مقالات و پایان نامه ها – سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیریت: – 3 |
سرمایهگذاری بیشتر از حد پیامدهای مخربی در سطح شرکت و در سطح اقتصاد یک کشور دارد. مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد، موجب کاهش کارایی سرمایهگذاری در سطح شرکت شده و اقتصاد را ملتهب و متورم میکند، به شدت به منافع سهامداران آسیب میرساند و منجر به توسعه ظاهری اقتصاد کلان میشود، و یکی از مسائل اصلی در شرکتها بزرگ به شمار میآید (یانگ و جیانگ، ۲۰۰۸: ۱۵۹).
سرمایهگذاری بیشتر از حد را میتوان به دو مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیریت و سرمایهگذاری بیشتر از حد در طرحهای پر ریسک (انگیزهای برای انتقال ریسک)، طبقهبندی کرد. این دو مسئله زمانی میتواند رخ دهد که سیاستهای مدیریت منابع با توجه به سطح بهینه سرمایهگذاری در نظر گرفته شود (روکا و همکاران[۳۸]، ۲۰۰۷: ۸۰).
سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیریت: زمانی که فرضیه جدایی مالکیت از کنترل مورد توجه قرار میگیرد، مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیران شامل نوعی تضاد منفعت است که در درجه اول روابط بین مدیران، که بر شرکت کنترل دارند، و سهامداران و مالکان شرکت را تحتتأثیر قرار میدهد (جنسن، ۱۹۸۶: ۳۲۳). در عوض، در شرایطی که مالکیت و کنترل اساساً یکی است (شرکتهایی با مدیریت مالک)، تضاد منفعت مربوط به رابطه بین سهامداران داخلی، گروه کنترل یا مدیران و کارفرمایان[۳۹]، و سهامداران خارجی که سهمی در مدیریت شرکت ندارند، برقرار است (جنسن و مکلینگ، ۱۹۷۶: ۳۴۳). علاوه بر این، این عقیده وجود دارد که، این مسئله کاهش منابع و ارزش شرکت را به دنبال دارد و رابطه بین مدیریت و اعتباردهندگان را نیز تحتتأثیر قرار میدهد (همان: ۳۴۲).
مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیریت مبتنی بر این فرضیه است که مدیران بر اهمیت نقش خود تأکید دارند. علت این امر تضاد منفعت است که رفتار فرصتطلبانه مدیر و در نتیجه کاهش ارزش کلی شرکت را به دنبال خواهد داشت (همان: ۳۵۱). در واقع، مدیران هدف خود را فراتر از هدف حداکثرسازی ارزش سهام و شرکت میدانند. به عبارتی دیگر، مدیران شرکت را از نظر خود منبعی از منافع اقتصادی یا به طور کلی شرکت را ابزاری برای افزایش سرمایه انسانی خود میدانند. بدین منظور، در برخی مواقع تصمیمات ناکارای مدیران به گونهای است که تنها منافع شخصی آن ها را افزایش میدهد و هیچ توجهای به پیامدهای احتمالی که میتواند به سهامداران لطمه وارد کند، نمیشود (روکا و همکاران، ۲۰۰۷: ۸۰).
مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد به شکلهای مختلفی میتواند رخ دهد. جنسن (۱۹۸۶) سرمایهگذاری بیشتر از حد را با نحوه استفاده مدیران از منابع مالی که شرکت ایجاد میکند، مرتبط دانست. هنگامی که طرحهای سرمایهگذاری سودآور و فرصتهای رشد وجود ندارد، مدیران ترجیح میدهند تا به منظور اهداف فرصتطلبانه خود از جریانهای نقدی آزاد استفاده کنند؛ در صورتی که میتوانند آن را از طریق تقسیم سود به سهامداران بازگردانند.
جنسن (۱۹۸۶) و استولز[۴۰] (۱۹۹۰)، بر این عقیدهاند که گسترش و توسعه شرکت فراتر از سطح بهینهای که مد نظر است و افزایش منابعی که به طور مستقیم تحت کنترل مدیریت است، حقوقهای بالاتری را ایجاد خواهد کرد و قدرت بیشتری را میطلبد. این موضوع باعث به وجود آمدن پدیده حکمرانی[۴۱] میشود. با این حال، اگر شرکت فرصتهای سرمایهگذاری کمی داشته باشد، افزایش بیشتر از حد در اندازه شرکت در تقابل مستقیم با منافع سهامداران قرار دارد. در حقیقت، گرایش به سمت حکمرانی، مدیران را ترغیب میکند تا تمامی منابع قابل دسترس (جریانهای نقدی آزاد) را صرف طرحهایی کنند که فقط اندازه شرکت را افزایش میدهند نه ارزش شرکت. در اصل، مدیران تمایل دارند حتی در طرحهایی با ارزش فعلی منفی، تا وقتی که میتواند اندازه شرکت و در نتیجه منافع شخصی آن ها را افزایش دهد، سرمایهگذاری کنند (نقل از روکا و همکاران: ۸۰).
سرمایهگذاری بیشتر از حد مدیران به شکلهای دیگری نیز میتواند رخ دهد. برای نمونه، شلیفر و ویشنی[۴۲] (۱۹۸۹)، تأکید کردند که مدیران ترجیح میدهند که حتی در طرحهایی با ارزش فعلی خالص منفی سرمایهگذاری کنند، اما سرمایه انسانی خود را افزایش دهند و فعالیت شرکت را طوری برقرار کنند که جدا از مهارتهای شخصی آن ها نباشد. این موضوع باعث به وجود آمدن پدیده سنگربندی میشود. نویسندگان، سنگربندی مدیران را مجموعهای از ساز و کارهای خود دفاعی[۴۳] میدانند که مدیر برای تأکید بر لیاقتها و مهارتهای خود، از طریق تصمیمگیری نسبت به استراتژیهای توسعه شرکت و انتخاب استراتژیهایی که در راستای منافع شرکت باشد، ایجاد میکنند. در این روش، نمونهای از روابط وابسته ایجاد میشود که بر اهمیت مهارتهای جداناپذیر مدیران، که در هر صورت توان نگهداری آستانه رقابتی شرکت را دارند، تأکید میکند.
منبع دیگری از سرمایهگذاری بیشتر از حد، میتواند از طریق اطمینان بیشتر از حد[۴۴] مدیران به وجود آید (استین[۴۵]، ۲۰۰۱: ۱۲۳). شواهد روانشناسی بیانگر این است که افراد تمایل دارند بیشتر از حد اطمینان داشته باشند و بر پایه اطلاعاتی که خودشان جمع آوری میکنند، دیدگاه اغراقآمیز دارند. اگر فعالیتهایی که فرد برای جمع آوری اطلاعات انجام میدهد نشاندهنده دستیابی به خبر خوب باشد، او در احتمال ذهنی که نسبت به سود خالص آینده دارد، تجدید نظر خواهد کرد و آن را به مرزی بالاتر از نظریه بیز[۴۶] خواهد رسانید (پارسائیان، ۱۳۸۸: ۳۰۴). مدیران، در حالی که با نیت خیر و با قصد خوب فعالیت میکنند و هدف حداکثرسازی ارزش برای سهامداران را مد نظر قرار میدهند، اما باز تواناییها و شایستگیهای موجود را بیش از اندازه برآورد میکنند، یا با سرمایهگذاری در طرحهایی که به واقع دارای ارزش فعلی خالص مثبت نیستند، بیشتر از حد درباره پتانسیل فعالیتهای شرکت خوشبین هستند (استین، ۲۰۰۱: ۱۲۳). این موضوع به خاطر مسئلهای است که به صورت تحتالفظی خطای ذهنی[۴۷] نام دارد؛ یعنی، مدیر بر این تفکر است که آگاهی بیشتری نسبت به بقیه دارد یا عقاید او بر مبنای مهارتهای بیشتری که نسبت به بقیه دارد ارزیابی شده است. مدیران با اعتماد افراطی نسبت به تواناییهای خود، ریسک را نسبت به آنچه واقعاً وجود دارد میبینند و از این رو، با دقت تمامی احتمالات و عدم اطمینانهای موجود در یک طرح سرمایهگذاری را ارزیابی نمیکنند. برای نمونه، پرداختهای گزاف برای خرید یک شرکت و یا تعداد بیشماری از ادغامها و ترکیبهایی که در طی دهه ۱۹۸۰ رخ داده است، میتواند به دلیل اطمینان بیشتر از حد و نمونهای از سرمایهگذاری بیشتر از حد باشد (روکا و همکاران، ۲۰۰۷: ۸۰).
همان گونه که جنسن (۱۹۸۶) خاطر نشان کردهاست، در چنین وضعیتی، مسئله سرمایهگذاری بیشتر از حد را میتوان با محدود کردن اختیارات مدیریت در استفاده از منابع نمایندگی، کاهش داد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:47:00 ب.ظ ]
|