون سایر ساختارها (یا صفات) شخصیتی، همواره در تغییر و تحول است و میزان و پویایی سرسختی تحت تاثیر تجارب رشدی، تفاوت های فردی، جنسی و سنی است. از این رو سرسختی روان شناختی به عنوان یک صفت شخصیتی و یک تعدیل کننده رابطه میان استرس-بیماری شناخته شده است(Joudy, 1999؛ یزدانی، ۱۳۹۱، ۳۳)

سرسختی یکی از عوامل جدید روان­شناختی است که روانشناسان بدان علاقه­مند شده و آن را در حوزه ­های مختلف مورد مطالعه قرار داده‌اند. سرسختی روان شناختی ابتدا مورد توجه کوباسا قرار گرفت و به عنوان مجموعه ­ای متشکل از ویژگی­های شخصیتی در نظر گرفته شد که در رویارویی با حوادث فشارزای زندگی به عنوان منبعی از مقاومت، همانند سپری محافظ عمل می­ کند و افراد واجد آن می ­توانند به گونه ­ای کارآمد با چالش­ها و فشارهای زندگی مقابله کنند. کوباسا و همکاران سرسختی را ترکیبی از باورها درباره خویشتن و جهان تعریف می‌کنند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است (کوباسا و مدی، ۱۹۸۳، ص۴۱؛ زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۰) باور به تغییر و پویایی زندگی و این نگرش که هر رویدادی لزوماًً به معنای تهدیدی برای سلامت انسان نیست، انعطاف پذیری شناختی را در برابر رویدادهای سخت به دنبال دارد. کوباسا و پوکتی اظهار داشتند که ویژگی های سرسختی روان شناختی از جمله(زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۰)

حس کنجکاوی قابل توجه، گرایش به داشتن تجارب جالب، ابراز وجود و این که تغییر در زندگی امری طبیعی است، می‌توانند در سازش افراد با رویدادهای استرس زای زندگی مفید باشند. (کوباسا و مدی، ص۵۰۱۹۸۳؛ زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۰)

بررسی ها نشان داده‌اند که سرسختی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت داشته و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش داده و از بروز اختلال های بدنی و روانی پیش گیری می‌کند. (مدی، ۱۹۹۹، ۶۷؛ زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۰)

بشارت و صالحی نژاد نشان دادند که بین تاب آوری و سرسختی روان شناختی با موفقیت ورزشی در ورزشکاران ارتباط مثبت معنی دار وجود دارد. بشارت و رمزی در پژوهش خود ‌به این نتیجه رسیدند که سرسختی روان شناختی عاملی مهم در همراهی موفقیت ورزشی و سلامت روانی در دانشجویان ورزشکار است. رمزی، ۲۰۱۰، ۶؛ زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۱)

در زمینه گذشت پژوهشگران مختلف نشان دادند که داشتن گرایشات گذشت نسبت به دیگری با کاهش خشم (تمپسون، ۲۰۰۵، ۶) و نشخوار فکری یسلدیک، ۲۰۰۷، ۸۴) و با افزایش و بهبودی حمایت اجتماعی (لولرلو، ۲۰۰۶، ۲۰) و بهزیستی روان شناختی (براون، ۲۰۰۳، ۷۱) همراه است. (زاهد بابلان و همکاران، ۱۳۹۰، ۴۵۱)

سرسختی روانشناختی، در میان عوامل مؤثر بر مقابله با فشارهای روانی، به عنوان یک ویژگی شخصیتی مقاوم ساز، امروزه مورد توجه بوده و بسیاری معتقدند که می‌تواند فعالان مشاغل خدماتی و بیمارستانی را در برابر استرس های ناشی از شغل، مقاوم می‌سازد. نتایج مطالعه نریمانی و عباسی نشانگر رابطه منفی معنادار میان فرسودگی شغلی با سرسختی روانشناختی بوده است. (نریمان، ۲۰۱۰، ۳)

عظیم، نیز در مطالعه خود، سرسختی را پیش‌بینی کننده فرسودگی شغلی معرفی می‌کند. (آزیم، ۲۰۱۰، ۳۶)

در مقابل، نتایج پژوهش پالیه لوگو و همکاران (۲۰۱۰، ۴۳۸)، حاکی از آن است که هیچ رابطه معناداری بین سرسختی روانشناختی و فرسودگی شغلی افراد وجود ندارد. این محققین نتیجه گرفتند که توجه به اثرات منفی فشار شغلی پرستاران در اقدام به ترک شغل و حتی مرگ و میر بیماران اهمیت دارد. (آقاجانی و همکاران، ۱۳۹۲، ۳-۲)

سرسختی یکی از عوامل جدید روان شناختی است که روان شناسان به آن علاقه مند شده و آن را در حوزه های مختلف مورد مطالعه قرار داده‌اند.

