با آغاز دهه ۱۹۶۰، رویکرد جرم‌شناسان از مجرم‌محوری به سوی قربانی‌محوری و شناخت ویژگی‌ها و خصوصیات افرادی که قربانی جرایم می‌شوند، تغییر جهت یافت. اهمیت قربانی‌شناسی در مباحث جرم‌شناسی در مواردی مانند آشکارشدن جرائم پنهان و یا به‌دست‌آوردن آمارهای مربوط به آن نیز اهمیت می‌یابد، زیرا بعضی از جرایم به علت عدم پیگیری قربانیان، هرگز شناخته نشده و مورد رسیدگی واقع نمی‌شوند. همچنین مطالعات قربانی‌شناسی از حیث شناخت ویژگی‌های قربانیان، دستیابی به یک نوع‌شناسی، شناسایی اثرات و پیامدهای قربانی‌شدن و تأثیر جرم بر زندگی قربانیان و اجتماع نیزاز اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از مهم‌ترین آثار این دسته از مطالعات، بررسی مسأله ترس از جرم و قربانیان ِتجاوز است، که با رونق گرفتن رویکرد قربانی‌محور، مورد توجه قرار گرفته است. افراد مختلفی ترس از جرم را تجربه می‌کنند، که با ترس از قربانی‌شدن همراه است. برخی نیز به اثرات قربانی‌شدن افراد بر سطح جامعه و بالا رفتن ترس از جرم در سطح وسیع پرداخته‌اند. آن‌ها معتقدند که آگاهی افراد از قربانی‌شدن دیگران، ترس‌شان از قربانی‌شدن را افزایش می‌دهد و عوامل محیطی نیز آن را تشدید می‌کند. (سلونی و زارافونیتو، ۲۰۰۸) ترس از جرم و قربانی‌شدن موجب احساس ناامنی می‌گردد و اثرات مستقیمی بر کیفیت زندگی افراد می‌گذارد (کریستمن و رگرسن، ۲۰۰۴). نتایج تحقیق حاضر نشان می‌دهد که قربانی‌شدن در نزد زنان تعریف یکدست و یکپارچه‌ای ندارد، زنان مفهوم قربانی‌شدن را بسیار متنوع تعریف می‌کنند و برای آن مصادیق متعددی را بر‌می‌شمارند. هر چند که قربانی شدن در ادبیات کلاسیک مساوی با ترس از جرم تعریف شده است ولی نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که زنان ساکن تهران قربانی شدن بسیار وسیعتر از آن تعریف و درک می‌کنند که می‌تواند شامل طیف وسیعی از جمله تنهایی و بی‌سرپرست شدن تا قربانی جرایم شدن را در برگیرد، که در واقع این ادراک زنان از قربانی شدن ما را به سمت مفهوم آسیب‌پذیری سوق می‌دهد.(این مبحث به تفصیل در فصل چهار مبحث قربانی شدن و ترس‌ها و هراس‌ها تشریح شده است).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریفی که از مفاهیم یاد شده توسط زنان مورد مطالعه برای قربانی‌شدن بدست آمد «قربانی‌شدن یک احساس است که با فرد می‌ماند و فرد خود را آسیب‌دیده شرایطی می‌داند که خود در آن دخالتی نداشته و قصوری از وی سر‌نزده و زندگیش تحت تأثیر قرار گرفته است»، می باشد.
این تعریف از سه مفهوم اصلی شکل گرفته که شامل«آسیب‌هایی کلی در حوزۀ مسائل اجتماعی»، «سلب منابع و اختیارها» از افراد و«حرمان[۵۵] زندگی (برباد رفتن گذشته و آینده)» زنان می‌شد(برای مطالعه بیشتر در خصوص این سه مفهوم به فصل چهار مبحث قربانی شدن مراجعه شود).
نگاه زنان به قربانی‌شدن تابعی از تجربیات واقعی آن‌ها و نزدیکان آن‌ها از یکسو و ویژگی‌های طبقاتی و اجتماعی آن‌ها از سوی دیگر است، اما چیزی که فارغ از ویژگی‌های فردی و طبقاتی در میان همۀ زنانِ پاسخگو در این مطالعه دیده می‌شود، ارتباط قربانی‌شدن با مفهوم آسیب‌پذیری در مقابل سلطۀ مذکر است. زنان آزارهای جنسی، خشونت‌های نمادین، تبعیض جنسیتی، سلب اختیارها، محدودیت در فرصت‌ها را از مصادیق جدی قربانی‌شدن می‌دانند و معتقدند که علّت قربانی‌شدن را باید در ساختارهای نابرابر و عدم دسترسی به منابع جستجو کرد. مفهومی که بیش از هر مفهوم دیگری در مصاحبه‌ها نمودار می‌شود، ارجاع زنان به استیلای مذکر به عنوان عاملی است که زنان را تحت انقیاد و کنترل در می‌آورد و مفهوم سلطۀمذکر مفهومی محوری است.
