گردیه خواهر بهرام چوبین نیز شورش او را گناه بر یزدان می­داند:

به دل دیو را یار گردی همی   به یزدان گناهکار گردی همی[۷۹]

همچنین در بیتی که واژه­ی کیش استفاده شده است به عقیده­ی نگارنده تاکید فردوسی بیشتر بر روی واژه­ی خویش در مصراع اول است؛ نمی­ توان از این بیت استدلال کرد که بین افراد سپاه خسروپرویز اختلاف مذهبی وجود داشته است، بلکه به نظر می ­آید منظور فردوسی کسانی است که در جدایی از خسروپرویز و پیوستن به بهرام چوبین هم­صدا بودند نه اینکه لزوما مذهب متفاوتی داشته باشند. ایشان این قسمت از روایت سبئوس که بهرام چوبین برای جلب کمک موشل ارمنی تعهداتی متقبل شد، و برای اجرای آن­ها در کنار اهورامزدا به مهر و خدایان دیگر سوگند خورد،[۸۰] را دلیل بر تقدم ایزد مهر در اعتقادات مذهبی بهرام چوبین می­داند.[۸۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به عقیده­ی نگارنده این موضوع نشانگر مهرپرستی بهرام چوبین نیست، بلکه نشانگر اهمیت مهر در دین زرتشتی است. در این گزارش، بهرام چوبین در ابتدا به اهورامزدا خدای بزرگ زرتشتی سوگند می­خورد، و در واقع سبئوس او را یک زرتشتی معرفی می­ کند نه یک مهرپرست.
گزارشی از تئوفیلاکت نیز اهمیت مهر را در دین زرتشتی آن روزگار نشان می­دهد. بر طبق روایت او خسروپرویز هنگامی که در تعیین مقصد فرار خود دودل گردیده بود، به خداوند توکل کرد نه خدایان دروغین و مهر.[۸۲] پورشریعتی از این بیت در تایید فرضیه­ خود مبنی بر جدایی خسروپرویز از مهر که بر طبق نظر ایشان مورد پرستش بهرام چوبین بود استفاده می­ کند، [۸۳]اما به عقیده­­ی نگارنده این روایت ادعای محکمی است بر اهمیت مهر در دین زرتشتی، زیرا منظور تئوفیلاکت این است که خسروپرویز با جدایی از ایزدان دین زرتشتی به خدای دین مسیحیت متوسل شد. اواگریوس نیز این را تایید می­ کند:
«آنگونه که خود او }خسروپرویز{ می­گوید، پس از اینکه وی خداوند مسیحیان را (به کمک) خواند که اسبش به هر سمتی که خداوند می­خواهد هدایت شود به کرکسیوم رسید».[۸۴]
پس به نظر می ­آید به همان اندازه که مهر برای بهرام چوبین مهم بوده است، برای خسروپرویز و ساسانیان نیز اهمیت داشته است. در نتیجه ایراد عمده بر اساس استدلالات ایشان این است که این واقعیت تقریباً نادیده گرفته می­ شود، که ایزد مهر اصولاً در دین زرتشتی زمان ساسانی جایگاه ویژه­ای داشته است، و حتی اگر بهرام چوبین به طور مستقیم به آن متوسل شده باشد دلیل بر مهرپرست بودن و تفاوت دینش با خسروپرویز نیست.
