۳- اشغال نقاط مهم پایتخت و قطع ارتباطات تلفنی
۴- ارتباط دائم و منظم با کلار دشت و گزارشات نتیجه عملیات به شاه[۵۵۶]»
سرهنگ نصیری هم به دنبال اغوا کردن سرهنگ عزت الله ممتاز فرمانده تیپ دو کوهستانی، که مسئولیت حفاظت از خانه و قرارگاه دکتر مصدق را بر عهده داشت بود که از این کار سودی نمی برد. از یک سو کودتا چیان دو تن از خویشاوندان دکتر مصدق را با خود همراه می کنند، سرتیپ محمد دفتری فرمانده گارد گمرک از همان آغاز کودتا با کودتاچیان در ارتباط و همگام بوده و از سوی دیگر سرهنگ ۲ فرهنگ خسرو پناه[۵۵۷] که فرمانده هنگ بهادر بود و از ابتدا با کودتاچیان در ارتباط و همراه بود. از مجموع پنج پادگان تهران که قبول کردند با سرهنگ نصیری همکاری کنند و در کودتا حضور داشته باشند به قرار زیر بودند:
«تیپ ۱ کوهستانی: سرهنگ۲ پیاده اسکندر آزموده، فرمانده هنگ پهلوی- سروان توپخانه مولوی، فرمانده آتشبار تیپ.
از تیپ ۲ کوهستانی: سرهنگ۲ پیاده زند کریمی، رئیس ستاد تیپ، سرهنگ ۲ خسرو پناه- فرمانده هنگ بهادر- سروان پیاده نصرت الله سپهر، فرمانده گردان یکم و مأمور فرمانداری نظامی- سروان پیاده امان الله صفائی، رئیس رکن یکم ستاد تیپ.
از تیپ ۳ کوهستان: سرهنگ پیاده روحانی فرمانده هنگ نادری، سروان پیاده اکبر زند(معروف به اکبر لاتی) سروان پیاده جاوید پور، سرگرد منصور پور[۵۵۸]
روزنامه اطلاعات جریان کودتای شب ۲۴ و ۲۵ مرداد ماه را این گونه بیان می کند: دیشب در حدود نیمه شب یک کودتای نظامی در تهران به وقع پیوست که در ساعت پنج صبح امروز بلا اثر گردید. از ساعت یازده و نیم دیشب یک کودتای نظامی به وسیله افسران و افراد گارد شاهنشاهی به مرحله اجرا گذارده شد. بدین ترتیب که ابتدا وزیر امور خارجه دکتر حسین فاطمی، وزیر راه مهندس حق شناس و مهندس زیرک زاده را در شمیران دستگیر کردند و برای بازداشت رئیس ستاد ارتش نیز به منزل ایشان مراجعه نمودند ولی چون تیمسار ریاحی در ستاد ارتش مشغول به کار بود به دستگیری ایشان موفق نشدند. در ساعت یک بعد از نیمه شب، سرهنگ نصیری رئیس گارد شاهنشاهی با چهار کامیون نظامی مسلح و دو جیپ ارتشی و یک زره پوش به منزل آقای نخست وزیر آمدند و به عنوان آن که می خواهند نامه ای به دکتر مصدق بدهند، قصد اشغال خانه را داشتند، ولی چون محافظین منزل آقای نخست وزیر مراقب کار خود بودند بلافاصله سرهنگ نصیری را بازداشت کردند. توطئه کنندگان قبل از دستگیری اشخاص تلفنهای منازل آنان را قطع کرده بودند و ارتباط تلفنی ستاد ارتش را با پادگان گارد شاهنشاهی در باغشاه قطعه و تلفن خانه بازار را به وسیله سرهنگ آزموده و همراهان مسلحش اشغال کرده بودند و معاون ستاد ارتش که برای سرکشی به باغشاه رفته بود در همانجا او را بازداشت نمودند. وزیر امور خارجه و وزیر راه و مهندس زیرک زاده تا ساعت پنج صبح در بازداشتگاه گارد شاهنشاهی نگهداشتند و چون در این ساعت نقشه کودتا بلا اثر شده بود، تیمسار سرتیپ کیانی معاون ستاد ارتش که از توقیف در باغشاه رهایی یافته بود به سعد آباد آمد و آقایان مذکوررا به منزلشان برگرداند[۵۵۹]. سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش شب کودتا را این گونه بیان می کند «… ساعت ده دیشب ]۲۴/۵/۱۳۳۲[ بود که بدون قصد قبلی و اراده … تصمیم گرفتم بستاد ارتش بیایم، درصد قدمی منزل خود در جاده شمیران یک جیپ ارتش را دیدم که به طرف بالا می رفت این جیپ همان جیپی بود که برای دستگیری بنده فرستاده شده بود افرادی که در جیپ سوار بوده اند پس از آن هم که بمنزل بنده میرسند چون بنده را در منزل نمی بینند آقایان مهندس زیرک زاده و مهندس حق شناس را که با بنده هم منزل هستند دستگیر می کنند… و مقداری از اوراق و نوشته های موجود در منزل را همراه می برند. مقارن ساعت ده و ربع شب که من به ستاد ارتش رسیدم و ساعت ۱۱ آقای سرتیپ کیانی معاون خود را برای سرکشی به باغشاه که پادگان گارد مستقل شاهنشاهی در آنجا است فرستادم سرتیپ کیانی بمحض اینکه وارد باغشاه میشود از طرف سرهنگ نصیری دستگیر میگردد. چون مراجعت سرتیپ کیانی بستاد ارتش بتأخیر افتاد بنده حدس زدم که باید اتفاقی افتاده باشد. لذا با تلفن بسرهنگ ممتاز فرمانده تیپ دوم کوهستان که دیشب در کلانتری یک مأموریت داشت و سرهنگ شاهرخ فرمانده تیپ زرهی دستور دادم که با نفرات خود به باغشاه برود و سرهنگ ممتاز هنگامی که از خیابان حشمت الدوله بباغشاه میرفته با سرهنگ نصیری که بطرف منزل آقای نخست وزیر میرفته برخورد میکند و چون نفرات و تجهیزات سرهنگ ممتاز بیشتر بوده است موفق به تسلیم نمودن و خلع سلاح سرهنگ نصیری و افراد او میشود و او را دستگیر کرده بستاد ارتش میاورد»[۵۶۰]. سرهنگ نصیری بعد از مختصر بازجویی به زندان دژبان منتقل می شود و چهار کامیون سرباز گارد هم به سعد آباد منتقل شده و به وسیله پادگان های مرکز خلع سلاح می شوند. رئیس ستاد ارتش در مورد دستگیری سایر افسران می گوید که، سرهنگ دوم آزموده، در