ب) در پیشگیری رشدمدار یا زودهنگام تدابیر پیشگیرانه در مسیر رشد کودک و نوجوان ناسازگار اعمال می‌گردد. در این نوع پیشگیری علل رفتارهای نابهنجار و پرخاشگرانه کودکان و نوجوانان شناسایی می‌گردد و سعی می‌شود به کمک همسالان و مدرسه مشکلات را رفع نمایند.

به عبارت دیگر عملاً پس از سال‌های نخستین زندگی به جای اینکه روی علائم و نشانه های مشکلات رشدی مداخله شود، علل پدیدآورنده مشکلات رشدی مورد بررسی قرار گیرد در زمینه رفع مشکلات فردی و اجتماعی در آینده سودمندتر خواهد بود.

فصل سوم:

نقش تلویزیون در ارتکاب جرم

طرح بحث

تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های تصویری می‌تواند با پخش برنامه های سوق‌دهنده به سوی جرم و انحرافات اجتماعی نقش مهمی ایفا نماید.

برنامه هایی که باعث سوق دادن مخاطب به سوی جرم و انحرافات اجتماعی می‌شوند معمولاً برنامه هایی هستند که شیوه ارتکاب جرم مجرمان را با جزییات نشان می‌دهند، باعث تحریک به ارتکاب جرم می‌شوند و با پخش اخبار جنایی به طور متناوب ارتکاب جرم و هنجارشکنی را در اذهان مخاطبین خود امری عادی جلوه می‌دهند.

«چهاردیواری خانه های امروزه، همچون گذشته چندان امن نیست؛ چرا که رسانه های نوین ارتباطی از جمله ماهواره، اینترنت و… قلمرو زمان و مکان را در نور دیده و شبانه روز حجم سرسام‌آوری از اطلاعات و برنامه ها را برای مخاطبان می‌فرستند.»[۴۴]

یافته های پژوهشی نشان‌دهنده این واقعیت است که فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی یکی از عوامل بسیار مؤثر در کژرفتاری و بزهکاری افراد جامعه هستند. از جمله نمایش جنایت و صحنه‌های هیجان‌انگیز در افزایش اعمال انحرافی، نمایش اعمال خشونت‌بار و…

البته ذکر این نکته ضروری است همان طور که می‌دانیم انسان موجودی اجتماعی است و در فرایند شکل‌گیری فرد مجرم عوامل زیادی دخیل هستند از جمله محیط اجتماعی، شغل، خانواده، شرایط اقتصادی و… که یکی از این موارد تأثیرگذار تلویزیون به عنوان رسانه‌ای فراگیر و پرمخاطب می‌باشد.

«اگر روند جاری در تماشای تلویزیون ادامه یابد، به طور متوسط کودکی که امروز متولد می‌شود، تا هجده سالگی وقت خود را بیش از هر فعالیت دیگری (غیر از خوابیدن)، صرف تماشای تلویزیون خواهد کرد.»[۴۵]

‌بنابرین‏ می‌توان گفت که تلویزیون به عنوان رسانه‌ای فراگیر باد موافقی است بر آتش زیر خاکستر تا آن را شعله‌ور سازد، این یعنی با بودن سایر شرایط نامساعد در جامعه، تلویزیون هم می‌تواند در افزایش جرم و اینکه فرد بالقوه مجرم را به بالفعل تبدیل نماید مؤثر خواهد بود.

در این فصل سعی خواهیم کرد ابتدا با ارائه تئوری‌های مربوطه به تأثیر تلویزیون درارتکاب جرم و سپس شیوه های اثربخشی برنامه های تلویزیون در ارتکاب جرم را مورد بررسی قرار دهیم.

۳ـ۱ـ تئوری‌های مربوط به تأثیر تلویزیون در ارتکاب جرم

برای شناخت بیشتر تأثیر تلویزیون در ارتکاب جرم اجمالاً چند نظریه از نظریات مربوط به تأثیر رسانه بر ارتکاب جرم که از سوی صاحب‌نظران مربوطه مطرح شده را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۳ـ۱ـ۱ـ نظریه یادگیری اجتماعی و جامعه‌پذیری

