• اجرا: جزئیات این فرایند با توجه به روی آورد انتخاب شده، تفاوت های زیادی دارد. در برخی از موارد و با توجه به دیدگاه های خاص، در جلسه های درمانگری به شیوه تئاتر های سنتی از متن استفاده می شود و سپس حفظ کردن متن و صحنه پردازی انجام می گیرد. بالعکس، در برخی از دیدگاه ها، کار به صورت بداهه و بدون ساختار با بهره گرفتن از عروسک و نقاب به اجرا درمی آید. باید توجه داشت، فرایند اجرای نمایش می تواند به خودی خود، بدون توجه به محتوای موضوعی که توسط مراجع بیان می شود، جنبه درمانگری داشته باشد.
      • همدلی و فاصله گذاری[۲۳۱]: در نمایش درمانی هر دو عامل جهت تاثیر گذاری و درگیری عاطفی، تجسم ذهنیت ها و درگیرهای عاطفی و تجسم ذهنیت های مراجعان، الزامی است. همدلی باعث تشدید عواطف و درگیری شدید عاطفی با هر موضوعی می شود؛ در حالی که فاصله گذاری سبب می شود که بازیگر درباره هر موضوعی بیاندیشد و واکنش آگاهانه تری نشان دهد. گاهی می توان با بهره گرفتن از فاصله گذاری، دیدگاه مراجع را نسبت به مسئله اش تغییر داد و در نتیجه نمایش به خودی خود جنبه درمانی پیدا می کند. برای رسیدن به پویایی لازم در جهت تغییر، غالباً حرکت بین همدلی و فاصله گذاری ضرورت دارد.

    ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • شخصیت بخشی و هویت سازی[۲۳۲]: شخصیت بخشی در نمایش، نشان دادن کیفیت یا جنبه ای از شخصیت فرد با شخصیت دادن به اشیا به شیوه ای نمایشی است. در حالی که هویت سازی فرو رفتن در نقش یک شخصیت تخیلی یا فردی است که در زندگی واقعی مراجع وجود دارد، درنهایت در این جهان ساختگی، مراجع موضوع هایی را که در زندگی واقعی سانسور یا انکار می کند، آشکار می سازد.
  • تماشاگر و تماشای تعاملی: وجود تماشاگر در گروه نمایش درمانی، عامل بسیار مهمی است، که به طرق مختلف ایفای نقش می کند. در اینجا، مراجع هم نقش تماشاگر و هم بازیگر را به طور متوالی ایفا می کند و این جابجا شدن نقش مراجع از تماشاگر به بازیگر و بالعکس می تواند به گسترش دیدگاه و ایجاد بینش در او منجر شود.
  • ارتباط بین زندگی و نمایش: در نمایش درمانی کار نمایش تنها ارائه مستقیم واقعیت هاست و امکان دارد که بیمار بتواند ارتباط بین زندگی و نمایش را به طور آگاهانه درک کند و گاهی هم فعالیت نمایشی می تواند شیوه پاسخگویی بیمار به شرایط یا مسئله اش را تغییر دهد، بدون آنکه بیمار در طول نمایش، حتی هشیارانه به مسئله اش پی ببرد.
  • انتقال[۲۳۳]: انتقال به معنای تغییرات مراجع در طول نمایش درمانی است و جنبه درمانی دارد (جونز، ۱۹۹۶).
  • بازتاب دادن[۲۳۴]:نمایش درمانی با بهره گرفتن از شیوه های درمانگری کلامی جهت انعکاس پویایی گروه و دریافت پسخوراند تأکید دارد؛ زیرا احتمال تغییر از طریق افزایش بینش و خودآگاهی بسیار زیاد است (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا،۲۰۰۵).
  • بازی[۲۳۵] و بداهه پردازی[۲۳۶]: افراد برای بدست آوردن ادراک منسجم تری از خود باید وارد مرحله بازی و بداهه پردازی شوند تا به تجربه های جدیدی دست یابند (آقا عباسی، ۱۳۸۵). تجربه درگیری در بداهه پردازی –بدون توجه به موقعیت و مشکلات فردی- در فرایند تسهیل احساسات فردی و گروهی بسیار موثر است. خلق نمایش بدون توجه به متن و به صورت بداهه، خود به تنهایی اثر درمانی دارد (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا، ۲۰۰۵).
  • نقاب[۲۳۷]: نقاب از عناصری است که قدمت آن به دوران باستان می رسد و اساساً وسیله و ابزاری برای استحاله و دگردیسی است. اقوام برهنه، بزرگترین آفرینندگان نقاب هستند. می توان گفت؛ نقاب به معنای مرحله نهفتگی از تاریخ تکامل خودآگاهی مطابقت دارد. نقاب، در فرهنگ های بدوی ابزار کمابیش کاملی است که انسان با توسل بدان می کوشد از واقعیت زمینی اش فراتر رفته و به قدرت عظیمی دست یابد (ستاری، ۱۳۸۵).

در نمایش درمانی، نقاب بر ماهیت موضوعی که توسط بیمار فرافکنی می شود، تاثیر می گذارد. مراجع می تواند با بهره گرفتن از نقاب، بخشی از وجود خود را به نمایش بگذارد. همچنین نقاب به مراجع امکان می دهد موضوع هایی را که به ناهشیار پس رانده است، بیان کند و در نهایت می توان گفت با نقاب می توان جنبه ای از وجود خود را که پیوسته انکار می شده است، بیان کرد (جونز، ۱۹۹۶).

  • حرکت، رقص و پانتومیم[۲۳۸]: هدف از هر گونه حرکت در نمایش درمانی، رسیدن به بیان بدنی[۲۳۹] است. بیان بدنی کشف مجدد خویشتن خود در فراسوی کلمه ها و زبان گفتاری است. زبان حرکت یا بیان بدنی، از طریق روشن ساختن خلاقیت های بدنی، وحدت و یکپارچگی را در همه ابعاد وجودی مراجع ایجاد می کند. در نهایت هدف رسیدن به این است که مراجع ضمن بازیابی ابعاد اساسی بدن خویشتن، امکانات حرکت بدنی خویشتن را کشف و سپس آنها را مهار کند.

سیمونز (۱۹۷۳) معتقد است، پانتومیم تفکری ورای دیدن و شنیدن است؛ تماشای پانتومیم مانند تماشای رویاست. آرتو (۱۹۷۶) پانتومیم را زبانی جهانی می داند که کل هستی را با حیات درونی انسان ها مرتبط می سازد (نقل از امونا، ۱۹۹۷). در نتیجه، شناخت جسمانی و درگیری بدن با نمایش و موضوع در نمایش درمانی تغییرات قابل توجهی در مراجع ایجاد می کند. بیان بدنی با بهره گرفتن از حرکت، رقص و پانتومیم سبب می شود مراجعان مسائل خود را “اکنون و اینجا” ارائه کنند و با آنها روبرو شوند. استفاده از بدن برای تقویت درگیری مراجع با مسائل خود امری حیاتی است. بسیاری از افراد نمی توانند به شکل مؤثر و خلاق از بدن خود استفاده کنند و این، شروع مشکلات هیجانی و عاطفی است (جنینگز، ۱۹۹۸).

  • نمایشنامه[۲۴۰]، داستان[۲۴۱]، اسطوره ها[۲۴۲] و آیین ها[۲۴۳]: افراد گروه در نمایش درمانی –با توجه به هدف های درمانی و ویژگی های گروه- می توانند از متن آماده ای استفاده کنند و یا متنی را بنویسند. اجرای یک نمایشنامه منجر به فرافکنی مشغولیت های درونی خود و در نهایت، کشف و حل مشکلات می شود (جونز، ۱۹۹۶).

