توانمندسازی زنان در توسعه پایدار نقش اساسی دارد، ارزش های اصلی توسعه پایدار را باید در ارتقای کیفیت زندگی یعنی توانمندسازی زنان و مردان در تأمین نیازهای اساسی، تلاش در جهت رفع اختلافات طبقاتی در جامعه، رشد آگاهی عمومی، اعتماد به نفس و اعتقاد عامه مردم به اهداف توسعه و حفظ امنیت و آزادگی جستجو کرد . از این رو رویکرد جنسیتی در حوزه برنامه ریزی برای توسعه پایدار مطرح می شود و افزایش فرصت های عمومی برای نقش آفرینی و مشارکت اجتماعی زنان در برنامه های توسعه پایدار ضروری شمرده می شود. محرومیت زنان جامعه از دست رسی به فرصت های برابر، ناامنی اقتصادی زنان و فقر می‌تواند توسعه یافتگی را تحت تأثیر قرار دهد.به نظر می‌رسد زنان سرپرست خانوار به عنوان بخشی از جامعه با ‌مشکلات ت فراوانی در این مسیر روبه رو هستند (گراهام[۲۵]،۱۹۹۸).

و این امر بر میزان دسترسی آنان به توسعه پایدار اثر جدی می‌گذارد. زنان سرپرست خانوار بالقوه دارای ویژگی هایی هستند که می‌توانند در جهت دست یابی توسعه انسانی پایدار مؤثر باشند . برخی از این عوامل به تأیید مطالعات ملی یا بین‌المللی عبارتند از : زنان سرپرست خانوار درآ مدشان را صرف بهبود وضعیت خانواده خود می‌کنند و به افزایش سطح تغذیه، رفاه و تحصیل فرزندان و افراد تحت تکفل کمک می‌کنند. ‌بنابرین‏ افزایش درآمد آنان به صورت مستقیم به بهبود وضعیت خانواده می‌ انجامد . در حالی که درمورد مردان وضعیت چنین نیست و به ضرورت، افزایش در آمد مرد به بهبود وضعیت خانواده منجر نمی شود. یک پژوهش انجام شده در گواتمالا (با نتایج مشابه در شیلی، جاماییکا، کینیا و مالاوی)نشان داد که میزان افزایش درآمد زن که منجر به بهبود وضعیت تغذیه کودک شود، معادل ۱٫۵ برابر میزانی است که در آمد مرد باید افزایش یابد تا نتایج مشابه به دست آید(ایلو[۲۶]،۱۹۹۶ ).

برخی پژوهش های انجام شده نیز نشان داده است که زنان ‌در کارهای مشارکتی بیش از مردان روحیه همدلی، تعاون و مشارکت دارند و با مشارکت آن ها نتایج فعالیت ها بیش تر می شود. از این رو خانواده های زن سرپرست، محیط مساعدی برای انجام فعالیت های مشارکتی است که این فعالیت ها می‌تواند زمینه را برای توسعه انسانی پایدار فراهم کند . زنان سرپرست همواره در هر جامعه ای می‌توانند تخصیص بهتری را به درآمدهای خانوار بدهند. البته نباید این نکته را فراموش کرد که خانوارهای با سرپرست زن، شکاف عمیق تری را در هر دهک درآمدی نسبت به سرپرستان مرد دارند . در نهایت اگر رفاه را در تخصیص بهینه درآمد به کالاها و خدمات مورد نیاز خانواده بدانیم، با یک درآمد یکسان زنان بهتر از مردان می‌توانند چنین رفاهی را برای خانوار تحت سرپرستی خود فراهم نمایند (امین رشتی،۱۳۷۹ ).

