۱-عوامل زیست (زیست شناختی ):جنس ،سن ،اندام ،عدم تقارن در جمجمه ،قیافه ،زشتی ‌و زیبایی ،نقض خلقت ،نوع خون ،قدرت ،کروموزم اضافی ،عامل ژنتیک ،سوابق بیماری

۲-عوامل روانی :ترس ،بدبینی ،خودبینی ،خود پرستی ،خودخواهی،مهرطلبی غیرعادی ،زودرنجی ،نفرت ،دیرجوشی ،کینه پروری ،پرخاشگری ،کوته خردی ،سبک عقلی ،کم هوشی ،خیال پروری ،تلقین پذیری ،سوءظن ،تکبر ،حرص وآز،جنون ثروت ،حسادت ،ضعف اراده ،جنون اخلاقی ،اضطراب ،انزواگرایی ،برون گرایی ،عقده ادیپ ،عقده حقارت ،محرومیت ها ،صرع ،هیستری ،افسردگی ،بیماری‌های روانی ،نا هنجاریهای جنسی ،اسکیزوفرنی ،وسواس ،پارانویا وتزلزل شخصیت و…

۳-عوامل محیطی :وضع آب وهوا ،فصول ،شب وروز ،منطقه جغرافیایی ،شهر ،روستا ،سرما ،گرما ،رطوبت وخشکسالی

۴-عوامل اجتماعی:خانواده نابسامان، ناسازگاری والدین، طلاق ،یتیمی ،کم محبتی، محبت فوق العاده، سابقه تبهکاری والدین یا اجداد، خصوصیات مسکن، کوچه، محله، فساد تحصیلی، معاشران فاسد،بی کاری، نوع شغل ،عدم رضایت شغلی، تجرد،وضع بد اقتصادی، تورم، تبعیض، ثروت بسیار، عوامل سیاسی، نفوذ بیگانگان ،مطبوعات ورسانه های گروهی،تعارض فرهنگی ،مهاجرت ،بیعدالتی ،ضعف دادگستری ،محیط نامناسب زندان ،جنگ ،الکل ،موادمخدر و…(کی نیا ،۱۳۶۹،ص۵۹).

آنالیز وضعیت قاتلین شهرستان کرمانشاه در محدوده زمانی پژوهش

الف- وضعیت شغل:در بررسی پرونده های قتل وضعیت شغلی قاتلین استخراج که برابر جدول ذیلمی باشد:در جدول مشاغل کارگری وکشاورز جزء مشاغل آزاد قید گردیده است که در زمان تحقیق از قاتلین دقت لازم انجام نشده وبه طورکاملوضعیت شغلی آنان قید نگردیده است.

وضعیت شغلی

بیکار

آزاد

کارمند

نظامی

محصل ودانشجو

کاسب

نامشخص

سال ۸۹

۶۲/۲۴

۷۰/۴۷

۶۲/۴

۵۳/۱

۰۷/۳

۵۳/۱

۹۳/۱۶

سال ۹۰

۷۹/۳۴

۶۳/۵۳

۸۹/۲

—–

—–

۴۴/۱

۲۵/۷

ب- وضعیت سواد: میزان سواد قاتلین در فاصله زمانی پژوهش برابر جدول زیر می‌باشد:

میزان سواد

بی سواد

ابتدایی

راهنمایی

دیپلم

فوق دیپلم

لیسانس

سال ۸۹

۰۸/۲۳

۰۸/۲۳

۵۴/۴۱

۷۰/۷

۰۷/۳

۵۳/۱

سال ۹۰

۹۴/۱۵

۲۴/۳۶

۸۸/۳۱

۹۴/۱۵

——

——

۲-۶-۱۳- نظریه های علل قتل:

علت صدور قتل از یک شخص، از ابعاد مختلف مورد بحث قرار گرفته و در نتیجه نظریه های مختلفی ارائه شده است که در ذیل به آن‌ ها اشاره می‌کنیم:

نظریه بیوژنیک (جسمی-زیستی): این نظریه‌پردازان علّت قتل را ناشی از ویژگی‌های جسمی و زیستی انسان‌ها می‌دانند که شامل نظریه اتولوژی و ژنتیک می‌باشد.نظریه اتولوژی معتقد است که انسان دارای غریزه کشتن می‌باشد و نظریه اتولوژی معتقد است که در انسان مذکر نرمال دو کروموزم جنسی Xو Yوجود دارد که کروموزم Xاز مادر و آرام و منفعل می‌باشد و کروموزم Y از پدر و خشن و پرخاش‌گر می‌باشد درصد کمی از افراد با یک کروموزم اضافیYمتولد می‌شوند که این کروموزم اضافه بیش از حد فرد را خشن و پرخاش‌گر می‌سازد(صدیق سروستانی،۱۳۸۷،ص۱۳۳).

