نتایج برخی مطالعات نشان داده است که بازداری ابراز هیجان با افکار وسواسی و نشخوارها که شامل خود ارزیابی منفی و اسناد‌های درونی[۹۱] در موقعیت شکست هستند، مرتبط است (کینگ و همکاران، ١٩٩٢) و به افزایش فعالیت سمپاتیکی منجرمی‌شود. مخصوصاً اگر بازداری هیجانی، مزمن وانعطاف ناپذیر باشد، عملکرد شناختی را کم می‌کند (گروس و لونسون، ١٩٩٧). همچنین در طولانی کردن فعالیت فیزیولوژیکی، مانند بهبود درنگیده تنش ماهیچه ای، به دنبال تنیدگی، نقش دارد (کیرز[۹۲] و همکاران، ١٩٩۵؛ به نقل از راجر و همکاران، ٢٠٠١). و ممکن است فشار خون را بالا ببرد (راتر[۹۳] و همکاران، ١٩٩٢).

فام (٢٠٠٠) معتقد است که جنسیت و فرهنگ ارتباط بین بازداری و سلامت را تعدیل می‌کند.او در مطالعات خود ‌به این نتیجه دست یافت که بیشترین ارتباط منفی، بین بازداری هیجانی و سلامت، در زنان اروپایی و بیشترین ارتباط مثبت، بین بازداری هیجانی و سلامت، در مردان آسیایی است.

۲-۳-۵- کنترل هیجانی

همان گونه که قبلاً ذکر شد، یک مسئله در ارتباط با ابرازهای هیجانی این است که آن ها قابل کنترل یا قابل پوشیده شدن هستند. راجر (۱۹۹۸) کنترل هیجانی را “تمایل به بازداری ابراز پاسخهای هیجانی”تعریف می‌کند. به اعتقاد کینگ و همکاران (١٩٩٢) یک ساختار مرتبط با هیجان، کنترل هیجانی یا گستره ای است که یک فرد معمولاً راهبردهای گوناگون را برای کنترل وقوع طبیعی واکنش‌های هیجانی به کار می‌گیرد.

در حوزه مطالعه هیجان، کنترل هیجان تحت ساختارهای گوناگونی مطرح شده است.کینگ و همکاران(١٩٩٢) سه ساختار مهار[۹۴]، محدودیت[۹۵] و سرکوبی[۹۶] را به عنوان اشکال کنترل رفتاری مطرح کرده و معتقدند که حالت دفاعی داشتن، سرکوبگر یک شیوه مقابله با اطلاعات تهدید کننده و اجتناب ناهشیار از آن است ولی محدودیت و مهار، بازداری هوشیارانه از خواسته‌ها است. از اینرو، آن ها بازداری هیجانی، تعاریفی در هیجان و آلکسی تایمیا [۹۷] را به عنوان ساختارهای کنترل هیجانی مطرح می‌کنند.

راجر و همکاران (۱۹۹۸) چهار ساختار مستقل کنترل هیجانی را شامل: بازداری هیجانی، نشخوار، کنترل پرخاشگری و کنترل خوش خیم عنوان کردند و معتقدند که کنترل پرخاشگری و کنترل خوش خیم، همبستگی مثبت بالایی دارند. راجرو نشوور[۹۸] (١٩٨٧) کنترل هیجانی را به عنوان یک متغیر شخصیتی فرض می‌کنند که ارتباط بین تنیدگی و بیماری را تعدیل می‌کند.

۲-۳-۵-۱-کنترل خوش خیم

کنترل خوش خیم، کنترل تکانه‌های آشفته کننده در طی انجام کار است (گروس و جان، ۱۹۹۷). راجر (۱۹۹۸) کنترل خوش خیم را به عنوان یک ساختارکنترل هیجانی مطرح کرده‌اند که اساساً با تکانشگری همبسته است. راجر و جیمسون[۹۹] (١٩٨٨) به منظور بررسی اثرات تفاوت‌های فردی بر واکنش پذیری وبهبود ضربان قلب به دنبال مواجهه با یک تنیدگی زایی آزمایشگاهی (عملکرد در کار استروپ که یک فعالیت شناختی است) ‌به این نتیجه دست یافتند که کنترل خوش خیم، با واکنش پذیری ضربان قلب، همبستگی منفی معناداری دارد؛یعنی واکنش پذیری ضربان قلب در آزمودنیهایی که کنترل خوش خیم کمتری دارند، بیشتر افزایش می‌یابد.

یافته های پژوهشی نشان داده‌اند که بین کنترل خوش خیم و برون گرایی، تکانشگری، خصومت کلامی، متهور بودن، (راجر و نشوور، ١٩٨٧) روان پریش گرایی و تجاوزگری (راجر،۱۹۹۸)، همبستگی منفی و بین کنترل خوش خیم و تکانشگری (راجر،۱۹۹۸). همبستگی مثبت وجود دارد.یافته ها راجع به ارتباط بین کنترل خوش خیم و تکانش گری متناقض است.