از دید زنان حاکمیت نظام مردسالاری و افکار قالبی و کلیشه‌ای که از طریق جامعه‌پذیری دائماً بازتولید می‌شود از سویی و عدم حمایت‌های قانونی ازسوی دیگر، زنان را در موضع فروتری قرار می‌دهد و آن‌ها را در مقابل سلطۀمذکر آسیب‌پذیر می‌سازد. برخی زنان بعضی از ویژگی‌های فردی مانند عدم مهارت‌های اجتمای و سادگی را به ساخت‌های کلان اجتماعی نسبت می‌دهند و بر این باورند که اگرچه سبک‌زندگی در آسیب‌پذیری می‌تواند مؤثر باشد، اما آنچه بیش از سبک‌زندگی نمودار می‌شود، عدم توازن در روابط و مناسبات اجتماعی است که دائماً زنان را با محرومیت فردی و اجتماعی مواجه می‌سازد و زمینۀ قربانی شدن آن‌ها را فراهم می‌سازد.
با این حال یک رابطۀ دیالکتیکی بین سبک‌زندگی و قربانی‌شدن برقرار است به‌طوری که برخی اجزاء و شرایط زمینه‌ای سبک‌زندگی نظیر سن، طبقۀ اقتصادی-‌اجتماعی، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، تجربیات گذشته در فضاهای عمومی و خصوصی، وضعیت خانوادگی، نحوۀ‌گذران اوقات فراغت‌ و وضعیت پوشش، نحوۀ حضور در بیرون از منزل و غیره، ‌ترس‌ها و ‌هراس‌ها را برای فرد تداعی می‌کند و گاه همین هراس از قربانی‌شدن باعث می‌شود فرد راهکارهایی را در زندگی به کار برد که از شاخصه‌های سبک‌زندگی است و آن را متأثر می‌کند.
به طور مثال زن ۲۰ ساله‌ای که پس از آسیب دیدن توسط دوست پسرش و تجاوز توسط جوانانِ محل سبک پوشش خود را تغییر داده و چادری شده‌است. در عین حال تحصیل را رها کرده تا زمانی که خانه‌شان را عوض کنند یک سبک‌زندگی کاملاً محافظه‌کارانه را در پیش گرفته است. او در این باره می‌گوید:
هر روز صبح زود بیدار می‌شدم و موهایم را مرتب می‌کردم. همیشه موهای بلندم از پشت مقنعه رها بود. پسرهای محل هم زیاد بهم متلک می‌گفتند ولی توجه نمی‌کردم. ….. بعد از آن جریان اصلاً دلم نمی‌خواست از خانه بیرون بیایم. می‌ترسیدم به خانواده هم بگویم. سعی می‌کردم با دعا و نماز خودم را آرام کنم ولی نمی‌شد. مادرم اصرار می‌کرد بروم مدرسه اما گفتم دوست ندارم بروم مدرسه و ….. حالا چادر می‌پوشم….. به نظرم تجربه سختی بود ولی خوب باعث شد چشمم را بیشتر باز کنم…. از هر مسیری نمی‌روم می ترسم دوباره چنین اتفاقی بیافتد….. (مورد شماره ۸، ۲۰ ساله).
در واقع این فرد قبل از قربانی شدن سبک‌زندگی جسورانه‌ای داشت و پس از قربانی‌شدن که پیامدی غیر از ترس از تکرار جرم برایش نداشته استراتژی‌های پیشگیرانه‌ای را اتخاذ کرده است که منجر به تغییر سبک‌زندگی وی شده و سبک‌زندگی محافظه‌کارانه را سرلوحه زندگی خود قرار داده است. همچنین همسر شهیدی که پس از بیوه شدن سبک زندگی‌اش را تغییر داده بود و یک سبک کاملا محافظه کارانه را در پیش گرفته بود چنین می‌گوید:
تو مملکت ما بیوه یعنی میوه. هر کسی دست دراز می‌کند که بچیند. هر کسی از راه می‌رسد اگر شریف باشد یک پیشنهادی می‌دهد. بعد از شهید شدن همسرم یک مدتی همه چیز آرام بود تا اینکه چپ و راست پیشنهادها شروع شد. عکس العمل بعضی زن‌های فامیل هم خاص بود. همه فکر می‌کردند من خطری برای زندگی‌شان دارم. به خاطر همین دیگر حتی ابروهایم را بر نمی‌داشتم. رفت و آمدم را به خانۀ خیلی‌ها قطع کردم….. بچه داشتم و نمی‌توانستم به راحتی برای ازدواج مجدد تصمیم بگیرم. به خاطر همین باید طوری زندگی می‌کردم که کسی جرأت نکند نگاه چپ به من کند. آن وقت‌ها مدتی پوشیه می‌زدم و بعدها هم همیشه زیر چادر مقنعه سر می‌کنم. تا وقتی شوهرم بود هیچ وقت از این چیزها استفاده نمی‌کردم. حتی مدتی مانتویی هم بودم(مورد شماره ۲۲، ۵۵ ساله).