۱-۱-۴ بهانه­ی شورش بهرام چوبین بر ضد هرمزد چهارم
مرحله­ بعد مربوط به بهانه­ی شورش بهرام چوبین است. شاهنامه­ی فردوسی انگیزه­ این شورش را مسئله­ غنائم می­داند. طبق روایت فردوسی بهرام چوبین غنائم بدست آمده را جمع­آوری کرد، و از آن­ها سیاهه­برداری نمود؛ از جمله کمربند و گوشواره­های سیاوش در میان آن­ها بود. سپس غنائم را با مردان بسیار بر روی شترهای فراوان نزد هرمزد چهارم فرستاد. وقتی غنائم به دربار رسیدند و آن­ها را برشمردند، اطرافیان هرمزد چهارم به نبودن گوشواره­ها و موزه های سیاوش اشاره نمودند، و در نتیجه هرمزد چهارم به بهرام چوبین بدگمان گردید و نامه ای توهین آمیز را به همراه دوک و پنبه نزد او فرستاد. بهرام چوبین این موضوع را با فرماندهان و بزرگان کشور در میان گذاشت و شورش خود را آغاز نمود.[۸۵]
تئوفیلاکت در دو قسمت راجع به بهرام چوبین توضیح می­دهد. ابتدا می­نویسد که در هشتمین سال حکومت ماوریکیوس، هرمزد چهارم، بهرام چوبین، فرمانده­ی ایرانیان را به جنگ نیروهای بربر فرستاد:
«پس از اینکه هون­ها که در شمال شرق سکونت دارند و ایرانیان آن­ها را ترک می­نامند، از هرمزد شاه شکست خوردند، او بسیار سر خود را بالا گرفت؛ اگر چه در سابق هون­ها از ایران چهل هزار سکه­ی طلا به عنوان باجی برای عدم فعالیت (جنگی) می­گرفتند».[۸۶]
تئوفیلاکت علت آن جنگ را این می­داند که ترک­ها[۸۷] از باجی که از ایرانیان می­گرفتند ثروتمند شدند، و تقاضای باج بیشتر کردند؛ ایرانیان نتوانستند تحمل کنند و جنگ را برگزیدند، اما اوضاع ایرانیان دوباره سر و سامان گرفت و غنائم بسیار به دست آوردند.[۸۸] سپس تئوفیلاکت روایت می­ کند که بهرام چوبین پس از سرکوب ترک­ها شمشیرش را بر علیه سوانیا بیرون کشید، زیرا ایرانیان نظم سکاها را ضعیف کرده بودند. بهرام چوبین که خود را در جنگ با ترک­ها متمایز کرده بود، مشغول سوانیا گردید؛ غنیمتی قابل توجه را به بابل فرستاد و در کنار رودخانه­ی آراکسس که بربرها آن را ارس می­نامند اردو زد.[۸۹]
پس از آن، تئوفیلاکت از شکست ارتش بهرام چوبین، از رومانوس فرمانده­ی روم، خبر می­دهد و جنگ آن­ها را شرح می­دهد.[۹۰]
در گزارش او هرمزد چهارم، با شنیدن این خبر، به بهرام چوبین نارواترین توهین­ها را می­ کند و به خاطر این رسوایی برای وی لباس زنانه می­فرستد، و در پیغام­های سلطنتی وی را از فرماندهی عزل می­ کند. از اینجا جنگ بین آن دو آغاز می­گردد زیرا فرمانده نیز، در عوض، به هرمزد چهارم توهین می کند و او را دختر خسروپرویز می­نامد.[۹۱]
تئوفیلاکت سپس از روایت بهرام چوبین جدا می­ شود و به اتفاقات قبلی بر می­گردد، و در ادامه روایتی دیگر از بهرام چوبین ارائه می­دهد:
«پس از پیروزی بر ترک­ها، بهرام بسیار مغرور بود، و آغاز حکومت ستمگرانه را حس کرد. او، مانند جرقه­ای در زیر خاکستر، انگیزه­اش را برای شکایت از شاه هرمزد پنهان کرد؛ اما جمعیت زیادی را، با طرح این نقشه­ی فریب­آمیز که شاه از ارتش او عصبانی است و به علاوه سربازان بابلی را به دلیل عدم کامیابیشان در سوانیا تهدید به مرگ کرده است، متقاعد نمود. او همچنین از جانب هرمزد فرمان­های جعلی صادر کرد، که جیره­ های مرسوم از خزانه­ی شاهی به سپاه را کم می­کرد. بنابراین همه عصبانی شدند و به سمت طغیان و نافرمانی پیش رفتند».[۹۲]
همانگونه که مشاهده گردید، روایت تئوفیلاکت دارای تناقضات و نقاط ابهامی می­باشد، از جمله این­که وی در روایت اول اشاره به نامه­ی توهین آمیز بهرام چوبین به هرمزد چهارم کرد؛ اما در روایت دوم صحبت از عدم شکایت از هرمزد چهارم به میان آمد. همچنین روایت او از جنگ بهرام چوبین در دو جبهه­ی ترک­ها و رومی­ها منطقی به نظر نمی­آید. منابع ایرانی[۹۳] و غیر ایرانی به جز تئوفانس از این جنگ بهرام چوبین با روم صحبتی به میان نمی­آورند. تئوفانس نیز گزیده­ای از روایت تئوفیلاکت را به طور خلاصه بیان می­ کند؛[۹۴] حتی در جاهایی جملات او را تغییر نمی­دهد و به نظر می ­آید که یا مستقیماً از روایت تئوفیلاکت بهره گرفته و یا از منبع او استفاده نموده است. هوارد جانستن هم منبع اصلی تئوفانس را درباره دوران ماوریکیوس، روایت تئوفیلاکت می­داند.[۹۵]
برخی از مورخان، این جنگ را واقعیت تاریخی برشمرده­اند،[۹۶] و برخی دیگر آن­را به عنوان حقیقت نپذیرفته­اند. از جمله پیگولوسکایا که آن را بازتابی از خبر حمله­ی ایرانیان به خزرها می­داند.[۹۷]
نظر پیگولوسکایا به نظر درست می ­آید، زیرا علاوه بر گنگ بودن، روایت تئوفبلاکت مغایر با تمامی منابع دیگر به جز تئوفانس می باشد؛ در صورتی که اگر واقعاً چنین واقعه­ای روی داده بود واقعاً بعید به نظر می­رسید از دید منابع بسیاری که جزئیات شورش بهرام چوبین را نقل کرده ­اند دور بماند، و در آن­ها هیچ بازتابی نیابد. به علاوه تئوفیلاکت گاهی به منابع خود وفادار نبوده است.[۹۸]
تعصب او نسبت به بیزانس نیز در جای جای کتابش به چشم خواننده می ­آید، پس به هیچ وجه بعید نیست اگر تئوفیلاکت یا منبع او خود این روایت را ساخته باشند، زیرا وی خود شاهد عینی این حوادث نبوده است. این احتمال هم وجود دارد که تئوفیلاکت از یک زد و خورد جزئی بین دسته­هایی از سپاه ایران و بیزانس بزرگ­نمایی نموده و آن را به بهرام چوبین منسوب کرده باشد، تا علاوه بر ستایش از ارتش میهن خود، دلیلی هم برای اختلاف هرمزد چهارم و بهرام چوبین ارائه دهد، که البته برخی آن را پذیرفته­اند.
رویدادنامه­ی خوزستان به انگیزه­ شخص بهرام چوبین اشاره نمی­کند، و همان­گونه که پیش­تر ذکر شد تنها به برخورد بد هرمزد چهارم با اشراف اشاره می­نماید.
