– من مجبورم(باید) فردا سر کار بروم

– من قصد دارم(تمایل دارم) فردا سر کار بروم

گفتگو در جمله اول منفی است، جمله دوم مثبت است. قطعاً ما زبان منفی را هر روز بدون اینکه تأثیرش را متوجه شویم، به کار می گیریم. افرادی که به درمان می‌آیند ناامیدند، جملات منفی نظیر، آنچه که در بالا آمده است دارند. آن­ها چیزهایی مانند این می‌گویند: “من افسرده ام”. وظیفه ما به عنوان درمانگر این است که کمی امید در داخل این جمله بیاوریم. “خوب، شما که با افسردگی مبارزه می کنید”، یا “شما به درستی اکنون افسرده شدید”. این تغییرات مختصر در زبان، امیدواری را در مراجع فرا می­خواند و این تغییرات، زبان دیگری را فرا می‌خواند (متکالف،۱۹۹۸).

توصیف مشکل

درک راه حل( توصیف مجدد)

کودک نافرمان

کودکی که از مستقل بودن لذت می‌برد.

ناسازگاری در رابطه حسنه

یک الگوی نامطلوب تعاملات که بر اساس تفاوت ها، به عنوان مخالفت با الگوی تعاملی مطلوب قبلی که بر اساس تشابهات بود، گسترش پیدا ‌کرده‌است.

افسردگی

یک احساس غمگینی که گاهی اوقات برای تجربه خوشحالی شما، مزاحمت ایجاد می‌کند.

اعتیاد

عادتی از استمرار یک رفتاری که برای شما مؤثر نیست.

با صحبت کردن در دیدگاه راه حل محور، ما مراجعانمان را دعوت می‌کنیم به جای اینکه در مشکل غرق شوند و مشکل بر آن ها احاطه پیدا کند، ‌در مورد راه حل ها فکر کنند. ما همچنین امید را به موقعیتی که امکان دارد در همان زمان وجود نداشته باشد، تزریق می‌کنیم.

-مشکل همیشه اتفاق نمی افتد، همیشه استثناهایی وجود دارد.

یکی دیگر از جنبه‌های مهم رویکرد SFT، این است که استثناها را جستجو کنیم و آن ها را به کار گیریم. استثناها غالباً کوچک هستند و ممکن است خارج از حوزه آگاهی فرد دارای مشکل اتفاق بیفتد. اما یکبار در زندگی فرد اتفاق افتاده اند که می‌توانند ارتقا یابند و قدرتمند تر شوند. ‌بنابرین‏ در این مواقع، ما می‌توانیم استعدادهای پنهان مراجعین را که غالباً منجر به راه حل می شود، کشف کنیم (کانی و متکالف، ۲۰۰۹).

-آینده قابل آفرینش است.

این بهترین بخش SFT است. زمانی­که افراد را به عنوان افراد گیر افتاده نبینیم و در عوض به عنوان افرادی ببینیم که همه ابزارها را جهت رهایی از مشکل در آینده دارند، آینده به عنوان یک ابزار امیدوارکننده دیده می شود (دیشازر،۲۰۰۷). همچنین میلر و برگ (۱۹۹۵) ۸ مؤلفه کلیدی رویکرد راه حل – مدار را توصیف کرده‌اند.

– بدانیم که این رویکرد، تنها رویکرد کار با هر مراجعی نیست، به مراجعان کمک کنیم تا راه حل ها را شناسایی و کامل کنند و برنامه فردی مراجعان را توسعه دهیم.

– به مراجعان کمک کنیم تا گستره ای از راه حل های ممکن را مورد بررسی قرار دهند.

– به مراجعان کمک کنیم که طیفی از راه حل های ممکنه را که برای آن ها سودمند است، توسعه دهند و بدانیم که لزوماًً راه حل و مشکل به یکدیگر ربطی ندارند.

– به مراجعان کمک کنیم که برنامه های فردی شان را که یک برنامه انعطاف پذیر، ساده و آسان باشد، توسعه دهند.

– باور داشته باشیم که افراد می‌توانند بهبودی را به سرعت کسب کنند.

– به مراجعان کمک کنیم برنامه ای را طراحی کنند که بر اساس تلاش های قبلی آن ها باشد.

– به مراجعان کمک کنیم تا توانمندی ها و نقاط قوت شان را برای انجام طرح یکپارچه کنند.

– به مراجعان کمک کنیم که به آینده توجه داشته باشند و یک نقشه عینی و واقعی به جایی که آن ها می­خواهند بروند، در عوض نگاه کردن به گذشته هم داشته باشند (میلر و برگ،۱۹۹۵).

