حل مسئله از ۵ مرحله تشکیل شده است:
تشخیص مسئله
تعریف ، معرفی و درک ماهیت مسئله
کشف راه حلهای احتمالی
عمل کردن بر روی راه حل کشف شده
نگاه به عقب و ارزشیابی نتایج فعالیتهای انجام شده
( وولفولک ۱۹۹۵ به نقل از سیف ۱۳۸۳)
هم چنین با توجه به سن کودکان یا نوجوانان نوع مشکلات ، زمان برنامه ریزی می توان مراحل حل مسئله را در ۳ تا ۶ مرحله انجام داد.
آموزش روش توقف و تفکر
تفکر برای یافتن راه حلهای متعدد و گوناگون

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تفکر برای سنجش پیامد ها و نتیجه رفتارها
تفکر برای علیت
درک ارتباطات میان فردی+توانایی درک و فهم دیدگاه های دیگری( نوری آقا قاسم آبادی ۱۳۷۷)

حل مسئله در دیدگاه روان پویایی[۴۶]:

هنگامیکه اضطراب وجود خطر را به “خود”[۴۷] علامت می دهد، به عقیده “فروید”[۴۸] "خود” به دو شکل با این خطر مواجه می شود . یا ” خود” مشکل را به صورت واقعی حل می کند و یا به روش های غیر معقول و ناهشیار پناه می برد تا واقعیت را تحریف یا انکار کند.
فروید این شیوه های غیر معقول را ” مکانیسم های دفاعی “[۴۹] نامیده است. این مکانیسم ها در مراحل اولیه رشد “خود” به وجود می آیند. در واقع آنها واسطه ای بین فشارهای نهاد و مقتضیات عالم بیرون هستند . وظیفه اساسی این مکانیسم ها فقط حفظ موجودیت و هنجار فرد است.( شکینگ[۵۰] /آرین۱۳۸۸)
به این ترتیب می توان گفت که از دید فروید افراد برای حل تعارض ها به مکانیسم های دفاعی پناه می برند.
مکانیسم های دفاعی فنونی هستند که به وسیله بخش میانجی شخصیت ، یعنی “خود” به کار گرفته می شوند و بدین وسیله شخص اضطرابی را که در موقعیتها و احساس های تهدید آمیز تجربه می کند ، کاهش می دهد.این احساس های تهدید آمیز به وسیله خواسته های غریزی “نهاد”[۵۱] ونیز توسط خواسته های بخش دیگر شخصیت یعنی “فراخود “[۵۲] ایجاد می شود. این مکانیسم ها نوعی طرح حمایتی هستند که بوسیله اکثر مردم به کار گرفته می شوند.( ساعتچی ۱۳۷۴)
کوششهای نا خود آگاه فرد برای حفظ ” خود ” از تهدید فروپاشی “من ” یا ” خود” و نیز رهایی از اضطراب و تنش ناشی از ناکاهی ها و تعارض های حل نشده است . تمام افراد تا حدودی از این ابراز خود فریبی استفاده می کنند تا به این طریق احترام به نفس خود را حفظ کرده و اثر شکست ، محرومیت یا احساس کهتری را تقلیل دهند.
نباید تصور شود که مکانیزم های دفاعی بدون استثنا حاکی از ساختمان شخصیتی نابهنجار هستند .چنین واکنشهایی می توانند شکل سازنده ای از انطباق باشند.(کاتسلوو [۵۳]کاتسلو/پورافکار ۱۳۷۳)

مفهوم حل مسئله در دیدگاه انسان گرایانه:

اگر چه در دیدگاه فروید و راجرز[۵۴] مشخصا” درباره مهارت حل مسئله سخنی به میان نیامده است ، اما با کمی موشکافی و بررسی میتوان به نقطه نظرات اودر این مورد پی برد.
اولا” : راجرز معتقد است که چنانچه مشاور بتواند محیطی امن و صمیمی بر اسا س سه شرط لازم ( اصالت – توجه مثبت غیر شرطی و درک همدلانه ) برای مراجع در جلسات روان درمانی فراهم آورد، مراجع به خودی خود به حل مسائل و مشکلاتش در سایه احترام و توجه مثبت نائل می آید و مسیر رشد و کمال را طی خواهد کرد .(شفیع آبادی ۱۳۶۵)
ثانیا": باید گفت که بر جنبه خلاقانه دیدگاه مراجع محوری تاکید شده است.
هدف مشاوران این دیدگاه آزاد کردن و ممکن ساختن خلاقیت مراجعان است.
مراجعان در این دیدگاه راه حلهای جدیدی برای مسائل خود می یا بند . راه حلهایی که پیش از آن نه درمانگر به آنها فکر کرده است ونه خود مراجع . مشاوران مراجع محور معتقدند کسانی که در زندگی خویش مشکلاتی دارند، در شرایط درمانی مناسب می توانند به ترکیبها و تلفیق خلاقانه ، جدید و منسجم تری دست یابند و از آنها برای یافتن راه های جدید حل مسائلشان مدد بگیرند.(شکینگ/آرین ۱۳۷۴)