نظریه سایکوژنیک (روحی و روانی):این نظریه‌پردازان علّت آدم‌کشی را ناشی از شرایط روحی و روانی انسان‌ها می‌دانند که شامل دو نظریه روان‌شناسی و روان‌کاوی می‌باشد:

‌بر اساس نظریه روان‌کاوی، روان انسان شامل سه جزء متفاوت می‌باشد:نهاد[۲۲]، خود۲ و فراخود۳”نهاد” سائق ذاتی بشر برای زندگی، لذت بردن، فعالیت جنسی و خوش‌گذرانی است و “فراخود”حد و مرز لذت بردن را از طریق قوانین و مقررات جامعه به فرد تحمیل می‌کند. “خود” حد معرفت یادگیری و رفع این سائقه را نشان می‌دهد و تعادل میان “خود” و “فراخود” ایجاد می‌کند اگر “خود” در این وظیفه خود ناکام بماند فرد دچار بیماری روانی شده و همین امر به کنش‌های خشن از جمله قتل می‌ انجامد.

نظریه روان‌شناختی نیز ‌بر اساس “نظریه ناکامی‌ و پرخاشگری” معتقد است که اگر فرد نتواند به اهداف خود برسد به قتل دیگران اقدام می‌کند(صدیق سروستانی،۱۳۸۷،ص۱۴۱).

نظریه سوسیوژنیک (جامعه‌شناسی):این نظریه‌پردازان علّت آدم‌کشی انسان‌ها را ناشی از شرایط اجتماعی می‌دانند، که شامل دو نظریه محدودیت بیرونی و خرده‌فرهنگ خشونت می‌باشد. از این رویکرد خودکشی و آدم‌کشی اساساً یک چیزند: کنش پرخاش‌گرانه ناشی از ناکامی. این نظریه مدعی است که افرادی که به شدت دچار ناکامی شده‌اند، اگر محدودیت بیرونی ضعیفی را تجربه کرده باشند، کنش پرخاش‌گرانه خودگرا (درون‌گرا) یعنی خودکشی و اگر از محدودیت بیرونی قوی رنج کشیده باشند، کنش پرخاش‌گرانه دیگرگرا (برون‌گرا)، یعنی دیگرکشی را انتخاب می‌کنند زیرا دیگران را مسئول ناکامی خود می‌دانند.نظریه جامعه‌پذیری در پرخاشگری با تنبیه بدنی مدعی است که تنبیه بدنی بچّه‌ها در طی فرایند تربیت و بزرگ شدن آن‌ ها به پرخاشگری برون‌گرا می‌ انجامد. این‌گونه افراد در بزرگسالی، زمانی که با ناکامی مواجه و آماده کنش پرخاش‌گرانه شوند دیگرکشی را انتخاب می‌کنند.نظریه خرده‌فرهنگ خشونت مدعی است که ضرب و شتم افراد و توسل به پرخاشگری به‌لحاظ اجتماعی مورد‌ تأیید و پذیرفته است و پیامد برخی محرک‌ها محسوب می‌شود و خشونت جزء آشنا و مرگبار تلاش برای زندگی است (صدیق سروستانی،۱۳۸۷،ص۱۵۴).

ویلیام مرز و فلولینگ از جمله اندیشمندانی هستند که علل قتل را ناشی از شرایط اجتماعی دانسته و چهار عامل را در وقوع قتل مؤثر می‌دانند:

  1. عدم انسجام اجتماعی و جدایی و شکاف در روابط متقابل افراد جامعه.

۲- محرومیت از منابع و نبود وسایل مشروع کافی و شایسته برای کسب ثروت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...