در سال های آخر فروید در این دیدگاه خود تجدید نظر کرد و در تشریح شخصیت ، سه ساختار بنیادی را مطرح ساخت : نهاد ، من (خود ) ،من برتر ( فرا خود )

      1. نهاد نیرویی است که از مجموعه غرایز اولیه تشکیل می شود و از اصل لذت پیروی می‌کند . نهاد نماینده کلیه حالات غیر ارادی ، طبیعی ، ناآگاه و غریزی است . به گفته فروید هر کس به هنگام تولد نهاد را با خود به دنیا می آورد و در تمام عمر با آن به سر می‌برد . نهاد مایه اصلی زندگی و اساس شخصیت را پی ریزی می‌کند . این نیرو منشأ کاملاَ درونی دارد ، از دنیای خارج اطلاعی ندارد ، از درد و رنج گریزان است هیچ حدو مرزی نمی شناسد و از هیچ اصل و قاعده ای جز کسب لذت تبعیت نمی کند . وجود نهاد برای حفظ موجودیت و سلامت لازم ست . نهاد است که انسان را برای رفع احتیاجهای اولیه زندگی از قبیل گرسنگی ، تشنگی ، نیاز جنسی و جلوگیری از خطرهای گرما و سرما به فعالیت وادار می‌کند . چون نهاد از اصل کسب لذت پیروی می‌کند با مصرف کردن انرژی از تنش روانی می کاهد و تعادل حیاتی را برقرار می‌کند ( گنجی ، ۱۳۸۶ ، ص ۲۲۵ )

    1. من (خود ) : طولی نمی کشد که کودکان می آموزند غالباَ تکانه هایشان به فوریت قابل ارضا نیستند تا غذا را کی آماده نکند ، گرسنگی از بین نمی رود . دفع ادرار و مدفوع را باید به تأخیر انداخت تا به دستشویی رسید . بخش جدید شخصیت یعنی » خود » زمانی پدیدار می شود که کودک می آموزد به تقضیات محیط توجه کند . خود تابع اصل واقعیت است بدین معنی که ارضا خواسته ها باید تا موقع مناسب به تأخیر بیفتد ‌بنابرین‏ »خود» مدیر عامل ( مدیر اجرایی ) شخصیت است او تصمیم می‌گیرد که کدامیک از تکانه های نهاد ارضا شود و به چه نحو . خود واسطه بین خواسته های نهاد و واقعیت های جهان بیرون و فرا خود است ( شاملو ، ۱۳۸۵ ، ص ۴۵۸ )

  1. من برتر (فرا خود ) : در حقیقت نقطه مخالف و ضد نهاد است . یعنی هر اندازه نهاد کوشش به ارضای بدون چون و چرای غرایز و تمایلات دارد ، فرا خود سعی در محدود کردن و محروم کردن ما از همه لذت ها و ارضای نیاز ها دارد . محتوای فرا خود که در نظریه فروید معادل وجدان اخلاقی است عبارت از ایده آلهای انسانی و اخلاقی و حربۀ کنترل و سانسور شخصیت است . توجه فرا خود به کمال است نه لذت و خوشی . فرا خود همه با نهاد در مبارزه و مخالفت است و هم با من ، زیرا کار و از یک سو جلوگیری از بر آورده شدن خواستۀ نهاد بویژه خواسته های جنسی و پرخاشگرانه است و از سوی دیگر قانع کردن من یا خود برای جایگزین کردن ‌هدف‌های‌ اخلاقی به جای ‌هدف‌های‌ واقعی و توجه دادن شخص به کمال در وصول به آن . به یک معنی بین نهاد و فراخود همواره کشمکش و منازعه درگیر است و من در این وسط نقش میانجی را بازی می‌کند ( کریمی ، ۱۳۷۰ ، ص۷۶ )