حال قطع تلفن های ناحیه بازار دستگیر می گردد و در ایستگاه رادیو هم هیچ نوع زدو خوردی صورت نمی گیرد. البته توطئه کنندگان نقشه این کار را هم داشتند ولی نتوانستند عمل کنند. همچنین راجع به دستگیری وزیر امور خارجه، رئیس ستاد ارتش می گوید: چون « منزل ایشان در یکی از ویلاهای سعد آباد و در مسیر حرکت کودتاچیان بوده هنگامی که عده ای از افراد آقایان زیرک زاده و حق شناس را دستگیر نموده و بسعد آباد میبرده اند سر راه خود آقای دکتر فاطمی را نیز دستگیر میکنند.» افسرانی که حفاظت از منزل نخست وزیر را بر عهده داشتند عبارت بودند از: سرهنگ دفتری، سرهنگ ممتاز، سروان داور پناه و سروان فشارکی. سرهنگ دفتری در مورد اتفاق شب گذشته چنین اظهار نظر می کند: «دیشب ما طبق معمول پس از تعیین پاس های بعد از نیمه شب میخواستیم استراحت کنیم در این موقع ساعت کمی از دوازده گذشته بود که … صدای همهمه ای از خانه ی آقای نخست وزیر بگوش رسید. من فوراً بیرون آمده و مشاهده کردم در چهار راه چهار کامیون سرباز دو جیپ و یک زره پوش ایستاده است. در همین احوال دیدم که سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی در جلوی منزل نخست وزیر ایستاده و میگوید نامه ای برای نخست وزیر آورده ام که باید آنرا الساعه به ایشان بدهم و پاکتی که در دست خود بود نشان داد. روی پاکت نوشته شده بود: «جناب آقای دکتر محمد مصدق، نخست وزیر» سرهنگ نصیری اصرار داشت که نامه را خودش باید به آقای نخست وزیر بدهد ولی این میسر نشد و نامه را دیگری برای آقای نخست وزیر برد و چند لحظه بعد معلوم شد که موضوع نامه ساختگی و بهانه بوده است و وجود سربازها با یک زره پوش در نزدیک منزل نخست وزیر برای منظور دیگری است. در این وقت مأمورین در چهار راه حشمت الدوله در خیابان کاخ ابتدا سرهنگ نصیری و سپس سایرین را دستگیر کردند[۵۶۱]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سروان داور پناه اظهار می کند که ما به زودی متوجه شدیم که توطئه ای در کار بوده است و به موقع مأمورین انتظامی توانستند از اجرای آن جلوگیری کنند و هنگامی که سرهنگ نصیری بازداشت شد هفت نفر دیگر از افسران به همراه او بودند را دستگیر کردیم[۵۶۲]. سرگرد فولادوند در صبح روز ۲۴/۵/۱۳۳۲ به عباس فریور مستخدم خانه دکتر مصدق اطلاع می دهد، که سرهنگ نصیری دیروز پنج شنبه به اغلب افسران گارد شاهنشاهی (که از موضوع کودتا بی اطلاع بوده اند) گفته است که ما باید امشب فداکاری کنیم زیرا کاخ سعد‌آباد در خطر است و عده ای قصد تصرف آن را دارند و افسران باید از کاخ سعد آباد دفاع کنند، دستور داده است که نظامیان آماده باش باشند[۵۶۳]. در عصر روز ۲۴ تیر ماه آقای فریور برای کسب اطلاعات بیشتر از اقدامات نظامیان گارد شاهنشاهی، نامه ای را برای سرگرد فولادوند می نویسد و طبق قراری که با او داشته حال «بچه مریض» را جویا می شود، سرگرد فولادوند که نمی توانسته جواب نامه را بدهد می گوید« ممکن است شب خبرهائی باشد بابا بزرگ را خبر کنید» منظور این است که احتمال کودتا علیه نخست وزیر وجود دارد. روزنامه ها (روزنامه باختر امروز، روزنامه شورش و روزنامه شهباز) هم در مورد کودتا جسته و گریخته خبرهایی را انتشار داده بودند[۵۶۴]. آنچه به نظر می رسد بیان کننده این مطلب می باشد که دکتر مصدق تا حدودی از کودتا با خبر بوده است. به جز سرگرد فولادوند، حسین آشتیانی (عظام الدوله) جریان کودتای ۲۵ مرداد را این گونه بیان می کند: ساعت یازده و نیم شب بود که برای استراحت به تراس منزل که مشرف به شهر کرج است رفتم «مشاهده کردم چند عدد تانک مسلح به توپهای بلند و زره پوش با پنج جیپ که عده ای از افسران ارتش در آنها بودند از طرف غرب (باغشاه) آمدند…. آنچه در این قسمت توجه مرا جلب نمود این بود که دیدم افسر فرمانده این دسته خیلی آهسته با دیگران صحبت میکند و همه را به سکوت دعوت می کند… بهمین مناسبت … به خانه نخست وزیر تلفن کنم و جریانرا بایشان اطلاع دهم… اما چون محل تلفن نزدیک در منزل است و فاصله منزل هم با محل توقف افسران و افراد نظامی کم بود و از بیم آنکه مبادا صدای حرف زدن مرا بشنوند خیلی آهسته به مستخدم مخصوص آقای نخست وزیر در آن طرف تلفن گفتم: بآقای نخست وزیر بگویید چند عدد تانک و زره پوش و عده ای نفرات نظامی کنار نهر کرج متوقف شده اند و چون وضع را غیر عادی می بینم و احتمال وقوع حوادث را میدهم لازم دانستم موضوع را به اطلاع ایشان برسانم …[۵۶۵]» هنگامی که دکتر مصدق از این خبر که گویا عده ای از افسران قصد کودتا دارند در ذهن خود جریانات و شایعاتی که قبلاً منتشر شده بود ارتباط داد و بلافاصله دستور داد افسران مأمور حفاظت خانه را صدا کنند و زمانی که خواست به ستاد ارتش تماس بگیرد متوجه شد که کابل های تلفن را قطع کرده اند و این موضوع پیش از پیش انجام کودتا را مسلم کرد. مهندس زیرک زاده در مورد شب کودتای ۲۵ مرداد می گوید که سرتیپ ریاحی که نگران بود و گفت: «من بشهر میروم چون امشب قدری نگران هستم. ما گفتیم چه نگرانی؟ او گفت در این دو سه روزه به بنده خبرهای گوناگونی میرسد که باید قدری بیشتر مراقب اوضاع بود. ولی سرتیپ ریاحی با اینکه مرتباً می گفت ما مسلط بر اوضاع هستیم مع الوصف از ابراز نگرانی خودداری نمیکرد.[۵۶۶]»
