پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۸- میزان وسن شیوع پرخاشگری – 5 |
معمولاً کودکان در تلاش برای بیان احساس خود یا تأثیری که تجربهای بر آن ها باقی گذاشته، با دشواری زیادی مواجهند؛ اما در صورتی که امکان بیابند، در حضور یک فرد بزرگسال مهربان و حساس و همدل و از طریق اسباب بازی و وسایلی که بر میگزینند، اینکه با آن ها چه میکنند، و ماجرایی که در بازی به اجرای آن میپردازند، احساس خود را بیان خواهند کرد. بازی کودکان برای آن ها معنادار و ارزشمند است. زیرا آن ها از طریق بازی، خود را به حیطه هایی وارد میسازند که با کلمات نمی توانند چندان به راحتی در آن ها گام نهند. کودکان قادرند از اسباب بازیهای استفاده کنند برای بیان آنچه نمی توانند به زبان بیاورند، انجام آنچه برایشان ناراحت کننده است و ظاهر ساختن احساساتی که بیان آن ها در کلام، به توبیخشان منجر می شود. بازی، زبان نمادین کودک برای ابزار خویش است و می تواند این موارد را آشکار سازد: الف) آنچه بر کودک رفته ب) واکنشهای او به آنچه برایش پیش آمده؛ ج) احساسات او درباره آنچه برایش پیش آمده؛ د) آرزوها، خواستها یا نیازهای کودک؛ و هـ) تصویری که کودک از خود در ذهن خویش دارد. در بازی درمانی، درمانگر در پی آن است که این پیامها را از بازی کودک دریافت دارد. بازی نمایان گر تلاش کودک برای سامان یخشیدن به تجربه های خود، یعنی به دنیای خویش، است. کودک در خلال فرایند بازی احساس می کند که کنترل امور را در دست دارد، حتی اگر در عالم واقع، شرایطی خلاف آن بر کودک حاکم باشد. درک رفتار بازی کودکان، سرنخهایی در اختیار درمانگر قرار میدهد تا با جامعیت بیشتری به دنیای هیجانی کودک راه بیابد. از آنجا که جهان کودک دنیایی از عمل و فعالیت است. بازی درمانی به درمانگر امکان میدهد تا به دنیای کودک راه پیدا کند. انتخاب انواع مختلفی از اسباب بازیهای مناسب از سوی درمانگر موجب سهولت ابزارگریهای احساسی متنوعی در کودکان میشود. به این ترتیب، کودکان محدود نمیشوند تا تنها به تشریح کلامی آنچه روی داده است بپردازند؛ بلکه در لحظه بازی، تجربه های پیشین دو احساسات مرتبط با آن ها را بار دیگر از سر میگذرانند. در نتیجه، درمانگر به جای آنکه به تکرار موقعیتهای روی داده بپردازد، امکان مییابد تا به دنیای هیجانی کودکان وارد شود و آن را احساس کند. از آنجا که کودکان تمامی وجود خود را در بازی وارد میسازند، آن ها گفتهها و احساسات خود را حین بازی، چنان در مییابند که خاص، عینی و حال[۳۹] هستند. در نتیجه، درمانگر می تواند به عوض آنکه به موقعیتهایی بپردازد که پیشتر برای آن ها پیشآمده بود. به فعالیتها، گفتهها، احساسات و هیجان های آن ها در حال حاضر توجه کند. اگر کودک به علت رفتار پرخاشگرانه به درمانگر ارجاع داده شده باشد، درمانگر این امکان را دارد تا علاوه بر مشاهده مستقیم پرخاشگری، مثلاً با مشاهده ضربه زدن کودک به عروسک بادی یا هدف گرفته شدن خود با اسلحهای که تیرهای بادکشی دارد، از طریق فرآیندهای درمانی مناسبی که با هدف تعیین محدودیت اعمال میشوند، خویشتن داری[۴۰] را نیز به کودک بیاموزد. اگر وسایل بازی در اختیار نباشد، درمانگر صرفاً می تواند درباره رفتار پرخاشگرانهای که کودک در روز یا هفته قبل از خود ظاهر ساخته است با کودک صحبت کند. در بازی درمانی، صرف نظر از علت ارجاع کودک، درمانگر این امکان را دارد تا در همان لحظهای که کودک به بازی مشغول است، مشکل او را حس کند و آن را به درستی دریابد. این فرایند را روندی میداند که کودک طی آن، احساسات خود را به قالب بازی در میآورد، به گونه ای که آن ها را به سطح میآورد، به خارج از وجود خود منتقل میسازد و با آن ها رو در رو می شود ( اکسلاین، ۱۹۹۹).