مجموع صاحب نظرانی که موضوع یادگیری اجتماعی را مطرح ساخته‌اند بر این باورند که ‌کج‌رفتاری و ارتکاب جرم طی فرایندهای مشابه یاد گرفتنی است، ‌بنابرین‏ نکته اصلی در این نظریه ها این است که افراد، ‌کج‌رفتاری را در طول تعامل خود و طی فرایندهای خاصی یاد می‌گیرند و یادآور می‌شود که رسانه های جمعی از جمله تلویزیون در یادگیری ‌کج‌رفتاری و ارتکاب جرم نقش ایفا می‌نمایند. سادرلند یکی از صاحب‌نظران یادگیری اجتماعی مدعی شد افراد به همان شیوه‌ای که یاد می‌گیرند از قوانین تبعیت کنند، به همان شیوه هم یاد می‌گیرند که کج‌رفتار شوند و معتقد بود ‌کج‌رفتاری را با اصول یادگیری اجتماعی بهتر می‌توان تبیین کرد تا با اصول روان‌شناختی مرضی، در این میان یکی از ابزارهایی که ‌کج‌رفتاری را به انسان یاد می‌دهد رسانه جمعی از جمله تلویزیون دانسته که در سطح گسترده می‌تواند ‌کج‌رفتاری و ارتکاب جرم را به افراد یاد بدهد.[۴۶]

تأثیر رسانه های جمعی در زندگی روزانه شهروندان می‌تواند منجر به کسب ارزش‌ها و نگرش‌ها و الگوهای رفتاری شود که از آن به آثار اجتماعی رسانه ها تعبیر می‌کنند.

یکی از نظریه های مربوطه به آثار اجتماعی رسانه ها نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا (۱۹۸۶) است، ‌بر اساس این نظریه، انسان‌ها بیشتر آن چه را که برای راهنمایی و عمل در زندگی نیاز دارند صرفاً از تجربه و مشاهده مستقیم یاد نمی‌گیرند، بلکه عمده آن ها به طور غیرمستقیم و به صورت مشاهده رفتار دیگران و از طریق الگوبرداری یاد گرفته می‌شود.

این نظریه به طور گسترده‌ای برای مطالعه تأثیر رسانه ها از جمله تلویزیون بر خشونت مورد استفاده قرار می‌گیرد لذا پرخاشگری را نتیجه تماشای برنامه های خشونت‌آمیز می‌داند که به عنوان یک رفتار آموخته و عمل می‌شود. چهار فرایند اصلی یادگیری اجتماعی در الگوی باندورا عبارتند از: توجه، حفظ و یادآوری، تولید و انگیزش.[۴۷]

۳ـ۱ـ۲ـ نظریه کاشت

جرج گرنبر واضح نظریه کاشت، در دهه ۱۹۶۰ مدعی تأثیرگذاری خشونت تلویزیونی بر باورها و نگرش‌های انسان‌ها است برعکس نظریه یادگیری اجتماعی که پرخاشگری را نتیجه تماشای برنامه های خشونت‌آمیز می‌داند که به عنوان یک رفتار آموخته و عمل می‌شود.

برنامه های تلویزیونی طبق این نظریه همانند بذری است که کاشته می‌شود سپس رشد می‌کند و آثاری را در مخاطبان به جا می‌گذارد که عموماً منفی است.

تلویزیون در نگاه گرنبر، سازنده محیط نمادین است؛ این دیدگاه تلویزیون را نه یک پنجره به روی جهان یا ‌منعکس کننده آن، بلکه جهانی در خود می‌داند.

این نظریه بر آثار تدریجی و درازمدت رسانه ها به‌ویژه تلویزیون بر شکل‌گیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهوم‌سازی آنان از واقعیت اجتماعی تأکید می‌کند.[۴۸]

برطبق این نظریه هرچه محیط زندگی واقعی بینندگان شباهت بیشتر به وضعیتی داشته باشد که از تلویزیون نمایش داده می‌شود، اثرات بیشتر می‌شود و ‌به این ترتیب بینندگان به سمتی می‌روند که پاسخ‌های واقعی آنان بر پایه ذهنیات شکل گرفته از تلویزیون باشد. به عبارتی در صورتی که مشابه و مصداق جرم و جنایتی که از تلویزیون پخش می‌شود، در محیط زندگی واقعی تماشاگر اتفاق بیافتد، اثرات کاشت شدت می‌یابد.

«گرنبر در دفاع از نظریه کاشت دو مفهوم جریان اصلی و تشدید را اضافه کرد:

به اعتقاد وی جریان اصلی، اشاره‌ای به تأثیرات تلویزیون در تثبیت و یکسان‌سازی دیدگاه‌ها در داخل جامعه است، ‌به این معنا که تعبیر و تفسیر تلویزیونی شده زندگی به عنوان جریان اصلی رایج می‌شود و نفوذ می‌کند.

‌در مورد تشدید می‌افزاید هرگاه رویدادهای جهان واقعی، از انگاره‌ها و تصاویر تعریف شده از واقعیت در تلویزیون حمایت می‌کند تشدید روی می‌دهد.»[۴۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...