حالت ج) هیجان ها را به گونه ای مناسب و بدون حمله کردن به طرف مقابل بیان کنید. در این حالت مخاطب شما مورد حمله قرار نمی گیرد. اما در عین حال شما هیجان خود را به گونه ای مناسب بیان می کنید این رفتار را رفتار جرئت آمیز یا قاطعانه می‌نامند.

آگاهی از هیجان های دیگران

مؤلفه‌ سوم هوش هیجانی به آگاهی از هیجان های دیگران مربوط می شود، چگونه هیجان های دیگران را درک می‌کنیم؟ افرادی که دارای هوش هیجانی هستند نسبت به هیجان های دیگران فوق العاده حساس، دقیق، و هوشیارند در حالی که افراد فاقد هوش هیجانی کاملاً به هیجان ها و احساسات دیگران بی توجه هستند.

مدیریت هیجان ها

مدیریت هیجان ها، چهارمین مؤلفه‌ هوش هیجانی است، هنگام هجوم بی وقفه سیلاب هیجان ها چه واکنشی نشان می‌دهیم؟ آیا ما هیجان ها را مدیریت می‌کنیم یا این هیجان ها هستند که ما را مدیریت می‌کنند؟ در برخورد با هیجان ها می توان به ۳ صورت عمل کرد:

۱- کاملاً منفعل باشیم هیجان ها به طور کامل بر ما مستولی شوند.

۲- هیجان ها را سرکوب و به شدت از بروز آن ها جلوگیری کنیم.

۳- هیجان ها را مدیریت کنیم.

مدیریت هیجان ها به معنی مدیریت آگاهانه، حاذقانه و خلاقانه آن ها است. مدیریت هیجان ها مستلزم آگاهی از وجود، ظهور، حضور نقش آفرینی آن ها است. به عبارت دیگر، بدون آگاهی از هیجان ها نمی توان به مدیریت آن ها پرداخت. مدیریت هیجان ها صرفاً شامل هیجان های منفی مانند خشم، غم و ناامیدی نیست بلکه هیجان های مثبت از قبیل شادی را نیز در بر می‌گیرد (فاطمی، ۱۳۸۵).

نظریات مطرح شده در حوزه هوش هیجانی

این تعبیر که هیجان‌ها نوعی اطلاعات هستند، کمک کرد تا در سال ۱۹۹۰ ، مفهومی کاملاً پروبال گرفته از هوش هیجانی ظاهر شود. دو روانشناس آمریکایی، پیتر سالووی[۴] و جان مایر[۵] اولین کسانی بودند که این اصطلاح را به کار بردند.

نظریه سالووی و مایر براین باور استوار بود که تعداد کمی از مهارت‌های ویژه وجود دارد که در همه آن ها یا دقت مهم است یا کارایی، دقت در شناخت و درک حالات هیجانی خود و دیگران و کارایی در تنظیم، کنترل و استفاده از هیجان ها در رسیدن به اهداف، به نظر سالووی و مایر در هوش هیجانی ۴ جنبه اساسی وجود دارد:

۱- ادراک هیجان‌ها: به توانایی شناخت دقیق درست هیجانات در خود و دیگران و تمیز قائل شدن بین ابراز هیجانات واقعی از هیجانات نادرست و غیرواقعی اشاره دارد.

۲- تنظیم هیجان‌ها: به توانایی تنظیم مؤثر و تعدیل شدت هیجانات و مدیریت آن در خود و دیگران اشاره دارد که این امکان را به فرد می‌دهد که هیجانات منفی را تعادل و ملایم نموده و هیجانات مضر و آسیب زا را به صورتی سازگار و انطباقی تبدیل کند.

۳- شناخت هیجان‌ها: توانایی فهم هیجانات و استفاده سریع و صادقانه، انعطاف پذیری و ابتکاری از هیجانات در موقعیتهای اجتماعی است که در جهت حفظ انگیزه های مثبت برای رسیدن به اهداف به کار می رود.

۴- استفاده از هیجانهاست

نظریه دیگر، نظریه گلمن بود که خیلی سریع تر و فراگیرتر از نظریه سالووی و مایر بود.