بحث سبک‌زندگی و قربانی شدن را بدون توجه به عوامل عینی و ذهنی نمی‌توان تحلیل کرد. به عبارت دیگر، سبک زندگی افراد تابعی از ساختارهای اجتماعی و عناصر ساختی است که آنها را احاطه کرده است، اما تصور فرد نسبت به قربانی شدن و یا ترس فرد از جرم، اگر چه عینتی تحت تأثیر ساختارهای عینی است اما در سطح دیگر به ذهنیت افراد و نحوۀ ادراک آنها بر می‌گردد. برای مثال بعضی از سوژه ها، ترس از تنهایی را جدی می‌داند و حال آنکه عده‌ای دیگر ممکن است ترس از تبعیض را جدی تلقی کنند. فهم ترس در میان زنان مستلزم فهم متن اجتماعی از یک سو و ذهنیت آنها از سوی دیگر است.
مؤلفه‌های زمینه‌ای متعددی در سبک‌زندگی زنان جای دارند که می‌توان به سن، تحصیلات، تأهل و مادری، پایگاه اقتصادی-‌اجتماعی و نوع شغل و محیط کار اشاره کرد. در مجموع در پژوهش حاضر سبک‌زندگی زنان در رابطه با قربانی‌شدن به سه شکل نمود پیدا کرد. ۱- سبک‌زندگی جسورانه، ۲- سبک‌زندگی محافظه‌کارانه ۳- سبک‌زندگی مصلحت‌اندیش. که مؤلفه‌های اصلی این سبک‌های زندگی علاوه بر مؤلفه‌های زمینه‌ای شامل پوشش و آرایش، وضعیت اعتقادی، اوقات فراغت، حضور در بیرون از منزل، رویکرد فرد نسبت به جنسیت، اعتقادات رفتاری قالبی و نظرات و نحوۀ تعاملشان در مورد ارتباط با جنس مخالف بود. هر یک از این سبک‌های زندگی احتمال قربانی‌شدنشان در مصادیقی بیشتر از سایرین بود و همچنین از برخی آسیب‌ها بیشتر از آسیب‌های دیگر هراس داشتند. زنان در مجموع از سه دسته ‌ترس‌ها در هراس بودند که شامل موارد ذیل است: ۱- ‌ترس‌های موردی نظیر ترس از جرم، ترس از سالمندی و بیماری، ترس از مرگ عزیزان، ترس از اعتیاد، ترس از قتل، ترس از تجاوز، ترس از تنهایی و ترس از خیانت همسر ۲- ترس از آزارهای جنسی که شامل ترس از تعرض اقوام و نزدیکان و ترس از تعرض در فضای عمومی است و ۳- ترس از استیلای مذکر که شامل سلطۀ مذکر در اشتغال و رفتارهای خشن در فضای عمومی می باشد. و بسته به سبک‌زندگیشان استراتژی‌هایی را برای مقابله با ‌ترس‌هایشان بر‌می‌گزینند.
از متغیرهای زمینه‌ای سن یکی از عوامل تأثیرگذار بر سبک‌زندگی است. به‌طوری که زن‌های سال‌خورده‌تر بیشتر خود را قربانی«سلب اختیارها و منابع» و «حرمان زندگی (بربادرفتن گذشته و آینده)» می‌دانند در توضیح باید گفت که زنان مسن مواردی نظیر عدم دسترسی به منابع، سلب اختیارها (به طور مثال سلب شدن اختیارهاشان از اموال شخصی و ارثیه و درآمدشان)، مجبور شدن به کاری و یا پذیرش اجباری سلطۀ دیگران، بی‌سرپرستی، ازدست‌دادن آرزوها و از خود گذشتگی افراطی(به خصوص تحت تأثیر احساس مادری و نشستن به پای بچه‌ها و باقی ماندن در زندگی دارای مشکل) را نوعی قربانی‌شدن تلقی می‌کنند بطوری‌که گاهی تصور می‌کنند، گذشته و آینده‌اشان از دست رفته و به قابلیت‌های لازم دست نیافته‌اند، لذا حرمان زندگی را مساوی با قربانی‌شدن می‌دانند. این دسته از زنان کمتر در مورد این مسئله صحبت می‌کنند که دچار تعرضات جنسی شده‌اند یا خیر.
به طور مثال زن ۴۳ ساله‌ای که وقتی از مفهوم قربانی‌شدن از او سؤال می‌کنی می‌گوید‌: قربانی یعنی من. من که ۲۴ ساله پای بچه‌هایم نشستم و این مرد را با این وضعیت تحمل کردم و آینده‌ام را به باد دادم(مورد شماره ۴۳).