همچنین کوبا و لود[۳۰۳] (۲۰۱۰) اصول درمان راه مدار را این­گونه بیان می می‌کنند:

– مشکلات همیشه رخ نمی دهد و راه حل ها از استثنائات به وجود می‌آیند.

– اعضای خانواده برای انجام رفتارهای موفقیت آمیز به جای اینکه خودشان را با راهکارهایی که برای دیگران سودمند است تطبیق دهند به توانایی‌های خودشان تکیه کنند.

– موفقیت های کوچک و ناچیز هم امید زیادی درباره خود و زندگی شان به وجود می آورد.

– راه حل هایی که درمانجو تاکنون نتوانسته کشف کند به وسیله دیگران خلق شده اند.

– هیچ گونه رابطه ای بین مشکل و راه حل وجود ندارد و هر راه حلی بی همتاست. هر یک از این اصول درمان راه حل محور، بسیار به هم مرتبط و جدایی ناپذیرند (کوبا و لود، ۲۰۱۰).

اهداف درمان راه حل- مدار

درمان راه حل- مدار کوتاه مدت درباره تغییر، تعامل و رسیدن به اهداف چند ایده اساسی دارد. درمانگر راه حل- مدار معتقد است که افراد از توانایی مشخص کردن اهداف معنی دار و امکانات لازم برای حل کردن مشکلات خود برخوردارند. اهداف هر درمانجو منحصر به فرد هستند و درمانجو آن­ها را برای آینده ای غنی تر تعیین می‌کند (پروچاسکا و نورکراس، ۲۰۰۳). درمانگران راه حل-مدار روی تغییرات کوچک، واقع بینانه و دست یافتنی تمرکز می‌کنند که به پیامدهای مثبت منجر خواهد شد. درمانگران سوال هایی از این قبیل استفاده می‌کنند که تغییر را بدیهی فرض کرده، پاسخ­های متعددی را ایجاب می‌کنند و هدف گرا و آینده گرا هستند: “از دفعه قبل تا حالا چه کاری انجام دادید و چه چیزی تغییر ‌کرده‌است؟” یا “به نظر شما چه چیزی بهتر شده است؟” (کوری، ۲۰۰۵). بخش مهمی از فرایند درمان راه حل- مدار بر مذاکره پیرامون شناسایی “اهداف قابل دسترسی” سپری می شود. در حالی که تحلیل گران بر فرایند تغییر شخصیت و آسیب شناسی روانی[۳۰۴] تأکید می‌کنند. کوشش های راه حل درمانگران بر آن است تا مراجعین را در جهت بنیانگذاری اهدافی روشن سوق دهند (دیشازر، ۱۹۸۵).

در این رویکرد، اهداف درمانی کارساز دارای ویژگی های زیر است:

– مثبت بودن: به جای در سر پرورندان اهدافی چون “من از شر افسردگی خلاص خواهم شد” باید اهداف را به صورت مثبت تعریف نمود. درمانگر راه حل –مدار می‌تواند بپرسد “به جای افسرده بودن، چه کارهایی می توانی انجام دهی”.

– مربوط بودن به زمان حال: تغییر اکنون رخ می‌دهد، نه دیروز و نه فردا. واژه کلیدی در اینجا زمان حال است. سوال ساده ای که کمک می‌کند این است، امروز وقتی اینجا را ترک می کنی و در زمان حال هستی، چه کار متفاوتی انجام می دهی یا چه چیز متفاوت به خودت می گویی، امروز، نه فردا (پروچاسکا و نورکراس، ۱۹۹۹).

– فرایند مدار بودن: کلمه پرسشی کلیدی “چگونه” است. چگونه می خواهی این کار مفید را به انجام برسانی.

– عملی بودن: جهت راهنمایی مراجعین به سوی اهداف واقع گرایانه و قابل دسترس می توان پرسید، این هدف واقعاً چقدر قابل دسترسی است. ‌به این روش، درمانگر نیروهای نهفته مراجع را جهت موفقیت و اجتناب از یأس و ناامیدی بیدار خواهد کرد.

    1. ۱-Prochaska & Norcross ↑

    1. ۲-Lavis, Danna & Blevins ↑

    1. ۳-Maisto & Connors ↑

    1. ۴-Haldy ↑

    1. ۵-Petry ↑

    1. ۶-Arena & Lyvers ↑

    1. ۷-Caspres, Cadorf & Yucuis ↑

    1. Donovan- 1 ↑

    1. ۲-Wilgosh ↑

    1. ۳- Berg & Miller ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...