فلدویک (۱۹۹۶) سه رویکرد مختلف را برای ارزش نام و نشان تجاری معرفی کرده است:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
- بهای نام و نشان تجاری؛
-
- قدرت نام و نشان تجاری؛
-
- توصیف نام و نشان تجاری که مورد دوم و سوم از جنبه های ارزش نام و نشان تجاری از دیدگاه مشتریان است.
کلر ارزش نام و نشان تجاری از دیدگاه مشتری را واکنش مشتری به استراتژی های بازاریابی هنگامی که مشتریان از نام و نشان تجاری متنوعی آگاهی دارند میداند (صحت و همکاران، ۱۳۹۱: ۷۲).
ارتباط تاریخی محصول و نشان تجاری
برای شناخت دقیق نشان تجاری باید به گذشته دوری ارجاع نمود. همانگونه که کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد بر روی اکثر محصولات پیشهوری مانند ظروف سفالی، فلزی و شیشه ای نشانها و فرمهای هندسی حک شدهای مشاهده شده است. این نشانهای حک شده، متشکل از خطوطی ساده و یا شبیه مهر، از اولین عوامل ظهور نشان تجاری تلقی شده اند. این علایم و نشانهای کوچک، مشابه ولی در عین حال متفاوت در یک مجموعه، نسبت به دیگری، بروی ظروف جهت مشخص نمودن کارگاه سازنده و همچنین متمایز شدن از محصولات کارگاههای دیگر حک میشده اند. کاربرد این نشانها ابتدا تجاری نبوده و بیشتر به منظور جلوگیری از ادغام محصولات در زمان حمل و نقل و ارسال برای خریداران مورد استفاده قرار میگرفته است. از این روش علامتگذاری بر روی محصولات چهار مشخصه مهم نشان تجاری را میتوان برداشت نمود:
مشخصه اول: هویت و شناسه
به طور معمول، محمولههای کالا (بخصوص ظروف سفالی) متشکل از تولیدات چندین کارگاه، از تشابهات زیادی برخوردار بوده اند: تکنیکهای ساخت مشابه، سبک مشابه، مواد مشابه که میبایست مبدأ و منشأ هر مجموعه کالا مشخص میشده است. نیاز به داشتن یک هویت نه تنها به امر حمل و نقل کمک مینموده بلکه در تمام مراحل چرخه عمر محصول و تا رسیدن به مقصد نهاییاش، یعنی آن چیزی که امروزه آن را استفادهگر نهایی مینامیم، مورد توجه بوده است (تفرشی مطلق و خاندانی، ۱۳۸۹).
مشخصه دوم: مالکیت
با هویتدار شدن یک شئ، میتوان از حق مالکیت شئ نیز بهره برداری نمود. هویت و مالکیت میتوانند منطبق و با هم باشند، ولی مجزا نیز مطرح میشوند. در یک فرایند بسیار ساده عرضه محصول به بازار، محصول از کارگاه تولیدی مستقیماً به مقصد نهایی ارسال میگردد. اما، زمانیکه جریان مبادلات تجاری از پیچیدگی خاصی پیروی نماید، برخی واسطهها ظهور مییابند که در جریان این نوع مبادله مایلند نشان تجاریشان به عنوان مالکیت و یا انحصارشان به آن اضافه و یا حتی جایگزین نشان تجاری موجود بر روی محصول گردد.
مشخصه سوم: تمایز
به دلیل استاندارد نسبی که بر محصولات حاکم بوده است، این امر در ابتدا از یک نیاز عملی مستقیم پیروی مینموده است: متمایز نمودن تولیدات کارگاهی از کارگاه دیگر. در این وضعیت، فرایند متمایز نمودن از جایگاه منحصر و ویژهای برخوردار میگردد، اما حامل هیچگونه معنا و ارزش مفهومی خاصی نیست. تفاوت بین محصولات (الف) و (ب) از اهمیت زیادی برخوردار نیست و نشان تجاری تنها جهت سادهتر نمودن عمل شناسایی کالاها، فهرستبرداری و انبارداری مورد استفاده قرار میگیرد. این نکته قابل تأمل است که فرایند متمایز نمودن تنها مورد توجه مجموعه تولید و جریان تجاری، یعنی شبکه توزیع، بوده است. اما مجموعه دریافت کننده، یعنی استفادهگران و مصرف کنندگان از محصول، هنوز در اینگونه تمایزات مورد توجه قرار نداشتهاند و برای مجموعه دریافت کننده، تمام ظروف یکسان به نظر میآمدهاند.