در کار با کودکان و بزرگسالان می توان به گونه ای از قصه درمانی استفاده کرد (براون[۲۴۴]، ۲۰۰۵). قصه و روایت به انسان کمک می کند تا خود را بهتر بشناسد، رفتار انسانی را عمیق تر درک کند، روابط انسان ها را بهتر بفهمد و به خارج از خویشتن گرایش و علاقه پیدا کند (آقاعباسی، ۱۳۸۵). همین طور اسطوره ها و آیین ها به انسان اجازه می دهند که از انزوای خویش بیرون آید و با محیط پیرامونی تعامل داشته باشد (ریچ، ۱۳۷۸). در نهایت این که با بهره گرفتن از نمایشنامه داستان، اسطوره ها و آیین ها به تجربه های فردی و پویایی های گروه اجازه داده می شود در فرایند استعاری یا ماوراءالطبیعی دوباره تجربه شوند. این ابزارها ساختار و فاصله مناسبی برای اکتشاف در خود و خودآگاهی فراهم می کنند (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا، ۲۰۰۵).

  • ایفای نقش: یکی از فنون مشترک بین نمایش درمانی و روان نمایش درمانی است. با بهره گرفتن از ایفای نقش در موقعیت های غیر واقعی، مراجع می تواند شیوه های صحیح رفتار اجتماعی مانند جرأت ورزی را بیاموزد. اعضای گروه می توانند بر اساس بازسازی موقعیت های دشوار، راه حل های مختلف را تجربه کنند. در فضای امن، افراد می توانند به راحتی دست به خطر بزنند و در نتیجه عمل خود را هم مشاهده و هم ارزیابی کنند (انجمن نمایش درمانگران بریتانیا، ۲۰۰۲). افزون بر این ایفای نقش می تواند تجربه های مفیدی در حوزه نقش ها و رفتارهای متفاوت برای مراجعان داشته باشد (کاسون، ۲۰۰۶).

۴-۳-۲اهداف نمایش درمانی
امونا (۱۹۹۴) پنج هدف کلی را برای نمایش درمانی عنوان می کند؛ ابتدا، “تجلی و کف نفس هیجانات” بدین معنی که فرد یاد بگیرد که چگونه هیجانات خود را کنترل کند و آن ها را به طور مناسب و قابل قبول رها سازد. دوم، “مشاهده خود"و “هدایت آن” که با یک چشم انداز کلی بر همه چیز بنگریم، به جستجوی امیدها بپردازیم و راجع به اختیارها و انتخاب ها تفکر کنیم. سوم، “نقش های آماده” یا تجربه شخصیت های متفاوت و یافتن راه های عمل کردن جدید برای واکنش نشان دادن و تقلید کردن. چهارم، “تعدیل و توسعه تصور از خود” یا تعویض نقش های نوشته شده که فهم ما را از جنبه های خودمان بالا می برد. پنجم، آخرین هدفی که امونا اضافه می کند، “مهارت های اجتماعی متقابل و بین فردی"استکه با عملکرد گروه همانند یک جامعه کوچک تمرین می شود و توسعه پیدا می کند ( مورتاد، ۲۰۰۳).
۵-۳-۲ رویکردهای نمایش درمانی
رویکردهای مختلفی ضمیمه کار نمایش درمانی قرار می گیرد. بعضی از این رویکردهای تخصصی که توسط پیشروان نمایش درمانی توسعه داده شده، از این قرار است: نظریه نقش رابرت لندی (لندی، ۱۹۹۳)، دیدگاه انسان شناسی/آیینی سو جنینگز (جنینگز، ۱۹۹۵) و دیدگاه پنج مرحله ای امونا (امونا، ۱۹۹۴).
یکی از چالش های اصلی در عرصه نمایش درمانی، کنار آمدن با نظریه های گوناگونی است که در این زمینه وجود دارند. در دوره های نخست آغازنمایش درمانی، افراد و گروه ها به شکل مستقل از یکدیگر کار می کردند، همین مسئله، روی آوردها و شیوه های مختلفی را پدید می آورد (جونز، ۱۹۹۶).