هنگامی که کودک معیارهای اخلاقی خود را کسب می‌کند فرا من از من به وجود می‌آید در اوایل رشد زمانی که کودک در سل های پیش دبستانی قرار دارد باید درست را از غلط تشخیص دهد . کودک بخاطر انجام کارهای درست پاداش می‌گیرد و بخاطر انجام کار های غلط تنبیه می شود . فرا من با جذب این آموزش شکل می‌گیرد و می‌تواند از آن پس خود ه وظایفش عمل کند . فا من اصل اخلاقیات است . فرا من ممکن است من را به کار افکار یا اعمال بد تنبیه کند . از آنجا که فرامن نیز مانند نهاد ذهنی است یک فکر بد همان عمل بد است یک فرد بسیار شریف فرا من قدرتمندی دارد . در حالی که یک جانی از فرامن ضعیفی برخوردار است وقتی فرامن و نهاد در تضاد با یکدیگر قرار می گیرند ، من در این میان گیر می افتد در نتیجه مجبور است با کنترل کردن نهاد یا فرا من بین آن ها میانجی گری کند به همین خاطر همواره درون شخصیت تعارض وجود دارد ( تجر ، ۱۳۸۵ ، ص۳۲ )

نهاد ، من و من برتر سه چیز جدا از یکدیگر نیستند بلکه با رهبری من با هم در کارند نیروی زندگی چنانچه پیش از این اشاره شد در اختیار نهاد است و من و من برتر نیروی خود را از او می گیرند می توان به طور کلی نهاد را جزء زیستی شخصیت و من را جزء روانی شخصیت و من برتر را جزء اجتماعی شخصیت دانست منتها نهاد اصلاح شده . من برتر هم ‌ریشه‌هایی در نهاد دارد زیرا که تمایلات عالی و عواطف اخلاقی وجوه به گراییدۀ غرایز و تمایلات اصلی هستند . باری تارو پود هر عملی که شخص بهنجار صورت می‌دهد از هر سه سطح شخصیت تشکیل یافته است ، به عبارت دیگر شخصیت فرد بهنجار به صورت یک واحد کل صورت عمل می‌کند نه به صورت قسمتهای مجزا از یکدیگر د( سیاسی ،۱۳۶۸ ، ص۱۰ )

رشد شخصیت و مکانیزم دفاعی :

گر من نتواند بین تمایلات نهاد و آرمان خواهی من برتر تعادل برقرا نماید شخص دچار اختلال و مشکل می‌گردد ، من برای اینکه بتواند ، وظیفه خود را به درستی انجام دد و تعادل و هماهنگی لازم را در انسان به وجود آورد از مکانیزم های دفاعی استفاده می‌کند . مکانیزم های دفاعی ، واکنش های ناخود آگاه من به منظور کاهش اضطراب می‌باشند . مکانیزم های دفاعی ، به طور موق تعادل از دست رفته فرد را باز می گردانند و باعث ایجاد رضایت خاطر انسان می‌شوند. این مکانیزم ها با همه ضرورتی که دارند دارای زیان هایی نیز می‌باشند زیرا باعث مصرف شدن قسمت عمده انرژی فرد ، طی اعمال مکانیزم های دفاعی می شود و در نتیجه ، فرد با کمبود انرژی روانی لازم برای روبه رو شدن با سایر امور زندگی مواجه می شود.

سازگاری مطلوب ، متضمن تبادل افکار ، احساسات ، پذیرش اشتباهات و درس گیری از شکست ها می‌باشد طبعاَ شخصی پیوسته در پی یک سنگر دفاعی زندگی می‌کند ، از امکانات کمی برای سازگاری با تغییرات زندگی برخوردار می‌باشد ( ستوده ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۵۹ )

مکانیسم های دفاعی اغلب به طور گروهی وارد عمل می‌شوند و اعمال انسان را تحت کنترل خود در می آورند اگر آن ها در این کار موفق نشوند و نتوانند تعادل را فراهم آورند ، رابطه فرد با اجتماع به هم خواهد خورد و اختلال های رفتاری به دنبال خواهد آورد . در هر صورت هر انسانی به ناچار باید به مکانیسم های دفاعی متوسل شود تا سلامت روانی خود را حفظ کند . اینک به طور خلاصه به نعدادی از مکانیسم دفاعی اشاره می‌کنیم .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...