دانلود منابع دانشگاهی : اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی رفتاری فوردایس ... |
تغییر دانش موجب تغییر ادراک و تغییر ادراک موجب تغییر نگرش و تغییر نگرش منجر به تغییر رفتار میشود . البته این نکته را هم باید توجه داشت که خود تغییر نگرش نتیجه عامل مداخله گر ارتباطات است.( جزوات در سی فرهنگی ، ۱۳۸۱ )
شکل ۲-۳ عامل مداخله گر ارتباطات
۲-۹-۲-۵ جورج زیمل[۱۸۸] و فرهنگ مدرن
زیمل به رغم آنکه در طول زندگی خویش همواره یک حاشیه نشینی دانشگاهی محسوب می شد . تاثیر کتمان ناپذیری بر اندیشه مدرن و حتی بنیان پست مدرن داشت و این بدان جهت است که دل مشغولیهای وی همواره با هم نسلانش بسیار متفاوت بود یا حتی به گفته کیویستو ، ماهیتی خیالی و غیر عملی در علایق وی به چشم میخورد . ( کیویستو [۱۸۹]، ۱۳۷۸ : ۱۷۱ )
زیمل جامعه شناس فرهنگ مدرن است و اساسا ظهور” سبکهای زندگی مولود مدرنیته است” . وی را نخستین جامعه شناس زندگی شهری مدرن میدانند . زندگی ای که مصرف به تعبیر امروزی از مظاهر آن است
نظریه مصرف زیمل حول مفهوم ( شهر ) و پی آمدهای مترتب بر شهر نشینی سامان یافته است . از نظر وی با آزاد شدن فرد از قید و بندهای جامعه سنتی ، فردیت بروز مییابد ، اما فرد آزاد در معرض فشار ساختارهای جامعه جدید است . شیوه خاص مصرف کردن با هدف دنبال کردن نمادهای منزلت ، راهی است که از طریق آن ، افراد میتواند ، فشارهای زندگی مدرن را تحمل کنند،” پیروی از مد و نمادهای منزلتی دیگر ، از نظر زیمل کارکرد دارد ، از یک سو اعلام تمایل فرد برای متمایز شدن از دیگران و بیان هویت فردی است و از سوی دیگر ، سبب همبستگی گروهی و تقویت و انسجام اجتماعی میگردد. “( فاضلی ، ۱۳۸۲ : ۲۵ )
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
او جهان مدرن را عصری ( عصبی ) ارزیابی میکند که در آن بر خلاف گذشته ، عرصه انتخاب برای مصرف بسیار وسیع است و این تنوع انتخاب و تکثر گونههاست که به افراد امکان میدهد که راهشان را از دیگران متمایز کنند (کیو یستو ، ۱۳۷۸ : ۱۷۹ ( به دنبال همین اندیشه است که امروزه یکی از مولفههای بسیار مهم ( کیفیت زندگی ) را ( قدرت انتخاب ) میدانیم.
۲-۹-۲-۶ نورشتاین وبلن[۱۹۰]: ثروت و کیفیت زندگی
سئوال اساسی وبلن این است که مبنای افتخار ، منزلت و جایگاه اجتماعی چیست ؟
وی پاسخ ساده ای میدهد."ثروت در نظر وی قدرت پولی و مالی (pecuniary ) مبنایی برای شهرت آدم در جامعه است ، لیکن از نظر وی برای آن پول و ثروت به افتخار و منزلت تبدیل شود،شرطی قائل است زمانی ثروت بیشترین تأثر را برای کسب افتخار دارد که ، حاصل کار مستقیم فرد نباشد.”
برای مثال : وقتی که به فرد به ارث رسیده باشد، چنین خصیصه ای دارد . با این حال ، هر گونه ثروتی برای آنکه بیشترین شأن و منزلت را برای صاحبش به ارمغان آورد ، باید به صورتی خود نمایانه یا متظاهرانه به نمایش گذاشته شود .
به نظر وبلن[۱۹۱] ،” طبقه مرفه یا تن آسای ابتدا از طریق کسب مال و ثروت تشکیل شد . ثروت بیشتر ، قدرت بیشتری را برای این طبقه به همراه آورده است . داشتن ثروت اگرچه منبع منزلت بوده است لیکن نشان دادن این ثروت افتخار آمیز است . به نظر وی در ابتدا ( فراغت خودنمایانه ) که از طریق اشتغال فرد به کارهای غیر تولیدی نمایش داده میشد ، نشان دهنده ثروت فرد بود. “
کار غیر تولیدی نشان میداد که فرد برای فراغت و تفریح کار میکنند و اشتغال به کار مولد به طبقات پایین تر اختصاص دارد ، فراغت خود نمایانه در اجتماعات کوچک کاربرد داشت ولی در جامعه شهری نمی شد از این طریق ثروت را به نمایش گذارد . در این مرحله شهر نشینی این مصرف ( خودنمایانه ) است که در خدمت نشان دادن ثروت قرار میگیرد .