برخی از پژوهشگران معتقدند که فرایند درمان و شفابخشی در حوزه استعاره و خیال روی می دهد و تفسیر امری ضروری نیست. در مقابل متخصصان دیگر بر این باورند که ارتباط نمایش درمانی را با زندگی مراجع باید برای وی تفسیر و منعکس کرد. درمورد فرایند شفابخشی و درمان نیز موضع گیری ها متفاوتند و همواره این مسئله مطرح بوده است که آیا درمان و شفابخشی حاصل یک بینش تدریجی در مورد نقش هایی است که فرد در جلسلت ایفا می کند (گروتفسکی، ۱۳۸۲) یا آنکه تجسم نقش ها و تفکر در مورد زوایای هر نقش (لندی، ۱۹۹۳) به درمان می انجامد. افزون بر این در روی آورد های مختلف، درباره نحوه و زمان استفاده از فنون نمایش درمانی یا تئاتری، تفاوت های فاحشی دیده می شود. در این میان باید توجه داشت که شکل های متفاوت نمایش درمانی به نیازها، توانایی ها، مهارت ها و رغبت های مراجع و هدف های درمانی بستگی دارد.
مع هذا، باید گفت هر چند مضامین، الگوها، هدف ها و نحوه استفاده اجرا در نمایش درمانی های مختلف با یکدیگر متفاوتند، اما فرایند اساسی این فعالیت تغییر نمی کند. درمانگر و اعضای گروه، پیوسته در پی تشخیص و کار با فرایندهایی هستند که به بهترین وجه با هدف ها و الگوهای آن همخوانی داشته باشند. اما به رغم فرایند مشترک، نمایش درمانی ها در شیوه و اجرا، تفاوت های بنیادی دارند (جونز، ۱۹۹۶) که در قسمت بعد ضمن اشاره اختصاری به آن ها، تأکید خواهد شد.
۱-۵-۳-۲ دیدگاه انسان شناسی /آیینی جنینگز
نگاهی که سو جنینگز –پیشگام بریتانیایی- به نمایش درمانی دارد نگاهی پیشگیرانه است. وی نمایش درمانی را نه به عنوان یک روش درمانی، بلکه آن را شیوه ای جهت پیشگیری از ایجاد مشکلات و حفظ سلامت روانی در آینده می داند. وی با تأکید بر این باور که “استعاره خود نوعی روش درمانی است"(جنینگز، ۱۹۹۸) اظهار می دارد “نمایش درمانگران می بایست با ایجاد استعاره هایی در فرایند درمان از بروز هویت شخصی جلوگیری کنند و به هیچ عنوان در جلسه های درمانی از زندگی مراجع سخنی به میان نیاورند". جنینگز با پذیرش این اصل، سه نوع نمایش درمانی را توصیف می کند:

  • روش خلاق/نمایشگر؛ به منظور ایجاد خلاقیت و توانایی نمایش دادن در مراجع
  • روش یادگیری؛ به منظور دستیابی به مهارت ها و توانایی های جدید
  • شیوه درمانی؛ با هدف آشکار شدن موضوع های پنهانی و مفاهیم ناهشیار در فرد.

۲-۵-۳-۲نظریه نقش رابرت لندی
نظریه نقش رابرت لندی در سال ۱۹۹۳ توسط رابرت لندی –استاد رشته نمایش درمانی دانشگاه نیویورک- ارائه شد. از این دیدگاه، به انسان در قالب رفتارهایی که در نقش های مختلف دارد، نگریسته می شود. نقش نمایانگر جنبه کلی از وجود انسانی است که در ارتباط با انسان های دیگر قرار می گیرد. وقتی این ابعاد در نگاهی کلی دیده می شوند، طرحی نوعی از یک انسان دیگر را نشان می دهند (لندی، ۱۹۹۳).
بنابراین هر شخصیت انسانی، لزوماً ترکیبی از نقش هایی است که در زندگی روزمره بر عهده دارد. بر اساس نظریه نقش، انگیزه اصلی انسان ها در زندگی ایجاد تعادل بین نقش های جداگانه ای است که ایفا می کنند. تغییر روانی و رفتاری نقش لندی، از سویی حاصل افزایش تعداد نقش هایی است که هر فرد در یک مقطع زمانی به طور مؤثر و مفید ایفا می کند و از سویی دیگر حاصل پیامد افزایش عمق و کیفیت این نقش ها، کمک به مراجع برای برقراری یک ارتباط انعطاف پذیر مبین نقش های جداگانه و در نهایت حرکت بین این نقش ها است. بهترین حالت تعادل نقش ها زمانی است که مراجع قادر به ایفای نقش پیچیده و متضاد، در یک زمان باشد (ملدرام، ۱۹۹۵).