اخبار سعرت نیز انگیزه­ دشمنی بهرام چوبین با هرمزد چهارم را مسئله­ غنائم بدست آمده از جنگ با ترک­ها می داند.[۹۹] اواگریوس که خود معاصر با آن دوران بوده است روایت می­ کند که عده­ای از سپاه ایران که از کومنتیولوس فرمانده­ی رومی شکست خورده بودند، پس از از دست دادن تمامی رهبرانشان با دست­پاچگی گریختند و در امنیت به نصیبین رسیدند؛ اما ترسیدند نزد شاه بروند زیرا او آن­ها را در صورت محافظت نکردن از رهبرانشان به مرگ تهدید کرده بود. آن­ها طرح شورش بر علیه هرمزد چهارم را ریختند، زیرا بهرام چوبین پس از برگشتنش از جنگ با ترکان این برنامه را ریخته بود.[۱۰۰]
همان­گونه که می­بینیم اواگریوس کوچک­ترین اشاره­ای به درگیری بهرام چوبین با رومیان در قفقاز نمی­کند. چگونه می­توان باور داشت آن پیروزی که تئوفیلاکت با آب و تاب از آن سخن می­راند، آن هم در مقابل بهرام چوبین که معروف­ترین سردار زمان خود بود؛ در روایت اواگریوس که معاصر با آن اتفاقات بوده است هیچ بازتابی نیابد؟ البته این مسئله احتمال وقوع آن جنگ را باز هم پایین­تر می ­آورد. سبئوس هم مسئله­ غنائم را پیش می­کشد و علت اختلاف هرمزد چهارم و بهرام چوبین را مقدار کمی از غنائم می­داند که بهرام چوبین نزد هرمزد چهارم فرستاد:
«سپس نامه­ هایی حاکی از اخبار]در مورد پیروزیش به ترکان[ را از طریق پیک­هایی به شاه ایران فرستاد و بخش کوچکی از غنیمت بدست آمده، از غارت ثروت­های فراوان این عملیات جنگی، را به عنوان نشانه­ای از اشیای ارزشمندی که در کنترل او بود، و (نشانه ای از) ثروتی که بر اساس شایستگی هر یک از سپاهیانش به آنها بخشیده بود، همراه آنها کرد. اینک وقتی شاه هرمزد پیک­ها را دید که با اخبار آمده بودند، و نامه­ی احترام ارتش را خواند، و هدایایی از ثروت ارزشمند شاهی دریافت نمود، اگر چه ظاهراً خوشحال شد و با این مردان محترمانه برخورد کرد، اما در درون خود از عصبانیت فریاد زد: این جشن بسیار بزرگ است و من نشانه­ی این سهم را تصدیق می کنم، اما درست نبود که از این گنج های بزرگ فقط همین مقدار به دربار فرستاده شود. سپس، در عوض نامه­ی محترمانه، دستور داد نامه­ای بنویسند با واژه ­هایی خشم­­آلود. او این نامه را با جمعیتی از نگهبانان سلطنتی و نیروهای کمکی، با دستور رفتن به اردوگاه ارتش و ضبط تمامی گنج، اعزام کرد. آن­ها به آن­جا رفتند و آن را مطالبه نمودند. سپس تمامی نیروها بر­انگیخته شدند، مردان مورد اعتماد شاه را کشتند، بر ضد او شوریدند و بهرام چوبین را به عنوان شاهشان برگزیدند».[۱۰۱]
۱-۲ آغاز شورش بهرام چوبین
حال باید دید که منابع مورد بحث، شورش وی را چگونه به تصویر می­کشند. شاهنامه­ی فردوسی روایت می­ کند که بهرام چوبین به سوی خراسان روان شد و برای بر هم زدن روابط خسروپرویز و هرمزد چهارم دستور داد به نام خسروپرویز سکه بزنند و در ایران پخش کنند.[۱۰۲] در کتاب اخبار سعرت نیز به موضوع سکه زدن بهرام چوبین به نام خسروپرویز اشاره شده است.[۱۰۳] در هر دوی این منابع، آشفتگی هرمزد چهارم از سکه­ها، بدبینیش به خسروپرویز و فرار خسروپرویز به آذربایجان ذکر می­گردد.
شاهنامه روایت می­ کند که هرمزد چهارم در این باره با آیین گشسب به مشورت پرداخت، و وی هرمزد چهارم را به کشتن خسروپرویز تحریک کرد؛ خسروپرویز آگاه شد و شبانه به آذربایجان گریخت:

چو بشنید خسرو که شاه جهان
شب تیره از طیسفون در کشید
نداد این سر پر بها رایگان
  همی کشتن او سگالد نهان
تو گفتی که شد از جهان ناپدید
همی تاخت تا آذرآبادگان[۱۰۴]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...