حل مسئله در دیدگاه یادگیری اجتماعی [۵۵]:

فرایند شناختی معیوب می تواند از ادراکات نادرست ، تعمیم بیش از حد یا اطلاعات ناکافی یا غلط ناشی شوند. احتمالا” اکثر فوبیها از تعمیم بیش از حد تجارب مستقیم یا غیر مستقیم دردناک سرچشمه می گیرند.
علاوه بر کاهش دادن بازداریها یا ترسها ، الگو برداری یا سرمشق گیری ، همچنین در آموزش خلاقیت و آموزش قواعد واصول کلی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. (هرگنهان ، السون ۱۳۷۹)
مفهوم ادراک” خود سودمندی ” نقش تعیین کننده ای در اعمال افراد در نظریه باندورا دارد . سودمندی با توانایی و کفایت در مشکلات سر و کار دارد . خود سودمندی ، در میزان سعی و کوششی که فرد در یک فعایت از خود نشان می دهد، و مدتی که فرد می تواند در برابر کارها و تکالیف مشکل استقامت نشان دهد، موثر واقع می شود.( ساعتچی ۱۳۷۷)

بخش دوم-هوش هیجانی[۵۶]:

اجزای تشکیل دهنده هوش هیجانی عبارتست از هوش و هیجان که در ابتدا به توضیح و تعریف این دو مقوله پرداخته میشود.

تعریف هوش شناختی[۵۷]:

طی سالها مقاله های بسیاری درباره هوش تدوین شده است و به طور مکرر به این نتیجه رسیده اند که نخستین نشان هوش توانایی ذهنی سطح بالا، مانند استدلال انتزاعی است.
از دید استنبرگ(۱۹۸۸)[۵۸] هوش سه وجه دارد:
اجزای عملکرد
اجزای کسب دانش
فرا اجزا
این نظریه از سه بخش زیر درست شده است که با یکدیگر در ارتباط متقابل اند :
بافت محیطی : به باور استنبرگ ، رفتار هوشمندانه مستلزم اطباق با سازگاری فرد با محیط است. هوش بافتی نوعی هوش عینی و عملی است که به زندگی کردن واقعی بسیار بیشتر از تفکر انتزاعی تاکید میکند . استنبرگ همچنین اظهار میدارد که هوش تا حد زیادی وابسته به فرهنگ است.
تجربه های قبلی : در نظریه استنبرگ تجربه های قبلی فرد در برخورد موثر با یک موقعیت یا تکلیف جدید نقش مهمی ایفا میکنند.
فرایندهای شناختی یا سازنده ذهنی : طبق نظریه استنبرگ رفتار هوشمندانه را میتوان به مجموعه ای فعالیت پردازش اطلاعات تقسیم کرد . این فعالیت یا فرایندهای شناختی سازنده های ( مولفه های ) ذهنی نامیده شده اند . سازنده یا مولفه یک فرایند ابتدایی خبر پردازی است که برروی بازنمایی های اشیاء یا نمادها عمل می کند. ( سیف ۱۳۸۰)
هوارد گاردنر ( ۱۹۸۳)[۵۹] با طرح نظریه هوش چند عاملی خود از مفهوم هوشبهر به عنوان عاملی منفرد و تغییر ناپذیر فراتر رفته وتصویر غنی تر و گسترده ای از هوش ارائه نموده ( پلیستری ۲۰۰۲ به نقل از جهرمی ۱۳۸۳)
گاردنر در ابتدا هفت هوش مختلف را پیشنهاد کرد که فرد میتواند در یک یا چند حوزه آن نابغه باشد . خلاصه هایی از هفت حوزه هوش در جدول ۳-۲ نشان داده شده است.

نوع هوش توصیف
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...