سرتیپ ریاحی در بعد از ظهر روز ۲۴ مرداد که پیش دکتر مصدق رفته بود اظهار می کند که آقای نخست وزیر از قبل اینکه ممکن است عده ای از افسران کودتا نمایند، به وسیله مأمورین مخصوص اطلاعاتی را کسب کرده بودند، روی همین اطلاعات ما تقریباً آماده برای جلوگیری وخنثی نمودن اقدامات کودتاچیان بودیم[۵۶۷]. با توضیحاتی که در مورد سرتیپ ریاحی داده شده معلوم می گردد که این گفته اسناد سازمان سیا در مورد سرتیپ ریاحی که در مورد جزئیات کودتای ۲۵ مرداد مطلع و آگاه بود، نادرست می باشد و این گفته صحیح نیست به این دلیل که سرتیپ ریاحی تا ساعت ۱۰ در منزلش بوده و بعد از آن، تصمیم می گیرد که به ستاد ارتش برود[۵۶۸]. سرهنگ نجاتی معتقد است که در شب کودتای ۲۵ مرداد ماه سرتیپ ریاحی از فعالیت های پنهانی کودتا چیان بی خبر بوده، چون دستگاه رکن دوم ستاد در اختیار کودتاچیان بوده؛ همچنین در این شب ستاد ارتش برنامه و طرحی برای مقابله با کودتای احتمالی نداشته و تنها فرمانده تیپ دوم کوهستانی سرهنگ ممتاز، که مسئول حفاظت از منزل نخست وزیر بود و برنامه ای را برای دفاع از حوزه خود تهیه کرده بود، تمامی تیپ های پادگان تهران وضع مشخصی نداشتند. در شب کودتای ۲۵ مرداد یگان های زرهی در حالت آماده باش نبودند و با وجود اعلام حکومت نظامی، کودتا چیان با اتومبیل های نظامی در حال رفت و‌آمد در خیابان های تهران بوده و مأمورین فرمانداری نظامی جلوی حرکت آنها را نمی گرفتند[۵۶۹]. دکتر مصدق در خاطرات خود در مورد شب کودتای ۲۵ مرداد چنین می نویسدکه: «چرا ساعت یک بعد از نصف شب ۲۵ مرداد که عده ای از سعد آباد با تانک و افراد مسلّح برای دستگیری من و همکارانم حرکت نمودند و از همه جا گذشتند فرمانداری نظامی طهران ممانعت ننمود و حتی یک گزارش هم در این باب به من نداده بود.[۵۷۰]»
سرگرد علمیه بازپرس پرونده کودتای ۲۵ مرداد می گویدکه آن شب احتمال کودتا پیش بینی می شود، دستورات لازم از طرف ستاد ارتش صادر شده بود. «… از جمله به سرهنگ ممتاز دستور داده بودند شخصاً در کلانتری ۱ بوده با ارابه ها مراقب باشد. به سرهنگ شاهرخ (فرمانده تیپ) دستور داده بودند که با ارابه های جمعی خود رابطه بین پادگان جمشیدیه وشهر را قطع نماید[۵۷۱]». دکتر صدیقی می گوید در عصر روز۲۴ مرداد من در منزل نخست وزیر حضور داشتم، سرتیپ ریاحی به نخست وزیر دکتر مصدق اطمینان می دهد که پیش بینی های لازم را برای مقابله با هر نوع عمل و حادثه ای صورت گرفته است[۵۷۲]. سرتیپ ممتاز در مورد اقدامات و برنامه هایی که برای تحت کنترل قرار گرفتن نیروهای خود در شب کودتای ۲۵ مرداد اظهار می کند «شایعه کودتا از مدتها قبل بر سر زبانها بود ولی دولت هم بیدار و متوجه بود به هر حال امکان آن از بین نرفته بود، کما اینکه در شب ۲۵ مرداد آماده باش بودیم و من …آماده پاسخ گویی و مقابله با هر پیش آمدی بودم[۵۷۳]».
به دنبال دستگیری عاملین کودتای ۲۵ مرداد بلافاصله به دستور آقای سرهنگ دکتر شایان فر آقایان سرگرد علمیه، سرگرد حداد، سروان بهزادی، سروان دکتر میر فخرائی بازپرسان نظامی، دستگیر شدگان کودتای نافرجام ۲۵ مرداد را تحت بازجویی قرار دادند[۵۷۴]. سرهنگ نصیری عامل اصلی کودتای بعد از بازداشت و بازجویی اقرار کرد که با سرهنگ خسرو پناه قرار گذشته بودیم که او با دو کامیون سرباز به خانه نخست وزیر برود و اگر ممکن بود بدون تصادم با مأمورین حفاظت منزل دکتر مصدق آن جا را اشغال کند ولی اگر این امر میسر نشد به زد و خورد بپردازد و من با نفرات خود می رسیدیم و کار را یکسره می کردیم ولی سرهنگ خسرو پناه دو دقیقه تأخیر کرد و همین تأخیر نقشه را برهم زد و کودتا نافرجام باقی ماند[۵۷۵]. به دنبال کودتای نافرجام ۲۵ مرداد ماه ستاد ارتش اقدام به بازداشت افرادی کرد که در این واقعه دست داشته اند.
دستگیر شدگان به شرح زیر هستند:سرلشکر باتمانقلیچ، سرهنگ نصیری، سرهنگ آزموده، سرهنگ زند کریمی، سرهنگ منصور پور، سرهنگ هادی کسرائی، سرهنگ پرورش، سروان شقاقی، سروان سلیمی، ستوان یکم ریاحی، ستوان یکم فراقی، ستوان یکم اسکندری، ستوان یکم جعفریان، دکتر بقایی، ارنست پرون[۵۷۶]، زهری، محمد جهان داری و اشتری[۵۷۷]. بعد از شکست کودتا معلوم شد که سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی و سرتیپ مدبر رئیس شهربانی با کودتا چیان همقطار بوده اند و کودتا چیان برای به اجرا در آوردن اهداف خود از بیشترین امکانات اطلاعاتی ارتش و نیروهای انتظامی سود می برند. سرتیپ سیاسی رئیس رکن ۲ ستاد ارتش، سرهنگ مبصر افسر رکن دوم و بیشتر عوامل اطلاعات شهربانی و فرمانداری نظامی در خدمت کودتا چیان بودند[۵۷۸].
