۲-۲-۱-۶- عوامل مختل­کننده روابط زوجین

تاثیرات اجتماعی

استرس­های ناشی از مشکلات اقتصادی، زایمان در سنین بالا و فرصت­های شغلی بخصوص برای زنان چگونگی ازدواج را تحت تاثیر قرار داده ­اند (نظری، ۱۳۸۶).

  1. عوامل عمودی

عوامل عمودی، شامل ادراکات درونی زوج­هاست؛ که در خانواده اصلی کسب کرده و به رابطه زوجی وارد ‌می‌کنند. اصطلاح عمودی ‌به این اشاره دارد که عوامل استرس ­زا از شاخه­ های بالاتر یا نسل­های قبلی به سمت پایین می­آیند. خاطرات، الگوهای رفتاری اکتسابی، اسطوره­های ازدواج و انتظارات عواملی هستند که زوج­ها از خانواده­های قبلی خود کسب کرده و در شکل­ گیری ازدواج آن­ها تاثیر می­ گذارد.

  1. عوامل افقی

اتفاقات استرس­زایی که ممکن است از شروع ازدواج تا پایان زندگی رخ دهند. بعضی از این اتفاقات قابل پیش ­بینی هستند مانند تولد فرزند، ازدواج فرزندان. بعضی نیز قابل پیش ­بینی نیستند مانند مرگ، بیماری یا ورشکستگی اقتصادی.

  1. عوامل سیستم- سطح

شامل تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و تاثیرات خانواده گسترده بر ازدواج می­ شود. این گروه از استرسورها شامل فشارهایی است که از تعهد به خانواده، گروه ­های کاری، سازمان­ها و دوستانی که زوج با آن­ها رابطه دارد ناشی می­ شود (نظری، ۱۳۸۶)؛ ‌بنابرین‏ عواملی هستند که زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار می­ دهند. در این بین زوجین به ‌عنوان گردانندگان زندگی زناشویی وظایف مختلفی جهت ارتقای روزافزون زندگی مشترک دارند؛ که در ادامه به بیان آن ها می­پردازیم.

۲-۲-۱-۷- وظایف زوجین

  1. تحکیم استقلال روان­شناختی و ایجاد ارتباطات جدید با خانواده اصلی

این تکلیف شرط لازم برای زوجین برای همراه­شدن با یکدیگر در مسیر زندگی است که از این طریق زوجین از خانواده اصلی جدا می­شوند و در عین حال توانایی این را دارند که ارتباط سالمی به شکلی جدید با آن­ها برقرار کنند. جداشدن از خانواده اصلی به معنی پشت­کردن به آن­ها نیست بلکه، به معنی تغییر در شیوه و میزان نوع ارتباط با آن­هاست.

  1. ایجاد هویت زوجی باهم بودن در مقابل خودمختاری

این وظیفه شامل ایجاد رابطه­ای دونفره است که در آن واژه «ما» معنی پیدا می­ کند. زمانی که فرد علائق شخصی خود را که کاملاً خودمحورانه بوده رها می­ کند و به عوض، رفاه و آسایش را در رابطه زوجی دنبال می­ کند، دوستی، صمیمیت و عشق شکوفا می­گردد. در این حالت زوج­ها علائق فردی را در درون رابطه جستجو ‌می‌کنند.

۲- ایجاد هویت جنسی زوج

هویت جنسی به فراوانی، شدت و کیفیت ابراز احساسات جنسی در رابطه بین زن و شوهر اطلاق می­ شود. این هویت زمان و مکانی را برای فارغ­شدن از استرس­ها و رنج­های زندگی فراهم می­ کند.

۳- شکل­دادن ازدواج به­عنوان یک حوزه اطمینان­بخش و پرورش­دهنده

رابطه زوج موقعیتی را فراهم می­ کند که در آن شکست­ها، تلاش­ها، شرایط و ترس­های زوج در یک جوّ حمایتی و مراقبت­کننده مدنظر قرار ‌می‌گیرد. هر عضو باید در لحظه وقوع استرس به راحتی به همسرش دسترسی داشته باشد.

۴- والد بودن

زمانی­که زوج­ها تصمیم به بچه­دارشدن می­ گیرند، باید فضای روان­شناختی رابطه را برای پرورش فرزند آماده کنند. این فضا به گونه ­ای آمادگی را ایجاد کند که بتواند ضمن پرورش فرزند از ایجاد لطمه به رابطه خود جلوگیری کند.

  1. ایجاد رابطه­ای جالب و جذاب

یک ازدواج خوب احساس تکراری­بودن را در زوج ایجاد نمی­کند. تجارب لذت­بخش زوج در کنار هم بخشی از خاطره­های مشترک آن­ها را تشکیل می­دهد که در شرایط سخت به زوج کمک می­ کند سرزنده و شاداب بمانند.