کارکرد دیگر مصرف خودنمایانه این است که میان فرد و ریشههای وی فاصله میاندازد .وبلن فکر میکرد که طبقه مرفه بدین وسیله به اقتدار هنجاری دست مییابد و خود را به الگوی جامعه تبدیل میکند .
رفتار رقابت آمیز در جامعه ناشی از همین مساله است . گروههایی اجتماعی زیر دستی میکوشند تا خود را با الگوی هنجاری طبقه مرفه تنظیم کنند و بدین ترتیب ، رقابت اجتماعی مبنای اجتماعی پیدا میکند و بر خلاف اقتصاد دانان کلاسیک میاندیشند ، چنین رقابتی در نظر وبلن با اتکاء بر میل انسان ، بر ارضاء نیازهای طبیعی تبیین نمی شود . در نظر وی (حرمت نفس ، بازتاب همان حرمتی است که دیگران برای انسان قائل هستند ، تلاش وقفه نا پذیر در یک فرهنگ رقابت آمیز ، در هراس از دست دادن حرمت نفس دارد.) و حرمت نهادن دیگران به فرد ناشی از ثروت و خودنمایانه به کار گرفتن این ثروت است. ( فاضلی ، ۱۳۸۲ : ۲۱ )
نقدهایی نیز به آرای وبلن وارد شده است .” کولین کمپل دو ایراد اصلی اندیشه وی را چنین بیان میکند :
-
- شاید رقیبان پایین دستی طبقه مرفه به جای تقلید کردن ، از نوآوری استفاده کنند و بدین ترتیب موقعیت اجتماعی طبقه مرفه را به چالش میاندازد .
-
- شاید گروه های اجتماعی معیار منزلتی را که طبقه مرفه تعریف میکنند نپذیرند و بر سر تعریف معیار منازعه کنند .
انتقاد دیگر به وبلن این است که وی الگوی مصرف یا کیفیت زندگی را فقط در صور مشهود و خودنمایانه آن ها مشاهده کرده است . وی قادر است چنین الگوهایی را با بهره گرفتن از نظریه رقابت اجتماعی خود تبیین کند ،” لیکن وی در خصوص الگوهای مصرفی که فاقد چنین ویژگی ای هستند حرفی برای گفتن ندارد . این امر ناشی از توجه افراطی وی به انگیزشهای بیرونی در تبین رفتار مصرف است. به هر حال باید اندیشه وبلن را از این منظر که راهگشای تحلیل تغییرات اجتماعی بر مبنای تحلیل الگوهای مصرف بوده است، پیشرو دانست. وی از گرایشات مارکسیستی برای تحلیل تغییرات اجتماعی با بهره گرفتن از تحلیل ابزارها و روابط تولید دور میشود .
در ضمن تبیینی برای شکل گیری قریحه ارائه میکند . اگرچه در نظر وی قریحه افراد محصول درآمد و ثروت خانواده است و بدین لحاظ نگاه وی کاملا تک بعدی است، ولی وی تحلیل رفتار مصرف را
وسیلهای برای نقد اجتماعی قرار داد .
وبلن ، هم چنین نقش زنان را در طبقه مرفه آمریکا تحلیل کرد . زیرا اسباب و اثاثیه منزل ، پوشاک ، جواهرات ، خوردن و نوشیدن ، خوراکهای گران قیمت و نوشابههای الکلی در مرکز زندگی اجتماعی طبقه مرفه قرار دارد ، و این جا فعالیتهایی بودند که به وسیله زنان سازماندهی میشدند .
همسران و دختران نیز وسیله به رخ کشیدن ثروت مردان شدند با آن ها نشان میدادند که چه چیزهای گران قیمتی و با چه تجربههای پر هزینه و مد روزهایی هم چون : اسب سواری و سفر به اروپا را میتوانند برای زنان عامی خود فراهم کنند ( باکاک[۱۹۲] ، ۱۳۸۱ : ۲۹ )
۲-۹-۲-۷ مارکس وبر[۱۹۳] : منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی
وبر آخرین جامعه شناس کلاسیک است که می تواند درباره کیفیت زندگی اظهار نظرهای صریح در آثار وی یافت. وبر بر نظم منزلت ها در جامعه معتقد است و برای توجیه این نظم منزلتی اعتقاد دارد که عموما قدرت اقتصادی و خصوصا پول عریان، مبنایی برای افتخار اجتماعی نیست . قدرت سیاسی نیز چنین توانی را ندارد، غالبا چنین است که افتخار اجتماعی یا پرستیژ، مبنایی برای رسیدن به قدرت اقتصادی است (فاضلی، ۱۳۸۹ : ۲۷).