در نظریه لندی، نمایش درمانگر در نقش یک رها کننده عمل می کند و مراجع را از عمل تکانشی و تکانه های پنهان شده رها می سازد. نمایش درمانگر، باید به دقت ابزارهای واسطه ای تئاتری مانند نقاب، عروسک و غیره یا ابزارهای روانشناختی چون فنون نمایش درمانی را جهت درمان انتخاب کند (کیتز[۲۴۵]، ۲۰۰۰). می توان گفت در این دیدگاه، نمایش درمانی به عنوان یک تجربه نمایشی، به ایجاد یکپارچگی بین نقش های متفاوت و اغلب متضاد، رسیدن به حالت خودانگیختگی و ابراز احساس های ناهشیار گرایش دارد (لندی، مک للان و مک مولیان، ۲۰۰۵).
۳-۵-۳-۲دیدگاه پنج مرحله ای امونا
الگوی یکپارچه پنج مرحله ای امونا، روشی با ساختار از پیش تعیین شده است. در این شیوه، مسیر درمان، به صورت مارپیچی، نرم و قوی است و گام به گام به سمت عمیق ترین لایه های ادراک و یکپارچگی پیش می رود (امونا، ۱۹۹۷، ۱۹۹۴). هدف های نمایش درمانی در روی آورد پنج مرحله ای امونا عبارتند از تسهیل ابراز هیجانی، شکستن مقاومت ها و بازداریها، ایجاد توانایی مشاهده خود، افزایش نقش های مؤثر در زندگی روزمره، ایجاد تصویر مثبت از خود، بهبود مهارت های بین فردی و کاهش نشانه های هر اختلال خاص است و در پایان هر جلسه انجام آیین های نمایشی الزامی و مفید است. هر جلسه نمایش درمانی در الگوی امونا، عمدتاً پنج مرحله زیر را دنبال می کند: ۱) آمادگی ۲) تمرکز ۳) فعالیت اصلی و عمل ۴) خاتمه و بیرون آمدن از نقش ۵) تکمیل و نتیجه گیری (امونا، ۱۹۹۴).
۶-۳-۲روان نمایش درمانی و نمایش درمانی
در اواسط دهه ۱۹۳۰ جاکوب مورنو[۲۴۶] رویکرد جدیدی در روان درمانی را توسعه داد که آن را روان نمایش درمانی نامید. روان نمایش درمانی به این صورت تعریف می شود: روشی که می تواند به فرد کمک کند تا ابعاد روانشناختی تعارضات خود را کشف کند و بجای صحبت در مورد آنها به اجرای نمایش بپردازد (بلاتنر[۲۴۷]، ۲۰۰۱). روان نمایش درمانی معمولاً به صورت گروهی اجرا می شود، هر چند که بر یک شخصیت اصلی تمرکز دارد. این فرد مراجعی است که به تمرین و اجرای مشکل اش می پردازد. اعضای گروه با عنوان من یاری دهنده[۲۴۸] با شخصیت اصلی کار می کنند. من های یاری دهنده عموماً در نقش کسی یا چیزی به بیان مشکل فرد می پردازند. کارگردان یک روان نمایشگر تعلیم دیده و یک روان درمانگر بالینی است که به هدایت شخصیت اصلی می پردازد و خود به عنوان یکی از اعضای گروه در نمایش شرکت دارد. تماشاگران همان اعضای گروه اند که به شخصیت اصلی کمک می کنند تا با مشاهده و دادن بازخورد نسبت به اجرای خود، به بینش دست یابد. نمایش درمانی از بعضی مزایای گروه درمانی همچون تشویق، حمایت، مشارکت، الگوبرداری و بازخورد بهره می گیرد. در این شیوه شخص از لحاظ فیزیکی، عاطفی، هیجانی و احساسی در گیر است. با این روش مراجعان به تصفیه و تزکیه نفس و بینش درونی خود نه تنها از طریق افکار و کلامشان بلکه هم از طریق اعمال و زبان بدن دست می یابند. روان نمایش درمانی جو آماده ای برای اجرای مکانیسم های دفاعی طبیعی ای است که در برابر بحران ها، تناقضات و پریشانی های فرد قرار دارد (مورتاد، ۲۰۰۳).