اما دکتر مصدق همیشه در برابر توطئه کنندگان بر اساس قانون عمل می کرد. صبح روز ۲۵ مرداد زمانی که کودتا نا فرجام مانده بود و رادیو تهران اعلام می کند که سرلشکر زاهدی تحت تعقیب و فراری است، دکتر مصدق اظهار می کند«البته مردم می خواهند مرتکبین فوراً مجازات شوند اما دولت نمی خواهد از جریان قانون خارج شود.[۵۷۹]» دکتر مصدق در روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ دستور بازداشت سرلشکر زاهدی را صادر کرد و گفت: «مقتضی است به مأمورین مربوطه اکیداً دستور فرمائید نهایت مراقبت را بعمل آورند که از فرار سر لشکر زاهدی جلوگیری شد، چنان چه تسامحی در این باب بعمل آید موجب مسئولیت شدید خواهد بود.[۵۸۰]» از آنجایی که کودتا با شکست روبه رو شده بود شاه به همراه ملکه ثریا از شمال با یک هواپیمای کوچک به بغداد فرار کردند و آنجا به رم رفتند. شاه در مورد کودتای ۲۵ مرداد و هدف خود از اینکه چرا کشور را ترک کرده می گوید: «پس از ابلاغ فرمان برکناری مصدق، من که از طرحهای سیاسی و جاه طلبیهای او کاملاً با خبر بودم، تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از هرگونه خون ریزی کشور را ترک کنم و ایرانیان را در انتخاب راه آینده کشور آزاد بگذاریم…[۵۸۱]»
کرمیت روزولت عامل اصلی طرح کودتا اظهار می کند وقتی شاه به رم گریخت، به شماری از افسران طرفدار شاه در قرار گاه سیا در همسایگی سفارت آمریکا پناه داده شد. به دنبال شکست کودتای ۲۵ مرداد تظاهرات عظیمی در میدان بهارستان برگزار شد. این تظاهرات عظیم ترین و پر شور ترین تظاهرات ضد درباری بود که تا آن زمان سابقه نداشت. در این تظاهرات چند نفر از اعضای جبهه ملی سخن رانی کردند، از جمله دکتر حسین فاطمی، دکتر شایگان، مهندس زیرک زاده و مهندس احمد رضوی نائب رئیس مجلس شورای ملی. آنها از دولت خواستند برای تشکیل «شورای سلطنت» و انجام تکالیف قانونی خود اقدام کنند. در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد همچنان طرفداران نهضت ملی و حزب توده به خیابانها می آمدند و خواستار تغییر رژیم سلطنتی و استقرار جمهوری بودند، دولت هنوز نمی دانست چه باید بکند. پس از کودتای ۲۵ مرداد، در منزل دکتر مصدق بحث در مورد تشکیل شورای سلطنتی و متعاقب آن اعلام جمهوری بود. اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در منزل دکتر مصدق بودند به جمهوریت بود و تنها مخالفت سر سخت خود مصدق بود[۵۸۲]. دکتر مصدق در خاطرات خود در مورد بحث جمهوری که در میان مردم رواج یافته بود اینگونه بیان می کند که «همه می دانند که عصر روز ۲۷ مرداد دستور اکید دادم هر کسی حرفی از جمهوری بزند او را تعقیب کنند و نظر این بود که … شاهنشاه … زودتر به ایران مراجعت فرمایند… من نه فقط با جمهوری دموکراتیک بلکه با هر رقم دیگر آن موافق نبودم چونکه تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی شود…[۵۸۳]» عامل اصلی تمامی تردیدهای دکتر مصدق در دقایق حساس و شرایط مملکتی، همین ساختار نظام سیاسی ایران بود که دکتر مصدق نه توان مقابله با آن را داشت و نه دیگر افراد نظام مایل به تمکین آن بود[۵۸۴]. دکتر مصدق از ۲۶ مرداد به این نتیجه رسیده بود که به دلایل داخلی و خارجی نظم را در خیابانهای پایتخت بر قرار کند. دکتر مصدق از تمامی رهبران احزاب جبهه ملی خواست برای روز بعد، نیروها و افرادشان را از خیابانها جمع کنند. فرمان منع تظاهرات را اعلام کرد و به مأمورین شهربانی و ارتش دستور داد با متخلفان به شدت برخورد کنند[۵۸۵]. در هر صورت اولین تلاش کودتاچیان برای سرنگونی دولت دکتر مصدق با شکست مواجه شده بود و یکی از اشتباهات مسلم دکتر مصدق عدم دستگیری کودتا چیان در مرحله اول کودتا بود.
۶-۳- ارتش و کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
با شکست کودتای ۲۵ مرداد، کودتا چیان اقدامات وسیعی را در تخریب چهره دکتر مصدق آغاز کردند واین بدین منظور بود که عملیات کودتا پایان نیافته است و مرحله دوم کودتا از ۲۶ مرداد آغاز گردید. به دنبال خروج شاه از کشور زمینه تبلیغاتی مناسبی به نفع شاه در میان گروه هایی فراهم آورد که طرفدار نهادهای سنتی و «نگران به قدرت رسیدن کمونیست ها بودند.[۵۸۶]» در سه روز ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ مرداد ماه ۱۳۳۲، کشور بیش از هر زمان دیگر نیاز به آرامش و امنیت داشت. ستاد ارتش و همه فرماندهان تیپ های پادگان تهران به جز سرهنگ ممتاز، نهایت سستی و بی لیاقتی را از خود نشان دادند. ولی اکثریت افسران و افراد پادگان تهران از کودتا چیان حمایت نمی کردند و کودتا چیان سعی در ایجاد اخلال و نافرمانی در ارتش را داشتند. کودتا چیان در پی شکست کودتای اول؛ بی درنگ دست به کار شدند و طرح دیگری را آماده کردند:
۱-انتشار فرمان عزل مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست وزیری به منظور آگاهی مردم و نیز در جهت پشتیبانی افسران و فرماندهان یگانهای رزمی و نیروهای انتظامی.