وضعیت خانوادگی یکی از عواملی است که بر تعریف زنان از قربانی‌شدن تأثیرگذار است. به‌طوری که افرادی که دارای خانواده‌های نابسامان هستند قربانی مسائل خانوادگی شده و تعریفشان از قربانی‌شدن منتج از همان آسیب‌هاست. مثلا خانمی که همسرش را از دست داده خود را قربانی بی‌سرپرستی می‌داند و خانمی که همسرش اعتیاد داشته و به واسطه درگیری با مواد مخدر سابقه زندان را تجربه کرده است خود را قربانی اعتیاد دانسته است. این مؤلفه از سبک‌زندگی(وضعیت خانوادگی) بر تعریف قربانی‌شدن توسط زنان تأثیرگذار است.
به طور مثال زن ۴۵ ساله‌ای در این باره می‌گوید: من قربانی اعتیاد همسرم شدم. سا‌‌ل‌ها به خاطر اعتیاد افتاد زندان و من مجبور شدم با مادر شوهر زندگی کنم و بچه‌ها را بزرگ کنم. کتک خوردم و آزاراهای زیادی دیدم(مورد شماره ۱۷، پرستار، سبک‌زندگی مصلحت‌اندیش)
نظریه‌پردازان مختلفی در خصوص ارتباط طبقۀ اجتماعی با سبک‌زندگی سخن گفته‌اند و در واقع انواع سبک زندگی را راه‌ حل ‌های متمایز کننده و طبقه‌بندی کننده افراد می‌دانند. افراد با طبقات اجتماعی مختلف ذائقه‌های متفاوتی برای انتخاب‌های خود دارند که فرد در عرصۀ عمل با اتکا به آن ذائقه و بسته به شرایط از آن استفاده کرده و یا آن را برای نسل بعدی باز تولید می‌کند. زنان طبقات مختلف با سرمایه‌های اقتصادی-‌اجتماعی متفاوت هر یک رفتارهای خاص خود را دارند. به‌طوری که زنان با سرمایه اقتصادی، اجتماعی بالا بیشتر خود را قربانی ساختارهای معیوب دانسته و زنان با سرمایه اقتصادی-‌اجتماعی و فرهنگی پایین خود را قربانی سلطه مردانه می‌دانند. هرچند در مورد نگاه جنسیتی بین هیچ قشری تفاوت چندانی دیده نمی‌شود‌.
به طور مثال زن ۱۸ ساله که در منطقۀ علی آباد (فلکه چهارم خزانه) زندگی می‌کند چنین بیان می‌کند: همسرم زیاد گیر می‏دهد که بیرون نروم و معتقد است زن برای خانه است و آشپزخانه و باید غذا بپزد و اینجور کارها را بکند(مورد شماره ۱۲، ۱۸ ساله خانه‌دار، سبک‌زندگی جسورانه).
لازم به ذکر است با توجه به اینکه زنان قربانی‌شدن را بر اساس تجربیات گذشته خود و آنچه که خود را قربانی آن می‌دانند تعریف می‌کنند به همین نسبت تعریفشان نیز از قربانی‌شدن متفاوت است. به‌طوری که زنان با سرمایه اقتصادی-‌اجتماعی بالا بیشتر قربانی‌شدن را سلب منابع و اختیارها تعریف می‌کنند و رنان با پایگاه اقتصادی-‌اجتماعی پایین قربانی‌شدن را بیشتر در حرمان زندگی (گذشته و آینده بر باد رفته) تعبیر می‌کنند. باز هم در حوزه آسیب‌ها و حوزه جرم‌شناسی در بین کلیه زنان یک وفاق وجود دارد.
همچنین زنان با طبقات اقتصادی-‌اجتماعی متفاوت از استراتژی‌های متفاوتی جهت مقابله و پیشگیری از قربانی‌شدن استفاده می‌کنند. برای مثال آندسته از زنانی که از وضعیت اجتماعی و اقتصادی مناسبی برخورداند و قادرند برای گریز از قربانی شدن، هزینه کنند، هیچ ابایی از این کار ندارند. آنها برای جابجایی در سطح شهر، از ماشین شخصی و آژانس استفاده می‌کنند و حال آنکه زنان وابسته به طبقات ضعیف از وسایل حمل و نقل عمومی و یا تردد در ساعات شلوغ استفاده می‌کنند استفاده از اقتدار مردانه، به رخ کشیدن وضعیت تأهل و مادر بودن و استفاده از ادعیه و توکل بر خدا و‌ سایر مواردی از این دست استفاده می‌کنند. به طول مثال مورد شماره ۷، ۲۶ ساله متأهل، پوشش تا حدی جسورانه، کارمند، در سن ۱۷ سالگی مورد تجاوز واقع شده‌است:
برای من مشکل پیش آمده البته در محیط کار قبلیم که من رفتم آموزشگاهی آزمون بگیرم با اینکه آنطرف می‏دانست من متأهلم و همسرم را می‏شناخت و آموزشگاه هم بالای شهر بود ولی به من پیشنهاد بد داده بود. هنوز چنین چیزی جا نیافتاده که وقتی زنی دارد به جایی می‏رود و کار می‏کند فقط دارد کار می‏کند، اگر زیباست یا هیکلش برای تو جلب توجه می‏کند. تو حق نداری به او پیشنهاد بدهی. متأسفانه چنین چیزی هنوز هست.