این شیوه خصوصاً برای بزرگسالان بسیار مفید است. برای افرادی که توانایی کمی در بیان تجربیاتشان به صورت کلامی دارند، افراد روانپریش و افرادی که تجربیاتشان را زیاده از حد مورد تفکر و بررسی قرار می دهند، مفید است (بلاتنر، ۲۰۰۱). بنیان گذار این شیوه درمانی مورنو، روان نمایش درمانی را به این صورت تبیین و توجیه می کند: چون ما نمی توانیم به ذهن افراد دسترسی داشته باشیم و آنچه افراد دریافت و احساس می کنند را ببینیم، روان نمایش درمانی تلاش می کند که با کمک بیمار، ذهنیت وی را به بیرون انتقال دهد و ماهیت وی را در یک جهان عینی و قابل کنترل به صورت مادی درآورد. هدف این روش این است که رفتار کلی را قابل مشاهده و اندازه گیری کند. شخصیت اصلی برای رویارویی با خودش آماده می شود. در مرحله دوم آنچه که به صورت عینی درآمده، دوباره برنامه ریزی و یکپارچه سازی می شود (امونا، ۱۹۹۴).
نظریات روان نمایش درمانی زیر لوای نظریات سنتی مورنو قرار دارد. این ایده ها عبارت از “اینجا و اکنون” عمل، ارتباطات درون فردی، خلاقیت، بازی، برون ریزی، پویایی گروه و بازی نقش است. طبق نظر کیپر[۲۴۹](۱۹۹۸) روان نمایشگر جهت دهنده نیست. روان نمایش درمانی سطح ناهشیار فرد را ظاهر می سازد و به فرد این توانایی را می دهد تا خود را از بعد دیگری تماشا کند. در این شیوه شخصیت اصلی آنچه را که در واقعیت اتفاق می افتد، بازی نمی کند بلکه آنچه را که در تخیل دارد، به نقش در می آورد. یکی از اصول مهم روان نمایش درمانی این است که همه امیدها، انتظارات، خشم های ابراز نشده، برون ریزی ها و امیال سرکوب شده فرد را بازگو می کند. شخصیت اصلی به پاک کردن احساسات خود می پردازد و به صورت نمادین آنها را بازی می کند (بلاتنر، ۲۰۰۱).
برخلاف تاریخچه روان نمایش درمانی، نمایش درمانی یک اساس واحد ندارد و از دستگاه های فکری گوناگونی تأثیر پذیرفته است. نمایش درمانی تحت لوای هنرهای خلاقی چون؛ موسیقی، رقص، شعر و داستان هنرمندی که هنر خود را می شناسد و به ارزش درمانی آن واقف است، رشد یافته و بسیار از روان نمایش درمانی تأثیر پذیرفته است. با این حال بسیار متفاوت از روان نمایش درمانی تعریف می شود (مورتاد، ۲۰۰۳). نمایش درمانی به فضای زیبایی شناسانه رجوع می کند. بجای این که مستقیماً روی تجربیات شخصی مراجع کار کند، با بهره گرفتن از داستان ها، بازی تئاتر، بداهه گویی، متن نمایشنامه و عمل با بهره گرفتن از نقاب، لباس، نورپردازی و صحنه مجموعه ای سمبولیک و استعارین خلق می کند تا مراجع در آن به عمل بپردازد. فضای زیبایی شناسانه، محیط امنی برای گروه خلق می کند تا آنها به بیان خود بپردازند (امونا، ۱۹۹۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...