مشخصه چهارم: ویژگی و برتری
مشخصه مهم دیگری که از اینگونه علامتگذاری برداشت میگردد، این است که هر چند محصولات در ظاهر مشابه به نظر میرسیده اند ولی به عنوان مثال محصولات کارگاه (الف) باداومتر، مستحکمتر و در حمل و نقل با ضایعات کمتری نسبت به محصولات کارگاه (ب) بوده اند. دیگر اینکه این امکان وجود داشته که، محصولات کارگاه (ج)، هر چند در تکنیک و طراحی مشابه دیگران بوده اند، ولی در ارسال و توزیع به موقع و دقیق نسبت به محصولات کارگاه (ث) که این امر را رعایت نمینموده، عمل میکرده است. در زمان حمل و نقل این نکات به تدریج مورد توجه سیستم حمل و نقل قرار گرفته و محصولات کارگاه (الف)، که باداومتر و مستحکتر بوده اند، و یا محصولات کارگاه (ج)، که در ارسال به موقع عمل مینموده است، ترجیح داده میشده اند. از این زمان، این نشان کوچک حک شده بر روی محصولات بیش از یک هویت، مالکیت و یا تمایز، خود را نمایان ساخته است.
نشان تجاری، از یک طرف، این امکان را فراهم نمود تا کیفیت (دوام، استحکام، آب بندی و …) و همچنین نواقص (عمر کوتاه، شکننده بودن و ..) محصولات سریعاً درک و شناخته شوند. در این شرایط، نشان تجاری تبدیل به یک نشان معنادار گردید که بدون اینکه محصولات مورد امتحان و آزمایش فردی قرار گیرند، کیفیت و نواقصشان شناخته شوند. از طرف دیگر، نشانهگذاری موجب شد تا کیفیتها و ویژگیهایی که مستقیماً متعلق به محصول نیستند، بلکه منتج از شرایط تولید و تجاری آن هستند، به آن اختصاص داده شوند. به عنوان مثال بستهبندی مناسب، ارسال و توزیع به موقع، خدمات پس از فروش که به کیفیت خود محصول وابسته نیستند (صفار دزفولی، ۱۳۸۷: ۱۳۰).
قوت نام تجاری
قوت نام تجاری مفهومی ادراکی است که از ارزش نام تجاری و نگرش مصرف کنندگان نسبت به آن شکل میگیرد. نام تجاری قوی می تواند با کاهش برداشتهای منفی، در جهت گسترش برند نقش اساسی ایفا کند. قوت نام تجاری منعکس کننده چشماندازی از تواناییها و ویژگیهای نام تجاری است که در آن، قدرت یک نام تجاری بر اساس برداشتهای مصرف کنندگان از نام تجاری است، نه ویژگیهای ذاتی و مطلق آن؛ و مثل هر پیوند دیگر با نام تجاری، می تواند مصرف کنندگان را در بازاریابی و پردازش اطلاعات مربوط به ایجاد نام تجاری، متمایز کردن یک نام تجاری، انتخاب نام تجاری و غیره کمک کند.
یک نام تجاری یا شناسه موقعی دارای قوت است که بتواند رفتار مصرف کنندگانی که به آن شناسه مینگرند را تحت تأثیر قرار داده و به شکل عادی ترجیحات، گرایشها و رفتار خرید برای آن شناسه را تکراری و روزمره کند. امروزه نام تجاری جزء مهم و جدانشدنی در راهبردهای بازاریابی است و بازاریابی شناسه در قلب تجارت قرار دارد (باشکوه و شکسته بند، ۱۳۹۱: ۲۶).
مؤلفه های قوت نام تجاری از دیدگاه کولین بیتز
ثبات برند
ایجاد برند در بازار به صورت درازمدت، به طور معمول نمرهی بالاتری دریافت خواهد کرد که این امر به دلیل عمق وفاداری است. تلاش بیشتر شرکتهای موفق پس از ایجاد یک برند، تثبیت موفقیت آن و همچنین فعالیتهای توسعهای برند است. با توجه به اهمیت این موضوع در جهت افزایش ارزش برند و همچنین افزایش ارزش دارایی هایی نامشهود در یک بنگاه، موارد زیر می تواند سهم بسزایی داشته باشند:
-
- محدودیت تمرکز و تخصص در یک رشته یا کالای معین؛
-
- اولویت عملکرد عالی بر تبلیغات؛
-
- کوشش برای اثبات یک صنعت بارز و مهم؛
-
- ادعای اصالت و پیشگام بودن؛
-
- استقبال از رقابت؛
-
- خودداری از عرضهی انواع کالاها با یک نام؛
-
- جذابیت و زیبایی لوگو (نشان تجاری)؛
-
- سادگی و کم هجایی نام؛
-
- جهانی بودن و جهانی شدن (محمدیان و رونقی، ۱۳۸۸).
