کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



۱- ممکن است شبهه متهم باشد، یعنی اگر شبهه برای متهم عارض شود قاعده «الحدود تدرء بالشبهات» به کمک او امده و در نتیجه قاضی به توجه به این قاعده حد را درباره متهم جاری نمی کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- ممکن است مورد شبهه قاضی باشد یعنی اگر شبهه بر قاضی عارض شد و قاضی در این مورد شک و شبهه نمود در این صورت با توجه به این قاعده حد از متهم ساقط می شود.
۳- ممکن است که بگوییم مورد شبهه هم قاضی و هم متهم باشد یعنی در صورتی که شبهه بر هر دو عارض شود در این صورت قاضی حد را از متهم ساقط می کند. از آنجایی که «الشبهات» عام است می تواند تمام حالت های یاد شده را در بر گیرد، یعنی چه آنجا که قاضی دچار شبهه می شود و چه آنجا که شبهه بر متهم عارض شود و چه آنجا که دو مورد شبهه قرار گیرند این قاعده جاری است.[۷۹]
سؤال دیگری که مطرح می شود این است که آیا منظور از «حدود»، حدود با مفهوم اخص کلمه هستند یا شامل قصاص و تعزیرات هم می باشند؟ دربادی امر این شبهه بوجود می آید که این قاعده فقط مخصوص مجازات حدود می باشد و ربطی به قصاص و تعزیرات ندارد ولی دلایل متعددی وجود دارد که این نظریه را تقویت بنماید که تعزیرات و قصاص نیز در دامنه شمول این قاعده قرار می گیرند.[۸۰]
حال با توجه به اینکه معلوم شد، این قاعده شامل کلیه جرایم موجود در قانون مجازات اسلامی است و همچنین هم شبهه ی ایجاد شده برای متهم و هم شبهه ای که بر قاضی عارض می شود را در بر می گیرد، آیا می تواند محمل و تکیه گاهی برای عدم مسئولیت کیفری اشخاص دارای نقیصه ی عقلی باشد؟ با توجه با اینکه بحث مسئولیت یا عدم مسئولیت اشخاص دارای نقیصه ی عقلی شبهه ای برای قاضی ایجاد می شود که آیا باید شخص دارای نقیصه عقلی مجازات شود یا خیر؟ به نظر می رسد این شبهه کلیه جرایم موجود در قانون مجازات اسلامی از جمله حدو، قصاص و تعزیرات را ساقط می کند.
ماده ۱۱۹ لایحه ی قانون مجازات اسلامی هم در تأیید اظهارات فوق مقرر می دارد:«هرگاه وقوع جرم یا برخی از شرایط آن و یا هر یک از شرایط مسئولیت کیفری مورد شبهه یا تردید قرار گیرد و دلیلی بر نفی آن یافت نشود حسب مورد جرم یا شرط مذکور ثابت نخواهد بود.» با توجه به اینکه یکی از شرایط مسئولیت کیفری عقل می باشد و شبهه ای که برای قاضی در اینجا ایجاد می شود این است که آیا نقیصه های عقلی عاقل هستند یا خیر؟ طبق این ماده باید به این دلیل شبهه شرط مذکور را بر عدم عقل بگیریم. و نتیجه ای که از این مقدمه گرفته می شود این است که نقیصه های عقلی عاقل نیستند، لذا مجنون هستند و فاقد مسئولیت کیفری می باشند.
بند چهارم: تفسیر موسع قوانین جزایی به نفع متهم
همانطور که می دانید اصولاً قوانین جزائی باید به صورت مضیق تفسیر شوند به عبارت دیگر در قوانین جزایی اصل بر تفسیر مضیق است مگر در مورد قوانین ارفاقی و مفید به حال متهم (اعم از شکلی و ماهوی) که باید آن ها را به طور موسع تفسیر کرد.[۸۱]در مورد مسئولیت یا عدم مسئولیت کیفری اشخاص دارای نقیصه ی عقلی، مشکلی که قاضی با آن مواجه می شود تفسیر واژه «جنون» می باشد. اینکه آیا منظور از جنون، مفهوم مضیق از جنون است و شامل اشخاص دارای نقیصه ی عقلی نمی شود؟ برای حل این مشکل قاضی باید به تفسیر واژه مجنون بپردازد و تنها راهی که باعث می شود تفسیر به نفع شخص مرتکب جرم شود، همان تفسیر موسع می باشد، بدین صورت که نقیصه های عقلی را هم مشمول «جنون» دانسته و آن ها را از مسئولیت کیفری مبری دانسته و حکم ماده ۵۱ قانون مجازات اسلامی را در مورد آن ها اعمال کند.[۸۲]
بند پنجم: دلیل حمایتی و حقوق بشری
به جز کنوانسیون حقوق معلولان، سایر اسناد حقوق بشری نیز از جمله منابع حقوق بشری قابل توجه در زمینه ی حقوق معلولان هستند. در تحقیقی که گروهی از حقوقدانان در یک مطالعه ی مختصر و در عین حال نسبتاً جامع که به در خواست کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد صورت داده اند، به بررسی مهمترین اسناد جهانی حقوق بشر و در ارتباط آن با حقوق معلولان پرداخته است. در این زمینه شش سند حقوق بشری بین الملل مهم وجود دارد که عبارتند از ۱- معلولیت و آزادی: میثاق بین المللی حقوق مدنی – سیاسی ۲- معلولیت و عدالت اجتماعی: میثاق بین المللی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ۳- شرافت و تمامیت شخص: کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها و مجازات های بی رحمانه، غیر انسانی یا ترذیلی و معلولیت ۴- جنسیت و معلولیت: کنوانسیون محو هر گونه تبعیض بر ضد زنان ۵- معلولیت کودکان: کنوانسیون حقوق کودکان ۶- معلولیت و تبعیض نژادی: کنوانسیون بین المللی محو هر گونه تبعیض نژادی.
هر یک از این اسناد بین المللی در جای خود می تواند به عنوان یک سند مستقلی در زمینه معلولان مورد استناد قرار گیرد. معلولان که (نقیصه های عقلی هم جزء آن ها می باشند) از یک سو، به دلیل انسان بودنشان موضوع تمامی اسناد عام و اسناد خاص حقوق بشری، اعم از بین المللی و منطقه ای هستند، و از سوی دیگر به دلیل مقتضیات خاص جسمی و ذهنیشان ممکن است نیازمند رفتار ها و یا حمایت های ویژه ای باشند. اصل برابر سازی فرصت ها و اصل منع تبعیض که دکترینی ترین اصل در تمامی اسناد حقوق بشری و از جمله اسناد مذکور فوق است، باید در زمینه حقوق معلولان با عنایت به موجه بودن تبعیض معکوس و یا تبعیض مثبت مورد تفسیر قرار گیرد. برای نمونه در مواد ۲ و ۳و ۲۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی – سیاسی، تبعیض بر مبنای نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، دیدگاه سیاسی و غیر سیاسی، خاستگاه اجتماعی و ملی، مالکیت، ولادت و دیگر وضعیت ها منع شده است. گرچه معلولیت به عنوان یکی از زمینه های تبعیض به طور صریح ذکر نشده است، لکن اجماع گسترده ای وجود دارد که معلولین را از مصادیق «وضعیت های دیگر» مقرر در سند فوق می داند.
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که منطق حاکم بر حقوق معلولان اقتضا دارد در صورتی که دامنه ی حقوق و آزادی های مقرر در سایر اسناد حقوق بشری از حقوق و آزادی های مقرر در کنوانسیون حقوق معلولان بیشتر باشد، معلولان از حمایت گسترده تر مقرر در سایر اسناد بهره مند گردند. به کارگیری اصل تبعیض مثبت در زمینه حقوق معلولان در اجرای سایر اسناد حقوق بشری نیز،فضای مناسب تری در حمایت همه جانبه تر از گروه به شدت آسیب پذیر جامعه فراهم می کند. لازم به ذکر است که «قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» در شانزده ماده در سال ۱۳۸۳ به تصویب قوه مقننه ی ایران رسیده است. جهت گیری این قانون در مجموع جهت گیری حمایتی – رفاهی است[۸۳] لذا به نظر می رسد به منظور تفسیر قوانین حقوق بشری در زمینه حقوق اشخاص دارای نقیصه ی عقلی باید این قوانین طوری تفسیر شود که منجر به حمایت گسترده تر از این اشخاص ضعیف و ناتوان گردد. بنابراین با این تفسیر نیز باید قائل به عدم مسئولیت کیفری اشخاص دارای نقیصه عقلی باشیم.
بند ششم: تأثیر رشد جزایی در مسئولیت کیفری
مبنا و مأخذ «رشد جزایی» تشخیص حسن و قبح اعمال است منظور، آن «کیفیت نفسانی» و «ملکه» ای است که واجد آن توانایی تشخیص حسن و قبح افعال را دارد و به عبارت دیگر دارای قوه تمیز خوبی و بدی است و چون انسان اول بدی و خوبی را تمیز می دهد و بعد نفع و ضرر را بنابراین حجر مدنی ملازمه ای با حجر جزایی ندارد ولی حجر جزایی مستلزم حجر مدنی است زیرا هر کس بدی و خوبی را تمیز ندهد نفع و ضرر را هم تمیز نمی دهد، چه بدی به معنی عام شامل ضرر هم می شود و خوب به معنی عام شامل نفع هم هست.[۸۴] فقهایی مانند صاحب جواهر و امام خمینی نیز به شرط «کمال العقل» که لازمه ی درک و تشخیص حسن و قبح اعمال می باشد و یا به عبارت دیگر به شرط وجود قوه تمیز سودو زیان و یا توانایی اداره امور مالی نبوده، بلکه منظور همان قوه تشخیص اعمال و یا به عبارت دیگر داشتن «عقل کامل» بوده است. بنابراین اعمال مجازات شخصی که واجد این شرایط نباشد. غیر عادلانه و خلاف منطق و سیره عقلا می باشد، زیرا چنین کسی اصولاً واجد «اهلیت جزایی» نمی باشد.[۸۵] و شاید قانونگذار در قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ در ماده ۵۱ به پیروی از همین نظریه «جنون به هر درجه» که باشد رافع مسئولیت کیفری اعلام کرده است. زیرا این اشخاص فاقد درک تشخیص حسن قبح اعمال خود می باشند. بنابراین رشد جزایی از مقوله ی تمیز و درک بوده که به قوای دماغی و عقلی مربوط است و بلوغ جنسی مربوط به تکامل قوای بدنی و جسمی است و با وجود هم زمانی ظهور آن ها در افراد این دو پدیده ضرورتاً لازم و ملزوم یکدیگر نیستند و باید بین آنها تمایز قائل شد و آنچه که ملاک اهلیت جزایی و تحمل مسئولیت کیفری است «رشد جزایی» است نه بلوغ جنسی.[۸۶] چون قانونگذار در امور مالی و در قانون مدنی به «شرط رشد» تصریح کرده است، در حالی که امور کیفری باجان، شرف، حیثیت، ناموس، آزادی و … انسان در ارتباط بوده و از آن مهمتر می باشد. به طریق اولی در این امور «رشد» شرط می باشد و استفاده از «قیاس اولویت» در اینجا مغایر با اصول تفسیر قوانین جزایی نمی باشد، زیرا همانطور که ذکر شد تفسیر موسع در قوانین جزایی به نفع متهم جایز می باشد و بسیاری از حقوق دانان بر این امر تصریح کرده اند. اصل ۳۷ قانون اساسی نیز این امر را تأیید می نمایند، زیرا این اصل مقرر می دارد: «اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت شود» در علم اصول فقه نیز استثنائات «مجرم بودن» باید به صورت مضیق تفسیر شود و با این تفسیر فردی که فاقد «رشد جزایی» و توانایی درک حسن و قبح باشد مشمول «مجرم بودن» نیست. چون اگر وی را مجرم فرض کردیم، استثنای این اصل – که ضامن حقوق شهروندی است- به صورت موسع تفسیر شده که مغایر اصول تفسیر علم اصول فقه در مورد «تفسیر استثنائات» می باشد. لذا به نظر می رسد، قانونگذار کیفری جمهوری اسلامی ایران با آوردن جمله ی «جنون به هر درجه» شرط رشد جزایی را در قوانین جزایی به طور ضمنی پذیرفته است و با توجه به این که اشخاص دارای نقیصه عقلی فاقد «رشد جزایی» می باشند، مسئولیت کیفری آن ها منتفی است.
فصل سوم
واکنش ها
در این فصل به بررسی این موضوع پرداخته می شود، که در صورت ارتکاب جرم از سوی اشخاص دارای نقیصه عقلی، چه عکس العمل هایی از طرف دولت به مفهوم عام،در قبال این اعمال مجرمانه نسبت به شخص دارای نقیصه عقلی اجرا می شود. واکنش در لغت به معنای کار یا حرکتی که شخص در برابر کار یا حرکت شخص دیگر انجام دهد، عکس العمل و رآکسیون آمده است.[۸۷] بنابراین واکنش ازوماً دارای بارمنفی نمی باشد. بلکه گاهی دارای بار مثبت نیز می باشد. مثلاً در صورتی که فردی کار پسندیده ای انجام دهد، دادن پاداش به آن شخص دارای بار مثبت می باشد. ولی آنچه در این فصل در خصوص واکنش مطرح می شود، پاسخ به رفتار منفی (عمل مجرمانه) شخص است. در این فصل منظور از واکنش در اصطلاح عبارت است از «عکس العمل هایی که از طرف مراجع قضایی در قبال اعمال مجرمانه دارای نقیصه ی عقلی اتخاذ می گردد». آنچه در این فصل ابتدا کلیه واکنش هایی که ممکن است در صورت ارتکاب جرم از سوی حتی اشخاص مسئول صورت می گیرد اشاره شده و سپس در گفتار های جداگانه به امکان اجرای آن در قبال اعمال مجرمانه اشخاص دارای نقیصه عقلی پرداخته می شود. مثلاً در خصوص مجازات، همانطور که بارها اشاره شد، امکان مجازات اشخاص دارای نقیصه ی عقلی وجود ندارد ولی از آنجایی که در این فصل به دلایل عدم اجرای مجازات نیز پرداخته می شود لازم است کیفر، شرایط و اهداف آن تجزیه و تحلیل شود تا دلایل عدم اجرای مجازات، بر خواننده مطالب روشن تر و شفاف تر گردد. بدین لحاظ اشاره به اهداف و خصوصیت های مجازات در مبحث اول لازم دانسته می شود.
مبحث اول: مجازات
مجازات در لغت به معنای جزا دادن، پاداش دادن و کیفر[۸۸] آمده است. در اصطلاح حقوقدانان تعاریف مختلفی از مجازات نموده اند. علت این اختلاف تعاریف شاید به خاطر اهداف و ویژگی های مجازات در ادوار مختلف زندگی بشر باشد؛ مجازات های امروزی از مجازات های قدیم نرم تر و خفیف تر هستند. اهداف مجازات در زمان های قدیم با امروز یکسان نیست. عبدالحسین علی آبادی مجازات را این گونه تعریف می کند» عبارت از تنبیه و کیفری است که بر مرتکب جرم تحمیل می شود. مفهوم رنج از مفهوم مجازات غیر قایل تفکیک است و در واقع رنج و تعب است که مشخص حقیقی مجازات می باشد»[۸۹] منوچهر خزانی مجازات را «واکنش جامعه علیه جرم» می داند[۹۰] این تعریف دارای اشکالات متعددی می باشد که مهمترین آن عدم مانعیت دخول اغیاردر تعریف است. در علم منطق می‌خوانیم که تعریف باید مانع باشد ولی این تعریف مانع نیست زیرا واکنش جامعه علیه جرم لزوماً از طریق مجازات صورت نمی گیرد. بلکه گاهی جامعه در قبال مجرم واکنش نشان می دهد که به هیچ وجه مجازات نیست مثلاً قطع روابط با فرد مجرم. پذیرش این تعریف باعث می شود که حتی ما قطع ارتباط را هم مجازات در نظر می گیریم. یکی دیگر از حقوقدانان مقدم مجازات را اینگونه تعریف می کند «مجازات عبارت است از تحمیل واکنش اجتماعی به صورت رنج و تعب بر بزهکار»[۹۱]
به نظر می رسد هیچ کدام از این تعاریف جامع و مانع نباشند. برای رسیدن به تعریفی جامع و مانع از مجازات لازم است به ویژگی ها و اهداف آن توجه شود. همانطور که حقوقدانان کیفری بیان کرده اند مجازات رنج آور، رسواکننده و… می باشد. اصل ۳۶ ق .ا جمهوری اسلامی ایران نیز مقرر می دارد «حکم به مجازات و اجرای آن باید از طریق دادگاه های صالح صورت گیرد». از طرف دیگر قانونگذار حکیم است و از وضع مجازات اهدافی در نظر دارد از جمله این اهداف بازدارندگی کیفر و اجرای عدالت می باشد. با توجه به توضیحات فوق الذکر می توان گفت «مجازات عبارت است از حکم دادگاه کیفری مبنی بر رنج و تعب و بزهکار به منظور رسیدن به اهداف معین».
گفتار اول: ویژگی ها
در این گفتار به خصوصیات مجازات ها پرداخته می‌شود و در ضمن هر ویژگی به تاثیر منفی أن در واکنش به اعمال مجرمانه اشخاص دارای نقیصه عقلی اشاره می شود .
بند اول رنج آوری
مجازات ها ذاتاً آزار دهنده و رنج آور می باشند. مجازات عبارت است از وارد کردن درد و رنج قانونی به شخصی که مرتکب جرم شده است که در حالت عادی از نظر اخلاقی مذموم شمرده می شود. رنج و آزار خصوصیتی سنتی در تحمیل مجازات ها بوده است و به همین دلیل در گذشته، مجازات هایی با ماهیت ترهیبی و ترذیلی بر اشخاص تحمیل می شده است. پیش بینی مجازات های حبس با اعمال شاقه و مجازات هایی نظیر شلاق، قطع ید، مصلوب کردن و … از این دسته‌اند.[۹۲] این ویژگی مجازات مبیّن این امر است، که مجرم باید با تحمل کیفر درد و ناراحتی حاصل از انجام جرم را پذیرا باشد. منشاً رنج آوری، از هدف مکافات دهی مجازات سرچشمه می گیرد. این هدف سنتی (کلاسیک) است البته در روزگار ما نیر کیفرهای بدنی مانند تازیانه و قطع عضو واجد همان خصوصیات آزار دهندگی است. قانونگذاران امیدوارند با وضع مجازات های شاق رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کنند تاشاید از بیم و هراس مردم از ارتکاب جرم بازداشته شوند. لیکن این امر باعث نادیده گرفتن هدف اصلاحی مجازات ها می شود. بنابراین از طرف دیگر قانونگذاران ناگزیرند از خشونت مجازات بکاهند.
بنتام معتقد بود که رنج ناشی از مجازات باید از لذت ارتکاب جرم بیشتر باشد تا مانع از ارتکاب جرم باشد به عبارت دیگر بنتام معتقد بود که مجرم فردی است محاسبه گر وسودها و منافع ارتکاب جرم و زیان های ناشی از آن را کم و زیاد کند و در صورتی که ترازو به نفع سودها و منافع سنگینی کند مرتکب جرم می شود. در امریکا زندانیان در زندان های سکوت حق هیچ گونه مکالمه ای باهم نداشتندتا در رنج روحی و روانی شدید به سر برند. نکته ای که امروزه باید به آن توجه داشت این است خشونت در مجازت ها نباید باعث دور کردن مجازات از هدف اصلاح وتربیت شود بلکه باید بین این دو تعادل منطقی برقرار شود.حال با توجه به خصیصه ی رتج آوری مجازات و ویژگی های شخصیتی اشخاص دارای نقیصه عقلی به نظر می رسد این خصیصه توسط اشخاص دارای نقیصه عقلی یا قابل درک نبوده و یا بالعکس توسط دسته ای این مجرمین بخصوص کودن ها باعث تلافی جویی از جامعه و ارتکاب جرایم بعدی شود.
بند دوم:خوارکنندگی
مجازت فرد را در معرض ملامت قرار می دهد، محکومیت گواهی می‌دهد که وی مرتکب جرم شده است و تحقیر آمیز بودن مجازات ریشه در تاریخ بشریت دارد. مردم هم با الهام از نظریات تاریخی نگاه خوارکنندای نسبت به مجرمان دارند. در قوانین قبل از انقلاب در قانون مجازات عمومی اصطلاح «مجازات های ترذیلی» دلالت بر همین معنا را داشت. ترذیل به معنای خوار کردن، پست شمردن و آسیب زدن به حیثیت اجتماعی مجرم است و متخصصان جرمشناسی امروزه «ترذیلی بودن مجازات را از اسباب پیشگیری می دانند زیرا هر آینه اگر فرد خود را به کار و به آینده خود بیندیشد؛ متوجه می‌شود در صورت ارتکاب جرم آبرو، حیثیت و شرف خود را در آینده به باد فنا می دهد؛ قطعاً در صورت سلامت عقل مرتکب جرم نخواهد شد
رسواکنندگی جزء خصوصیات ذاتی مجازات ها به شمار می رود. این جنبه از مجازات سبب می شود که مجرمان بعد از تحمل مجازات خود نتوانند به خوبی در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند. و ممکن است از سوی اطرافیان طرد شوند به عبارت دیگر با مجازات های کمانه ای رو به رو شوند منظور از مجازات کمانه ای واکنشی است که نهادی اجتماعی، مدنی و مردم بعد از اجرای مجازات نسبت یه فرد مجرم دارند این مجازات در بسیاری از موارد تاثیری منفی بر اصلاح مجرم دارد مثلاً فرد در اثر علل و عوامل مختلف ممکن است مرتکب جرم شود، ممکن است به دلیل مشکلاتی عدیده این عمل را انجام دهد و بعد از آن دچار ندامت و پشیمانی شود؛ ولی مردم وی را از خود طرد نماید. ادارات و شرکت ها و … وی را استخدام نکنند این عوامل باعث برافروختگی مجدد فرد مجرم می شود. برای جلوگیری از این آثار منفی مجرمیت در ایران قانون مراقبت بعد از خروج از زندان مصوب ۱۳/۲/۱۳۷۸ پیش بینی شده است.
در برخی از کشور ها نظیر آمریکا از تدابیری نظیر «خانه های نیمه راه»[۹۳] استفاده می‌کنند تا آرام آرام بتوانند مجرمان را به دامن جامعه باز گردانند.[۹۴]به طور کلی همانطور که اشاره شد،خوار کنندگی مجازات ها مانعی برای ارتکاب جرم می باشدولی این خصیصه مجازات توسط اشخاص دارای نقیصه عقلی قابل درک نبوده ونمی تواند از ارتکاب جرم توسط انها پیشگیری کند.
بند سوم: معین بودن
میزان مجازات باید معین و مشخص باشد تا هم مخاطبان قانونگذار و مجریان قانون میزان آن را بدانند. عدم تعیین مجازات به خودکامگی و استبداد قضایی ختم می شودو مخاطبان قانونگذار باید بدانند که در صورت ارتکاب فلان جرم، چه مجازاتی در انتظار آنهاست؛ همانطور که جرم باید در قانون تعریف شود و اعمال مجرمانه توسط قانونگذار، مشخص شوند تاعدالت اجرا شود میزان مجازات نیز باید مشخص باشد معین بودن مجازات مکمل اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها می باشد.
مجازات های معین در مقابل مجازات های نا معین از ابتدای عصر روشنگری به دلیل بدبینی نسبت به قضات و سوءاستفاده آنها پیش بینی شده اند. در سال های اخیر انعطاف زیادی در مسأله تعیین مجازات به عمل آوده است[۹۵] از جمله در نظام های دیگر کشورها، راهکارهایی از جمله دادن اختیارات بیشتر به مقامات زندان و یا قاضی ناظر بر اجرای احکام دادگستری پیش بینی شده که در تقلیل و تطویل مدت زندان یا تغییر شیوه اجرای مجازات موثر است، با این وجود در نظام حقوقی کشور ما هیچ تدبیری پیش از اتمام مجازات برای تعدیل وصف معین بودن مجازات ها اندیشیده نشده است و محکومٌ علیه ناگزیر به تحمیل تمامی مجازات مقرر در دادنامه است. تنها قواعدی که تا حدودی وافی به مقصود است آزادی مشروط و عفو محکومان به مجازات های سالب آزادی است[۹۶].واز آنجایی که مجازات در حقوق ایران معین بوده ولی اشخاص دارای نقیصه عقلی دارای اختلال شخصیتی وقابلیت تغییر رفتار در کوتاه مدت می باشند لذا این خصیصه مجازات نیز قابلیت اجرا در مقابل اعمال مجرمانه اشخاص دارای نقیصه عقلی را ندارد.
بند چهارم: قطعی بودن
مقصود از قطعی بودن مجازات این است که حکم مجازت صادره از دادگاه پس از مراحل تجدید نظر قابل رسید گر مجدد نیست و قطعی است و باید اجرا شود به عبارت دیگر حکم اعتبار امر مختومه پیدا می کند و جز در صورت اعاده دادرسی و قابل رسیدگی مجدد نیست، البته بعضی از علل سقوط مجازات مثل عفو، آزادی مشروط، مرور زمان و … قطعی بودن مجازات را سست می کنند.
علاوه بر این مورد در مورد اطفال نیز قانونگذار اجازه داده است که در صورت لزوم قاضی در میزان مجازات حتی بعد از حکم در حین اجرا تغییراتی ایجاد نماید. ماده ی ۲۲۹ ق.آ.د.ک ۱۳۷۸ مقرر می دارد «دادگاه رسیدگی کننده به جرایم اطفال حسب گزارش هایی که از وضع اطفال و تعلیم و تربیت آنان از کانون اصلاح تربیت دریافت می کند در تصمیمات قبلی خود یک بار تجدید نظر نماید، به این طریق که مدت نگهداری را تا یک چهارم تخفیف دهد» بنابراین با توجه به علل سقوط مجازات ها و مواد متفرقه ای مثل ماده ۲۲۹ ق . آ. د.ک ۱۳۷۸ به نظر می رسد خصیصه قطعی بودن مجازات استحکام خود را تا حدی از دست داده است.ولی این تغییرات در مورد اشخاص دارای نقیصه عقلی کارآیی لازم را نداشته و لازم است دست قاضی به منظور اصلاح این اشخاص بازتر باشد.
گفتار دوم: اهداف مجازات:
در این گفتار اهدافی که از سوی قانونگذار از وضع مجازات داشته است، مورد بررسی قرار می گیرد و در ضمن آن به این موضوع پرداخته می شود که آیا این اهداف در صورتی که مجازات اشخاص دارای نقیصه عقلی اجرا شود تامین می شود یا خیر؟
بنداول: سزادهی
سزادهی به معنای مکافات عمل می باشد. و از دیر باز مکافات عمل بار سنگینی به شمار می آمد که بزهکار برای جبران تقصیر خود باید به دوش می کشید. عدالت اقتضا می کند که کار خبیث و زشت بی کیفر نماند. کانت و بکاریا در اعمال مجازات طرفدار سزاگرایی بوده‌اند این دیدگاه بر مبنای مسئولیت اخلاقی استوار و معتقد است که مجازات مکافات عمل است. تمثیل معروف «جزیره متروکه» از امانوئل کانت اشاره برجسته ای به نظریه سزادهی است. طرفداران این نظریه معتقدند که بزهکار با ارتکاب جرم به جامعه مدیون شده است و با مجازات فرد مجرم دین خود را به جامعه ادا می کند. در این نظریه تقصیرشرط مسئولیت بوده و مقصر انسانی آزاد و و مختار و اخلاقاً مسئولیت اعمال خود را بر عهده دارد. و بدین سان عنصر روانی جزء عناصر جرم به شمار می‌رود و بنابراین کودکان، دیوانگان و اشخاص مست به علت عدم اهلیت نباید بازخواست شوند.[۹۷]
در روزگار ما وقتی فرد بزهکار مجازات می شود همگان او را مستحق این درد و مشقت می دانند و مردم احساس می کنند عدالت در مورد وی تحقق یافته است. این احساس و درک مردم در برابر مجازات فرد مجرم نیز برداشتی سزاگرانه از مجازات می باشد.
بند دوم: ارعاب
ارعاب کلمه ای است تازی و ریشه آن رعب به معنای ترس و ارعاب نیز در لغت ترساندن، ترسانیدن ترجمه شده است.[۹۸] مجازات به دنبال تخویف مجرمان به طور عام و خاص است. در جرمشناسی پیشگیری بر دو قسم عام و خاص می باشد تخویف و ارعاب عام باعث پیشگیری کلیه مجرمین بالقوه از ارتکاب جرم می‌شود و بتابراین کلیه مجرمین را از ارتکاب جرم باز میدارند ولی تخویف و ارعاب خاص باعث جلوگیری فرد مجرم از تکرار جرم در آینده می‌شود هدف ارعاب مجازات بر آینده تاکید می کند نه گذشته چون یکی از هدف های مجازات این است که فرد مجرم و مجرمین احتمالی را از ارتکاب جرم در آینده باز می دارد.
لازم به توضیح است که هدف ارعابی مجازات، مورد توجه مکتب فایده گرایی ژرمی بنتام
انگلیسی نیز قرار گرفته است همانطور که می دانید این مکتب معتقد است که مجرم انسانی محاسبه گر و در صورتی که سود ارتکاب جرم بیشتر از مضار و زیان های آن باشد فرد مرتکب جرم می شودوبنابراین بنتام معتقد است مجازات ها باید شدید باشند تا کفه ترازو به نفع زیان های ارتکاب جرم سنگینی کند تا وی مرتکب جرم نشود این شدت مجازات به نظر بنتام میان مجرمین احتمالی رعب وخوف ایجاد می کند و اجازه ارتکاب جرم را از آنها سلب می کند.ولی به نظر می رسد ارعاب نمی تواند باعث پیشگیری نقیصه های عقلی از ارتکاب جرم شود.
بند سوم: اصلاح و بازسازگار کردن
مهمترین هدف از اجرای مجازات بازسازگاری فرد مجرم می باشد. حفظ کیفر درمیان اهداف مجازات ها نباید موجب تقلیل محلی باشد که اصلاح مجرم مقتضی آن است؛ اصرار امروزی با شدت مخصوص در این مورد که مع هذا نباید تا جانشینی سایر اهداف پیش برود، صحیح است. مجازاتی که از هدف اصلاح مجرمان غفلت کند یک کار عبث و غیر انسانی خواهد بود.[۹۹]
بنابراین امروزه سایر اهداف مجازات ها، نباید هدف «اصلاح» را تحت الشعاع خود قرار دهد. لازم به ذکر است که امروزه اصلاح فقط در بحث مجازات مطرح نمی‌شود بلکه در بحث اقدامات تامینی که در مورد اشخاص مسئول و غیرمسئول اجرا می‌شود، اصلاح حتی از مجازات مهم تر است.لذا به نظر می رسد وجود هدف اول مجازات(ارعاب) باعث می شود اصلاح اشخاص دارای نقیصه عقلی در نتیجه مجازات با اختلال مواجه شود.
گفتار سوم: علل عدم امکان اجرای مجازات:
در این گفتار به بررسی دلایل مختلفی که باعث عدم تحمیل مجازات بر اشخاص دارای نقیصه‌ی عقلی می شود در چهار بند جداگانه اشاره شود.
بند اول: دلیل حقوقی
اولین و مهمترین دلیلی که این گفتار اشاره می شود و در فصل پیشین نیز به آن اشاره شد دلیل حقوقی می باشد. همانطور که گذشت، این نکته مطرح شد، که تمامی اشخاص داری نقیصه عقلی با وجود شدت و ضعف، دارای اختلال در قوه ی قضاوت خود بوده و منظور از جنون نیز در ماده ۵۱ قانون مجازات اسلامی، مفهوم غیر تخصصی آن می‌باشد و نه مفهوم رواتپزشکی، لذا این اشخاص مشمول ماده ۵۱ قانون مجازات اسلامی قرار می گیرند.[۱۰۰] حتی بافرض عدم پذیرش استدلال فوق با عنایت به اصل ۱۶۷[۱۰۱] قانون اساسی که امکان رجوع قاضی به منابع فقهی معتبر در صورت نقص قانون را پذیرفته، با مراجعه به کتب فقهی مختلف عدم مسئولیت اشخاص دارای نقیصه ی عقلی استنباط می شود. و یکی از نتایج مهم عدم مسئولیت کیفری، عدم امکان اجرای واکنش به صورت مجازات است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-29] [ 05:34:00 ق.ظ ]




۴-۳-۵٫ فرضیه چهارم: ۵۶
۴-۳-۶ . فرضیه پنجم: ۵۷
۴-۳-۷ . فرضیه ششم: ۵۷
۴-۳-۸ . فرضیه هفتم: ۵۸
به طور خلاصه: ۵۹
فصل پنجم: بحث و بررسی و نتیجه ­گیری
۵-۱: مقدمه ۶۱
۵-۲٫ خلاصه پژوهش ۶۱
۵-۳: بحث و بررسی ۶۱
۵-۳-۱٫کادمیوم و متالوتیونین ۶۳
۵-۳-۲٫تمرین شنا و متالوتیونین ۶۴
۵-۳-۳٫ سیلیمارین و متالوتیونین ۶۵
۵-۳-۴٫کادمیوم،تمرین شنا،سیلیمارین و متالوتیونین ۶۶
۵-۴٫ جمع بندی و نتیجه گیری ۶۷
۵-۵٫ پیشنهاد های پژوهش ۶۸
۵-۵-۱٫ پیشنهاد های بر خاسته ازپژوهش ۶۸
۵-۵-۲٫ پیشنهاد های برای پژوهش های آینده ۶۸

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

منابع و ماخذ ۶۹
پیوست ۸۶
چکیده لاتین
فهرست جدول
جدول ۲-۱ دخالت احتمالی رادیکال ها در آسیب ها یا بیماری های ریوی ۱۴
جدول ۳-۱٫مشخصات آزمودنی ها و گروه های پژوهش ۴۴
جدول ۳-۲٫ برنامه تمرینی شنا پیش از بارداری (آشنایی) ۴۷
جدول ۳-۳٫مشخصات برنامه تمرین شنا ۴۸
جدول ۴-۱٫ میانگین و انحراف معیار سطوح پروتئین MT ریه نوزادان مادر گروه های مختلف (نانوگرم بر میلی لیتر)
۵۲
جدول ۴-۲٫آزمون ویژه نورمالیتی کالموگروف اسمیرنوف MT بافت ریه ۵۴
جدول ۴-۳٫ نتایج تجزیه و تحلیل آنالیز واریانس یک طرفه(ANOVA) سطوح پروتئین MT ریه نوزادان مادر گروه های مختلف ۵۴
جدول ۴ -۳ . نتایج مقایسه میزان فعالیت سطوحMT گروه شنا با کنترل ۵۵
جدول ۴-۴٫نتایج آزمون تعقیبی LSD سطوح پروتئین MT گروه کادمیوم با گروه کنترل ۵۵
جدول۵-۴٫نتایج آزمون تعقیبی LSD مقایسه سطوح پروتئین MT ریه گروه سیلیمارین با گروه کنترل وحلال ۵۶
جدول ۶-۴٫نتایج آزمون تعقیبی LSD مقایسه سطوح پروتئین MT ریه گروه شنا –کادمیوم با چندی گروه ۵۶
جدول ۷-۴٫نتایج آزمون تعقیبی LSD مقایسه سطوح پروتئین MT ریه گروه شنا –سیلیمارین در مقایسه باسایر گروه ها
۵۷
جدول۴-۸٫نتایج آزمون تعقیبی LSD مقایسه سطوح پروتئین MT ریه گروه سیلیمارین –کادمیوم در مقایسه با سایر گروه ها ۵۸
جدول ۴-۹٫نتایج آزمون تعقیبی LSD مقایسه سطوح پروتئین MT ریه گروه شنا- کادمیوم- سیلیمارین در مقایسه با سایر گروه ها ۵۹
لیست علائم و اختصارات
Cd Cadmium کادمیوم
ROS Roacthve oxygen species گونه های اکسیژن واکنشی
MT Metallothionein متالوتیونین
GSH Glatathione گلوتاتیون
SHP Heat Shock Protein پروتئین شوک گرمایی
VEGF Vascular endothelial growth factorفاکتور رشد اندوتلیال عروقی
H2o2 Hydrogen peroxide پراکسید هیدروژن
OHº Hydroxyl Radical رادیکال هیدروکسیل
RON Roactive Nitrogen Species گونه های نیتروژن واکنشی
NO Nitric oxide نیتریک اکساید
COPD Chronic Obstructive Pulmonary Disease بیماری مزمن انسداد ریه
ANT Adenine nucleotide translocator آدنین دی نوکلئوتید
OS Roactive oxygen اکسیژن واکنشی
SOD Superoxide dismutase سوپراکساید دیسموتاز

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ق.ظ ]




 

q15

 

۱٫۰۰۰

 

.۸۱۹

 
 

q16

 

۱٫۰۰۰

 

.۶۵۰

 
 

q24

 

۱٫۰۰۰

 

.۶۹۷

 
 

q26

 

۱٫۰۰۰

 

.۷۰۲

 

طبق جدول ۱۱-شاخص آزمون KMO[42]برابر ۶۴۷/۰ شده است (بزرگتر از ۰٫۶ می باشد) که نشانگر کفایت مقدار نمونه‌گیری می‌باشد.
جدول (شماره ۱۲) به ترتیب اشتراک اولیه[۴۳] و اشتراک استخراجی[۴۴] را نشان می دهد. با توجه به این که همه مقادیر مربوط به اشتراک استخراجی بیشتر از ۵/۰ می باشند نشان می دهد که از اعتبار سازه کافی برخوردار است و نیازی به حذف سوالات مربوط به این متغیر وجود ندارد.
۳-۷- روش های آماری تجزیه و تحلیل داده ها
در این تحقیق به دو روش توصیفی و استنباطی به تجزیه وتحلیل داده ها ی بدست آمده پرداخته ایم.
در سطح توصیفی، با بهره گرفتن از توابع آماری نظیر فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و ضریب استاندارد به تحلیل و توصیف ویژگی های جامعه ی آماری پرداخته شده است و در سطح استنباطی هم به منظور پاسخ به سؤالات پژوهش و هم به منظور یافتن روابط خاصی بین متغیرهای جامعه از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن ، رتبه بندی فریدمن استفاده گردیده است :
۳-۷-۱- آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن
به منظور بررسی وجود ارتباط ونیز میزان آن بین دو متغیر، از آزمون های همبستگی استفاده می شود. زمانی که متغیرها کمّی باشند از ضریب همبستگی پیرسون و هنگامی که متغیرهای مذبور کیفی هستند از ضریب همبستگی اسپیرمن استفاده می شود.
با توجه به کیفی بودن متغیرها در این پژوهش از ضریب همبستگی اسپیرمن با رابطه زیر استفاده گردیده است:

که در آن :
D: تفاوت یا اختلاف بین دو متغیر
N: حجم نمونه آماری
: ضریب همبستگی اسپیرمن

همبستگی در مقیاسی که از ۱+ (همبستگی مستقیم و کامل ) شروع می شود و تا صفر (نبود همبستگی ) و ۱- (همبستگی منفی و معکوس) ادامه می یابد، اندازه گیری می شود.
در این تحقیق از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن برای تعیین وجود همبستگی و ارتباط معنادار بین هریک از مؤلفه های تحقیق استفاده گردیده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۷-۲- آزمون رتبه بندی فریدمن
هنگامی که پژوهش گربخواهدK(بیش از ۲)متغیروابسته به همرا که درسطح مقیاس ترتیب یسنجیده شده، اولویت بندی نماید،میتواندازاین آزمون استفاده نماید .نمرات درهرردیف جداگانه رتبه بندی میشوند . یعن بوقتی که Kموقعیت موردمطالعه قرارگیرد رتبه هادرهرردیف از۱تاKرتبه بندی می شوند.
آزمون فریدمن معلوم می کندکه آیا این احتمال وجودداردکه ستون های جدول یعنی گروه های نمونه از یک جامعه ی آمار ظی مشترک باشند یا خیر و هم چنین معلوم می کند که آیا حاصل جمع رتبه­ها (  )بطور معنی داری با یکدیگرتفاوت دارند یا خیر. وقتی که تعداد ردیفها و ستونها خیلی کوچک نباشند، می توان نشان داد که  تقریباً «دارای توزیعی برابر با مجذورخی»بادرجه آزادی  است. اگرمقدار  محاسبه شده از فرمول زیر برای یک سطح معنی دار معین و درجه آزادی  بزرگ تر یا مساوی مقدار نشان داده شده در جدول باشد، معنی آن این است که جمع های رتبه ها(میانگین رتبه ها) برای ستون­های مختلف به طور معنی­داری باهم متفاوت هستند.(اندازه نمرات بستگی به موقعیتی دارد که آن نمرات ازآن ها به دست آمده اند) و بدین ترتیب می توان  را در آن سطح معنی داری رد کرد.

در این فرمول هر یک از علائم آزمون فریدمن به صورت زیر تعریف می شوند:
N: تعداد ردیف ها (تعداد آزمودنی ها)
K: تعداد ستونها (تعداد موقعیت ها)
Rj: حاصل جمع رتبه های هر ستون (موقعیت)
در این پژوهش از آزمون فریدمن برای رتبه بندی مؤلفه ها استفاده شده است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ق.ظ ]




یکى از شروط اساسى ارتباط، مجذوب نمودن طرف مقابل به گفتار نیکو و زیبا است؛ اگر فرد یا افراد در برقرار کردن نخستین ارتباط با مخاطب از حسن کلام و آراستگى ظاهرى برخوردار نباشند، در ادامه از برقرارى ارتباط و تأثیرگذارى بر مخاطب ناتوان خواهند ماند و فرد شنونده از توجه نمودن به کلام او خوددارى خواهد نمود.
نیکو سخن گفتن در برخی از احادیث به ‌مدارا کردن با مخالفین تفسیر شده است. امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه «و قولوا للناس حسنا» فرموده‌اند: با همه مردم به‌نیکی سخن بگویید… با مخالفان با مدارا سخن بگویید تا به ‌ایمان جذب شوند.[۱۰۶۴] و دلیل مدارا کردن را به‌ مصون ماندن مومنان از شر مخالفان بیان کرده‌ و آن را از بهترین صدقه‌های برادران دینی در حق همدیگر دانسته‌اند.[۱۰۶۵] در حدیثی دیگر، از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که نیکو سخن گفتن یعنی سخن گفتنی که دوست دارید با شما آن‌گونه سخن گفته شود. خداوند بد دهنان را مورد غضب قرار می‌دهد. در این تعبیر یعنی به مخاطبان خود ناسزا نگویید.[۱۰۶۶] همچنان‌که در حدیث قدسی خدای متعال به حضرت موسی (ع) امر می‌کند که در میان دشمنان من مدارا کن تا دهان به‌ سب من باز نکنند: …[۱۰۶۷] ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام و او نیز از علی علیه‌السلام نقل می‌کند که علم دارای فضائل فراوانی است. رأس علم تواضع، …، سلاح علم نرمی سخن، شمشیر علم رضا و خشنودی و قوس علم مدارا با مردم است.[۱۰۶۸] بنابراین از نرمی سخن می‌توان به‌عنوان سلاح و ابزار جذب و تبلیغ استفاده کرد. حتی در مورد فرعون نیز خدای متعال به موسی و برادرش توصیه می‌کند که با نرمی سخن بگویند تا شاید او پند گیرد یا خداترس شود.[۱۰۶۹] وقتی سخن گفتن با فرعون طغیانگر باید به نرمی باشد، پیداست که با دیگر مردم به نحو اولی باید این‌گونه سخن گفت[۱۰۷۰] چرا که نرم‌خویی رحمت الهی است.[۱۰۷۱]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نیکو سخن گفتن در روایات به‌عبارت‌های متعدد تفسیر شده است. عیاشی در تفسیرش از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که ایشان فرمودند نیکو سخن بگویید یعنی بهترین چیزی را که دوست دارید به ‌شما گفته شود، به ‌مردم بگویید، خداوند بدهنان را دوست ندارد.[۱۰۷۲] بدین ترتیب نیکو سخن گفتن یعنی حفظ زبان از بدگویی و سخنان زشت.[۱۰۷۳] در حدیث دیگری، امام صادق علیه‌السلام فرمودند نیکو سخن بگویید یعنی به‌جز سخن خیر نگویید؛ سخنی نگویید مگر این که بدانید چیزی که می‌گویید چیست.[۱۰۷۴]
همچنین قرآن در آیه ۴۴ از سوره طه، راه پند گرفتن و تأثیرپذیرفتن افراد را به‌کارگیری سخنان و کلمات ملایم و لین می‌داند و خطاب به ‌موسی و برادرش هارون می‌فرماید: «إذهبا إلی فرعون انّه طغی. فقولا له قولاً لیناً لعله یتذکّر أو یخشی» به‌سوی فرعون بروید که او به ‌سرکشی برخاسته، و با او سخنی نرم گویید، تا پند پذیرد یا بترسد. این معنی در سیره عملی پیامبر(ص) نیز نمود یافته است. در روایت است آن حضرت(ص) هنگامی که برخی اصحاب خود را برای تبلیغ دین به‌جایی گسیل داشت به‌ آنها توصیه کرد که بر مردم آسان بگیرند و سخت‌گیری نکنند و آنان را بشارت خیر دهند. نیز خطاب به‌ طفیل‌بن عمر دوسی که از وی برای راهنمایی قومش کمک طلبید، فرمود: آنان را به‌ اسلام دعوت کن و با آنان رفق و مدارا پیشه کن.[۱۰۷۵] همچنین از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: خدایم مرا به مدارا و ملایمت با مردم فرمان داد، چنان که به ‌انجام واجبات مرا امر کرد».[۱۰۷۶]
به‌یقین، مدارا و خوش‌خُلقی پیامبر بزرگوار اسلام، اولیای دین و توده مسلمانان در طول تاریخ، مهم‌ترین عوامل گسترش اسلام و جذب مردم به‌ دینداری بوده است. روزی که پیامبر اکرم(ص) بر مشرکان مکّه همانان که سالها به ازار و شکنجه مسلمانان پرداخته و آنان را از خانه و کاشانه خود بیرون کرده بودندـ پیروز شد، با بیان محبّت‌آمیز فرمودامروز هیچ‌گونه سرزنش و توبیخی بر شما نیست»،[۱۰۷۷] فرمان عفو عمومی را صادر فرمود.[۱۰۷۸] نتیجه این عفو کریمانه، گرویدن دسته دسته مردم به ‌اسلام بود: و ببینی که مردم، گروه‌گروه به دین خدا وارد می‌شوند».[۱۰۷۹] از این‌رو، قرآن کریم، نرم‌خویی و خوش‌خُلقی پیامبر اکرم(ص) را رحمتی از جانب پروردگار می‌داند که باعث گرایش مردم به‌ ایشان می‌شد: در پرتو رحمت و لطف پروردگار، در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می‌شدند؛ بنابراین، آنها را عفو کن و برای آنها آمرزش طلب کن…».[۱۰۸۰] به‌طور کلّی، یکی از اهداف بلند اسلام در ترغیب بیشتر مردم، مدارا با مخالفان و زمینه‌سازی برای جذب آنان به ‌دین است. امام صادق(ع) در این باره می‌فرمایند: «مؤمنان باید با مخالفان به‌مدارا سخن بگویند تا به ایمان جذب شوند. [۱۰۸۱]موارد این‌گونه برخورد در سیره ائمه(علیهم‌السلام) بسی فراوان است.[۱۰۸۲] با وجود این، به‌همان اندازه که خوش‌خُلقی و مدارای دینداران در طول تاریخ، گسترش دینداری در میان بشریت را در پی داشته، توسّل به‌زور و خشونت، به‌ویژه از سوی پیروان مسیحیت تحریف‌شده، اسباب دین‌گریزی و گرایش به‌ مادّیگری را فراهم کرده است. نظر به ‌اهمیت این موضوع، آن را با اندکی تفصیل بیان می‌داریم.
اما مدارا نباید به‌ مداهنه و چشم پوشی از اصول منجر گردد. نرمی و مدارا، ابزاری برای ارائه بهتر حق است، نه زیر پا نهادن بخشی از حقیقت؛ چرا که برای رضایت خلق و یا رسیدن به ‌منافع شخصی و به‌ بهانه مدارا، اگر بخشی از حقیقت زیر پا نهاده شود، دیگر ارزش نیست، بلکه جلوه‌ای از نفاق و تظاهر، مداهنه و چاپلوسی است. در شأن نزول سوره کافرون آمده است که جمعی از سران مشرک نزد پیامبر(ص) آمده، گفتند: یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر، ما خدای تو را عبادت می‌کنیم…، یا دست‌کم، بعضی از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرّک بجوی تا ما هم تو را تصدیق کنیم…. این‌جا بود که سوره کافرون نازل شد و هرگونه سازشکاری در اصول دینی را منتفی دانست.[۱۰۸۳] بدین‌سان قرآن کریم هشدار می‌دهد که حوزه اصول و ارزش‌ها، هیچ‌گونه تسامح و سازشی را برنمی‌تابد و هرگونه پیشنهاد سازش و معامله بر سر اصول[۱۰۸۴] را مردود دانسته و می‌فرماید: از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن، آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نیز نرمش نشان دهند».[۱۰۸۵] به‌طور کلی، از تفاوت‌های اساسی بین عفو و مداراِی اسلامی با تساهل و تسامح غربی در همین نکته است؛ منادیان تولرانس[۱۰۸۶] معتقدند اصول و ارزش‌های انسانی و دینی را باید به ‌مسلخ تساهل و تسامح برد، بلکه اساساً چیزی به‌عنوان «حقیقت و ارزش» وجود ندارد تا پافشاری بر آن، به‌قیمت از دست‌دادن تسامح و رویکرد به‌خشونت باشد![۱۰۸۷]
۷-۵-۲-۴- حسن معاشرت
چنانچه طرفین ارتباط در برقرارکردن گام‌های نخستین فرایند ارتباط موفق نباشند، تداوم ارتباط با دشواری‌هایی مواجه خواهد شد. یکی از شروط شکل‌گیری ارتباط موثر آراستگی برخورداری از حسن کلام و آراستگی ظاهر است. در مراحل اولیه ارتباطات میان‌فرهنگی، رفتار (غیرکلامی) از گفتار (ارتباط کلامی) کم اهمیت‌تر تلقی نمی‌شود. همان‌طور که در صفحات پیشین توضیح داده شد، اصل اولیه در ارتباطات میان‌فرهنگی، اصل دعوت است که بر همه کنش‌های یک مسلمان حاکم است و بدین ترتیب می‌توان گفت کنش یک مسلمان در ارتباط میان‌فرهنگی همواره از سنخ «کنش دعوتی» است. کنش دعوتی، کنشی پیامبرانه است. در کنش دعوتی، ارتباط غیرکلامی به اندازه ارتباط کلامی مهم‌تر است.[۱۰۸۸] و شاید به‌همین دلیل است که حسن معاشرت[۱۰۸۹] در زمره عبادت خدا، احسان با پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مساکین و برپا داشتن نماز و اداى زکات قرار داده شده است. قول نرم و لطیف نیز از مصادیق حسن معاشرت به‌شمار می‌رود. حسن خلق که نمودی از حسن معاشرت است،[۱۰۹۰] از بهترین نیکی‌ها شمرده شده[۱۰۹۱] که اگر به‌صورت انسان دیده می‌شد، هیچ چیز زیباتر از آن نمی‌بود.[۱۰۹۲] این صفت از رحمت الهی بوده [۱۰۹۳]و بهترین چیزی است که به بنده مومن داده شده است.[۱۰۹۴] حسن خلق مایه میمنت و برکت،[۱۰۹۵] رشد،[۱۰۹۶] و سعادت انسان[۱۰۹۷] است که در روایات از آن به‌عنوان نیمی از دین،[۱۰۹۸] خیر دنیا و آخرت،[۱۰۹۹] و مایه تقرب به خداوند متعال[۱۱۰۰] یاد شده است. این صفت چنان جایگاهی در زندگی دارد که اگر انسان اثرات آن را بداند، بدان احساس نیاز خواهد کرد.[۱۱۰۱] پیامبر اکرم(ص) هماره تاکید داشته‌اند که بهترین شما، خوش اخلاق‌ترین شماست. حتی یکی از شاخص‌های کمال ایمان، همین صفت شمرده شده[۱۱۰۲] که در میزان قیامت، هیچ‌چیز سنگین‌تر از آن نیست.[۱۱۰۳] تعداد روایات مربوط به این اصطلاح چنان فراوان‌اند که هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که این صفت یکی از مفاهیم اساسی اسلامی است.[۱۱۰۴]
آنچنانکه از حدیث شریف امام صادق علیه‌السلام استفاده می‌شود، از مصادیق حسن خلق، «طیب کلام» است.[۱۱۰۵] طیب کلام به‌معنای خوب سخن گفتن است. طیب کلام مربوط به بعد گویایی و شنوایی انسان است. «گفتن – شنیدن» یکی از راه های ارتباطی است. گویه‌های انسان، از یک منظر دو بعد دارد: قالب و محتوا. مراد از قالب، آهنگ سخن است. سخن به لحاظ آهنگ، یا «گوش خراش» است یا «گوش نواز». سخن گوش خراش عاطفه منفی را بر می انگیزد و سخن گوش نواز عاطفه مثبت را. از این رو، لحن نرم، ملایم و ملاطفت آمیز در سخن گفتن می تواند نقش مهمی درتقویت مودت و صمیمیت داشته باشد.
خوش‌رویی مصداق دیگر حسن خلق است.[۱۱۰۶] خوش‌رویی مربوط به حوزه دیداری ارتباط است. به نمایش گذاشتن سیمایی خوب می‌تواند از بعد بینایی بر مخاطب اثر مثبت بگذارد و به لطافت و زیبایی ارتباط بیفزاید.[۱۱۰۷]
وقتى حضرت موسى(ع) مأمور مى‌شود که فرعون را دعوت به ‌پیروى از دستورات خداوند تبارک و تعالى نماید به‌ موسى ابلاغ مى‌شود که با فرعون با گفتار لیِّن، نرم و بدون خشونت به‌گفت‌و گو بپردازد تا بتواند در او نفوذ کند یا اثر بگذارد: «با سخن نرم با او سخن بگویید، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد.»[۱۱۰۸] علامه طباطبایى در ذیل آیه مى‌گوید: از واجبات آداب دعوت، سخن‌گفتن به‌غیر خشونت مى‌باشد.[۱۱۰۹] جالب توجه این که قرآن برخلاف پندار خیلى‌ها که ابزار خشونت را در موعظه مؤمنان و دعوت آن‌ها به پیروى از دین برمى‌گزینند، دستور مى‌دهد که با طغیان‌گرانى مانند فرعون با گفتار نرم به ‌دعوت بپردازد.
حسن معاشرت یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش دین اسلام در سراسر گیتی بوده است. حسن معاشرت نه تنها با برادران دینی بلکه با اهل کتاب نیز توصیه شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «حتی اگر با یک یهودی نشست و برخاست کردی، به‌بهترین نحوِ ممکن رفتار کن».[۱۱۱۰] معصومین علیهم‌السلام اگر چنین توصیه‌ای را به مسلمانان می‌کنند خودشان اولین کسانی هستند که به‌ گفته خود عمل می‌کنند. در اصول کافی روایتی به ‌این مضمون نقل شده است که حضرت در راه کوفه با یک ذمی همراه شد و در دو راهی کوفه و جایی که ذمی می‌خواست برود، چند قدمی را در بدرقه مرد ذمی در مسیر او با او همراه شد و فرمود پیامبر ما به‌ما امر کرده است که همسفر خود را چند قدمی مشایعت کنی. مرد ذمی با مشاهده این کار مسلمان شد[۱۱۱۱] امام حسن مجتبی علیه‌السلام در روایتی حسن معاشرت با مردم را نشانه کمال عقل دانسته‌اند.[۱۱۱۲] با مرور اجمالی کتب سیره پیامبر اسلام (ص) به‌ گزاره‌هایی مانند: صبر پیامبر در ماجرای حکم‌بن کیسان و تذکر به ‌عمر،[۱۱۱۳] رنجش پیامبر از آزار کافران و پناه بردن به ‌بستر، پاسخگویی به ‌سوالات علمای یهود با صبر و شکیبایی، دعوت همراه با شفقت مشرکان به‌ اسلام، سفارش طفیل‌بن عمر به ‌رفق و مدارا با اقوام تازه مسلمان شده خود. هنگامی که مشرکان لباس پیامبر را نجس می‌کردند پیامبر جامه میشست و نماز میخواند و ایشان را به‌خدا واگذار می‌کرد، پاسخ به ‌سوالات یهودیان با صبر و حوصله پاسخ داد، پاسخگویی به سوالات مسیحیان نجران،[۱۱۱۴] و … بر می‌خوریم که همه و همه حاکی از اهتمام حضرت ایشان به‌ رعایت ادب در حد کمال و تلاش در جهت جلب نظر غیرمسلمانان به‌سوی اسلام است.
امام صادق علیه السلام ضمن توصیه‌هایی بر شیعیان خود فرمودند:
«بر شما باد به ‌نیکو سلوک نمودن با اهل باطل (و مراد به اهل باطل، دشمنان اهل بیت علیهم السلام مثل بنى امیّه و بنى عبّاس و غیرِ ایشان‏اند)! و تحمّل کنید و بکِشید بار ظلم و ستمى که بر دوش شما گذارند. و حذر کنید و بپرهیزید از منازعه و مخاصمه و انگیختن شر با ایشان. و چون شما را چاره‏اى و مفرّى نیست از همنشینى با ایشان و اختلاط نمودن و مباحثه کردن به‌نوعى که به‌ نزاع منتهى نشود، پس چون با ایشان همنشینى و اختلاط و گفتگو نمایید، سلوک را به‌عنوان تقیّه- که خداى تعالى، شما را امر به ان فرموده- بکنید و تقیّه را عادت خود سازید در امورى که میانه شما و ایشان، واقع مى‏شود از معامله و مجالسه و مباحثه و غیرِ آن. پس هر گاه مبتلا شوید به‌ این امور، ایشان در مقام ایذاى شما در مى‏آیند و شرّ و بدى را در روى ایشان مشاهده مى‏نمایید؛ وگر نه، خداى- عزَّ و جلَّ- محافظ شماست و دفع شرّ ایشان از شما کُند. هر آینه، آنچه در دل‏هاى ایشان پنهان است از عداوت و دشمنىِ شما، به‌عمل خواهند آورد، یا شما را مقهور خواهند ساخت و کار [را] بر شما تنگ خواهند گرفت، و آنچه در دل‏هاى ایشان است از عداوت و دشمنى شما، زیاده است از آنچه اظهار مى‏کنند. و شما هر چند که با ایشان همنشینى و اختلاط مى‏کنید و در یک جا جمع مى‏شوید؛ امّا دل‏هاى شما و ایشان، نهایتِ اختلاف و دورى [را] دارند و شما هرگز دوست ایشان نمى‏شوید و ایشان، شما را دوست نخواهند داشت؛ لیکن خداى تعالى، شما را گرامى داشته‏ و عزیز و شریف گردانیده، به ‌هدایت به‌ حق- که عبارت از تشیّع و متابعتِ اهل بیت طاهرین علیهم السلام است- و شما را بینا به‌ حق ساخته و ایشان را از اهل حق و قابل این نعمت، نساخته و ندانسته. پس شما با ایشان، مجامله و خوش‏سلوکى یا بردبارى مى‏کنید و صبر مى‏کنید بر ایذایى که از ایشان به ‌شما رسد. و ایشان، نه سلوک خوش و بردبارى دارند، و نه صبر بر چیزى. و چون مقصد ایشان، برگردانیدن شما و مانع شدن از متابعتِ حقّ است و قادر بر آن نیستند و صبر و سلوک نیکو ندارند، حیله و علاجى به‌غیر از آن ندارند که یکدیگر را در باب ایذا و ضرر رسانیدن به‌ شما، وسوسه و ترغیب نمایند. و اگر توانند شما را از متابعت حق، مانع مى‏شوند، امید که خداى تعالى، شما را از ترک متابعت حق، محافظت نماید. پس تقواى الهى و حذر از غضب او را پیشه خود سازید و زبان خود را نگاه دارید از آن که غیر سخن خیر، بر زبان شما جارى شود، و سخنى که باعث فتنه و عداوت ایشان شود، مگویید.»[۱۱۱۵]
و اگر معصومین علیهم‌السلام پیروان خود را به‌ حضور در تشیع جنازه مخالفان و عیادت از بیماران آنها توصیه می‌کنند، عمدتا به‌دلیل اصل حسن معاشرت در راستای دعوت آنان ‌به‌ پیروی از حق و حقیقت است که جز از سوی راسخون در علم منتشر نمی‌گردد. این که می‌بینیم امام صادق علیه‌السلام انتساب رفتارهای شیعیان به ‌امامان را به‌مثابه ‌انتساب آنان به‌ پدرانشان می‌داند، حاکی از اهمیت تاثیرات رفتارهای ما در جذب یا طرد دیگران به ‌مذهب است.[۱۱۱۶] فراوانی روایاتی که شیعیان را به ‌مواظبت در رفتارشان گوشزد می‌کنند حاکی از حساسیت موضوع است. گو این‌که ائمه معصومین علیهم‌السلام دوست دارند شیعیان و پیروان آنها در هر جا که هستند، بهترین باشند و این امر اتفاق نمی‌افتد جز به ‌این‌که شیعیان آن‌ها آشکارا از دیگران متمایز باشند. امام صادق علیه‌السلام خطاب به ‌شاگردان و شیعیان خود فرموده‌اند: «مبادا کاری کنید که ما را بدان سرزنش کنند، همانا به‌خاطر کردار فرزند بد، پدرش سرزنش می‌گردد، برای کسی که به ‌او دل سپرده‌اید (امام بر حق) زینت باشید و بر او مایه‌ی ننگ و عار نباشید. در جماعت‌های آنان (عامه‌ی مسلمانان با مذهب‌های دیگر) نماز بخوانید و بیمارانشان را عیادت کنید و در مراسم امواتشان حضور یابید و در هیچ کار خیری بر شما سبقت نگیرند که شما به ان (خیر) سزاوارترید».[۱۱۱۷] در کتاب کافی از معاویه‌بن وهب آمده که: «به ‌آن حضرت عرضه داشتم:‌ چگونه شایسته است که با قوم خودمان و مردمانی از کسانیکه بر شیوه و مذهب ما نیستند، رفتار کنیم؟ فرمود: «به ‌امامانتان که به ایشان اقتدا می‌کنید بنگرید، پس چنان کنید که آنان می‌کنند که به‌خدا سوگند ایشان بیماران آنها را عیادت می‌کنند و در تشییع جنازه‌هایشان شرکت می‌نمایند و به‌نفع و علیه آنان گواهی می‌دهند و امانت را به ‌ایشان ادا می‌کنند».[۱۱۱۸] بسیاری از مواقع، برهان‌های عقلی و منطقی، به‌جهت رعایت نشدن جنبه ‌اخلاقی، از سوی مطرح کنندگان موفق به‌ کشف حقایق نمی‌گردند. از همین‌روست که احترام به‌ آرای دیگران، برخورد درست، انصاف و اخلاق، در نتیجه گیری از تبادل فرهنگی، و به‌ویژه، هنگام گفت و گوی مستقیم بسیار موثر است. به‌همین خاطر است که در بررسی احوالات پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام مشاهده می‌کنیم که به ‌بهترین شیوه اخلاقی که مورد قبول طرف غیرمسلمان هم بود، برخورد می‌کردند.[۱۱۱۹] در دوران‌های بعد هم، آنچه بیش از هر چیز دیگر، در برخورد با ملل مختلف تاثیر عمیق داشته است، تربیت، ادب و رعایت موازین اسلامی و اخلاقی ناشی از قرآن و سنت بود. به‌ اعتراف غیرمسلمانان، حتی در دوره جنگ صلیبی، مسلمانان در مردانگی و پایبندی به‌ عهد و پیمان و دیگر صفات انسانی، سرآمد بودند.
۴-۵-۲-۴-۱- سلام و تحیت در برخورد با اهل کتاب
ﺳﻼم ﮐـﺮدن در اﺳـﻼم از ﺟﺎﯾﮕـﺎه واﻻﯾﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯿﮑﻪ ﺟﻮاب ﺳﻼم دادن واﺟﺐ ﺷﻤﺮده ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺣﺘـﯽ ﺑـﻪ ﻣـﺎ ﺳﻔﺎرش ﺷﺪه ﺑﻪ ﺳﻼم اﻫﻞ ﮐﺘﺎب ﻫﻢ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﻢ و ﺟﻮاب ﺳﻼم آﻧﻬﺎ را ﺑـﺪﻫﯿﻢ. در ﮐﯿﻔﯿـﺖ ﺳﻼم آﻣﺪه اﺳﺖ: «واذا ﺣﯿﯿﺘﻢ ﺑﺘﺤﯿﻪ ﻓﺤﯿﻮا ﺑﺄﺣﺴﻦ ﻣﻨﻬﺎ أو ّردوﻫﺎ».[۱۱۲۰] در اﯾـﻦ آﯾـﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن اﻣﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ آﻧﺎن ﺳﻼم ﮐﺮد، آﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ در ﭘﺎﺳﺦ ﯾﺎ ﻣﺜﻞ او و ﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺟﻮاب دﻫﻨﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ در ﺑﺮﺧﯽ رواﯾﺎت، از اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑـﺎ اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب، آﻏﺎز ﺑﻪ ﺳﻼم ﮐﻨﺪ، ﻧﻬﯽ ﺷﺪه و اﻣﺮ ﺷﺪه ﮐﻪ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ آﻧﺎن ﺑﻪ «ﻋﻠﯿـﮏ» ﯾـﺎ «ﻋﻠـﯿﮑﻢ» ﺑﺴﻨﺪه، اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ دﯾﮕﺮ از رواﯾﺎت اﺟﺎزه اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺳﻼم در ﻣﻮاردی داده ﺷﺪه اﺳﺖ.[۱۱۲۱] ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻈﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﻣﻔﺴﺮان، اﮔﺮ اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺳﻼم از ﺳﻮی ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن، آﻧﺎن (اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب) را ﺑﻪ ﺳﻮی اﺳﻼم ﺟﻠﺐ ﮐﻨﺪ، اﺑﺘـﺪا ﺑـﻪ ﺳـﻼم اﺷـﮑﺎﻟﯽ ﻧـﺪارد ﺑﻠﮑـﻪ ﭘـﺴﻨﺪﯾﺪه اﺳـﺖ.[۱۱۲۲]
۷-۵-۲-۴-۲- پذیرش دعوت
طبق حدیثی از امام صادق(ع) که به‌موجب آن مردی یهودی، پیامبر و کسانی از اصحاب او را به‌خوردن طعام دعوت کرد و پیامبر به اصحاب فرمود دعوت او را بپذیرید. آنان دعوت وی را پذیرفتند و پیامبر نیز رفتند و طعام او را تناول فرمودند.[۱۱۲۳] روایتی نیز شیخ صدوق و علامه مجلسی نقل کرده اند که به‌موجب آن پسری یهودی بسیاری از اوقات نزد پیامبر می‌آمد و کارهای ایشان را انجام می‌داد؛ وقتی بیمار شد حضرت به‌ عیادت او رفت و همین عیادت از وی موجب شد که اسلام بیاورد.[۱۱۲۴]
قطب راوندی و علامه مجلسی نوشته‌اند که گروهی از یهودیان مجلس عروسی داشتند به‌نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما بر گردن شما حق همسایگی داریم؛ ‌درخواست می‌کنیم دخترت فاطمه را به‌مجلس ما بفرستی تا با آمدن او مجلس ما مبارک گردد. رسول خدا فرمود: او همسر علی است. ایشان درخواست کردند پیامبر وساطت کند تا فاطمه در این مجلس حضور یابد. حضرت فاطمه آن دعوت را پذیرفت و موجب شد گروهی اسلام بیاورند.[۱۱۲۵]
طبق روایتی، امام صادق به زکریا ابن ابراهیم دستور داد با والدین مسیحی خود هم غذا شود و در حق مادرش که مسیحی بود نیکی نماید و او در امتثال امر امام چنان رفتاری با مادرش پیش گرفت که مسلمان شد.[۱۱۲۶]
در تفسیر صافی آمده است: یک ‌روز وقتی پیامبر نماز عصر را با مسلمانان در مسجد مدینه خواند؛‌ فرستادگان مسیحیان نجران که شصت نفر می‌شدند و لباس‌های زیبا و پر زرق و برقی از دیبا بر تن داشتند وارد مسجد شدند و بر پیامبر در آمدند. در میان این گروه چهارده تن از اشراف بودند که سه تن از ایشان سمت سرپرستی گروه را به‌عهده داشتند. یکی از آن سه تن اسقف و دانشمند و صاحب مدارس مسیحیان بود و پادشاهان روم به‌خاطر دانش و اجتهاد او کلیساهای متعددی را به‌نام او بنا نموده بودند. آنان واردن مسجد شدند و اندکی تامل کردند تا وقت نمازشان رسید؛ پس برخاستند و از رسول خدا اجازه خواستند که بر طبق آیین خود نماز بگذارند. پیامبر اجازه داد و آنان در مسجد پیامبر مطابق آیین خود به‌سمت مشرق نماز گذاردند. جمعی از صحابه خواستند مانع انجام مراسم عبادی آنان شوند و به پیامبر گفتند: ای پیامبر این مسجد توست نه کلیسای مسیحیان. حضرت فرمود: کاری به‌کار آنان نداشته باشید. آنان پس از به‌جا آوردن نمازشان به‌نزد پیامبر آمدند و در مورد این که عیسی فرزند خداست گفتگو کردند و از آن حضرت پاسخ‌های مستدل شنیدند و چون جوابی نداشتند ناگزیر سکوت کردند و خداوند در پاسخ به مدعیات آنان در مورد مسیح هشتاد و چند آیه از سوره آل‌عمران را نازل کرد.[۱۱۲۷]
صدرالمتالهین روایتی نقل می‌کند که به‌موجب آن جنازه مرد یهودی را می‌بردند و پیامبر به احترام آن برخاست و وقتی گفتند که این مرد یهودی بوده چرا به ان احترام می‌گذارید فرمود: مگر نه این‌که انسان بوده؟ صدرالمتالهین مقصود پیامبر را از آن پاسخ این می‌داند که یهودی مزبور نفس ناطقه داشته و پیامبر برای بزرگداشت شرافت و جایگاه نفس ناطقه‌ی او بر پای خواسته است؛‌ چرا که از روح الهی در جسم وی نیز مانند هر انسان دیگری دمیده شده بود.[۱۱۲۸]
روایت شده که فردی از امام صادق(ع) سوال کرد: من خویشاوندان غیرمسلمانی دارم آیا آنان حقی بر من دارند؟ امام فرمودند: آری، حق رحم و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند البته اگر خویشان تو مسلمان بودند دو حق بر تو داشتند حق خویشاوندی و حق مسلمانی.[۱۱۲۹]
ائمه اطهار علیهم‌السلام حتی در مورد دوستان غیرمسلمان سفارش به ‌عدم تفتیش عقاید کرده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمایند:‌ از دین افراد تفتیش نکن، اگر چنین کنی تو را دوستی نخواهد ماند.[۱۱۳۰]
۷-۵-۲-۴-۳- عفو و گذشت درباره اهل کتاب
قرآن درباره عده‌ای از یهودیان و مسیحیان که آرزوی گمراه نمودن مسلمین را به‌دل داشتند و به پیشرفت اسلام حسد می‌ورزیدند چنین توصیه می‌کند:‌
بسیاری از اهل کتاب از روی حسد آرزو می‌کردند شما را بعد از ایمان آوردن به‌حال کفر بازگردانند، با این‌که حق برای آنان کاملا روشن شده است. شما آنان را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش را بفرستد؛ زیرا خداوند بر هر چیزی تواناست.[۱۱۳۱]
۷-۵-۲۴-۴- دوستی و محبت غیرمسلمانان
در آیه‌ای دیگر خداوند می‌فرماید:‌ امید است خداوند میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند پیوند مودت برقرار کند؛ خداوند توانا و آمرزنده و مهربان است.[۱۱۳۲] شاید بتوان این امیدواری در لحن قرآن را نیز مبنایی برای مودت و مسامحه‌ی بیشتر با غیرمسلمانان قلمداد کرد.
در آیه‌ی ۸۲ سوره‌ی مائده همان‌طور که گروهی از اهل کتاب دشمن‌ترین افراد نسبت به ‌مردم معرفی شدند؛ گروهی از آنان نیز نزدیک‌ترین دوستان ایشان قلمداد شده‌اند و این مقایسه بیانگر این است که صرف قرارگرفتن در جرگه‌ی غیرمسلمانی دلیلی بر دشمنی نیست و عملکرد افراد جایگاه ایشان را تعیین می‌کند.
۴-۵-۳- تسامح در پذیرش اسلام: حجیت ظواهر
در سیره‌ی پیامبر اکرم(ص) اعتراف ظاهری به اسلام حتی از روی ترس و مصلحت کافی و دارای حجیت است. در آیاتی از قرآن نیز به‌ این امر تصریح شده است که ظاهر اسلام آورندگان در حجیت اسلام ایشان کافی است. مثلا، پیامبر پیشنهاد کشتن عبدالله ابن ابی را که از منافقین معروف بود به‌جهت اقرار زبانی به ‌اسلام رد کرد و حتی به‌هنگام بیماری به‌عیادت او رفت و او را مورد تفقد قرار داد. ایشان همچنین اسامه را به‌جهت کشتن فردی که صرفا لااله‌الا‌الله گفته بود سرزنش کرد و صحابه ‌را از آزاررسانی به ‌اقرارکنندگان زبانی اسلام تحذیر نمود.[۱۱۳۳]
اهتمام یاران پیامبر به ‌قتل منافقان در پی سوء قصد به جان پیامبر و اصرار پیامبر بر اتکاء به ‌ظواهر مسلمانی ایشان از دیگر نمونه‌های عملی رفتار پیامبر در این مورد است.[۱۱۳۴] در آیاتی از قرآن نیز خطاب به پیامبر آمده است که در حق مسلمانان سست ایمان دعا کند چرا که ایمان مایه‌ی آرامش دل ایشان است و این خود نمایان‌گر پذیرش اسلام زبانی ایشان است.[۱۱۳۵] پیامبر به ‌زیدبن حارثه در مورد سخت‌گیری او در اسلام آوردن یکی از افراد تذکر داد. حجیت اقرار زبانی در سیره‌ی پیامبر در ماجرای اصیرم نیز به‌چشم می‌خورد. اصیرم فردی بود که تا صبح روز احد مسلمان نبود و ناگاه مسلمان شد و بدون این که حتی یک نماز بخواند شهید شد و پیامبر در مورد او فرمود اهل بهشت است.[۱۱۳۶]
تسامح در انجام اعمال دین در مورد تازه مسلمانان و افرادی که صرفا اقرار زبانی کرده بودند نیز به‌چشم می‌خورد. عثمان‌بن ابی‌العاص می‌گوید: هنگامی که رسول خدا می‌خواست مرا به‌سوی قبیله‌ی ثقیف بفرستد آخرین وصیتش این بود که نماز را زود بخوان و آن را سریع انجام بده و مراعات حال ناتوان‌ترین افراد را بکن زیرا در میان ایشان پیرمرد و خردسال و ناتوان و اشخاصی که گرفتاری دارند وجود دارد.[۱۱۳۷]
۷-۶- طبقه‌بندی‌های مختلف غیرمسلمانان و ضرورت موضع‌گیری‌های مختلف درباره ایشان
همچنان‌که در جغرافیای ارتباطی مومنان توضیح داده شد، مخاطبان مومنان در ارتباطات میان‌فرهنگی هم از نظر اعتقادی و مذهبی و هم از نظر پایبندی به‌ آموزه‌های اعتقادی خودشان بسیار متنوع‌اند و نمی‌توان همه آن‌ها را به‌یک چِشم نگریست. چنانچه با مسامحه، اهل تسنن را در قلمرو ارتباطات میان‌فرهنگی به‌شمار آوریم، بخش‌قابل توجهی از مخاطبان را شامل می‌شوند که دارای اشتراکات زیادی با شیعیان دارند. نحوه تعامل با این افراد به‌طور حتم با کسانی که مسلمان نیستند، متفاوت خواهد بود. رابطه شیعیان با اهل تسنن رابطه دو برادری است که دارای اختلافات مذهبی و عقیدتی پیدا کرده‌اند. بنظر می‌رسد در خصوص تعامل با این گونه افراد، هیچ حد و مرزی وجود ندارد و دست‌کم این است قاعده نفی سبیل در مورد این طیف اجرا نمی‌شود. اهل کتاب هم تنها از این‌نظر که مسلمان نیستند در یک قلمرو قرار می‌گیرند. اما همه آنها یکدست نیستند. این امر در قرآن کریم با تعبیر «لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ‌الْکِتَابِ» آمده است. قرآن کریم در آیات ۷۵، ۱۱۳ و ۱۱۴، آل‌عمران با صراحت تمام به‌ این مهم اشاره می‌کند.[۱۱۳۸] آیاتی از این نمونه را که حاوی نکاتی ارزشمند در معرفی انسان‌های مومن اهل کتاب می‌باشند، می‌توان بیانگر مبانی ارتباطی با ایشان دانست. از جمله این که: الف) باید کمال را از هر طایفه و گروهی پذیرفت و در کنار انتقادها، از بیان کمالات آنها غافل نشد؛ ب) باید به ‌انسان‌های باورمند به ادیان توحیدی به ‌دید احترام نگریست و با بیان ویژگی‌های مثبت آن‌ها، مقدمات هدایت کامل را فراهم آورد و ج) باید با اعتراف نمودن به کمالات بزرگان هر قوم، مقدمات جذب آن‌ها را به‌سوی حقیقت فراهم ساخت.[۱۱۳۹] و در آیه ۱۹۹ از اهل کتابی که حاضر نمی‌شوند آیات خداوند به ‌هر قیمتی بفروشند تجلیل و قدرشناسی می‌کند. البته به‌‌عقیده برخی این آیه در مورد نجاشی زمامدار رعیت‌پرور حبشه نازل گردیده است؛ و به‌طور کلی مفهوم آن وسیع و قابل تعمیم است. در ماه رجب سال نهم هجری که خبر درگذشت نجاشی به ‌پیامبر رسید پیامبر به‌ مسلمانان فرمود: نجاشی یکی از برادران شما در خارج از سرزمین حجاز از دنیا رفته است؛ حاضر شوید تا به‌پاس خدماتی که در حق مسلمانان کرده است بر او نماز گذاریم. ایشان به ‌اتفاق مسلمانان به ‌قبرستان بقیع رفتند و از دور بر وی نماز گذاشتند و برای او طلب آمرزش کردند و به ‌یاران خود دستور دادند آنها نیز چنین کنند. منافقان گفتند: محمد بر مرد کافری که هرگز ندیده است نماز می‌گذارد و حال آن‌که آیین او را نپذیرفته است و آیه فوق در جواب منافقان نازل شد.[۱۱۴۰]
از سایر ویژگی‌های برخی از اهل کتاب می‌توان به سبقت در خیر،[۱۱۴۱] امر به‌معروف و نهی از منکر،[۱۱۴۲]، خشوع در برابر خدا،[۱۱۴۳] میانه‌روی،[۱۱۴۴] دوستی و محبت نسبت به مسلمانان،[۱۱۴۵] اشاره کرد.[۱۱۴۶]
تجویز ازدواج با اهل کتاب، حلال شمردن طعام اهل کتاب و جواز روابط اقتصادی با غیر اهل حرب در سطح فردی،[۱۱۴۷] سه شاخص مهم تفاوت اهل کتاب با سایر[۱۱۴۸] غیرمسلمانان است. قرآن کریم از سویی در خصوص ازدواج مرد مسلمان با زنان پاکدامن اهل کتاب تصریح دارد.[۱۱۴۹] و از سوی دیگر با پیوند طعام اهل کتاب به حلال بودن همه طیبات در آیه ۵ مائده، حلال بودن طعام آنها را گوشزد می‌کند. «پیوند جمله «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ» به جمله «وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ» از باب پیوند چیز منطقی به امر مشکوک است تا اضطراب و تردد شنوده برطرف شود… گویا در ابتدا مومنین پس از سخت‌گیری کاملی که در معاشرت و ارتباط با اهل کتاب از شرع دیده بودند درباره حلال بودن غذای اهل کتاب دچار اضطراب و تردد شده بودند. برای رفع این جریان، «حلال بودن» به‌طور کلی به ‌«طعام» ضمیمه شد تا مسلمین بفهمند غذای آنان هم از نوع سایر طیبات است و بدین وسیله آرامش یابند.[۱۱۵۰] این حکم هنگامی صادر گردیده است که پایه‌ها و ارکان نظام اسلامی استوار بود و مسلمانان در روابط اجتماعی خویش با اهل کتاب روابط اجتماعی گسترده‌ای داشتند. طبیعی است که پذیرفتن اصل ارتباط و تعامل با اعتقاد به‌ نجاست طرف مقابل، از ابتدا محکوم به‌شکست بوده و پذیرفتنی نیست».
۷-۶-۱- اهل کتاب و کفار غیرحربی
۷-۶-۱-۱- طهارت اهل کتاب و آثار مترتب بر آن
گروهی از فقها معتقدند که اهل کتاب در ذات طاهرند[۱۱۵۱] و اگر در مواردی از نجاست ایشان بحث می‌شود منظور نجاست عرضی ایشان است که در اثر مجاورت با نجاساتی چون شراب و سگ و خوک حادث می‌شود. استناد این گروه از فقها بیشتر به آیه ۵ سوره مائده است[۱۱۵۲] که طعام اهل کتاب را برای مسلمانان حلال کرده است.[۱۱۵۳] گروه دیگر اهل کتاب را دارای نجاست ذاتی می‌دانند و معتقدند نجاست آنها با شستشو و رفع عین نجس برطرف نمی‌گردد. استناد این گروه نیز آیه‌ای است که مشرکین را نجس قلمداد کرده و آنان را از ورود به مسجد منع نموده است.[۱۱۵۴]
روایات بسیاری از هر دو گروه در اثبات دیدگاه‌شان ارائه شده است؛ لکن دیدگاه قائلین به طهارت ذاتی شایع‌تر و منطقی‌تر به‌نظر می‌رسد.
در حدیثی امام کاظم علیه‌السلام در پاسخ به این سوال که، «اگر یهودی یا نصرانی دستش را در ظرف آب کر فرو برد آیا می‌توان از آن آب برای نماز وضو گرفت؟ فرمودند: خیر، مگر در موارد اضطراری»![۱۱۵۵] از این حدیث استنباط می‌شود که امام چنان آبی را نجس نمی‌دانستند زیرا در موارد اضطراری نیز نمی‌توان با آب نجس وضو گرفت و باید تیمم کرد و این حکم بیانگر احتیاط در مورد نجاست‌های احتمالی و عرضی اهل کتاب است. در حدیث دیگری از امام کاظم پرسیدند: اگر مسیحی و یهودی از ظرفی آب بخورند آیا می‌توان از آن آب خورد؟ فرمودند: اشکالی ندارد.[۱۱۵۶] بیشتر فقها نماز خواندن در معابد یهودیان و مسیحیان را جایز می‌دانند و معتقدند اگر یقین به نجاست معبد حاصل نشده باشد تطهیر معبد جهت انجام فریضه واجب نیست.[۱۱۵۷]
آخوند خراسانی در اللمعات النیره می‌نویسد: حتی اگر بپذیریم که نهی از هم‌غذایی و مصافحه با اهل کتاب در روایات دال بر پاک نبودن آن‌هاست، ولی از روایات مزبور نمی‌توان فهمید که این ناپاکی برای آن‌ها ذاتی و عینی است یا عرضی؛ و به‌همین جهت در احادیثی که در برابر این روایات وجود دارد آمده است که اگر آنان گوشت خوک نخورند هم‌غذایی با آنها اشکالی ندارد. در روایت است که فردی به امام رضا ع گفت: خدمتکار خانه‎ی شما یک مسیحی است. امام پاسخ داد: اشکالی ندارد، دست‌هایش را می‌شوید.[۱۱۵۸]
آخوند خراسانی همچنین در اثبات دیدگاه کسانی که قائل به طهارت اهل کتابند دلایل زیر را ارائه می‌دهد.

    1. تغذیه کودکان مسلمان از شیر دایگان غیرمسلمان جایز است.[۱۱۵۹]
    1. مواردی که غیر مسلمان باید میت مسلمان را غسل دهد.[۱۱۶۰]
    1. استفاده از غذاهایی که در جنگ با غیرمسلمانان محارب به غنیمت گرفته می‌شود جایز است.[۱۱۶۱]
    1. ازدواج با زنان اهل کتاب جایز است.[۱۱۶۲]
  1. تعهدات غیرمسلمانان برای پذیرایی از مسلمانان[۱۱۶۳]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:33:00 ق.ظ ]




اقدامات نظامی به کلیه فعالیت های داخلی و خارجی نظامی یک کشور اعم از سازمان و ساختار نیروهای
مسلح ، آمایش سرزمینی ، برگزاری رزمایش های داخلی و بین المللی ، عضویت در سازمان های نظامی ، روابط نظامی با کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای و انجام هرگونه عملیات نظامی اطلاق می گردد .
۱-۵-۳ امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
مقوله کلی امنیت را می‏توان به احساس آزادی و رهایی از ترس یا “احساس ایمنی” که ناظر بر امنیت مادی و روانی است اطلاق کرد که در آن صورت موجب استقلال رأی یک ملت و دولت گشته و توانایی مقابله با دخالت بیگانگان و نیروهای خارجی را در امور داخلی خواهد داشت. ‏در این خصوص در بخش چهارم پایان نامه به تفصیل توضیحاتی ارائه گردیده است .
۱-۶ مشکلات و تنگناهای احتمالی تحقیق
با عنایت به اینکه عموماً اطلاعات مربوط به فعالیت های نظامی کشورهای منطقه خلیج فارس دارای
طبقه بندی می باشد ، جمع آوری اطلاعات دقیق و بروز نیازمند بررسی گسترده اخبار منتشره و تطبیق آنها با یکدیگر بوده است ، لذا محقق در جمع آوری داده های مورد نیاز با محدودیت مواجه بوده و از منابع آشکار مختلف استفاده نموده است .
۱-۷ سازماندهی پژوهش
بخش اول : طرح تحقیق و چارچوب نظری
فصل اول: طرح تحقیق
فصل دوم: چارچوب نظری ( موازنه قوا )
بخش دوم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح کشورهای شورای همکاری خلیج فارس
فصل اول : ساختار و سازمان نیروهای مسلح عربستان سعودی
فصل دوم: ساختار و سازمان نیروهای مسلح امارات عربی متحده
فصل سوم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح کویت
فصل چهارم: ساختار و سازمان نیروهای مسلح عمان
فصل پنجم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح قطر
فصل ششم : ساختار و سازمان نیروهای مسلح بحرین
بخش سوم : اقدامات نظامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از سال ۲۰۰۳ الی ۲۰۱۳
فصل اول : همکاری های نظامی کشورهای عضو شورا با یکدیگر
- بررسی بیانیه ریاض
- نیروی سپرجزیره
- برگزاری رزمایش های مشترک
- سامانه دفاع موشکی یکپارچه
فصل دوم: همکاری های نظامی کشورهای عضو شورا با کشورهای غربی
- واگذاری پایگاه های نظامی به کشورهای غربی
- برگزاری رزمایش های مشترک
- همکاری با ناتو
- برگزاری نمایشگاه های دفاعی
- خریدهای تسلیحاتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس
- حضور نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس درماموریت های
بین المللی
بخش چهارم : تاثیر اقدامات نظامی شورای همکاری خلیج فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
فصل اول : مفهوم شناسی تهدیدات امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
فصل دوم: بررسی چگونگی تاثیر اقدامات و بر نامه های نظامی کشورهای عضو شورای همکاری
خلیج فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران

    • نتیجه و پیشنهادات

فصل دوم
چارچوب نظری
مقدمه
همان گونه که مرشایمر به درستی اشاره می نماید، بدون وجود نظریه تسهیل کننده و سامان بخش
نمی­ توان درک درستی از جهان پیچیده اطراف پیدا نمود(Mearsheimer,2001:9).بنابراین برای درک بهتر واقعیت ها و سامان دهی پدیده ها چاره ای جزء انتخاب نظریه نداریم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۱۳۵۷ ، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس از بروز انقلابی با ریشه های مذهبی مبتنی بر تشیع در کشوری برخوردار از منابع انسانی ، منابع زیرزمینی ، نیروهای مسلح قوی و رهبری واحد مواجه شده و هم زمان با ماه های آغازین جنگ تحمیلی علیه ایران ، به منظور افزایش همکاری های امنیتی و نظامی بین کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و مقابله با افزایش قدرت منطقه ای ایران و تاثیرگذاری آن بر ساختار حکومتی خود ، نسبت به تشکیل شورای همکاری
خلیج فارس اقدام نمودنده و با گذشت ۳۴ سال از عمر شورای مذکور و از طرفی اثبات عدم وجود هرگونه نیات تهاجمی در دکترین نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران ، این کشورها با تحریک کشورهای غربی بویژه آمریکا و نیز لابی صهیونیستی و اجرای سناریوهای مختلف ایران هراسی ، همواره به افزایش قدرت نظامی در برابر جمهوری اسلامی ایران پرداخته و در طول یک دهه گذشته نیز بر اقدامات نظامی خود افزوده اند .
با توجه به این جمله کنت والتز که می گوید : « سیاست موازنه قدرت هر زمانی که دو پیش شرط وجود داشته باشد حکم فرما خواهد بود ، یکی اینکه نظم نظام آنارشیک باشد و دیگری اینکه نظام پر از واحدهایی باشد که به دنبال بقاء باشند »( Waltz, 1979: 12) و منطقه خلیج فارس نیز کاملاً دو پیش شرط مذکور را دارا می باشد ، بهترین نظریه جهت تبیین این نوع رفتارکشورهای عضو شورای همکاری
خلیج فارس را می توان نظریه « موازنه قوا » عنوان نمود که بخوبی دلایل اقدامات نظامی کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس را تشریح می نماید . از طرفی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دلیل افزایش اقدامات نظامی خود و عقد قراردادهای دفاعی با کشورهای غربی را ، تهدیدات ایران بواسطه تلاش جهت دستیابی به تکنولوژی هسته ای و نیز سامانه های موشکی دوربرد و میان برد پیشرفته و همچنین تلاش ایران برای صدور ارزش های انقلاب اسلامی عنوان نموده اند که این موضوع را نیز می توان بر اساس نظریه «موازنه تهدید» بخوبی تبیین نمود ولیکن آنچه مسلم است ، نظریه غالب در منطقه خلیج فارس، همانا نظریه موازنه قوا می باشد . در این فصل بصورت خلاصه نسبت به تشریح نظریه موازنه قوا و نیز نظریه موازنه تهدید اقدام می گردد .
۱-۲ نظریه موازنه قوا
یکی از مهمترین نظریه های سامان بخش روابط بین الملل ، نظریه موازنه قوا است که پس از گذشت سال ها از مطرح شدن این نظریه ، همچنان و بویژه در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس توانایی تبیین رفتار حکومت ها را دارا می باشد . در این قسمت نسبت به توضیح نظریه توازن قوا اقدام می گردد .
۱-۲-۱ تاریخچه نظریه موازنه قوا
تلاش‌ها برای فهم نظریه موازنه قوا در روابط بین‌الملل به بیش از پانصد سال پیش بازمی‌گردد؛ از این منظر، شاید هیچ نظریه‌ای را به قدمت آن نتوان یافت. علاوه بر این، موازنه قوا در حوزه مطالعات بین‌الملل و سیاست خارجی بسامد فراوانی داشته است. در پی این اهمیت و پیشینه است که عده‌ای از اندیشمندان روابط بین­الملل موازنه قوا را شناخته‌شده‌ترین و احتمالا موثرترین نظریه موجود برای فهم و توضیح روابط بین‌الملل از قرن پانزده به بعد دانسته‌اند(Hass, 1953: 37)
گفتنی است که این مفهوم در ادبیات موجود به معانی مختلف از جمله توزیع قدرت، تعادل، ثبات و صلح مورد استفاده قرارگرفته و به عنوان تنها قانون عام تاریخی در روابط و سیاست بین‌الملل و مترادف سیاست قدرت و راهنمای عمل سیاست‌گذاران نیز شناخته شده است. علی رغم قدمت این بحث ، پس از جنگ جهانی دوم «هانس مورگنتا» موازنه قوا را به صورت نظریه‌ای تدوین نمود و سپس متفکرانی همچون
«نیکلاس اسپایکمن»، «ریمون آرون»، «هنری کیسینجر» ، «هالفورد مکیندر» و «راینهولد نیبور» به تکمیل آن مبادرت ورزیدند. این نظریه از فرضیه کانونی واقع‌گرایی الهام گرفته است که بر اساس آن، دولت‌ها بازیگران اصلی نظام بین‌الملل هستند و تحت فشارهای نظام آنارشیک بین‌المللی به طور عقلایی در پی افزایش قدرت یا امنیت خود هستند و این نظریه تلاش دارد ثبات و صلح در سیاست بین‌الملل را درک کند (لیتل، ۱۳۸۹: ۱۲).
۱-۲-۲ تعریف موازنه قوا/ قدرت
برای مفهوم موازنه قوا تعاریف مختلف و گاه متعارضی عرضه شده است . تلقی عمومی از این مفهوم را در دایره المعارف ها و منابع نظیر آن می توان یافت : مثلاً دایره المعارف «راتلج» ، موازنه قوا را توزیع قدرت میان کشورها، پیکر بندی خاصی از توزیع، سیاست خارجی یا مجموعه ای از نظریات روابط
بین الملل می داند(لیتل،۱۳۸۹: ۱۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:33:00 ق.ظ ]