توصیف گلمن از هوش هیجانی، که در طول سالها تحول یافته است. چهار زمینه را در بر می‌گیرد. خودآگاهی، خود – مدیریتی، آگاهی و اجتماعی و مدیریت رابطه، او بیست قابلیت مشخص ارائه می‌دهد که در قالب این ۴ زمینه جای می گیرند. برای مثال، زمینه خود – مدیریتی شامل ۶ قابلیت می شود: خود – داری، قابل اعتماد بودن. وظیفه شناسی، سازگاری انگیزه پیشرفت و قابلیت ابتکار و رهبری. (براوبری – گریوز / ترجمه: گنجی. ۱۳۸۴)

تئوری هوش هیجانی گلمن

۱- خودآگاهی به معنای تشخیص احساسات و یافتن واژگانی برای بیان آن ها، و دریافتن پیوند موجود میان افکار، احساسات و واکنش ها، آگاهی بر اینکه در تصمیم گیری فکر یا احساسات غلبه دارد. خودآگاهی همچنین به شکل تشخیص نقاط قوت وسعت خود و دیدن خویش به گونه ای مثبت اما واقع بینانه نیز جلوه گر می شود.

۲- کنترل هیجان‌ها: افزایش تحمل کافی و کنترل خشم / کاهش اهانت / توانایی ابراز خشم به شیوه ای مناسب / و بهتر کنار آمدن با فشار روانی را شامل می شود.

۳- موفقیت در مهار هیجان ها: افزایش احساس مسئولیت / افزایش توانایی تمرکز بر تکلیف در دست انجام و عطف توجه / کاهش تکانشگری و افزایش خویشتن داری.

۴- همدلی: یافتن هیجان ها/ افزایش توانایی درک دیدگاه طرف مقابل و افزایش همدلی و حساسیت نسبت به احساسات دیگران / افزایش توانایی گوش کردن به صحبت های دیگران را در بر می‌گیرد.

۵- حفظ ارتباط ها: افزایش توانایی تجزیه و تحلیل و درک ارتباط ها / بهبود و عملکرد در حل تعارضات و مذاکره بر سر. موضوع های مورد اختلاف / افزایش توانایی در حل مشکلات موجود در ارتباط ها/ افزایش جرئت و مهارت در مراوده با دیگران / افزایش محبوبیت و اجتماعی بودن/ افزایش علاقه و ملاحظه، پیروی از جمع، و هماهنگی با گروه ها. (گلمن، ۱۹۹۵ ، ترجمه: پارسا، ۱۳۸۰)

تئوری هوش هیجانی از دیدگاه بار – اون:

ویون بار – اون، هوش هیجانی را نوعی از هوش غیرشناختی می‌داند که شامل یک دسته از توانایی ها و مهارت‌های اجتماعی و هیجانی است و این توانمندیها فرد را در جهت سازگاری مؤثر با فشارها و موقعیت های دشوار اجتماعی، یاری می رساند. (بار – اون ۱۹۹۰)

از دیدگاه او، هوش هیجانی در طول زمان قابل تغییر و رشد است و می‌تواند با برنامه های ویژه ای این مهارت‌های هیجانی را آموزش داد. ابعاد هوش هیجانی از دیدگاه بار – اون

خودآگاهی هیجانی، قاطعیت، حرمت نفس، خودشکوفایی، استقلال، همدلی، روابط بین فردی، مسئولیت پذیری اجتماعی، حل مسئله، واقعیت سنجی، انعطاف پذیری، تحمل فشار – کنترل تکانه، شادکامی، خوش بینی.

۱- خودآگاهی هیجانی[۶]

خودآگاهی هیجانی توانایی تشخیص و درک احساسات است. این مؤلفه‌ ها تنها آگاهی از احساسات یک فرد و هیجانات وی نیست بلکه همچنین شامل توانایی تمایز بین آن ها به منظور پی بردن ‌به این امر است که شخصی چه احساسی دارد و چرا این احساس در امر شکل گرفته است و همچنین به منظور پی بردن به آنچه سبب این احساسات است.

۲- قاطعیت[۷]

قاطعیت توانایی بیان احساسات، عقاید و افکار خود و دفاع از حقوق خود به شیوه ای غیرمخرب است. قاطعیت دارای ۳ بعد است. الف) توانایی بیان احساسات، ب) توانایی بیان آشکار عقاید و افکار خود، ج) توانایی ایستادگی برای احقاق حقوق خود. (بار – اون، ۱۹۹۷)

۳- حرمت ذات[۸]

حرمت ذات توانایی احترام به خود و پذیرش خود به عنوان شخصی اساساً خوب است. احترام به خود اصولاً قبول و درست داشتن خود و آن گونه که هستیم می‌باشد. پذیرش خود، توانایی پذیرش جنبه‌های مثبت و منفی محدودیت ها و قابلیت های خود است.

۴- خودشکوفایی[۹]

خودشکوفایی به توانایی شناخت توانمندی‌های بالقوه خود اشاره دارد. این بعد از هوش هیجانی تبیین جستجو برای معنی بخشیدن به زندگی است. خودشکوفایی فرایندی مستمر و پویا برای کسب حداکثر رشد توانایی‌ها و قابلیت‌ها و استعداد ‌ها‌ است.

۵- استقلال[۱۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...