۲- انتقال سر لشکر زاهدی به یکی از مخفی گاه های «سیا».
۳- کوشش در جهت همراه ساختن فرماندهان لشکر اصفهان و تیپ کرمانشاه و اعزام یگان هایی از عناصر رزمی آنها به تهران.
۴- برپایی تظاهرات خیابانی به طرفداری از شاه[۵۸۷].
عوامل سیا یک مصاحبه ساختگی با زاهدی ترتیب دادند و آن را به همراه فرمان شاه و عزل دکتر مصدق و انتصاب زاهدی به نخست وزیری در ۲۶ مرداد به چاپ رسانیدند و به انتشار نسخه های فتوکپی شده فرمانهای شاه را در میان نظامیان اقدام کردند[۵۸۸]. سرلشکر زاهدی طی مصاحبه مطبوعاتی، فرمان نخست وزیری خود را نشان خبرنگاران داده و خود را نخست وزیر قانونی خواند و دکتر مصدق را از نخست وزیری عزل می کند و گفت دکتر مصدق می خواسته شاه را توقیف کند. سرلشکر زاهدی هر گونه اقدام مصدق را به نام رئیس دولت در حکم قیام علیه استقلال و امنیت کشور عنوان کرد و مسئولان لشکری و کشوری را مورد خطاب قرار داده و اظهار کرد اگر دستورات او را اجرا کنند مسئول بوده و مؤاخذه خواهند شده و در مورد کودتای ۲۵ مرداد گفت: «این پرده سوم یک کمدی است که از طرف آقای دکتر مصدق برای تغییر رژیم بازی شده است. پرده اول آن انحلال مجلس و پرده دوم آن رفراندوم و این پرده سوم بود… چنین جریان مضحکی که اسم آن را کودتا گذاشته اند سراسر ساختگی و مانند سایر کارهای دکتر مصدق به منظور انحراف افکار عامه صورت گرفته است.[۵۸۹]»
روزنامه شاهد نیز در روز ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ در مورد کودتای ۲۵ مرداد نوشت: «مردم! فریب نخورید. کودتا پرده دوم کمدی رفراندوم است[۵۹۰]» در روزهایی بعد روحانیون، روزنامه نگاران و سیاستمداران طرفدار دربار برای تحریک مردم به تظاهرات علیه دولت و حمایت از شاه برخاستند. در روز ۲۶ مرداد طی جلساتی که کرمیت روزولت، کارول، زاهدی و فرزندش اردشیر، تیمسار گیلانشاه، برادران رشیدیان و سرهنگ فرزانگان در سفارت آمریکا با هم داشتند به نتیجه رسیدند که در روز ۲۸ مرداد دست به اقداماتی بزنند و در این راستا می بایست آیت الله بهبهانی را به قم فرستاده تا‌آیت الله بروجردی را ترغیب کند فتوایی مبنی بر جهاد علیه کمونیسم صادر کند. کودتاچیان به نام حزب توده به فعالیت های تخریبی دست می زدند و این کار توسط کیوانی و جلیلی ازجاسوسان سیا انجام می گرفت[۵۹۱]. آنها به صورتی عمل می کردند که گویی طرفدار حزب توده هستند. شعارهایی علیه سلطنت و حمایت از استقرار رژیم جمهوری سر می دادند.
مدت زیادی طول نکشید که اعضای واقعی حزب توده، بی خبر از نقش عوامل سیا در ایجاد این تظاهرات و هدف آنها، به صفوف تظاهر کنندگان پیوستند. آنها مجسمه های شاه و پدرش را پائین کشیدند[۵۹۲]. و «… هر چه بیشتر بر ضد شاه فریاد میزدند، مردم و ارتش بیشتر بآنها بعنوان دشمن نگاه میکردند. اگر آنها از شاه متنفر بودند، مردم و ارتش از آنها بدشان می آمد…[۵۹۳]». عوامل سیا و نظامیان در نظر داشتند در صورتیکه اهداف و برنامه های آنها برای سرنگونی دولت مصدق بار دیگر با شکست مواجهه شد، سرلشکر زاهدی را به یکی از شهرهای جنوبی، «ترجیهاً شیراز منتقل کرده و با جدا کردن مناطق جنوبی از مرکز، آنجا را به کانون مبارزه بر علیه دولت مصدق تبدیل نمایند.[۵۹۴]» اردشیر زاهدی در خاطرات خود گفته است «هدف از برقراری ارتباط با فرماندهان نظامی اصفهان و کرمانشاه این بود که سرلشکر زاهدی دولت قانونی خود را در یکی از شهرهای مزبور تشکیل داده و با اعلام استقلال یگان های ارتش و نیروهای انتظامی و نیز فرماندهان یگان های نظامی اهواز، خرم آباد و کرمان را هم که در شاه دوستی آنها تردیدی نبود، با خود همدست کرده جنوب را از مرکز مجزا کنیم و از آنجا تکلیف دولت مصدق را معین کرده، تهران را تصرف نماییم.[۵۹۵]» شاه هنگامی که ایران را به قصد بغداد ترک کرد، در ملاقات با مقامات عراقی اظهار داشت «… امیدوار است دوباره بایران مراجعت کند. شاه … اضافه نمود من سر لشکر زاهدی را که اکنون در تهران تحت تعقیب است به نخست وزیر تعیین کرده ام چون دکتر مصدق از حدود قانونی تخطی و تجاوز میکرد.[۵۹۶]»
به دنبال خروج شاه از کشور محافل دولتی برای تعیین وضع کشور در غیاب شاه، سه طریقه را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند: تشکیل شورای سلطنتی، تشکیل شورای موقت و رفراندوم برای تغییر رژیم. در جلسه ای که در فراکسیون نهضت ملی با حضور نخست وزیر تشکیل شد، برای انجام وظایف مقام سلطنت موافقت شد که شورای عالی سلطنت تشکیل شود[۵۹۷].