۲-۳-۵-۲- کنترل پرخاشگری

راجع به هیجان خشم و مترادف‌های آن احتمالاً بیش از هر هیجان دیگری به استثنای ترس، بحث شده است. نظریه روان تحلیلگری، اشکال مختلف خشم را سادیسم، پرخاشگری، غریزه مرگ و غیره نامیده و به اعتقاد فروید، پرخاشگری احتمالاً یکی از قدیمی‌ترین انگیزه ها است. از روزهای اولیه پزشکی روان تنی، فرض محکمی‌وجود داشته است که بازداری خشم، افراد را در معرض یک خطر بالاتر برای فشار خون و گرفتگی عروق کرونر قرار می‌دهد وکلاً موجب مرگ و میر می‌شود (الاسبی، ٢٠٠٠) ولی برخی پژوهش‌ها عکس آن را نشان داده‌اند (به عنوان مثال، واستون و همکاران،۱۹۹۸).

برخی پژوهش‌ها بین کنترل پرخاشگری و کنترل بین فردی، خصومت ‌کلامی و تجاوزگری، همبستگی منفی و بین کنترل پرخاشگری و خود بیمار انگاری، تکانشگری و کنترل خوش خیم، همبستگی مثبت یافته اند (راجر ، ١٩٩٨).

۲-۳-۵-۳- نشخوار

یکی از ساختارهای اساسی که در زمینه کنترل هیجان از آن بحث شده است، نشخوار یا مرور رویدادهای هیجانی نارحت کننده است (نجاریان، ۱۳۸۵).

نشخوار به معنای داشتن افکار ویژه قابل تکرار و احتمالا عدم توانایی متوقف کردن آن ها است . به اعتقاد (کینگ و همکاران١٩٩٢) نشخوار می‌تواند به عنوان کنترل شناختی بررسی شود، زیرا اولاً، نشخوار ممکن است نتیجه کنترل باشد.در این حالت، نشخوارممکن است اساساً شامل تفکر ‌در مورد تلاش‌های شخصی در اجتناب از خود افشاگری[۱۰۰]باشد، یا وقتی که فردی ‌در مورد ابراز هیجان دوسوگرا است(کینگ وامونز، ١٩٩٠).

ثانیاًً، فرد ممکن است به وسیله افکار عینی راجع ‌به این جهان یا جزئیات ناچیز، به عنوان یک وسیله اجتناب از پریشانی هیجانی مشغول باشد و در سطح فراشناختی[۱۰۱] ‌در مورد افکار ناخواسته یا غیر قابل پذیرشی، نشخوار کند. (کینگ و همکاران، ١٩٩٢).

بازداری هوشیار یک فکر ناخواسته می‌تواند به یک انتقال وسواسی[۱۰۲] با فکر زیاد منجر شود ‌بنابرین‏، نشخوار ممکن است به عنوان یک فن کنترل و یا به عنوان نتیجه مکان‌های کنترل فرض شود (همان منبع).

نولمن-هاکسیما[۱۰۳] (۱۹۹۷) نشخوار را به عنوان “تمرکز منفعل و تکراری روی علائم آشفتگی و شرایط احاطه کننده آن علائم”توصیف و به طور گسترده آن را بررسی نموده اند.آن ها همچنین نشخوار را یک شیوه پاسخ به رویدادهای تنیدگی زا مطرح می‌کنند، که دوره خلق افسرده را تشدید و طولانی می‌کند (سالووی[۱۰۴] و همکاران، ٢٠٠٠).

نشخوار ممکن است یک راهبرد شناختی برای مقابله با خود پنداره[۱۰۵] منفی و احساس قربانی شدن ارائه کند(راجر و نشوور،١٩٨٨)و یا ممکن است بهبود افراد را به دنبال مواجهه با تنیدگی به تأخیر بیندازد(راجر و جیمسون، ١٩٨٨) .

نتایج بسیاری از مطالعات نشان داده است که نشخوار در چند زمینه با سلامت مرتبط است، از جمله اینکه گارنفسکی[۱۰۶] و همکاران (٢٠٠١) نشخوار را به عنوان یک بعد نظم هیجانی دانسته و بین نشخوار و افسردگی و اضطراب، همبستگی مثبت و معنادار یافته اند؛یعنی افراد دارای نشخوار بیشتر، اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه می‌کنند.مطالعات دیگر نیز بین نشخوار و روان رنجورخویی، خصومت خود تنبیه، خدمت هذیانی، خصومت کلامی، اضطراب صفت، خود بیمار انگاری و حساسیت اجتماعی همبستگی مثبت معنادار و بین نشخوار و کنترل بین فردی، همبستگی منفی معنادار یافته اند (راجر و نشوور، ١٩٨٧).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...