و یا مورد شماره ۴۰، ۲۴ ساله، معلم، متأهل، از خانواده کاملاً مذهبی، پوشش کاملاً عفیفانه:
درخواست دوستی بوده ولی طوری برخورد کرده‌ام که طرف خودش پشیمان شده در محیط کارم یکی از معاون‌ها با اینکه می‌داند من متأهل هستم می‌خواهد همش یکجوری جلب توجه کند و با ایما و اشاره و تکه‌هایی که می‌پراند در لفافه یکجوری پیشنهاد دوستی می‌دهد، ولی رفتار من خیلی عادی است و خیلی سرد برخورد کرده‌ام.
یکی از متغیرهایی که تجربۀ زنان از قربانی شدن را متفاوت می‌سازد، سن است. در حالی که زنان مسن‌تر حسب گذشت زمان، سازش بیشتری با شرایط پیدا کرده‌اند و تجربه گذشته خود را به شرایط کلی و فرهنگی جامعه نسبت می‌دهند، زنان جوان با اشاره به تجربه‌های خاص خود به نابرابری‌های جنسی به عنوان یکی از عوامل مؤثری که در قربانی شدن آنها سهیم است، تأکید می‌کنند. به طور مثال مورد ذیل کاملاً از نادیده گرفته شدن در فضای مردانۀ کاری‌اش به دلیل جنسیتش شکایت دارد و خود را قربانی این نادیده گرفته شدن بر اثر سلطۀ مردانه می‌داند:
وقتی در محل کارت نفری که مسئولیتی در قبال تو دارد کاری را بدون نظر تو انجام دهد من قربانی او می‏شوم می‏خواهد تغییر شغل و وظایفم باشد‌….. اینکه اصلاً به آدم نگویند که چه تغییراتی می‌خواهند بدهند و نقش تو چیست، اینکه اصلاً به حسابت نیاورند برایم پیش آمده است(مورد شماره ۵، ۲۹ ساله، دانشجوی ارشد برق، کارمند سازمان دولتی، ساکن منطقه سه)
زنان شاغل بسته به شغل و نحوۀ اشتغال خود ممکن است قربانی مسائل متعددی شوند. برخی از آن‌ها خود را قربانی تغییر قوانین دانسته و برخی نیز خود را قربانی محدودیت‌های فردی، جمعی و ساختاری در محل کار می‌دانند. همچنین قربانی نگاه جنسیتی و قربانی تعرض جنسی شدن در بین زنان بسته به محل کارشان اعلام شده‌است. رجب لاریجانی(۱۳۸۹) در پایان‌نامه خود چنین اذعان می‌دارد آزار جنسی زنان در محیط کار امری فراگیر و یک مسئله مهم اجتماعی است و از طرفی قربانیان کمترین نقش را در بروز این مسئله داشته‌اند. عدم تعادل قدرت میان مجرم و قربانی، نگرش مرد سالار جامعه، جامعه‌پذیری زنان، توجه به زنان به عنوان اُبژه‌های جنسی، فقدان نظارت بر بعضی از بخش‌های کاری- مثل بخش خصوصی- نگرش نادرست نسبت به زنان شاغل و مقصر دانستن آنان از جمله دلایل عمده‌ای است که منجر به آزار جنسی زنان در محیط کار می‌شود. زنان شاغل برای مقابله با آزار جنسی عمدتاً از روش‌های ناکارآمدی مثل سکوت، مدارا و ترک محیط کار استفاده می‌نمایند که در بیشتر موارد چنین روش‌هایی به توقف آزار جنسی منتهی نمی‌شود، و مشکلات بیشتری را ایجاد می کند.
