مقالات و پایان نامه ها – قسمت 21 – 10 |
۲-۲۸- تعریف توسعه
توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته ترشدن، قدرتمندشدن و حتی بزرگتر شدن است(فرهنگ لغات اکسفورد،۲۰۰۱) در توسعه هدف بهبود شرایط موجود و حرکت در مسیر مطلوب جهت رفاه میباشد. توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحقق نیافته یا راه حلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد(میرزا امینی،۱۳۸۷ :۲).
بروگلفیلد[۶۲] در تعریف توسعه میگوید:توسعه را باید بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف نمود(قدیری،۱۳۸۷ :۲) مرحوم دکتر عظیمی توسعه را به معنای باز سازی جامعه بر اساس اندیشه ها و بصیرتهای تازه تعریف می کند. مفهوم توسعه در نظر شریعتی،عبارت است از تعیین یک هدف فرضی و کوشش برای راندن فرد و جامعه به طرف آن هدف آتی(راد،۱۳۸۲ :۱۸۳).از مجموع تعاریف ذکر شده می توان نتیجه گرفت توسعه یک فرایند همه جانبه است که محدود به بخش خاصی از زندگی ما نیست بلکه تمامی ابعاد زندگی ما را در بر می گیردو کمک میکند جهت حرکت در مسیر زندگی بهتر با رفاه بیشتر(نخعی،۱۳۸۷).
وقتی سخن از توسعه در یک جامعه به میان آورده می شود منظور فراگیری آن توسط تمام آحاد یک جامعه است،توسعه مقوله ای کیفی،جامع، چندبعدی-انسانی.اجتماعی است که از گذر نوسازی یعنی تغییرات اجتماعی در ایستار هاوساختارهای(اقتصادی-اجتماعی-سیاسی) و یاد او دریک جامعه ناشی می شود.(اسدپور.۱۳۸۷٫صفحه ۵) به تعبیر آقای دکتر سیف اللهی و با توجه به تعریف توسعه میتوان گفت که توسعه در فرایند تلاش انسان برای ایجاد تعادل بین نیازها وخواسته ها ی فردی وامکانات بالفعل وبالقوه در جامعه ومحیط زیست پدید میآید.(سیف اللهی.۱۳۸۱٫صفحه ۵۵) جامعه انسانی در بر گیرنده انسان ها و میراث بشری است. تعامل انسان ها فرهنگ را در محیط پدید می آورد که به طور مداوم تکامل مییابد.مطالعه تاریخ تکامل فرهنگی در گذشته نشان میدهد که به دنبال انقلاب صنعتی تغییرات عمده ای در کل ساختار نظام اجتماعی-فرهنگی جامعه بشری رخ داده است.جهان در چند قدمی انقلاب بزرگ دیگری به نام انقلاب اطلاع رسانی قرار دارد که تاثیر آن بر ابعاد مختلف فرهنگی چند برابر می شودونیاز است که تمامی جوامع همگام با رشد و گسترش علم،فرهنگ جامعه خود را ارتقاء دهندو به توسعه همه جانبه برسند.
توسعه بیش از آن که مفهومی اقتصادی باشد،امری است فرهنگی و دانشگاه به عنوان نهادی فرهنگ ساز میتواند در فرایند توسعه نقشی ممتاز ایفا کند.گرچه در باب تعریف فرهنگ ،نظریه های متنوع و متفاوتی وجود دارد،اما میتوان آن را نحوه نگرش آدمیان به زندگی و یا معنایی دانست که انسان ها به زندگی خود میدهند.از این رو عقاید،جهان بینی ،دین،آداب و رسوم،اخلاقیات و……همه از مؤلفه های فرهنگ به شمار میروند.توسعه نیز ،در واقع ،چیزی جز بهبود در برخورداری ها و مناسبات اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و فرهنگی نیست.به عبارت دیگر ،هر گونه رشد و شکوفایی و تکامل در عرصه های مختلف حیات بشری توسعه نامیده می شود.(حسینپور فیضی، نوظهور: ۴۱۶-۴۱۵).
اگر چه نمی توان تعریفی از توسعه به دست دادکه مورد توافق اکثر صاحب نظران قرار گیرد،اما با این همه،شاید بتوان چند ملاک برای توسعه به مفهوم کلی ذکر کرد:
-
- توسعه سریع علم و کاربرد آن در فناوری برای افزایش تولید در وجوه مختلف.
-
- کاربرد انواع عالی تر انرژی.
-
- عقلانی شدن فعالیتهای انسان،یعنی انضباط پذیر شدن و ترسیم رابطه ای روشن میان وسایل و اهداف .
-
- گسترش حوزه آگاهی از وجود شقوق و راه حلهای مختلف زندگی.
- گسترش و تنوع نهادهای اجتماعی مختلف در جهت برآوردن نیازهای فزاینده و پیدایش تنوع و تکثر در ارزشها و نهادهای اجتماعی.
امروزه توسعه مانند گذشته تنها با محور اقتصادی مطرح نیست،بلکه با محوریت فرهنگ و اطلاعات مطرح است.منظور از،توسعه،گسترش تواناییها،ظرفیت فکری،کیفیت دانش و مهارتهای فنی،خلاقیت و نوآوری،قابلیت انسانها برای حل مسائل اقتصادی،اجتماعی،فرهنگیوسیاسی،بهره مندی از منابع،دستاوردها و امکانات جامعه و به طور کلی،بهبود شرایط زندگی مادی و معنوی برای همگان است.(رئوفی،۱۳۷۴).به طور کلی توسعه نوعی فرایند مشارکت عمومی عام نگر است که در جهت به حد اکثر رساندن انرژی مهارشده و به منظور پاسخگویی به نیازهای جسمانی،روانی و اجتماعی مردم و برای رشد و شکوفایی استعداد های آنان در جامعه سازمان دهی می شود(اکبری و کریمیان ،۱۳۷۴) .
۲-۲۸-۱- نقش دانشگاه در توسعه
اگر جامعه را به انسان تشبیه کنیم،باید دانشگاه را محوریت عقلانی این انسان در نظر بگیریم.بدیهی است اخذ هر گونه تصمیم در راستای ایجاد تغییر ودگرگونی باید از دانشگاه آغاز شود و به سایر بخشهای جامعه تسری یابد.دانشگاه در هر جامعه ای ،مرکز تجمع نخبگان میباشد که با پرورش این نخبگان و تزریق آنان به جامعه امکان ایجاد تغییرات لازم مطابق با اهداف از پیش تعیین شده را فراهم میسازد.”دانشگاه برای آزاد کردن روح انسانی،پیشرفت و توسعه معارف وآزادگی فکر از راه آزمایش وتحقیق در دانش،وقف شده و باید صرف مساعی کند”. (علی آبادی ، ۶۴:۱۳۴۵)
از سال ۱۳۷۶ وزارت علوم،تحقیقات و فناوری،با تشکیل معاونت های فرهنگی و اجتماعی،توجه خاصی به برنامه های فرهنگی دانشگاه کرد.مطالعات و برنامه های فرهنگی دانشگاهها مبنایی برای جبران کم تحرکی ذاتی نظام آموزش عالی وارتقای کمی و کیفی نظام علمی و فرهنگیدانشگاه و جامعه است(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
عناوینذیل میتواند تا حد زیادی بیانگر ارزش وهدف توجه به فعالیتهای فرهنگی دانشگاهها باشد:
۱-افزایش نقشدانشگاهها در عمق بخشیدن واعتلای فرهنگوتقویت هویت فرهنگی.
۲-نوآوری ونوسازی درفرهنگو مناسبات اجتماعی.
۳-پرورش خلاقیتها و استعدادهای فرهنگیدانشجویان .
۴-زمینه سازی برای توسعه مهارتها وتواناییهای فکری وفرهنگی دانشجویان.
۵-کمک به برنامه ریزان آموزشی و پژوهشی در تربیت نیروهای خلاق ،کارآفرین و مسئولیت پذیر.
۶-ایجاد پویایی،تحرک و انعطاف در نظام آموزش عالی.
دانشگاه ها به عنوان زیر مجموعه های نظام آموزش عالی در فرایند توسعه یک کشور مطرح هستند وبه عنوان مراکزی که به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارآمد شایسته و ماهر برای پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینههای مختلف می پردازند ،نقش حیاتی و کلیدی به عهده دارند،چراکه دانشگاهها با برون دادهای خود به جامعه،عملا در راه توسعه گام برمیدارند(نیستانی،رامشگر،۱۳۹۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:17:00 ب.ظ ]
|