روزنامه اطلاعات در مورخه ۲۷/۵/۱۳۳۲، در مورد دکتر بقایی می نویسد که: «مدارکی از جیب دکتر بقایی به دست آمده که اسرار زیادی را فاش میکند… مدارک مهمی در جیب دکتر بقایی به دست مأمورین افتاده است که ارتباط او را با عاملین کودتا و عده ای از افسران دولت ثابت میکند. دکتر بقایی یادداشت های خود را به زبان فرانسه در دفترچه یادداشت کرده است.[۵۹۸]»
در بعد از ظهر روز ۲۷ مرداد، فرمانداری نظامی تهران به دستور دکتر مصدق ختم تظاهرات خیابانی را اعلام کرد. عصر همان روز مأمورین فرمانداری نظامی و انتظامی تهران به تظاهر کنندگانی حمله کردند که علیه شاه و به نفع برقراری جمهوری شعار می دادند. همزمان گروه های کوچکی از اجیر شدگان، اوباش، چاقو کشان که به وسیله برادران رشیدیان و به سرکردگی چند تن از باج گیران معروف تهران با حمایت نیروهای شهربانی و فرمانداری نظامی به همراه سربازان مأمور مقابله با تظاهرات هواداران حزب توده، به سردادن شعارهایی در حمایت از شاه پرداختند. این برخوردها و شعارها تا پاسی از شب ادامه داشت. ناآرامی و آشوب در خیابان ها برقرار بود و با وجود بحرانی بودن شرایط، پلیس برای جلوگیری از تظاهرات کاری انجام نمی داد، رئیس ستاد ارتش، فرمانداری نظامی تهران و رئیس شهربانی، نخست وزیر را مطمئن می ساختند که بر اوضاع مسلط هستند[۵۹۹].
دکتر مصدق خود نوشته است:«در ۲۷ مرداد دستور اکید دادم که ازاخلالگران جلوگیری کنند و هر کس بر خلاف رژیم سلطنت مشروطه اظهاری کند تعقیب نمایند که صبح روز ۲۸ مرداد اوضاع تغییر کرد . نخست وزیر جدید و بعضی از افسران به این بهانه که سلطنت مشروطه در خطر است کودتای دوم را شروع کردند.[۶۰۰]» تظاهرات گروه های سلطنت طلب در صبح ۲۸ مرداد ادامه یافت. گروه های تظاهر کننده در پناه واحد هایی از نظامیان به وزارت خانه ها و ادارات دولتی، احزاب و روزنامه های طرفدار دولت و مخالف شاه حمله بردند و ساختمان های آنها را تصرف کردند. رئیس شهربانی کل کشور(سرتیپ مدّبر) و فرماندار نظامی تهران (سرهنگ اشرفی) که روحیه خود را باخته بودند و حاضر نشدند در روز کودتای ۲۸ مرداد اقدامی کنند. افسران فرماندهی که در کودتای ۲۵ مرداد مستقیماً در کودتا دست داشتند، در بازداشت بودند، اما بقیه از قبیل سرتیپ محمد دفتری، سرتیپ فولادوند و سرهنگ خسرو پناه به فعالیت خود ادامه می دادند. زاهدی از مخفیگاه خود در تهران با رهبران نظامی و غیر نظامی کودتا در تماس بود[۶۰۱]. وقتی خبر آشوب های خیابانی در ۲۸ مرداد به دکتر مصدق رسید و نخست وزیر که از حوادث تهران نگران شده بود، برای کنترل وقایع دستور می دهد رئیس کل شهربانی (سرتیپ مدبر) که آمادگی لازم را نداشت برکنار و به غلامحسین صدیقی وزیر کشور پیغام داد که «سرتیپ شاهنده» را جایگزین وی کند. وقتی فرماندار نظامی هم از فرمان نخست وزیر سر باز زده دکتر مصدق
سرتیپ دفتری را فرماندار نظامی کرده و از صدیقی خواست که ریاست شهربانی را هم به وی بدهد. این در حالی بود که سرتیپ دفتری پیش از این حکم ریاست شهربانی خود را از زاهدی دریافت کرده و به کودتا چیان پیوسته بود[۶۰۲].
رئیس اداره آگاهی (سرهنگ نادری) نیز با کودتاچیان همکاری کرد و دستور داد که فرماندهان یگان های رزمی با نگاه داشتن واحد های تحت امر خود در پادگان ها، عملاً به کمک کودتاچیان آمد[۶۰۳].همچنین عده ای از نظامیان به زندان دژبان حمله بردند و عوامل کودتای ۲۵ مرداد را از زندان آزاد کردند و سرتیپ باتمانقلیچ را به محل ستاد ارتش بردند. یکی دیگر از نقشه های مهم شورشیان تصرف ایستگاه رادیو که تظاهرکنندگان با حمایت نیروهای نظامی و به رهبری سرتیپ فرزانگان در صدد اشغال رادیو تهران برآمدند و ایستگاه رادیو را مورد حمله قرار دادندو آنجا را اشغال و به دروغ اعلام کردند که دولت دکتر مصدق سقوط کرده است.
در بعد از ظهر همان روز خانه دکتر مصدق در محاصره کامل نیروهای نظامی، تانک ها و مسلسل ها قرار گرفته بود. سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش در دفتر کارش بازداشت شد. سرتیپ فولادوند به نمایندگی از کودتا چیان از دکتر مصدق خواست که استعفاء دهد ولی دکتر مصدق خودش را هنوز نخست وزیر قانونی مردم می دانست. سرانجام دکتر مصدق خانه خود را از راه پشت بام ترک کرد. سرهنگ ممتاز، که محافظ خانه دکتر مصدق بود تا‌ آخرین گلوله از خانه دکتر مصدق دفاع کرد. سرانجام زاهدی از مخفی گاه خود خارج شد و به ساختمان رادیو تهران رفت و در آنجا، نخست وزیری و آغاز کار خود را اعلام کرد و سپس به باشگاه افسران که به ستاد او تبدیل شده بود رفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد پس از کودتا داوطلبان خود را در اختیار فرمانداری نظامی تهران قرار داد.
به دنبال موفقیت کودتا ۲۸ مرداد، سران کودتا به پست های مهمی منصوب شدند. سرلشکر زاهدی به نخست وزیری منصوب شد، سپهبد شاه بختی به استانداری آذربایجان رسید، سر لشکر با تمانقلیچ رئیس ستاد ارتش شد، سرتیپ دفتری به ریاست کل شهربانی، سرتیپ جهانبانی معاون وزارت کشور، سرتیپ دادستان فرماندار نظامی تهران، اسفندیار بزرگمهر مدیر کل تبلیغات، سرهنگ قربانی دادستان نظامی، سرتیپ گلپیرا به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و سرهنگ نصیری رئیس گارد سلطنتی به پیشنهاد نخست وزیر و تصویب شاهنشاه به درجه سرتیپی مفتخر گردید[۶۰۴].