اگرچه ملوین تامین معتقد است که مارکس وبر واژه کیفیت زندگی را برای اشاره به شیوههای رفتار ، لباس پوشیدن ، سخن گفتن ، اندیشیدن ، نگرشهایی که مشخص کننده گروه های منزلتی متفاوت بودند و در ضمن الگویی بودند برای کسانی که میخواستند جزئی از این گروه های منزلتی باشند ، بکار گرفت .
اما برخی مدعی اند که اصلی ترین انتقاد وارده بر وبر بر عدم تعریف دقیق و عملیاتی مفاهیم کیفیت زندگی یا سبک مند شدن زندگی است .
“وی برای اشاره به کیفیت زندگی و ارائه تحلیلی چند بعدی از آن سه مفهوم را بکار میگیرد :
۱) کیفیت زندگی یا سبک مند شدن زندگی( Stylization of life)
۲) تدبیر زندگی Life conduct))
۳) بخت زندگی (Life chance)
تدبیر زندگی بر انتخابهایی که افراد صورت میدهند دلالت دارد"( فاضلی ، ۱۳۸۲ : ۲۸ )
“بخت زندگی عبارت است از احتمال تحقق یافتن انتخاب ها . با این همه( دارند ورف) و (وبر) تعریفی روشنی از بخت زندگی ارائه نمی دهند ، ولی میتوان بخت زندگی را ( احتمال ساختار ، تحقق یافتن منافع خواسته ها و نیازها و بنابراین احتمال اینکه رخداد ها بر وفق مراد باشند) تعریف کرد.”
تا به این جا میتوان گفت که وبر خصیصه اصلی کیفیت زندگی را انتخابی بودن دانسته است اما انتخابی که در محدوده مضایق ساختاری است ، تنگناهایی که احتمال تحقق یافتن انتخاب ها را محدود میکنند .وی این محدودیت را اقتصادی و اجتماعی میداند .
اشاره به محدودیتهای اجتماعی نشان دهنده توجه وبر به مجموعه عوامل ذهنی، سنتی، هنجاری ، حقوقی و مذهبی در محدود کردن سبکهای زندگی است ( فاضلی ، ۱۳۸۲ : ۲۹ )
در درجه اول وی معتقد است که میتوان مزیتهای طبقاتی را به کیفیت زندگی تبدیل کرد، همین سبکهای زندگی میتوانند منبع منزلتی باشند که در بازار اقتصادی به مزیت تبدیل شود . موضع دوم وبر این است که علی رغم تبدیل پذیر بودن منزلت و مزیت طبقات به یکدیگر ، این دو هرگز قابل تقلیل به یکدیگر نیستند : نئو مارکسیستهایی چون بوردیو و کریچر درباره درستی این موضوع وبر تردیددارند ، این افراد گروه منزلت را منفک از طبقه اجتماعی قابل تحلیل نمی دانند ( فاضلی ، ۱۳۸۲ : ۲۹ )
دست آورد دیگر وبر تاکید نهادن بر کارکرد سبکهای زندگی در جهت انسجام بخشیدن به گروه های اجتماعی است . در نظر وبر افرادی که کیفیت زندگی مشابه دارند ، نوعی انسجام گروهی را که ناشی از شباهت در رفتار و الگوی مصرف است ، تجربه میکنند .
این انسجام گروهی میتواند به سرمایه اجتماعی تبدیل میشود . همین ویژگی است که ، کیفیت زندگی را به یکی از مفاهیم و قابل بررسی در نظریه و تحلیل شبکههای اجتماعی تبدیل میکند . مشابهت در الگوهای رفتار و مصرف که غالبا با گرد آمدن در اماکن خاص و تشابه الگوهای ارزشی و ذهنی نیز همراه است ، میتوان نقطه آغاز آشناییهایی باشد که در مقام پیوند ضعیف ( Weal Ties) به سرمایههای اجتماعی تبدیل میشوند .