سرسختی روان شناختی ابتدا مورد توجه کوباسا (۱۹۷۹) قرار گرفت و به عنوان مجموعه ای متشکل از ویژگی های شخصیتی در نظر گرفته شد که در رویارویی با حوادث فشارزای زندگی به عنوان منبعی از مقاومت، همانند سپری محافظ عمل می‌کند و افراد واجد آن می‌توانند به گونه ای کارآمد با مشکلات و فشارهای زندگی مقابله کنند. (حقیقی، عطاری، رحیمی و سلیمانی نیا، ۱۳۷۸، ۱)

کوباسا، مدی و زولا (۱۹۸۳) سرسختی را ترکیبی از باورها درباره خود و جهان تعریف کرده‌اند که از سه مؤلفه تعهد، مهار و مبارزه جویی تشکیل شده است. باور به تغییر، دگرگونی و پویایی زندگی و این نگرش که هر رویدادی به معنای تهدیدی برای امنیت و سلامت انسان نیست، انعطاف پذیری شناختی و بردباری در برابر روی دادهای سخت تنش زا و موقعیت های مبهم را به دنبال دارد (مدی، وادها و هیر، ۱۹۹۶،۱)

بررسی ها گویای آن است که سرسختی با سلامت جسمی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش می‌دهد و از بروز اختلال های جسمی و روانی پیشگیری می‌کند (فلورین، میکولینسی و یابمن، ۱۹۹۵؛ بروکز، ۲۰۰۳، ۱۱)

۲-۴- مدل آیدا

۲-۴-۱- تعریف:

مدل AIDA مراحل ابتدائی و پایه­ای فروش را تشریح می­ کند که به صورت پیوسته در طول تاریخ کاربرد داشته اند. چهار حرف AIDA از ابتدای چهار کلمه: توجه. علاقه. اشتیاق و عمل[۱] گرفته شده است که فرایند منطقی تصمیم گیری برای خرید می‌باشد. در هر مرحله از فروش که با مشکلی مواجه می شوید به دلیل عدم موفقیت در یکی از این ۴ بخش است.

اولین کلمه یعنی توجه ‌به این معنی است که قبل از این که چیزی را به کسی بفروشید باید تمایلات اورا بشکافید و کاری کنید که توجه مشتری به شما جلب شود و به صحبت­های شما گوش کند. حقیقت این است که امروزه سر همه شلوغ است. هر تماسی که گرفته می­ شود در واقع وقفه و اختلال در هر کار دیگری است که مشتری مشغول انجام آن است. برای جلب توجه باید سوالی مطرح کنید که اشاره به منفعت خاصی داشته باشد که مشتری به دنبال آن است یا شامل نیاز خاصی از مشتری باشد که محصول و خدمات شما می‌تواند آن را بر آورده سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]




د-کمتوجهی و بیدقتی: وجود مرحله تجدیدنظر، این احساس را در قضات دادگاه پایین‏تر تقویت می ‏کند که ضعف و نقصان کار آن‏ها را مرحله بالاتر و تجدیدنظر جبران می‏ شود و چنین احساسی به طور ناخودآگاه به کم‏توجهی و بی‏دقتی قضات دادگاه‏های بدوی می‏انجامد. منتهی اگر آن‏ها بدانند که سرانجام کار به آن‏ها ختم می‏ شد و راهی برای جبران اشتباهات آن‏ها وجود ندارد، اهتمام و سعی بیش‏تری در رسیدگی و صدور حکم دارند. وقتی قاضی دادگاه بدوی بداند در مقابل رأیی که صادر می ‏کند مسئول است و کسی نیست که نارسایی‏های کار او را جبران بکند، با دقت و وسواس بیش‏تری کار دادرسی را انجام می‏ دهد؛ ولی وقتی کسان دیگری را در کار خود سهیم می‏داند، اهتمام کم‏تری به خرج می‏ دهد؛حتی در نظام رسیدگی چند درجه‏ای هریک از قضات به نوعی خود را فارغ از هر گونه مسئولیت می‏ دانند و هریک تقصیر را متوجه دیگری می‏داند(القللی، ۱۹۴۶، ص ۱۳).

ذ-اطاله دادرسی: هرچند لازمه کار دادرسی، دقت و صرف زمان است، این زمان نباید مدت بسیار زیادی به طول

۱۰

انجامد. برای رسیدگی به هر پرونده‏ای، با توجه به وضعیت و شرایط پرونده، فرصت زمانی معقول و منطقی لازم است که به طور معمول، این مقدار زمان در مرحله بدوی صرف رسیدگی به پرونده می‏ شود.این صرف زمان با انتظارات اصحاب دعوا و شرایط و امکانات جامعه کاملا تناسب دارد؛ ولی اگر رسیدگی بیش ازاین مدت به طول انجامد، موجب تحمیل هزینه اضافی به جامعه و نارضایتی اصحاب دعوا خواهد شد.این وضعیت با اهداف آیین دادرسی سازگاری ندارد و جامعه را از دستیابی به نظم و امنیت باز می‏دارد. حال اگر پس از رسیدگی و صدور حکم در مرحله بدوی که به اندازه کافی وقت برای آن صرف شده است، بنا باشد که پرونده برای بار دیگر نزد دادگاه تجدیدنظر مورد رسیدگی قرار گیرد، بدیهی است که‏ کار دادرسی خارج از حد معقول و متعارف به طول می‏انجامد و عملا موجب اطاله دادرسی می‏ شود(المرصفاوی، ۱۹۸۲، ص ۷۹۱ و ابو عامر، ۱۹۸۵، ص ۱۶۶).در رد این ایراد چنین گفته‏اند که دستیابی به عدالت در زمان طولانی بهتر از ظلمی است که درزمان کوتاه روا داشته شود (البغال،۱۹۶۳،ص۷۹). هرچند ممکن است راهی برای رهایی ازپاره‏ای ایرادات گفته شده، (به عنوان مثال ایجاد تشکیلات اضافی و صرف هزینه و وقت) وجود نداشته باشد، باید توجه داشت که اولا: اهمیت کار قضایی اقتضا دارد که چنین اموری را چندان مورد توجه قرار ندهیم، ثانیاً: به طور کلی می‏توان راهکارهایی را درپیش گرفت که کم‏تر با چنین مشکلاتی مواجه باشیم و مهم‏تر این‏که محاسن تجدیدنظر بر معایب آن کاملا رجحان دارد و در فرایند دادرسی عادلانه نمی‏توان از آن چشم‏پوشی کرد. با این وصف به بررسی محاسن این نهاد در قالب دیدگاه موافقین می پردازیم:

گفتار دوم: دیدگاه موافقین تجدیدنظر

قبل از طرح دیدگاه های موافقین، توجه ‌به این نکته ضرورت دارد که آنچه بیش‏از همه توجیه‏گر تجدیدنظر در فرایند دادرسی است، این است که اولا: انسان در هر سطح و مرتبه‏ای که باشد، باز از خطا و اشتباه مصون نیست و ثانیاً: هم‏اندیشی و همفکری چند نفر، در هر زمینه و درباره هر موضوع نتیجه مطلوب‏تری را می‏تواند درپی داشته باشد.از آن جا که هریک از قضات همانند سایر انسان‏های دیگر در معرض خطا و اشتباه قرار دارند، به منظور به حداقل رساندن اشتباه‏های قضایی و جبران کاستی‏ها و نارسایی‏های احتمالی در امور و کارهای قضایی باید از هر مکانیسم مفید و معقولی در این زمینه بهره جست.یکی از مکانیسم‏های مفید و کارآمد برای دستیابی ‌به این منظور، تجدیدنظر

۱۱

نسبت به آرای قضایی است. این روش در وهله اول زمینه همفکری بیش‏تر برای یافتن راه‏حل بهتر ‌در مورد مسأله و مجهول قضایی فراهم می ‏آورد و ‌در ثانی به بهترین وجه از عهده جبران اشتباه‏های احتمالی برمی‏آید.قضات دادگاه بدوی باید همواره، درجهت احراز واقع و پرهیز از خطا و اشتباه از هیچ کوششی فروگذار نکرده و به امید جبران آن در مرحله تجدیدنظر نباشند. منتهی بدون تردید رسیدگی به پرونده برای باردوم ‌و در مرحله تجدیدنظر، اشتباه‏های احتمالی را از بین می‏برد و اعتماد و اطمینان به عملکرد دستگاه عدالت کیفری را افزایش می‏ دهد. ازاین‏رو موافقین تجدیدنظر درجهت اثبات ضرورت آن به جهات و دلایل زیر استناد کرده ‏اند:

الف- مراعات احتیاط: در کار و فعالیت قضایی، بویژه در امور حقوقی، اصل اولی که راهنما و هادی فکر و اندیشه انسان است، اصل احتیاط است. احتیاط اقتضا می ‏کند که انسان در جهت کشف هر مجهولی، بویژه مجهولات قضایی، به دانش و آگاهی خود بسنده نکرده، و هر راه معقولی را برای احراز واقع و دستیابی به حقیقت دنبال کند. بدون تردید تجدیدنظر ازجمله روش‏های معقولی است که می‏تواند در روشنگری هرچه بیش‏تر مجهولات قضایی مفید و مؤثر باشد. به تجربه ثابت شده که با همه دقت و تلاشی که قضات دادگاه‏های پایین‏تر به‏کار بسته‏اند و با وجود آن‏که از روی بی‏غرضی و بی‏نظری تصمیم‏ گیری کرده ‏اند، در عمل مرتکب خطا شده و مصون از اشتباه نبوده‏اند(ابوعامر، ۱۹۸۵، ص۱۶۱). ‌بنابرین‏ صرف‏نظر از نارسایی‏های دیگری که ممکن است دادرسی‏ها را تحت تأثیر قرار داده، باعث بروز خطا و اشتباه در کار و تصمیم‏ گیری‏های قضایی شوند، تجربه های اندک از نارسایی‏ها نیز ما را به حزم و احتیاط وامی‏دارند و اندیشه تجدیدنظر را قوت می‏بخشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ق.ظ ]