۲-۷- پرخاشگری
یکی از آسیبهای اجتماعی، پرخاشگری است که در جامعه رو به افزایش است. به همین جهت، پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی بهشمار میآید. آمارها حاکی از شیوع و گسترش روزافزون پرخاشگری در جوامع انسانی حکایت دارد. ازاینرو، جرایم پرخاشگرانه ازجمله قتل، تجاوز جنسی، ایراد ضرب و جرح و ایذاء دیگران، سرقتهای توأم با پرخاشگری مانند سرقت مسلحانه، زورگیری و کیفقاپی از شایعترین موارد پرخاشگری است که مورد توجه محققان قرار گرفتند. روانشناسان به کمک تحقیقات خود، سعی کردهاند پرخاشگری را بفهمند، علتهای آن را بیابند و راههای کاهش اثر آن را معلوم کنند. هرچند بارها اصطلاح پرخاشگری را شنیدهایم، اما هنگام تعریف دقیق و تحلیل آن، اصطلاحی مبهم و کلی به نظر میرسد (درتاج و همکاران، ۱۳۸۸). اگرچه ساختار خشم مشترکاتی با پرخاشگری و خصومت دارد، اما این اصطلاحات با هم مترادف نیستند. دلوکیو و الیوری عنوان میکنند که خصومت به نگرش پرخاشگرانه اطلاق میشود که فرد را به سوی رفتار پرخاشگرانه هدایت میکند. در حالی که پرخاشگری به رفتار قابل مشاهده و به قصد آسیب رساندن اطلاق میشود. خشم یک حالت هیجانی یا احساس درونی ناشی از برانگیختگی فیزیولوژیکی است (نویدی، ۱۳۸۷).
بنابراین، برای جدا کردن این سه مفهوم، میتوان خشم را به عنوان یک هیجان، خصومت را به عنوان یک نگرش، پرخاشگری را به عنوان رفتار در نظر گرفت. خشم به عنوان یک حالت هیجانی توصیف میشود که شالوده خصومت و پرخاشگری را تشکیل میدهد. از واژه «پرخاشگری» در پژوهشهای گوناگون، به معانی متفاوت استفاده شده است. پژوهشگران معانی متفاوت به آن نسبت دادهاند. بنابراین، تعریفی از پرخاشگری وجود ندارد که همگان روی آن توافقنظر داشته باشند؛ زیرا تعاریف پرخاشگری مبتنی بر دیدگاههایی است که این مؤلفان دارند ولی در یکی از تعریفهایی که بین روانشناسان متداولتر است، گفته میشود که پرخاشگری عبارت از: هرگونه آسیب رساندن عمدی به دیگران، خود یا اشیاست (فرانزوی، ۲۰۰۲؛ نقل از فیروز بخت، ۱۳۸۱).
الگو در روانشناسی دارای کاربردهای متعددی است که تماماً بیانگر شکل سادهشدهای از یک فرمول یا فرایند روانشناختی است. نظام نظری سادهشدهای که روابط بین دو یا چند متغیر را به صورت تابع و شرط، مورد توجه قرار داده و با انتزاعاتی که صورت میدهد، در مجموع شرایطی را برای درک بهتری از واقعیت فراهم میآورد (فرانکفورد و دیگران، ۲۰۰۲؛ نقل از لاریجانی، ۱۳۸۱).
۲-۸- میزان وسن شیوع پرخاشگری
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:00:00 ب.ظ ]
|