مع الوصف باید گفته شود که دکتر مصدق در ارتباط با آمریکا، دو اشتباه را انجام داد که وی را از کنترل و تسلط بر نیروهای نظامی طرفدار خود عاجز کرد: نخست به دنبال ملاقات با هندرسن سفیر آمریکا، جلوی تظاهرات به نفع خود را گرفت و از هرگونه تظاهرات و از جمله تظاهرات توده ای ها جلوگیری کرد[۶۰۵]. کرمیت روزولت در کتاب کودتا در کودتا بیان می کند که ملاقات هندرسن با دکتر مصدق در جهت اهداف کودتا چیان انجام گرفته است[۶۰۶].
دوم دکتر مصدق برای اینکه روابطش با آمریکایی ها به هم نخورد، از نظارت و کنترل بر اماکنی که به آنها (منظور آمریکایی ها) تعلق دارد خودداری کرد. این مسئله باعث شد افسران طرفدار شاه بتوانند برای اجرای نقشه های خود آزادی عمل داشته باشند« برخی مسئولان ایران مشکوک بودند که سفارت، پناهندگان سیاسی را پناه می دهد. (من هندرسن) مایلم صریحاً بگویم که این دروغ است.» و اگر دولت دکتر مصدق فعالیت آمریکاییان را کنترل می کرد، به راحتی می توانست به مخفیگاه افسران دست یابد[۶۰۷]. این اعتقاد به آمریکاییها و استراتژی دکتر مصدق در حفظ سلطنت وفاداری به شاه نهایتاً باعث سرنگونی دولت دکتر مصدق شد.
۶-۴- نقش و عملکرد افسران حزب توده در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
قبل از اینکه به بررسی عملکرد افسران حزب توده در کودتای ۲۸ مرداد بپردازیم توضیح مختصری در مورد کودتای نافرجام ۲۵ مرداد و عملکرد افسران حزب توده خواهیم پرداخت. کیانوری در خاطرات خود می گوید: «اولین اطلاع از کودتا در ۱۷ مرداد به ما رسید و من این خبر را به اطلاع مصدق رسانیدم و مطلب در روزنامه حزب منعکس شد… صبح ۲۳ مرداد باز هم ما در نشریات حزب خطر کودتای قریب الوقوع را منتشر کردیم. بعد از ظهر این روز سرهنگ مبشری … خبر داد که برای شب قرار حمله قطعی گارد گذاشته شده و اسامی افسران گرداننده کودتا را هم آورد…[۶۰۸]» از جمله افرادی، که کودتای شب ۲۴ مرداد را به رهبری سازمان افسری حزب توده اطلاع می دهند می توان به سرگرد مهدی همایونی که از اعضای سازمان افسران حزب توده و فرمانده گروهان دو هنگ پهلوی که موفق به جلب اعتماد کودتاچیان شده بود و دیگر سروان اسماعیل فیاضی افسر گارد جاویدان و از اعضای سازمان حزب توده که در شب ۲۴ مرداد ماه به سرهنگ مبشری خبر می دهــد که پس از ساعت ۲۲ سرهنگ نصیری فرمانده گارد با زرهپوش و دسته سرباز با نامه ای از شاه به منزل دکتر مصدق نخست وزیر خواهد رفت. «… زرهپوش و دسته سرباز بی گمان برای این است که دکتر مصدق را دستگیر کرده و با خود ببرد. محمد علی مبشری پس از دریافت گزارش به نزد کیانوری رفته و جریان را به آگاهی او رسانده است و پس از گفت و گو با نورالدین کیانوری [از] تلفنی در کنار خیابان، به خانه دکتر مصدق تلفن کرده و او را آگاه کرد که سرهنگ نعمت اللّه نصیری فرمانده گارد برای دادن نامه نزد او خواهد آمد و گمان می رود بازداشت او در میان است…[۶۰۹]»
رئیس اداره اطلاعات و مراقبت شهربانی کل کشور در دوره نخست وزیری دکتر مصدق، ماشاءاللّه ورقاء بود که از منابع مطلع نظامی آمریکا شنیده بود کودتایی در حال وقوع است، بنابراین جریان را به اطلاع سازمان افسران حزب توده می رساند و سازمان افسران و حزب توده این خبر را از طریق روزنامه ها فاش می کنند[۶۱۰].
برای نمونه می توان از روزنامه شجاعت نام برد که روز قبل(۲۳/۵/۱۳۳۲) از کودتا خبر توطئه کودتاچیان را آشکار می سازد «هشیار و آماده باشیم. کارگران، دهقانان، پیشه وران، روشنفکران، بازرگانان وطن خواه، مردم رشید ایران. دشمن ملت، نوکران دربار، یک بار دیگر برای پایمال کردن محصول مبارزات شرافتمندانه شما، به توطئه دامنه داری پرداخته اند این بار هم دربار، در رأس توطئه جای دارد. قصد آنها اینست که با یک کودتای نظامی، زمام امور را بدست گیرند و نهضت ضد استعماری ملت ما را بنفع اربابان خود مختنق نمایند یکبار دیگر محصول کوششهای طولانی شما، در سایه یک خطر جدی قرار گرفته است. وظیفه دارد که پیش از هر وقت دیگر هشیار و بیدار باشید، باید بمحض بروز خطر با تمام قوای خود و با بهره گرفتن از جمیع امکانات، برای منهدم کردن توطئه دشمنان وارد میدان مبارزه شــوید… شما تا کنون بـارها دربار و عمال آنـرا شکست داده اید، اینبار هم می توانید و باید توطئه ی آنها را در هم بشکنید و تارومارشان سازید. رفقا! دوستان عزیز! دشمن با تمام قوا تلاش می کند. شکست های متوالی روحیه ی او را بسختی متزلزل کرده است. در حالیکه نیروی ملت عظیمست. و از یک روحیه ی عالی برخوردار است؛ دشمن با ضعف شدید روحیه، تفرقه و تشتت دست بگریبانست، شما میتوانید و باید با بهره گرفتن از برتری کمی و کیفی قوا و با استعانت از توده های ملل سراسر جهان که مبارزه حق طلبانه ی شما را تأیید می کند. دشمن را درهم بشکنید. برای در هم شکستن دشمن آماده باشید!»[۶۱۱]
به نظر می رسد حفظ نظام سلطنت و جلوگیری از قدرت یابی حزب توده، دکتر مصدق را به این نتیجه رسانده بود که بعد از کودتای اول، اقدام قاطعی برای جلوگیری از کودتای دوم انجام ندهد. دکتر مصدق از این نگران بود که در روزهای آشوب و هرج و مرج ناشی از کودتا،کودتای دیگری توسط حزب توده علیه سلطنت انجام شود. چون حزب توده برای مقابله با کودتا با تماس تلفنی با دکتر مصدق و نوشتن سرمقاله های پر آب و تاب چون «کودتا را به ضد کودتا تبدیل خواهیم کرد» و آمریکایی ها هم سعی می کردند به این تحلیل دامن بزنند[۶۱۲].