وضعیت تأهل یکی از مؤلفه‌هایی است که در سبک‌زندگی زنان تأثیرگذار است. زنان متأهل معمولاً اوقات فراغت خود را همراه با خانواده برنامه‌ریزی می‌کنند و کمتر فرصت دارند که به وقت‌گذرانی در محیط‌های مختلف بپردازند. تعریف این زنان از قربانی‌شدن هم منوط به خانواده و تأهلشان است. برای این زنان مسائلی چون انزوا، خیانت و بی‌توجهی همسر، خشونت‌های خانگی و یا در مواردی اعتیاد از جمله مسائلی است که زنان متأهل را در موضع ضعف و محرومیت قرار می‌دهد و احساس قربانی‌شدن را در آنها نمودار می‌سازد. به طور مثال زن ۴۰ ساله پزشک عنوان می‌کند:
تمام عمرم قربانی بودم. شوهرم به من خیانت کرد، احساس می‏کنم قدرت مقابله نداشتم وقتی بهش گفتم انکارش کرد ولی وقتی فکر کردم متوجه شدم باید مقابله کنم با این رفتارش از هر طریقی حالا یا با طلاق و‌.. چون فکر کردم بچه‏ها و پدر و مادرم آسیب می‏بینند. له شدم ولی صدایم در نیامد(مورد شماره۱۵، ۴۰ ساله، پزشک، سبک‌زندگی مصلحت‌اندیش)
مادری از جمله عوامل دیگری است که در تبین قربانی شدن زنان، نقش مهمی بازی می‌کند. وابستگی به بچه‌ها و احساس مادری دائماً زنان را در موضع سکوت و سازش قرار می‌دهد. ترس از طلاق و ترس ازدست دادن فرزندان، موجب می گردد که زنان با شرایط مختلفی علارغم میل باطنی خود کنار آیند و با احساس قربانی شدن در فضای خصوصی، به زندگی ادامه دهند. البته نا گفته نماند که منزلت مادری و تأهل در فضاهای عمومی بعضاً برای زنان یک امتیاز محسوب می‌شود و آنها را در مقابل نگاه‌های هیز و خیره کننده و یا تقاضاهای جنسی مردان حفظ می کند. به طور مثال زن ۴۷ ساله در این خصوص می‌گوید:
قربانی فرزندم شدم چون خواستگارهای جوانتری داشتم ولی به خاطر فرزندم نتوانستم ازدواج دوم موفق‌تری داشته باشم و قربانی مادربودنم شدم تا فرزندم آینده بهتری داشته باشد(مورد شماره ۶، ۴۷ ساله، همسر اول فوت شده ازدواج مجدد داشته است، سبک‌زندگی محافظه‌کار)
نحوۀگذران اوقات فراغت یکی از مؤلفه‌های سبک‌زندگی بود که در این پژوهش نیز مورد توجه قرار گرفت‌. نحوۀ گذران اوقات فراغت با قربانی‌شدن زنان ارتباط مستقیم دارد. زنانی که اوقات فراغت خود را با برنامه‌ریزی‌های خانوادگی می‌گذرانند کمتر قربانی مسائل جنسی در فضاهای عمومی می‌شوند. گذران اوقات فراغت در بیرون از منزل همیشه مشکلاتی را در بر داشته است از جمله هزینه بر بودن و‌ غیره.این درحالی است که اگر گذران اوقات‌فراغت به صورت فردی و بی‌هدف و به شکل پرسه‌زنی باشد، بیشترین آسیب‌های جنسی را برای زنان در بر دارد. علاوه بر این مسائل، گذراندن اوقات فراغت برون‌خانگی زنان را در معرض جرائم عمومی نظیر قتل، سرقت و کیف‌قاپی، تصادف و‌ غیره نیز قرار می‌دهد و احتمال قربانی‌شدن آن‌ها را بالا می‌برد و این خطرات در خصوص گذران اوقات فراغت برون‌خانگی فردی بیشتر است(برای مطالعۀ بیشتر به فصل چهار مراجعه شود).
نگاه افراد به مذهب و سیستم اعتقادی آن‌ها، نه تنها بر وضعیت ظاهری و انتخاب نوع پوشش آن‌ها اثر می‌گذارد، بلکه جهت مقابله با قربانی‌شدن نیز از آن مدد گرفته می‌شود. برای مثال افرادی که در مصاحبه‌های عمیق، اظهار کردند که از اعتقادات مذهبی برخوردارند، در نوع پوشش و انتخاب آن، هنجارهای اجتماعی و دینی را رعایت می‌کنند و برای مصون ماندن از آزارهای قابل تصور، به اعتقادات دینی خود پناه می‌برند و از خداوند استعانت می‌جویند.
سبک‌زندگی منش افراد و سلیقه و ذائقۀ آن‌ها را شکل می‌دهد و این ذائقه فقط نوع مصرف افراد در پوشش و‌ غیره را در بر نمی‌گیرد بلکه تعیین می‌کند از چه وسایل نقلیه‌ای استفاده کنند، بسته به مکان‌زندگی به استناد تجربیات پیشین و اطلاعاتی که رسانه در اختیارشان قرار‌میدهد از چه چیزهایی باید هراس داشته باشند و از چه استراتژی‌هایی برای قربانی‌نشدن استفاده کنند(توضیحات کاملی در خصوص ‌ترس‌ها و ‌هراس‌ها در فصل چهار داده شده‌است. برای مطالعه بیشتر به فصل چهار مراجعه شود).