سودآوری نام تجاری
روند سود درازمدت نام تجاری، ابزاری مهم برای بقای آن در بازار است. ارتقای سطح رضایتمندی مشتری، باعث ارتقای میزان سودآوری و افزایش سهم شرکتها بازار رقابت خواهد شد. پژوهشگران رضایت مشتریان از کالا و خدمات را، عامل اساسی برای ایجاد وفاداری به نام و نشان معرفی کرده اند. بازاریابان نیز با تکیه بر این اصل، روی جلب رضایت مشتری تمرکز می کنند؛ چرا که مشتریان راضی را عامل اساسی سودآوری میدانند. با وجودی که شرکتها میخواهند عالیترین خدمات را به تمام مشتریان ارائه دهند، ولی به این نتیجه میرسند که برآورده کردن تمام انتظارات مشتریان عملی و سودآور نخواهد بود. اگر شرکتی تلاش کند تا از تمام مشتریان به یک شکل مراقبت کند، آنگاه مشتریان سودآور خود را از دست خواهد داد. مطالعات نشان می دهند که هر چه برند سازمان و محصولات آن انطباق بیشتری با هم داشته باشند، اعتماد و اطمینان بیشتری در مشتریان به وجود آورده و در نتیجه سرمایه و منافع بیشتری نصیب مشتریان و سازمان خواهد شد.
گسترش جغرافیایی نام تجاری
به طور کلی نامهای تجاری بین المللی قویتر از نامهای تجاری ملی و ناحیهای عمل می کنند؛ زیرا آنها کمتر در معرض حملههای رقابتی قرار میگیرند و در نتیجه از سرمایه های پایدار بیشتری بهره میگیرند. اگر اعتماد و وفاداری مشتریان از برند تجاری عمیق باشد، بازار هدف آن برند خاص را گسترش خواهند دارد. در واقع گسترش بازار در گرو گسترش نام تجاری است. به گفتهای با گذشت زمان، مالکیت برند از شرکت به مشتریان منتقل می شود. گسترش برند طی پنج مرحله روی میدهد که گذر از یک مرحله به مرحله بعد، مستلزم گذر مقولهی برند از معیارهای در نظر گرفته شده است:
-
- انتخاب گروه هدف؛
-
- ایجاد جایگاه برند؛
-
- سبد برندهای سازمان؛
-
- ایجاد هویت برند؛
-
- نوآوریهای برند.
رهبری نام تجاری
رهبری بازار بسیار با ارزش است. داشتن تسلط و سهم قوی در بازار از ویژگیهای رهبر است. برای داشتن یک برند قوی و جدید که بتوان با بهره گرفتن از آن بازار را به سوی خود سوق داد، تنها داشتن تبلیغات تلویزیونی و رادیویی کافی نیست؛ بلکه مسائلی که در ارائه برند و رهبری آن وجود دارد، پیچیدهتر از آن است که تنها با بهره گرفتن از تبلیغات بتوان به آن دست یافت. رهبری برند در سازمان، پرورش رهبران و مدیران سازمان به عنوان افرادی مستقل نیست، بلکه تمرکز بر شیوه راهبری است. موفقیت بلندمدت سازمانهای موفق، در گرو این نکته است که آنها تمایز چشمگیری بین رهبران و رهبری ایجاد کرده اند. تمرکز بر رویکرد رهبرمحور بر توسعه ویژگیهایی فردی تأکید دارد؛ در حالی که تمرکز بر رویکرد رهبری محور - که موضوع بحث رهبری برند است - بر روشهای حفظ و تداوم کامیابی سازمان تأکید می کند و محصول جانبی آن تولید رهبرانی توانا برای آینده است. (باشکوه و شکسته بند، ۱۳۹۱: ۲۷ و ۲۸).
دیدگاه های سنجش ارزش ویژه نام و نشان تجاری
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت