یکى از شروط اساسى ارتباط، مجذوب نمودن طرف مقابل به گفتار نیکو و زیبا است؛ اگر فرد یا افراد در برقرار کردن نخستین ارتباط با مخاطب از حسن کلام و آراستگى ظاهرى برخوردار نباشند، در ادامه از برقرارى ارتباط و تأثیرگذارى بر مخاطب ناتوان خواهند ماند و فرد شنونده از توجه نمودن به کلام او خوددارى خواهد نمود.
نیکو سخن گفتن در برخی از احادیث به ‌مدارا کردن با مخالفین تفسیر شده است. امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه «و قولوا للناس حسنا» فرموده‌اند: با همه مردم به‌نیکی سخن بگویید… با مخالفان با مدارا سخن بگویید تا به ‌ایمان جذب شوند.[۱۰۶۴] و دلیل مدارا کردن را به‌ مصون ماندن مومنان از شر مخالفان بیان کرده‌ و آن را از بهترین صدقه‌های برادران دینی در حق همدیگر دانسته‌اند.[۱۰۶۵] در حدیثی دیگر، از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که نیکو سخن گفتن یعنی سخن گفتنی که دوست دارید با شما آن‌گونه سخن گفته شود. خداوند بد دهنان را مورد غضب قرار می‌دهد. در این تعبیر یعنی به مخاطبان خود ناسزا نگویید.[۱۰۶۶] همچنان‌که در حدیث قدسی خدای متعال به حضرت موسی (ع) امر می‌کند که در میان دشمنان من مدارا کن تا دهان به‌ سب من باز نکنند: …[۱۰۶۷] ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام و او نیز از علی علیه‌السلام نقل می‌کند که علم دارای فضائل فراوانی است. رأس علم تواضع، …، سلاح علم نرمی سخن، شمشیر علم رضا و خشنودی و قوس علم مدارا با مردم است.[۱۰۶۸] بنابراین از نرمی سخن می‌توان به‌عنوان سلاح و ابزار جذب و تبلیغ استفاده کرد. حتی در مورد فرعون نیز خدای متعال به موسی و برادرش توصیه می‌کند که با نرمی سخن بگویند تا شاید او پند گیرد یا خداترس شود.[۱۰۶۹] وقتی سخن گفتن با فرعون طغیانگر باید به نرمی باشد، پیداست که با دیگر مردم به نحو اولی باید این‌گونه سخن گفت[۱۰۷۰] چرا که نرم‌خویی رحمت الهی است.[۱۰۷۱]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نیکو سخن گفتن در روایات به‌عبارت‌های متعدد تفسیر شده است. عیاشی در تفسیرش از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که ایشان فرمودند نیکو سخن بگویید یعنی بهترین چیزی را که دوست دارید به ‌شما گفته شود، به ‌مردم بگویید، خداوند بدهنان را دوست ندارد.[۱۰۷۲] بدین ترتیب نیکو سخن گفتن یعنی حفظ زبان از بدگویی و سخنان زشت.[۱۰۷۳] در حدیث دیگری، امام صادق علیه‌السلام فرمودند نیکو سخن بگویید یعنی به‌جز سخن خیر نگویید؛ سخنی نگویید مگر این که بدانید چیزی که می‌گویید چیست.[۱۰۷۴]
همچنین قرآن در آیه ۴۴ از سوره طه، راه پند گرفتن و تأثیرپذیرفتن افراد را به‌کارگیری سخنان و کلمات ملایم و لین می‌داند و خطاب به ‌موسی و برادرش هارون می‌فرماید: «إذهبا إلی فرعون انّه طغی. فقولا له قولاً لیناً لعله یتذکّر أو یخشی» به‌سوی فرعون بروید که او به ‌سرکشی برخاسته، و با او سخنی نرم گویید، تا پند پذیرد یا بترسد. این معنی در سیره عملی پیامبر(ص) نیز نمود یافته است. در روایت است آن حضرت(ص) هنگامی که برخی اصحاب خود را برای تبلیغ دین به‌جایی گسیل داشت به‌ آنها توصیه کرد که بر مردم آسان بگیرند و سخت‌گیری نکنند و آنان را بشارت خیر دهند. نیز خطاب به‌ طفیل‌بن عمر دوسی که از وی برای راهنمایی قومش کمک طلبید، فرمود: آنان را به‌ اسلام دعوت کن و با آنان رفق و مدارا پیشه کن.[۱۰۷۵] همچنین از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: خدایم مرا به مدارا و ملایمت با مردم فرمان داد، چنان که به ‌انجام واجبات مرا امر کرد».[۱۰۷۶]
به‌یقین، مدارا و خوش‌خُلقی پیامبر بزرگوار اسلام، اولیای دین و توده مسلمانان در طول تاریخ، مهم‌ترین عوامل گسترش اسلام و جذب مردم به‌ دینداری بوده است. روزی که پیامبر اکرم(ص) بر مشرکان مکّه همانان که سالها به ازار و شکنجه مسلمانان پرداخته و آنان را از خانه و کاشانه خود بیرون کرده بودندـ پیروز شد، با بیان محبّت‌آمیز فرمودامروز هیچ‌گونه سرزنش و توبیخی بر شما نیست»،[۱۰۷۷] فرمان عفو عمومی را صادر فرمود.[۱۰۷۸] نتیجه این عفو کریمانه، گرویدن دسته دسته مردم به ‌اسلام بود: و ببینی که مردم، گروه‌گروه به دین خدا وارد می‌شوند».[۱۰۷۹] از این‌رو، قرآن کریم، نرم‌خویی و خوش‌خُلقی پیامبر اکرم(ص) را رحمتی از جانب پروردگار می‌داند که باعث گرایش مردم به‌ ایشان می‌شد: در پرتو رحمت و لطف پروردگار، در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می‌شدند؛ بنابراین، آنها را عفو کن و برای آنها آمرزش طلب کن…».[۱۰۸۰] به‌طور کلّی، یکی از اهداف بلند اسلام در ترغیب بیشتر مردم، مدارا با مخالفان و زمینه‌سازی برای جذب آنان به ‌دین است. امام صادق(ع) در این باره می‌فرمایند: «مؤمنان باید با مخالفان به‌مدارا سخن بگویند تا به ایمان جذب شوند. [۱۰۸۱]موارد این‌گونه برخورد در سیره ائمه(علیهم‌السلام) بسی فراوان است.[۱۰۸۲] با وجود این، به‌همان اندازه که خوش‌خُلقی و مدارای دینداران در طول تاریخ، گسترش دینداری در میان بشریت را در پی داشته، توسّل به‌زور و خشونت، به‌ویژه از سوی پیروان مسیحیت تحریف‌شده، اسباب دین‌گریزی و گرایش به‌ مادّیگری را فراهم کرده است. نظر به ‌اهمیت این موضوع، آن را با اندکی تفصیل بیان می‌داریم.
اما مدارا نباید به‌ مداهنه و چشم پوشی از اصول منجر گردد. نرمی و مدارا، ابزاری برای ارائه بهتر حق است، نه زیر پا نهادن بخشی از حقیقت؛ چرا که برای رضایت خلق و یا رسیدن به ‌منافع شخصی و به‌ بهانه مدارا، اگر بخشی از حقیقت زیر پا نهاده شود، دیگر ارزش نیست، بلکه جلوه‌ای از نفاق و تظاهر، مداهنه و چاپلوسی است. در شأن نزول سوره کافرون آمده است که جمعی از سران مشرک نزد پیامبر(ص) آمده، گفتند: یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر، ما خدای تو را عبادت می‌کنیم…، یا دست‌کم، بعضی از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرّک بجوی تا ما هم تو را تصدیق کنیم…. این‌جا بود که سوره کافرون نازل شد و هرگونه سازشکاری در اصول دینی را منتفی دانست.[۱۰۸۳] بدین‌سان قرآن کریم هشدار می‌دهد که حوزه اصول و ارزش‌ها، هیچ‌گونه تسامح و سازشی را برنمی‌تابد و هرگونه پیشنهاد سازش و معامله بر سر اصول[۱۰۸۴] را مردود دانسته و می‌فرماید: از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن، آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نیز نرمش نشان دهند».[۱۰۸۵] به‌طور کلی، از تفاوت‌های اساسی بین عفو و مداراِی اسلامی با تساهل و تسامح غربی در همین نکته است؛ منادیان تولرانس[۱۰۸۶] معتقدند اصول و ارزش‌های انسانی و دینی را باید به ‌مسلخ تساهل و تسامح برد، بلکه اساساً چیزی به‌عنوان «حقیقت و ارزش» وجود ندارد تا پافشاری بر آن، به‌قیمت از دست‌دادن تسامح و رویکرد به‌خشونت باشد![۱۰۸۷]
۷-۵-۲-۴- حسن معاشرت
چنانچه طرفین ارتباط در برقرارکردن گام‌های نخستین فرایند ارتباط موفق نباشند، تداوم ارتباط با دشواری‌هایی مواجه خواهد شد. یکی از شروط شکل‌گیری ارتباط موثر آراستگی برخورداری از حسن کلام و آراستگی ظاهر است. در مراحل اولیه ارتباطات میان‌فرهنگی، رفتار (غیرکلامی) از گفتار (ارتباط کلامی) کم اهمیت‌تر تلقی نمی‌شود. همان‌طور که در صفحات پیشین توضیح داده شد، اصل اولیه در ارتباطات میان‌فرهنگی، اصل دعوت است که بر همه کنش‌های یک مسلمان حاکم است و بدین ترتیب می‌توان گفت کنش یک مسلمان در ارتباط میان‌فرهنگی همواره از سنخ «کنش دعوتی» است. کنش دعوتی، کنشی پیامبرانه است. در کنش دعوتی، ارتباط غیرکلامی به اندازه ارتباط کلامی مهم‌تر است.[۱۰۸۸] و شاید به‌همین دلیل است که حسن معاشرت[۱۰۸۹] در زمره عبادت خدا، احسان با پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مساکین و برپا داشتن نماز و اداى زکات قرار داده شده است. قول نرم و لطیف نیز از مصادیق حسن معاشرت به‌شمار می‌رود. حسن خلق که نمودی از حسن معاشرت است،[۱۰۹۰] از بهترین نیکی‌ها شمرده شده[۱۰۹۱] که اگر به‌صورت انسان دیده می‌شد، هیچ چیز زیباتر از آن نمی‌بود.[۱۰۹۲] این صفت از رحمت الهی بوده [۱۰۹۳]و بهترین چیزی است که به بنده مومن داده شده است.[۱۰۹۴] حسن خلق مایه میمنت و برکت،[۱۰۹۵] رشد،[۱۰۹۶] و سعادت انسان[۱۰۹۷] است که در روایات از آن به‌عنوان نیمی از دین،[۱۰۹۸] خیر دنیا و آخرت،[۱۰۹۹] و مایه تقرب به خداوند متعال[۱۱۰۰] یاد شده است. این صفت چنان جایگاهی در زندگی دارد که اگر انسان اثرات آن را بداند، بدان احساس نیاز خواهد کرد.[۱۱۰۱] پیامبر اکرم(ص) هماره تاکید داشته‌اند که بهترین شما، خوش اخلاق‌ترین شماست. حتی یکی از شاخص‌های کمال ایمان، همین صفت شمرده شده[۱۱۰۲] که در میزان قیامت، هیچ‌چیز سنگین‌تر از آن نیست.[۱۱۰۳] تعداد روایات مربوط به این اصطلاح چنان فراوان‌اند که هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که این صفت یکی از مفاهیم اساسی اسلامی است.[۱۱۰۴]
آنچنانکه از حدیث شریف امام صادق علیه‌السلام استفاده می‌شود، از مصادیق حسن خلق، «طیب کلام» است.[۱۱۰۵] طیب کلام به‌معنای خوب سخن گفتن است. طیب کلام مربوط به بعد گویایی و شنوایی انسان است. «گفتن – شنیدن» یکی از راه های ارتباطی است. گویه‌های انسان، از یک منظر دو بعد دارد: قالب و محتوا. مراد از قالب، آهنگ سخن است. سخن به لحاظ آهنگ، یا «گوش خراش» است یا «گوش نواز». سخن گوش خراش عاطفه منفی را بر می انگیزد و سخن گوش نواز عاطفه مثبت را. از این رو، لحن نرم، ملایم و ملاطفت آمیز در سخن گفتن می تواند نقش مهمی درتقویت مودت و صمیمیت داشته باشد.
خوش‌رویی مصداق دیگر حسن خلق است.[۱۱۰۶] خوش‌رویی مربوط به حوزه دیداری ارتباط است. به نمایش گذاشتن سیمایی خوب می‌تواند از بعد بینایی بر مخاطب اثر مثبت بگذارد و به لطافت و زیبایی ارتباط بیفزاید.[۱۱۰۷]
وقتى حضرت موسى(ع) مأمور مى‌شود که فرعون را دعوت به ‌پیروى از دستورات خداوند تبارک و تعالى نماید به‌ موسى ابلاغ مى‌شود که با فرعون با گفتار لیِّن، نرم و بدون خشونت به‌گفت‌و گو بپردازد تا بتواند در او نفوذ کند یا اثر بگذارد: «با سخن نرم با او سخن بگویید، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد.»[۱۱۰۸] علامه طباطبایى در ذیل آیه مى‌گوید: از واجبات آداب دعوت، سخن‌گفتن به‌غیر خشونت مى‌باشد.[۱۱۰۹] جالب توجه این که قرآن برخلاف پندار خیلى‌ها که ابزار خشونت را در موعظه مؤمنان و دعوت آن‌ها به پیروى از دین برمى‌گزینند، دستور مى‌دهد که با طغیان‌گرانى مانند فرعون با گفتار نرم به ‌دعوت بپردازد.
حسن معاشرت یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش دین اسلام در سراسر گیتی بوده است. حسن معاشرت نه تنها با برادران دینی بلکه با اهل کتاب نیز توصیه شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «حتی اگر با یک یهودی نشست و برخاست کردی، به‌بهترین نحوِ ممکن رفتار کن».[۱۱۱۰] معصومین علیهم‌السلام اگر چنین توصیه‌ای را به مسلمانان می‌کنند خودشان اولین کسانی هستند که به‌ گفته خود عمل می‌کنند. در اصول کافی روایتی به ‌این مضمون نقل شده است که حضرت در راه کوفه با یک ذمی همراه شد و در دو راهی کوفه و جایی که ذمی می‌خواست برود، چند قدمی را در بدرقه مرد ذمی در مسیر او با او همراه شد و فرمود پیامبر ما به‌ما امر کرده است که همسفر خود را چند قدمی مشایعت کنی. مرد ذمی با مشاهده این کار مسلمان شد[۱۱۱۱] امام حسن مجتبی علیه‌السلام در روایتی حسن معاشرت با مردم را نشانه کمال عقل دانسته‌اند.[۱۱۱۲] با مرور اجمالی کتب سیره پیامبر اسلام (ص) به‌ گزاره‌هایی مانند: صبر پیامبر در ماجرای حکم‌بن کیسان و تذکر به ‌عمر،[۱۱۱۳] رنجش پیامبر از آزار کافران و پناه بردن به ‌بستر، پاسخگویی به ‌سوالات علمای یهود با صبر و شکیبایی، دعوت همراه با شفقت مشرکان به‌ اسلام، سفارش طفیل‌بن عمر به ‌رفق و مدارا با اقوام تازه مسلمان شده خود. هنگامی که مشرکان لباس پیامبر را نجس می‌کردند پیامبر جامه میشست و نماز میخواند و ایشان را به‌خدا واگذار می‌کرد، پاسخ به ‌سوالات یهودیان با صبر و حوصله پاسخ داد، پاسخگویی به سوالات مسیحیان نجران،[۱۱۱۴] و … بر می‌خوریم که همه و همه حاکی از اهتمام حضرت ایشان به‌ رعایت ادب در حد کمال و تلاش در جهت جلب نظر غیرمسلمانان به‌سوی اسلام است.
امام صادق علیه السلام ضمن توصیه‌هایی بر شیعیان خود فرمودند:
«بر شما باد به ‌نیکو سلوک نمودن با اهل باطل (و مراد به اهل باطل، دشمنان اهل بیت علیهم السلام مثل بنى امیّه و بنى عبّاس و غیرِ ایشان‏اند)! و تحمّل کنید و بکِشید بار ظلم و ستمى که بر دوش شما گذارند. و حذر کنید و بپرهیزید از منازعه و مخاصمه و انگیختن شر با ایشان. و چون شما را چاره‏اى و مفرّى نیست از همنشینى با ایشان و اختلاط نمودن و مباحثه کردن به‌نوعى که به‌ نزاع منتهى نشود، پس چون با ایشان همنشینى و اختلاط و گفتگو نمایید، سلوک را به‌عنوان تقیّه- که خداى تعالى، شما را امر به ان فرموده- بکنید و تقیّه را عادت خود سازید در امورى که میانه شما و ایشان، واقع مى‏شود از معامله و مجالسه و مباحثه و غیرِ آن. پس هر گاه مبتلا شوید به‌ این امور، ایشان در مقام ایذاى شما در مى‏آیند و شرّ و بدى را در روى ایشان مشاهده مى‏نمایید؛ وگر نه، خداى- عزَّ و جلَّ- محافظ شماست و دفع شرّ ایشان از شما کُند. هر آینه، آنچه در دل‏هاى ایشان پنهان است از عداوت و دشمنىِ شما، به‌عمل خواهند آورد، یا شما را مقهور خواهند ساخت و کار [را] بر شما تنگ خواهند گرفت، و آنچه در دل‏هاى ایشان است از عداوت و دشمنى شما، زیاده است از آنچه اظهار مى‏کنند. و شما هر چند که با ایشان همنشینى و اختلاط مى‏کنید و در یک جا جمع مى‏شوید؛ امّا دل‏هاى شما و ایشان، نهایتِ اختلاف و دورى [را] دارند و شما هرگز دوست ایشان نمى‏شوید و ایشان، شما را دوست نخواهند داشت؛ لیکن خداى تعالى، شما را گرامى داشته‏ و عزیز و شریف گردانیده، به ‌هدایت به‌ حق- که عبارت از تشیّع و متابعتِ اهل بیت طاهرین علیهم السلام است- و شما را بینا به‌ حق ساخته و ایشان را از اهل حق و قابل این نعمت، نساخته و ندانسته. پس شما با ایشان، مجامله و خوش‏سلوکى یا بردبارى مى‏کنید و صبر مى‏کنید بر ایذایى که از ایشان به ‌شما رسد. و ایشان، نه سلوک خوش و بردبارى دارند، و نه صبر بر چیزى. و چون مقصد ایشان، برگردانیدن شما و مانع شدن از متابعتِ حقّ است و قادر بر آن نیستند و صبر و سلوک نیکو ندارند، حیله و علاجى به‌غیر از آن ندارند که یکدیگر را در باب ایذا و ضرر رسانیدن به‌ شما، وسوسه و ترغیب نمایند. و اگر توانند شما را از متابعت حق، مانع مى‏شوند، امید که خداى تعالى، شما را از ترک متابعت حق، محافظت نماید. پس تقواى الهى و حذر از غضب او را پیشه خود سازید و زبان خود را نگاه دارید از آن که غیر سخن خیر، بر زبان شما جارى شود، و سخنى که باعث فتنه و عداوت ایشان شود، مگویید.»[۱۱۱۵]
و اگر معصومین علیهم‌السلام پیروان خود را به‌ حضور در تشیع جنازه مخالفان و عیادت از بیماران آنها توصیه می‌کنند، عمدتا به‌دلیل اصل حسن معاشرت در راستای دعوت آنان ‌به‌ پیروی از حق و حقیقت است که جز از سوی راسخون در علم منتشر نمی‌گردد. این که می‌بینیم امام صادق علیه‌السلام انتساب رفتارهای شیعیان به ‌امامان را به‌مثابه ‌انتساب آنان به‌ پدرانشان می‌داند، حاکی از اهمیت تاثیرات رفتارهای ما در جذب یا طرد دیگران به ‌مذهب است.[۱۱۱۶] فراوانی روایاتی که شیعیان را به ‌مواظبت در رفتارشان گوشزد می‌کنند حاکی از حساسیت موضوع است. گو این‌که ائمه معصومین علیهم‌السلام دوست دارند شیعیان و پیروان آنها در هر جا که هستند، بهترین باشند و این امر اتفاق نمی‌افتد جز به ‌این‌که شیعیان آن‌ها آشکارا از دیگران متمایز باشند. امام صادق علیه‌السلام خطاب به ‌شاگردان و شیعیان خود فرموده‌اند: «مبادا کاری کنید که ما را بدان سرزنش کنند، همانا به‌خاطر کردار فرزند بد، پدرش سرزنش می‌گردد، برای کسی که به ‌او دل سپرده‌اید (امام بر حق) زینت باشید و بر او مایه‌ی ننگ و عار نباشید. در جماعت‌های آنان (عامه‌ی مسلمانان با مذهب‌های دیگر) نماز بخوانید و بیمارانشان را عیادت کنید و در مراسم امواتشان حضور یابید و در هیچ کار خیری بر شما سبقت نگیرند که شما به ان (خیر) سزاوارترید».[۱۱۱۷] در کتاب کافی از معاویه‌بن وهب آمده که: «به ‌آن حضرت عرضه داشتم:‌ چگونه شایسته است که با قوم خودمان و مردمانی از کسانیکه بر شیوه و مذهب ما نیستند، رفتار کنیم؟ فرمود: «به ‌امامانتان که به ایشان اقتدا می‌کنید بنگرید، پس چنان کنید که آنان می‌کنند که به‌خدا سوگند ایشان بیماران آنها را عیادت می‌کنند و در تشییع جنازه‌هایشان شرکت می‌نمایند و به‌نفع و علیه آنان گواهی می‌دهند و امانت را به ‌ایشان ادا می‌کنند».[۱۱۱۸] بسیاری از مواقع، برهان‌های عقلی و منطقی، به‌جهت رعایت نشدن جنبه ‌اخلاقی، از سوی مطرح کنندگان موفق به‌ کشف حقایق نمی‌گردند. از همین‌روست که احترام به‌ آرای دیگران، برخورد درست، انصاف و اخلاق، در نتیجه گیری از تبادل فرهنگی، و به‌ویژه، هنگام گفت و گوی مستقیم بسیار موثر است. به‌همین خاطر است که در بررسی احوالات پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام مشاهده می‌کنیم که به ‌بهترین شیوه اخلاقی که مورد قبول طرف غیرمسلمان هم بود، برخورد می‌کردند.[۱۱۱۹] در دوران‌های بعد هم، آنچه بیش از هر چیز دیگر، در برخورد با ملل مختلف تاثیر عمیق داشته است، تربیت، ادب و رعایت موازین اسلامی و اخلاقی ناشی از قرآن و سنت بود. به‌ اعتراف غیرمسلمانان، حتی در دوره جنگ صلیبی، مسلمانان در مردانگی و پایبندی به‌ عهد و پیمان و دیگر صفات انسانی، سرآمد بودند.
۴-۵-۲-۴-۱- سلام و تحیت در برخورد با اهل کتاب
ﺳﻼم ﮐـﺮدن در اﺳـﻼم از ﺟﺎﯾﮕـﺎه واﻻﯾﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯿﮑﻪ ﺟﻮاب ﺳﻼم دادن واﺟﺐ ﺷﻤﺮده ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺣﺘـﯽ ﺑـﻪ ﻣـﺎ ﺳﻔﺎرش ﺷﺪه ﺑﻪ ﺳﻼم اﻫﻞ ﮐﺘﺎب ﻫﻢ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﻢ و ﺟﻮاب ﺳﻼم آﻧﻬﺎ را ﺑـﺪﻫﯿﻢ. در ﮐﯿﻔﯿـﺖ ﺳﻼم آﻣﺪه اﺳﺖ: «واذا ﺣﯿﯿﺘﻢ ﺑﺘﺤﯿﻪ ﻓﺤﯿﻮا ﺑﺄﺣﺴﻦ ﻣﻨﻬﺎ أو ّردوﻫﺎ».[۱۱۲۰] در اﯾـﻦ آﯾـﻪ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن اﻣﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ آﻧﺎن ﺳﻼم ﮐﺮد، آﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ در ﭘﺎﺳﺦ ﯾﺎ ﻣﺜﻞ او و ﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺟﻮاب دﻫﻨﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ در ﺑﺮﺧﯽ رواﯾﺎت، از اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎن در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑـﺎ اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب، آﻏﺎز ﺑﻪ ﺳﻼم ﮐﻨﺪ، ﻧﻬﯽ ﺷﺪه و اﻣﺮ ﺷﺪه ﮐﻪ در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ آﻧﺎن ﺑﻪ «ﻋﻠﯿـﮏ» ﯾـﺎ «ﻋﻠـﯿﮑﻢ» ﺑﺴﻨﺪه، اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ دﯾﮕﺮ از رواﯾﺎت اﺟﺎزه اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺳﻼم در ﻣﻮاردی داده ﺷﺪه اﺳﺖ.[۱۱۲۱] ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻈﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﻣﻔﺴﺮان، اﮔﺮ اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺳﻼم از ﺳﻮی ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن، آﻧﺎن (اﻫـﻞ ﮐﺘﺎب) را ﺑﻪ ﺳﻮی اﺳﻼم ﺟﻠﺐ ﮐﻨﺪ، اﺑﺘـﺪا ﺑـﻪ ﺳـﻼم اﺷـﮑﺎﻟﯽ ﻧـﺪارد ﺑﻠﮑـﻪ ﭘـﺴﻨﺪﯾﺪه اﺳـﺖ.[۱۱۲۲]
۷-۵-۲-۴-۲- پذیرش دعوت
طبق حدیثی از امام صادق(ع) که به‌موجب آن مردی یهودی، پیامبر و کسانی از اصحاب او را به‌خوردن طعام دعوت کرد و پیامبر به اصحاب فرمود دعوت او را بپذیرید. آنان دعوت وی را پذیرفتند و پیامبر نیز رفتند و طعام او را تناول فرمودند.[۱۱۲۳] روایتی نیز شیخ صدوق و علامه مجلسی نقل کرده اند که به‌موجب آن پسری یهودی بسیاری از اوقات نزد پیامبر می‌آمد و کارهای ایشان را انجام می‌داد؛ وقتی بیمار شد حضرت به‌ عیادت او رفت و همین عیادت از وی موجب شد که اسلام بیاورد.[۱۱۲۴]
قطب راوندی و علامه مجلسی نوشته‌اند که گروهی از یهودیان مجلس عروسی داشتند به‌نزد پیامبر آمدند و گفتند: ما بر گردن شما حق همسایگی داریم؛ ‌درخواست می‌کنیم دخترت فاطمه را به‌مجلس ما بفرستی تا با آمدن او مجلس ما مبارک گردد. رسول خدا فرمود: او همسر علی است. ایشان درخواست کردند پیامبر وساطت کند تا فاطمه در این مجلس حضور یابد. حضرت فاطمه آن دعوت را پذیرفت و موجب شد گروهی اسلام بیاورند.[۱۱۲۵]
طبق روایتی، امام صادق به زکریا ابن ابراهیم دستور داد با والدین مسیحی خود هم غذا شود و در حق مادرش که مسیحی بود نیکی نماید و او در امتثال امر امام چنان رفتاری با مادرش پیش گرفت که مسلمان شد.[۱۱۲۶]
در تفسیر صافی آمده است: یک ‌روز وقتی پیامبر نماز عصر را با مسلمانان در مسجد مدینه خواند؛‌ فرستادگان مسیحیان نجران که شصت نفر می‌شدند و لباس‌های زیبا و پر زرق و برقی از دیبا بر تن داشتند وارد مسجد شدند و بر پیامبر در آمدند. در میان این گروه چهارده تن از اشراف بودند که سه تن از ایشان سمت سرپرستی گروه را به‌عهده داشتند. یکی از آن سه تن اسقف و دانشمند و صاحب مدارس مسیحیان بود و پادشاهان روم به‌خاطر دانش و اجتهاد او کلیساهای متعددی را به‌نام او بنا نموده بودند. آنان واردن مسجد شدند و اندکی تامل کردند تا وقت نمازشان رسید؛ پس برخاستند و از رسول خدا اجازه خواستند که بر طبق آیین خود نماز بگذارند. پیامبر اجازه داد و آنان در مسجد پیامبر مطابق آیین خود به‌سمت مشرق نماز گذاردند. جمعی از صحابه خواستند مانع انجام مراسم عبادی آنان شوند و به پیامبر گفتند: ای پیامبر این مسجد توست نه کلیسای مسیحیان. حضرت فرمود: کاری به‌کار آنان نداشته باشید. آنان پس از به‌جا آوردن نمازشان به‌نزد پیامبر آمدند و در مورد این که عیسی فرزند خداست گفتگو کردند و از آن حضرت پاسخ‌های مستدل شنیدند و چون جوابی نداشتند ناگزیر سکوت کردند و خداوند در پاسخ به مدعیات آنان در مورد مسیح هشتاد و چند آیه از سوره آل‌عمران را نازل کرد.[۱۱۲۷]
صدرالمتالهین روایتی نقل می‌کند که به‌موجب آن جنازه مرد یهودی را می‌بردند و پیامبر به احترام آن برخاست و وقتی گفتند که این مرد یهودی بوده چرا به ان احترام می‌گذارید فرمود: مگر نه این‌که انسان بوده؟ صدرالمتالهین مقصود پیامبر را از آن پاسخ این می‌داند که یهودی مزبور نفس ناطقه داشته و پیامبر برای بزرگداشت شرافت و جایگاه نفس ناطقه‌ی او بر پای خواسته است؛‌ چرا که از روح الهی در جسم وی نیز مانند هر انسان دیگری دمیده شده بود.[۱۱۲۸]
روایت شده که فردی از امام صادق(ع) سوال کرد: من خویشاوندان غیرمسلمانی دارم آیا آنان حقی بر من دارند؟ امام فرمودند: آری، حق رحم و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند البته اگر خویشان تو مسلمان بودند دو حق بر تو داشتند حق خویشاوندی و حق مسلمانی.[۱۱۲۹]
ائمه اطهار علیهم‌السلام حتی در مورد دوستان غیرمسلمان سفارش به ‌عدم تفتیش عقاید کرده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمایند:‌ از دین افراد تفتیش نکن، اگر چنین کنی تو را دوستی نخواهد ماند.[۱۱۳۰]
۷-۵-۲-۴-۳- عفو و گذشت درباره اهل کتاب
قرآن درباره عده‌ای از یهودیان و مسیحیان که آرزوی گمراه نمودن مسلمین را به‌دل داشتند و به پیشرفت اسلام حسد می‌ورزیدند چنین توصیه می‌کند:‌
بسیاری از اهل کتاب از روی حسد آرزو می‌کردند شما را بعد از ایمان آوردن به‌حال کفر بازگردانند، با این‌که حق برای آنان کاملا روشن شده است. شما آنان را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش را بفرستد؛ زیرا خداوند بر هر چیزی تواناست.[۱۱۳۱]
۷-۵-۲۴-۴- دوستی و محبت غیرمسلمانان
در آیه‌ای دیگر خداوند می‌فرماید:‌ امید است خداوند میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند پیوند مودت برقرار کند؛ خداوند توانا و آمرزنده و مهربان است.[۱۱۳۲] شاید بتوان این امیدواری در لحن قرآن را نیز مبنایی برای مودت و مسامحه‌ی بیشتر با غیرمسلمانان قلمداد کرد.
در آیه‌ی ۸۲ سوره‌ی مائده همان‌طور که گروهی از اهل کتاب دشمن‌ترین افراد نسبت به ‌مردم معرفی شدند؛ گروهی از آنان نیز نزدیک‌ترین دوستان ایشان قلمداد شده‌اند و این مقایسه بیانگر این است که صرف قرارگرفتن در جرگه‌ی غیرمسلمانی دلیلی بر دشمنی نیست و عملکرد افراد جایگاه ایشان را تعیین می‌کند.
۴-۵-۳- تسامح در پذیرش اسلام: حجیت ظواهر
در سیره‌ی پیامبر اکرم(ص) اعتراف ظاهری به اسلام حتی از روی ترس و مصلحت کافی و دارای حجیت است. در آیاتی از قرآن نیز به‌ این امر تصریح شده است که ظاهر اسلام آورندگان در حجیت اسلام ایشان کافی است. مثلا، پیامبر پیشنهاد کشتن عبدالله ابن ابی را که از منافقین معروف بود به‌جهت اقرار زبانی به ‌اسلام رد کرد و حتی به‌هنگام بیماری به‌عیادت او رفت و او را مورد تفقد قرار داد. ایشان همچنین اسامه را به‌جهت کشتن فردی که صرفا لااله‌الا‌الله گفته بود سرزنش کرد و صحابه ‌را از آزاررسانی به ‌اقرارکنندگان زبانی اسلام تحذیر نمود.[۱۱۳۳]
اهتمام یاران پیامبر به ‌قتل منافقان در پی سوء قصد به جان پیامبر و اصرار پیامبر بر اتکاء به ‌ظواهر مسلمانی ایشان از دیگر نمونه‌های عملی رفتار پیامبر در این مورد است.[۱۱۳۴] در آیاتی از قرآن نیز خطاب به پیامبر آمده است که در حق مسلمانان سست ایمان دعا کند چرا که ایمان مایه‌ی آرامش دل ایشان است و این خود نمایان‌گر پذیرش اسلام زبانی ایشان است.[۱۱۳۵] پیامبر به ‌زیدبن حارثه در مورد سخت‌گیری او در اسلام آوردن یکی از افراد تذکر داد. حجیت اقرار زبانی در سیره‌ی پیامبر در ماجرای اصیرم نیز به‌چشم می‌خورد. اصیرم فردی بود که تا صبح روز احد مسلمان نبود و ناگاه مسلمان شد و بدون این که حتی یک نماز بخواند شهید شد و پیامبر در مورد او فرمود اهل بهشت است.[۱۱۳۶]
تسامح در انجام اعمال دین در مورد تازه مسلمانان و افرادی که صرفا اقرار زبانی کرده بودند نیز به‌چشم می‌خورد. عثمان‌بن ابی‌العاص می‌گوید: هنگامی که رسول خدا می‌خواست مرا به‌سوی قبیله‌ی ثقیف بفرستد آخرین وصیتش این بود که نماز را زود بخوان و آن را سریع انجام بده و مراعات حال ناتوان‌ترین افراد را بکن زیرا در میان ایشان پیرمرد و خردسال و ناتوان و اشخاصی که گرفتاری دارند وجود دارد.[۱۱۳۷]
۷-۶- طبقه‌بندی‌های مختلف غیرمسلمانان و ضرورت موضع‌گیری‌های مختلف درباره ایشان
همچنان‌که در جغرافیای ارتباطی مومنان توضیح داده شد، مخاطبان مومنان در ارتباطات میان‌فرهنگی هم از نظر اعتقادی و مذهبی و هم از نظر پایبندی به‌ آموزه‌های اعتقادی خودشان بسیار متنوع‌اند و نمی‌توان همه آن‌ها را به‌یک چِشم نگریست. چنانچه با مسامحه، اهل تسنن را در قلمرو ارتباطات میان‌فرهنگی به‌شمار آوریم، بخش‌قابل توجهی از مخاطبان را شامل می‌شوند که دارای اشتراکات زیادی با شیعیان دارند. نحوه تعامل با این افراد به‌طور حتم با کسانی که مسلمان نیستند، متفاوت خواهد بود. رابطه شیعیان با اهل تسنن رابطه دو برادری است که دارای اختلافات مذهبی و عقیدتی پیدا کرده‌اند. بنظر می‌رسد در خصوص تعامل با این گونه افراد، هیچ حد و مرزی وجود ندارد و دست‌کم این است قاعده نفی سبیل در مورد این طیف اجرا نمی‌شود. اهل کتاب هم تنها از این‌نظر که مسلمان نیستند در یک قلمرو قرار می‌گیرند. اما همه آنها یکدست نیستند. این امر در قرآن کریم با تعبیر «لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ‌الْکِتَابِ» آمده است. قرآن کریم در آیات ۷۵، ۱۱۳ و ۱۱۴، آل‌عمران با صراحت تمام به‌ این مهم اشاره می‌کند.[۱۱۳۸] آیاتی از این نمونه را که حاوی نکاتی ارزشمند در معرفی انسان‌های مومن اهل کتاب می‌باشند، می‌توان بیانگر مبانی ارتباطی با ایشان دانست. از جمله این که: الف) باید کمال را از هر طایفه و گروهی پذیرفت و در کنار انتقادها، از بیان کمالات آنها غافل نشد؛ ب) باید به ‌انسان‌های باورمند به ادیان توحیدی به ‌دید احترام نگریست و با بیان ویژگی‌های مثبت آن‌ها، مقدمات هدایت کامل را فراهم آورد و ج) باید با اعتراف نمودن به کمالات بزرگان هر قوم، مقدمات جذب آن‌ها را به‌سوی حقیقت فراهم ساخت.[۱۱۳۹] و در آیه ۱۹۹ از اهل کتابی که حاضر نمی‌شوند آیات خداوند به ‌هر قیمتی بفروشند تجلیل و قدرشناسی می‌کند. البته به‌‌عقیده برخی این آیه در مورد نجاشی زمامدار رعیت‌پرور حبشه نازل گردیده است؛ و به‌طور کلی مفهوم آن وسیع و قابل تعمیم است. در ماه رجب سال نهم هجری که خبر درگذشت نجاشی به ‌پیامبر رسید پیامبر به‌ مسلمانان فرمود: نجاشی یکی از برادران شما در خارج از سرزمین حجاز از دنیا رفته است؛ حاضر شوید تا به‌پاس خدماتی که در حق مسلمانان کرده است بر او نماز گذاریم. ایشان به ‌اتفاق مسلمانان به ‌قبرستان بقیع رفتند و از دور بر وی نماز گذاشتند و برای او طلب آمرزش کردند و به ‌یاران خود دستور دادند آنها نیز چنین کنند. منافقان گفتند: محمد بر مرد کافری که هرگز ندیده است نماز می‌گذارد و حال آن‌که آیین او را نپذیرفته است و آیه فوق در جواب منافقان نازل شد.[۱۱۴۰]
از سایر ویژگی‌های برخی از اهل کتاب می‌توان به سبقت در خیر،[۱۱۴۱] امر به‌معروف و نهی از منکر،[۱۱۴۲]، خشوع در برابر خدا،[۱۱۴۳] میانه‌روی،[۱۱۴۴] دوستی و محبت نسبت به مسلمانان،[۱۱۴۵] اشاره کرد.[۱۱۴۶]
تجویز ازدواج با اهل کتاب، حلال شمردن طعام اهل کتاب و جواز روابط اقتصادی با غیر اهل حرب در سطح فردی،[۱۱۴۷] سه شاخص مهم تفاوت اهل کتاب با سایر[۱۱۴۸] غیرمسلمانان است. قرآن کریم از سویی در خصوص ازدواج مرد مسلمان با زنان پاکدامن اهل کتاب تصریح دارد.[۱۱۴۹] و از سوی دیگر با پیوند طعام اهل کتاب به حلال بودن همه طیبات در آیه ۵ مائده، حلال بودن طعام آنها را گوشزد می‌کند. «پیوند جمله «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ» به جمله «وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ» از باب پیوند چیز منطقی به امر مشکوک است تا اضطراب و تردد شنوده برطرف شود… گویا در ابتدا مومنین پس از سخت‌گیری کاملی که در معاشرت و ارتباط با اهل کتاب از شرع دیده بودند درباره حلال بودن غذای اهل کتاب دچار اضطراب و تردد شده بودند. برای رفع این جریان، «حلال بودن» به‌طور کلی به ‌«طعام» ضمیمه شد تا مسلمین بفهمند غذای آنان هم از نوع سایر طیبات است و بدین وسیله آرامش یابند.[۱۱۵۰] این حکم هنگامی صادر گردیده است که پایه‌ها و ارکان نظام اسلامی استوار بود و مسلمانان در روابط اجتماعی خویش با اهل کتاب روابط اجتماعی گسترده‌ای داشتند. طبیعی است که پذیرفتن اصل ارتباط و تعامل با اعتقاد به‌ نجاست طرف مقابل، از ابتدا محکوم به‌شکست بوده و پذیرفتنی نیست».
۷-۶-۱- اهل کتاب و کفار غیرحربی
۷-۶-۱-۱- طهارت اهل کتاب و آثار مترتب بر آن
گروهی از فقها معتقدند که اهل کتاب در ذات طاهرند[۱۱۵۱] و اگر در مواردی از نجاست ایشان بحث می‌شود منظور نجاست عرضی ایشان است که در اثر مجاورت با نجاساتی چون شراب و سگ و خوک حادث می‌شود. استناد این گروه از فقها بیشتر به آیه ۵ سوره مائده است[۱۱۵۲] که طعام اهل کتاب را برای مسلمانان حلال کرده است.[۱۱۵۳] گروه دیگر اهل کتاب را دارای نجاست ذاتی می‌دانند و معتقدند نجاست آنها با شستشو و رفع عین نجس برطرف نمی‌گردد. استناد این گروه نیز آیه‌ای است که مشرکین را نجس قلمداد کرده و آنان را از ورود به مسجد منع نموده است.[۱۱۵۴]
روایات بسیاری از هر دو گروه در اثبات دیدگاه‌شان ارائه شده است؛ لکن دیدگاه قائلین به طهارت ذاتی شایع‌تر و منطقی‌تر به‌نظر می‌رسد.
در حدیثی امام کاظم علیه‌السلام در پاسخ به این سوال که، «اگر یهودی یا نصرانی دستش را در ظرف آب کر فرو برد آیا می‌توان از آن آب برای نماز وضو گرفت؟ فرمودند: خیر، مگر در موارد اضطراری»![۱۱۵۵] از این حدیث استنباط می‌شود که امام چنان آبی را نجس نمی‌دانستند زیرا در موارد اضطراری نیز نمی‌توان با آب نجس وضو گرفت و باید تیمم کرد و این حکم بیانگر احتیاط در مورد نجاست‌های احتمالی و عرضی اهل کتاب است. در حدیث دیگری از امام کاظم پرسیدند: اگر مسیحی و یهودی از ظرفی آب بخورند آیا می‌توان از آن آب خورد؟ فرمودند: اشکالی ندارد.[۱۱۵۶] بیشتر فقها نماز خواندن در معابد یهودیان و مسیحیان را جایز می‌دانند و معتقدند اگر یقین به نجاست معبد حاصل نشده باشد تطهیر معبد جهت انجام فریضه واجب نیست.[۱۱۵۷]
آخوند خراسانی در اللمعات النیره می‌نویسد: حتی اگر بپذیریم که نهی از هم‌غذایی و مصافحه با اهل کتاب در روایات دال بر پاک نبودن آن‌هاست، ولی از روایات مزبور نمی‌توان فهمید که این ناپاکی برای آن‌ها ذاتی و عینی است یا عرضی؛ و به‌همین جهت در احادیثی که در برابر این روایات وجود دارد آمده است که اگر آنان گوشت خوک نخورند هم‌غذایی با آنها اشکالی ندارد. در روایت است که فردی به امام رضا ع گفت: خدمتکار خانه‎ی شما یک مسیحی است. امام پاسخ داد: اشکالی ندارد، دست‌هایش را می‌شوید.[۱۱۵۸]
آخوند خراسانی همچنین در اثبات دیدگاه کسانی که قائل به طهارت اهل کتابند دلایل زیر را ارائه می‌دهد.

    1. تغذیه کودکان مسلمان از شیر دایگان غیرمسلمان جایز است.[۱۱۵۹]
    1. مواردی که غیر مسلمان باید میت مسلمان را غسل دهد.[۱۱۶۰]
    1. استفاده از غذاهایی که در جنگ با غیرمسلمانان محارب به غنیمت گرفته می‌شود جایز است.[۱۱۶۱]
    1. ازدواج با زنان اهل کتاب جایز است.[۱۱۶۲]
  1. تعهدات غیرمسلمانان برای پذیرایی از مسلمانان[۱۱۶۳]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...