از دیگر عوامل تبیین کنندۀ تعریف زنان از قربانی شدن، رویکرد ایشان نسبت به جنسیتشان است. به‌طوری که زنانی که مدافع برابری جنسیتی هستند به دلیل رفتارهای جسورانه خود بیشتر قربانی جنس مخالف می‌شوند ولی تعریفشان از قربانی‌شدن بر می‌گردد به نظام فرهنگی کشور و رویکرد مردسالار و خود را قربانی این نظام می‌دانند. در حالیکه زنانی که نگاهی سنتی تر دارند و تفاوت‌های بین زنان و مردان را پذیرفته‌اند و کمتر قربانی مسائل جنسی شده و عوامل دیگری نظیر مسائل اقتصادی کشور، مشکلات سیاسی و امنیتی و ساختاری را در قربانی‌شدن خود دخیل دانسته و به عنوان مشکل مطرح می‌کنند. و آن دسته از زنانی که به برتری جنسیِ مردان اعتقاد دارند، معمولاً محافظه‌کارتر رفتار می‌کنند و خود را قربانی مسائلی نظیر ازدواج اجباری، خیانت همسر، حوادث غیر منتظره و غیره می‌دانند.
ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که ساختارهای (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، شهری و امنیتی و‌ غیره) بستر رشد و نمو زنان را فراهم کرده‌است و این ساختارها رفتارها و امکانات را در اختیار زنان قرار می‌دهد. همچنین همین ساختارهای معیوب یکی دلایل قربانی‌شدن زنان بوده‌اند.
زنان با توجه به سبک‌زندگی خود که شامل هراسهای ذهنی و افکار و اعتقاداتشان است، از انواع قربانی‌شدن احتراز می‌کنند و راهکارهایی را جهت جلوگیری از آن به کار می‌برند. ‌هراس‌های ذهنی ناشی از تجربیات و اطلاعات دریافتیِ گذشته است و افکار و اعتقادات زنان در زمینۀ ذهنی آن‌ها طی روند اجتماعی شدن شکل گرفته است. واضح و مبرهن است که زنان با توجه به تعریفی که از قربانی‌شدن خود ارائه کرده‌اند راهکارهای پیشگیرانۀ قوی‌تر و کاربردی‌تر به کار می‌برند.
در مجموع می‌توان از یافته‌های این تحقیق چنین استنتاجی ارائه کرد:
سبک‌زندگی زنان شهر تهران در رابطه با قربانی‌شدن به سه دستۀ جسورانه، مصلحت‌اندیشانه و محافظه‌کارانه قابل دسته‌بندی است.
‌ترس‌های زنان ساکن تهران به ‌ترس‌های موردی، ‌ترس‌های جنسی و ترس از استیلای مذکر قابل دسته‌بندی است. ‌ترس‌های موردی زنان شامل ترس از تنهایی، ترس از جرایم، ترس از سالمندی و بیماری، ترس از خشونت می‌شود. ‌ترس‌های جنسی شامل ترس از تعرض اقوام نزدیک و ترس از تعرض جنسی در فضای عمومی است. ترس از استیلای مردانه شامل سلطۀ مذکر در اشتغال و رفتارهای خشن در فضای عمومی می‌باشد.
به نظر می‌رسد که درک و تصور زنان نسبت به قربانی‌شدن با هم متفاوت است، و ایشان تعاریف متعددی ارائه می‌کنند. در مجموع زنان خود را قربانی سه چیز می‌دانند: «نگاه جنسیتی»، «سلطۀ مردانه» و«ساختارهای معیوب». همچنین سه نوع تعریف از قربانی‌شدن ارائه می‌کنند «قربانی‌شدن به مثابۀ آسیب‌های حوزۀ جرم‌شناسی»، «قربانی‌شدن به مثابۀ حرمان زندگی(گذشته و آینده بربادرفته)» و «قربانی‌شدن به مثابۀ سلب اختیارها و منابع». در نهایت می‌توان قربانی‌شدن را از منظر زنان اینگونه تعریف کرد: زنان قربانی شدن را فراتر از صرفاً ترس از جرائم می‌دانند، آنها قربانی شدن را با آسیب‌پذیری تعریف می‌کنند، خصوصاً که در این آسیب‌پذیری، قصوری متوجه آن‌ها نیست.
زنان از جرائم مختلفی می‌هراسند ولی بیش از همه از تجاوز و تبعات پس از آن وحشت دارند. به‌طوری که مرگ را بر تجاوز ترجیح می‌دهند.