کتاب کودتا در کودتا نوشته کرمیت روزولت بیان کننده این مطلب است که کودتای سیا برای مقابله با کودتای طرفداران حزب توده در ایران بوده است[۶۱۳].
بنابراین دکتر مصدق که می دانست ائتلاف با حزب توده، رنجش و مخالفت آمریکا را در پی خواهد داشت، تشکیل یک جبهه متحد را نپذیرفت، چون نمی خواست دشمنی آمریکا را برانگیزد و از نظر اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک در مقابله با انگلیس در انزوار قرار گیرد[۶۱۴].
به نوشته وزیر امور خارجه انگلیس (آنتونی ایدن) در روزهای کودتا «نخست وزیر [دکتر مصدق] که هنوز مایل نبود کاملاً به کمونیست ها متکی شود روز ۱۸ اوت (۲۷ مرداد) به پلیس دستور داد تظاهرات کمونیست ها را در هم شکند…» و سرکوب مخالفان موجب شد که دکتر مصدق پشتیبانی و حمایت حزب توده را از دست دهد[۶۱۵].
با وجود اینکه حزب توده در دوران نخست وزیری دکتر مصدق غیر قانونی بود اما با کاهش سخت گیری های دولت و به علت آزادی نسبی، سازمان افسران حزب توده نیرومندتر از گذشته شده و اعضای سازمان در همه پست های مهم ارتش حضور داشتند. بنابراین دکتر مصدق در برخورد با حزب توده سیاست ناپایداری را در پیش گرفت؛ به گونه ای که از یک سو، همه تظاهرات حزب توده را ممنوع نکرد و حزب توده را جزء مهمی از ملت ایران دانست و از سویی دیگر، حکم انحلال و ممنوعیت سال ۱۳۲۷ را لغو نکرد و «رهبران تبعیدی را به کشور بازنگرداند و از گفت و گو رسمی برای تشکیل ائتلافی گسترده خودداری ورزید.[۶۱۶]» به طور کلی دکتر مصدق از خطر احتمالی حزب توده نمی ترسید، بلکه بیشتر از خیانت قوای نظامی و انتظامی در هراس بود و از وفاداری ارتش و نیروهای نظامی در تردید بود. سازمان افسران حزب توده به دلیل حضور گسترده در نیروهای نظامی و انتظامی به طور کلی ارتش، از توطئه هایی که بر علیه نهضت ملی در ارتش شکل می گرفت، آگاه بود و خطر آن را درک می کرد. ولی سازمان افسران حزب توده در روز ۲۸ مرداد با پیروی از رهبری حزب توده بدون اینکه طرح و برنامه ای داشته باشند به نظاره ایستادند. تنها معدودی از اعضای سازمان افسران[۶۱۷] به ابتکار و تصمیم خودشان عمل کردند[۶۱۸]. خاطرات کیانوری بیان کننده این مطلب است که دکترمصدق به کنترل مخالفان سلطنت پرداخته است. «مصدق که وحشت زده شده بود، به فرمانداری نظامی تهران دستور داد تظاهرات حزب توده را سرکوب کند. از صبح ۲۷ مرداد این دستور به اجرا گذاشته شد و در ساعت بعد از ظهر و غروب به اوج رسید. در روز ۲۷ مرداد، نزدیک به ۶۰۰ نفر از افراد ومسئولین و کادرهای حزب که بعضی در رده های متوسط یعنی عضو کمیته های محلی بودند، دستگیر شدند که همین امر ضربه بسیار بزرگی بر ارتباطات حزب وارد آورد.[۶۱۹]»
به نظر می رسد که دلیل اصلی ردّ پیشنهاد حزب توده مبنی بر به میدان آوردن طرفداران حزب، برای جلوگیری از کودتا ۲۸ مرداد همین موضوع بوده است که تا حدودی هم موجه به نظر می رسد.
کیانوری در مورد عملکرد حزب توده در مورد کودتای ۲۸ مرداد می گوید: حزب از شروع کودتا صبح ۲۸ مرداد اطلاعی نداشت و بعد از اینکه از جریان کودتا مطلع شدیم، با دکتر مصدق تماس گرفتیم، دکتر مصدق با صراحت تمام پاسخ داد:«آقا، شما را به خدا کاری نکنید که پشیمانی به بار بیاورد… همه نیروهای امنیتی وفادار هستند و این جریان به زودی برطرف می شود…» در تماس آخری که من با دکتر مصدق در حدود ساعت ۲ بعد از ظهر داشتم، دکتر مصدق گفت: «آقا همه به من خیانت کردند. شما اگر کاری از دستتان بر می آید، بکنید. شما به وظیفه ملی خود هر طور که صلاح می دانید عمل بکنید[۶۲۰].» اما دکتر مصدق در خاطرات خود از چنین ارتباط تلفنی با کیانوری چیزی نگفته است.
بنابراین حزب توده و سازمان افسران نتوانست در کودتای ۲۸ مرداد نقش مهمی را ایفا کند و رهبران حزب در یک دوگانگی بودند و نتوانستند این کودتا را همانند دیگر کودتاها خنثی کنند. چنانکه بابک امیر خسروی معتقد است که کودتای ۲۸ مرداد اقدامی برنامه ریزی شده نبود[۶۲۱].
از مهمترین ضعف های حزب توده در کودتای ۲۸ مرداد عواملی را می توان ذکر کرد که به قرار زیر است:
۱- حزب توده علی رغم هشدارهایی که به دکتر مصدق می داد در مقابل کودتا غافل گیر شد.
۲- گرچه حزب توده قبلاً نیروهای خود را آماده مبارزه نظامی نکرده بود ولی می بایست در کودتا ۲۸ مرداد نیروهای موجود را وارد عمل کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...