وجه دیگر انسجام اجتماعی ناشی از کیفیت زندگی مشابه به ناظر بر تبدیل شدن کیفیت زندگی به خرده فرهنگ سخن میگوید .این خرده فرهنگ قادر است انسجام اجتماعی و هویت مشترکی را که هر خرده فرهنگی بدان اتکا دارد، پدید آورد ( همان : ۳۰)
۲-۹-۳ گیدنز[۱۹۴] و ساختار یابی و کیفیت زندگی
گیدنز در نظریه خود در خصوص ساختار طبقاتی در جوامع پیشرفته به شیوه جدیدی به طرح مفهوم کیفیت زندگی میپردازد که در واقع این مفهوم نیز در نظریه ساخت یابی وی شکل میگیرد . ایده ساخت یابی گیدنز در واقع جستجوی راهی برای بیان تفاوتهای بنیادین نگاه خویش با دیدگاههای طبقاتی مارکس و وبر است . او مانند همه مارکسیستها و شمار زیادی از وبری ها معتقد است که عامل اساسی و تعیین کننده در ایجاد نظام طبقاتی ( مالکیت با عدم مالکیت دارای و ابزار تولید است ) . ( گیدنز ، ۱۹۷۳ : ۲۷ -۲۸ ) ولی در نهایت دیدگاههای او در نظام طبقاتی به وبر نزدیک تر است و جایگاه عامل ( قدرت ) را در بازار سرمایه داری روشن میکند. ( گرب[۱۹۵] ، ۱۳۸۱ : ۲۰۴ )
به اعتقاد وی در جوامع سرمایه داری جدید سرمایه داری پیچیدگیهایی وجود دارد که مدل مبتنی بر دو طبقه مارکس یا مدل طبقات منزلتی وبر نمیتواند بطور کامل همه این پیچیدگی ها و تناقضات را در بر میگیرد. و در اینجا نقطه اوج تفاوت اندیشه گیدنز با مارکس و وبر ما را تا حدودی به مفهوم کیفیت زندگی وی نزدیک میسازد .
این عامل سوم ( داشتن مهارتهای شناخته شده ) و ( صلاحیتهای تحصیلی ) است . گیدنز در کتاب ساختار طبقاتی جوامع صنعتی پیشرفته سعی در نشان دادن تفاوت ها و شباهتهای شکل بندی طبقاتی صنعتی معاصر با جامعه پیشین که مارکس آن را تحلیل نموده بود ،دارد .
و از این رهگذر بر ( دوگانه انگاری )مرسوم فائق میآید و پیوندی میان کنشگران و ساختار ها میسازد. (کیویستو[۱۹۶] ، ۱۳۷۸ : ۲۰۱ )
“راه حل پیشنهادی وی برای حل مسئله غامض کنش گر - ساختار با تمرکز بر شیوه عمل اجتماعی عمل اجتماعی به دست میآید . بر حسب این نظریه ساختارها به دست کنشگران انسانی بوجود میآیند. ساختار ها را انسانها ایجاد میکنند ، اما آن ها هم کنش انسانی را محدود و امکان پذیر میسازند.” ( همان : ۲۰۳)
وی نظام کلی نظریه ساختاریابی خود را در آثار سه گانه ای که در اوایل دهه نود منتشر کرده برای بررسی جنبههای گوناگون مدرنیته که سبک ها زندگی نیز جزء لاینفک آن است ، بکار گرفت .
مهمترین کتاب از سه گانه یاد شده ( پی آمدهای مدرنیته ) که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد که در آن به بررسی جنبههای اجتماعی مدرن پرداخت که سبکهای زندگی به ویژه فرهنگ مدرن نیز از تاملات آن است ، دومین کتاب(مدرنیته و خود همایی)است که در سال ۱۹۹۱ به چاپ رسید و بالاخره کتاب (دگرگونی روابط نزدیک ) است که به نظر میرسد در آن از آرا زیمل بسیار بهره جسته است (همان : ۲۰۱-۲۰۶ ) او در این کتاب ها به وضعیت انسان در جامعه مدرن پرداخته است. جامعه ای که در آن رفته رفته دولتهای ملی تقویت میشوند و به ایجاد جامعه اطلاعاتی نوین کمک میکنند (گیدنز ، ۱۳۷۷ : ۱۸۶) از رهگذر جدید وضعیت جدید اطلاعاتی مردم با کسانی رابطه مییابند که حضور فیزیکی ندارند که گیدنز این فرایند را ( دوری گزینی ) مینامد . و از همین رو است که دگرگونی عمیق روابط موجب میشود که انسان ، شیوه جدیدی از زندگی را تجربه کند و به این معنای رخ نمودن سبکهای جدید زندگی است .
تاثیری که اقتصاد جهان صنعتی بر زندگی فرد باقی میگذارد ، این است که خود به طرحی تبدیل میشود که باید ایجاد کرد نه چیزی که سنت یا عادت بطور قطعی تعیین کرده است . این طرح فرد را قادر به انتخاب میسازد، امکان برگزیدن شیوه زندگی را به او میبخشد.
“گیدنز این روند را بر حسب ظهور ( سیاستهای زندگی ) توصیف میکند که همانا آزادی و انتخاب است . از این رو سیاست زندگی ، به مثابه ارتقای خود شکوفایی فردی است.” ( همان : ۱۸۶-۱۸۹)
گیدنز در ساختار طبقاتی سه گانه خویش به سه نوع حقوق ، قدرت یا ظرفیت اشاره میکند که تا حدودی یادآور اندیشه سرمایه بوردیوست .
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-29] [ 03:33:00 ق.ظ ]
|