زنان خود قائل به رابطۀ بین سبک‌زندگی و احتمال قربانی‌شدن زنان دیگر هستند ولی این موضوع را در قالب«اعتقادات و رفتار قالبی» بیان می‌کنند و در مورد قربانی‌شدن خود از«استدلال‌های اخلاقی جامعه پسند»استفاده کرده و خود را مبرا می‌کنند.
زنان در مواجهه با ‌ترس‌ها و ‌هراس‌های خود بسته به سبک‌زندگیشان از منابع مختلفی ممکن است بهره جویند.برای مثال ممکن است به پلیس مراجعه کنند و یا به مشاور رجوع نمایند و یا تغییراتی در سبک زندگی خود ایجاد کنند.
از نظر زنان آسیب‌پذیری جنسی در سبک‌های زندگی جسورانه نسبت به سبک‌های محافظه کارانه و مصلحت اندیشانه بیشتر است اما در مورد قربانی ساختارهای معیوب شدن وغیره نمی‌توان در بین انواع سبک‌های زندگی تفاوت زیادی قائل بود بلکه احتمالا ارتباط مستقیمی به پایگاه اقتصادی-‌اجتماعی افراد داشته باشد.
نفع معرفتی رساله:
در خصوص نفع معرفتی این رساله باید توضیح داده‌شود که انجام رسالۀ دکتری با هدف اضافه شدن و گسرتش علوم و کشف موارد جدید و یا ارائۀ راهکارهای جدید در علم مربوطه است. در این رساله دسته‌بندی جدیدی با توجه به مفهوم قربانی شدن از سبک‌زندگی ارائه شده که اندیشه‌ای زنانه در پس زمینۀ آن نمایان می‌کند. دسته‌بندی سه وجهی«محافظه کارانه»،«مصلحت اندیشانه» و «جسورانه» هر یک سبکی را مشخص می‌کند که به طور مجزا قابل بررسی و مطالعه می‌باشند. از دیگر مواردی که می‌توان به عنوان نفع معرفتی این رساله به جهت نو بودن و بدیع بودن ارائه کرد، آوردن مفهوم قربانی شدن از حوزه جرم‌شناسی به حوزه جامعه‌شناسی است. در تحقیقات گذشته و ادبیات موضوع مفهوم قربانی شدن همیشه در حوزۀ جرم شناسی به کار برده شده و قربانی در مقابل مجرم قرار می‌گرفت، همچنین وقتی به حوزه اجتماعی وارد می‌شد مترادف با مفهوم ترس‌ها و هراس‌ها مورد توجه قرار گرفته است که از اصالت مفهوم قربانی شدن کمی فاصله دارد. اما در این رساله برای اولین بار به مفهوم ادراک افراد در خصوص مفهوم قربانی شدن پرداخته شد و قربانی شدن را از منظر اجتماعی به معنی «حرمان زندگی» یافت.«حرمان زندگی» مفهومی است جامع المنظر از دیدگاه زنان که قربانی شدن را با این مفهوم تعریف می‌کنند و زمانی خود را قربانی مسأله‌ای می‌دانند که تمام زندگیشان تحت الشعاع آن مسأله به باد رفته باشند و احساس حرمان در زندگی کنند، فقط در این صورت خود را قربانی مسأله‌ای می‌دانند.

راهکارها و پیشنهادات

تجربیات پاسخگویان در این تحقیق آشکار ساخت که بسیاری از زنان برای احتراز از آسیب پذیری فاقد مهارت‌های فردی و اجتماعی می‌باشند، لذا بالا بردن سطح مهارت‌های فردی و اجتماعی از طریق وسایل ارتباط جمعی، سازمان‌های ذی‌ربط، نهادهای غیردولتی و سراهای محله، امری ضروری بنظر می‌رسد.
مصاحبه‌های عمیق آشکار ساخت که بعضی از زنان فاقد یک رویکرد شناختی نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی می‌باشند و دنباله روی آن‌ها از سبک‌های زندگی جسورانه، می‌تواند آن‌ها را در معرض خطرات جدی قرار دهد. بنابراین بالا بردن مهارت‌های شناختی از طریق برگزاری کارگاه‌ها در محلات، موسسات و نهادهای اجتماعی و حتی مدارس امری لازم می کند.
آشنایی شهروندان با مسائل و مشکلات اجتماعی و آگاه نمودن آنها با انواع خطراتی که در جامعه ممکن است گریبانگیر آنها گردد از جمله وظایف نهادهایی چون نیروی انتظامی و وسایل ارتباط جمعی است، لذا پیشنهاد می‌گردد نیروی انتظامی، بخشی از فعالیتهای خود را بر روی قربانیان جرم متمرکز سازد.
در مجموع می‌توان پیشنهادهایی را جهت پیشگیری در سطوح مختلف چنین ارائه کرد:
جدول شماره ۴۶: راهکارهای پیشگیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...