روش­های توانمندسازی زنان

از جمله نظریاتی که در خصوص توانمندسازی زنان مطرح شده، نظریه تواناسازی است. این نظریه ‌بر اساس شرایط کشورهای درحال توسعه و ناشی از تجربیات سازمان­ های دست­اندرکار مسایل زنان مطرح شده است. محور اصلی این نظریه تغییر ساختار و شرایطی است که نابرابری را به زنان تحمیل می­ کند. از نظر طرفداران این نظریه، برآورده ساختن نیازهای اساسی از حقوق اولیه تمام افراد است و هر فردی باید امکان آن را داشته باشد که از تمام توانایی­ ها و خلاقیت­های خود استفاده کند. با توجه ‌به این نظریه که ترکیبی از نظریه­ های رفاه، برابری و فقرزدایی است لازم است که علاوه بر سطوح بالای سازمان­ های دولتی، سازمان­ های غیردولتی زنان نیز برای بسیج­سیاسی، آگاه­سازی و آموزش همگانی تلاش نمایند. به عبارتی علاوه بر تغییر قوانین، جهت تواناسازی زنان، لازم است با ارتقای آگاهی­ های زنان و مردان توسط سازمان­ های دولتی و غیردولتی راه نیل ‌به این هدف را هموار نمود. اهداف کوتاه­مدتی که در این نظریه دنبال می­ شود شامل آموزش­های کوتاه مدت در بخش­های رسمی و غیررسمی، و تمرین حضور در صحنه­ های اجتماعی است که البته این اهداف بیشتر به نیازهای عملی جنسیتی مربوط می­ شود. اصلاح قوانین مدنی، نظام های حقوقی مالکیت، حق کنترل، قوانین کار و… از جمله اهداف راهبردی است که در این نظریه جهت تحقق توانا­سازی زنان و عدالت­اجتماعی دنبال می­ شود. این نظریه سعی در برآوردن احتیاحات راهبردی جنسیتی به طور غیر مستقیم به وسیله به دست آوردن احتیاجات عملی جنسیتی دارد. ‌به این ترتیب تلاش می شود تا با تواناسازی زنان از راه ترویج فکرهای نو، آموزش­های مهارتی برای فعالیت در بخش های اقتصادی، ارتقای آگاهی همه­ اعضای جامعه از نقش های زنان و بهبود سطح رفاه آن ها، پایه­ های استواری برای اقدامات بعدی در تامین نیازهای راهبردی و حذف نابرابری­ها در همه­ عرصه ­ها فراهم شود. (اشتری، ۱۳۸۲)

به طورکلی روش­های توانمندسازی زنان از دو طریق میسرمی شود: ۱) حذف عواملی که مانع فعالیت زنان می­ شود، ۲) افزایش توانایی و قابلیت ها. افزایش سطح تحصیلات، دسترسی به منابع مالی، بهبود وضع سلامت، برخورداری از حقوق مالکیت قانونی، رفع تبعیض از بازار کار و حذف باورهای سنتی در توانمندسازی(کتابی و همکاران، ۱۳۸۲).

عوامل توانمندساز زنان سرپرست خانوار

آموزش و مهارت آموزی

آموزش و ظرفیت سازی از ابزارهای زیربنائی فرایند توانمندسازی هستند . به وسیله آموزش، فقرا و زیان دیدگان با مفهوم افزایش بهره وری و توان کسب درآمد آشنا می‌شوند. آموزش و تربیت می‌تواند قدرت چانه زنی فقرا را افزایش دهد؛ آگاهی و اعتماد به نفس آن ها را پرورش دهد؛ آگاهی از قوانین و حقوق اجتماعی را ارتقاء دهد؛ و دست رسی و استفاده از منابع اقتصادی مانند مشاغل، زمین، اعتبار و اطلاعات را بهبود بخشد(جرجیس[۲۷]،۱۹۹۹٫(

بیشتر زنان سرپرست خانوار از نظر جایگاه فرهنگی و سطح تحصیلات در موقعیتی نیستند که بتوانند در جهان امروز با همه مسائل و معضلات اجتماعی، مسئولیت تربیت و پرورش جسمی و روحی فرزندانشان را به طور مطلوب عهده دار شوند . با توجه به اینکه خانواده های دارای سرپرست زن اغلب از نظر مالی در وضعیت خوبی نیستند و به خاطر کاهش هزینه مسکن در مناطقی سکونت می‌کنند که از نظر فقر مالی و به خصوص فرهنگی موقعیت خوبی ندارند و محیط مناسبی برای زندگی نمی باشد، در نتیجه این گونه خانواده ها دچا ر مشکلات فرهنگی خاصی می‌شوند(محمدی،۱۳۸۵)و این امر لزوم وجود آموزش مهارت های زندگی را در آن ها بیشتر می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...