  1. ایجاد دیدگاهی دوگانه که ایده­آل­های اولیه را با واقعیت موجود ترکیب می­ کند

با گذشت مدتی از ازدواج، زوج­ها واقعیات زندگی را بیشتر درک ‌می‌کنند و ممکن است شیوه ­های ابراز محبت آن­ها نسبت به اوایل زندگی تغییر کرده و واقع­بینانه­تر شود. لازم است زوج هر چند وقت عواملی که آن­ها را به هم علاقمند کرده را به خاطر آورند و به آن­ها به­عنوان حالت­های مخصوص و منحصر بفرد نگاه کنند (نظری، ۱۳۸۶). همان‌ طور که بیان شد بخشی از وظایف زوجین، تحکیم استقلال روان­شناختی از خانواده اصلی و ایجاد هویت زوجی باهم بودن است؛ ‌بنابرین‏ مهم­ترین وظیفه تحولی در مرحله ازدواج می ­تواند گسستن پیوندهای عمیق با والدین در ابتدا و سپس انتقال انرژی­های شخصی از خانواده قبلی به زندگی با همسر باشد (حسینی، ۱۳۸۹). با توجه به مواردی که بیان شد به نظر می­رسد زوجین برای رسیدن به حد مطلوب روابط با یکدیگر بهتر است نسبت به خانواده اصلی خود اقدامات خاصی را انجام دهند؛ ‌بنابرین‏ در سطور بعدی به بررسی تعاریف و نظریات سلامت خانواده اصلی به ‌عنوان یکی از عوامل مؤثر بر سلامت و عملکرد ازدواج پرداخته­ایم.

۲-۲-۲- سلامت خانواده اصلی

۲-۲-۲-۱- تأثیر خانواده اصلی بر روابط زوجین

۲-۲-۲-۱-۱- دیدگاه­ های روان­تحلیلی

دیدگاه کلاسیک روان­پویشی مشکلات زناشویی را پیامدهای مشکلات درون­روانی همسران می­داند در این دیدگاه اعتقاد بر این است که تجربیات اولیه کودکی، خودآگاه و ناخودآگاه حفظ شده و بر فرد و خانواده او در سال­های آینده اثر خواهند گذاشت و برای تغییر فرد و خانواده بهتر است فرد را در زمینه و تاریخچه رشدی در نظر گرفت (بارکر، ۱۹۸۱). بر طبق دیدگاه روابط بین ­فردی دیدگاه روان­تحلیلی، اشخاصی که در ازدواج وارد می­شوند، هرکدام دارای تاریخچه­ای شخصی، یک شخصیت بی­همتا و مجموعه ­ای از افراد درونی­کرده و مخفی هستند که آن­ها را در تمامی تبادلاتی که متعاقباً با یکدیگر خواهند داشت دخالت می­ دهند. روابط زناشویی مسئله­دار و ناآرام تحت تأثیر درو­ن­فکنی­های آسیب­زا یعنی اثرات یا خاطرات مربوط به والدین یا سایر اشخاص قرار دارد (گلدنبرگ[۲۲]۱ و گلدنبرگ، ۲۰۰۱).

فرامو[۲۳]۲ از نظریه­پردازان این رویکرد معتقد است که معمولاً مشکلات خانوادگی ریشه در نظام خانوادگی گسترده دارد. ماهیت و کیفیت رابطه زناشویی به خانواده پدری زن و شوهر و خصوصاًً به اینکه تا چه حد تعارضات خانواده­های آن­ها حل شده باشد بستگی دارد (بارکر، ۱۹۸۱). آنا فروید[۲۴]۱ بر این باور بود که برخی احساسات بقدری برای خود تهدیدآمیز و حتی غیرقابل­تحمل هستند که «خود» مکانیزم­ های خاصی برای بیرون­راندن آن احساسات از حیطه آگاهی ایجاد می­ کند. به ‌عنوان مثال ممکن است فرد برای مقابله با احساسات طردشدگی یا ترک­شدن، احساس صدمه­دیدن، تحقیر و احساس از دست­دادن از مکانیزم­ های دفاعی اجتناب، انکار یا برون­ریزی استفاده کند. فردی که این مکانیزم­ ها را برای مقابله با اضطراب­هایش یاد گرفته است طی ارتباط با همسر نیز هنگام بروز تهدیدها از این مکانیزم­ های دفاعی استفاده می­ کند که تخریب رابطه زناشویی را در پی دارد. همچنین درمانگران شناختی مانند یانگ[۲۵]۲ نشان داده ­اند که دفاع­ها چگونه به افراد کمک ‌می‌کنند تا از درد و رنج مرتبط با باورهای زیربنایی درباره ارزشمندی خود، ایمنی و شایستگی شخصی و بسیاری از مسائل مربوط به هویت بنیادی اجتناب نمایند (مک کی[۲۶]۳، فنینگ[۲۷]۴ و پالگ[۲۸]۵، ۲۰۰۶).

۲-۲-۲-۱-۱-۱- نظریه دلبستگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...