دلربائی کند این کارها چون وظیفه سازمان‏ روحانیت است و مستقیماٌ ربطی به کارهای حکومت و دولت ندارد به کلی‏ متروک و زمین مانده است.غرض این است که آنطوری که جرجی زیدان می‏گوید که دائره احتساب همان‏ کارهائی که شهرداریهای امروز انجام می‏دهند انجام می‏داده درست نیست ، دائره احتساب چون اساس و ریشه‏اش همان اصل مقدس امر به معروف و نهی‏ از منکر بوده اختصاص به عملیات شهرداری نداشته است.
نکته‏ی مهم دیگر اینکه دائره احتساب یک دائره‏ رسمی وابسته به خلافت و حکومت بوده و وظائف خود را انجام می‏داده است‏ نه اینست که سایر مردم دیگر برای خود وظیفه و تکلیفی قائل نبوده‏اند.آنچه که قبلاٌ از کلام فقها نقل شده است اینکه امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد و تنها آنجا که پای اعمال زور و حبس و زدن و حتی کشتن است‏ از وظیفه عموم خارج است و وظیفه حاکم اسلامی است و اما سایر مراتب از تذکر دادن و موعظه کردن و در موقعی اعراض و قطع رابطه کردن و امثال‏ اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان است و در قدیم هم هر فردی وظیفه حتمی خود می‏دانسته که به اندازه قدرت و توانائی خود در اصلاحات امور مسلمین شرکت‏ کند.[۲۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نکته آخر اینکه دائره وسیع احتساب که امروز جانشین ندارد چون مبنا و پایه دینی و رنگ و صبغه مذهبی داشته و مردم وظیفه شرعی خود می‏دانسته‏اند که آنرا کمک کنند و تقویت نمایند قهرا” در انتخاب افراد و اشخاص‏ رعایت تقوا و ورع می‏شده و مردم احترام دینی برای آنها قائل بوده‏اند.
گفتار دوم :پیشینه تاریخی
الف: در صدر اسلام
امر به معروف ونهی ازمنکر، پیشینه ای به قدمت تاریخ حیات انسان دارد. نخستین انسان دعوت کننده به نیکی، آدم بود و پس از وی نیز پیام آوران وحی و پیروان آنان در انجام این وظیفه مهم تلاش کرده اند.
در زمان جاهلیت، گروهی از جوانان مشرک با هم پیمان بستند که اجازه ندهند به مسافران مکه تجاوز و ظلمى شودو از هر مظلومى حمایت کنند. در آن روزها که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هنوز مبعوث نشده بود، در این حرکت مظلوم یابى و ظالم کوبى جوانان مکه شرکت کردو بعد از نبوت فرمود: “الان نیز اگر براى دفاع از مظلوم دعوتم کنند، شرکت مى‏کنم. ولو ادعى به فى الاسلام لَاَجبتُ.[۲۱]پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: (کلمه لااِلهَ اِلاَّاللَّه) عذاب الهى را از انسان دور مى‏کند؛ به شرط آنکه این کلمه مبارک موردتحقیر و استخفاف قرار نگیرد.”
مردى از پیامبر عزیزپرسید: «چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرارگیرد؟ فرمود: “اگر گناهان علنى انجام گیرد و کسی گناهکار را نهى نکند و او را تغییر ندهد، به توحید اهانت شده است.”[۲۲]
ارزش و اهمیتی که در مکتب مقدس اسلام به امر به معروف و نهی از منکر داده شده است و انسان‌ها را مسؤول یکدیگر و نیز مسؤول دین خویش دانسته است در دیگر ادیان و مکاتب یا وجود ندارد یا چنان اهمیتی برایش قائل نشده است در بین اصول اسلامی از جایگاه رفیع و بلندمرتبه‌ای برخوردار بوده و مورد توجه و عنایت ویژه‌ی حق تعالی و پیشوایان دینی(ع) می‌باشد به طوری‌که در جامعه‌ی اسلامی از صدر اسلام، پیامبر گرامی اسلام(ص) و یاران و اصحاب ایشان و نیز پیشوایان معصوم(ع) از امر به معروف و نهی از منکر در جهت پاسداری از اصول مکتب به مثابه مؤثرترین ابزار و نیز یک تکلیف الهی بهره گرفته‌اند. مسلمانان آن را وظیفه‌ی الهی خود دانسته و به اجرای این فریضه‌ی بزرگ پای‌بند بوده و اهمیت خاصی برای آن قائل بوده‌اند.
این کار به صورت یک جریان عمومی و بدون تشکیلات و ضوابط تشکیلاتی انجام می‌گرفت تا این‌که در قرن سوم و چهارم هجری تشکیلات ویژه‌ای که عهده‌دار امر به معروف و نهی از منکر بود تأسیس گردید که دایره‌ی «حسبه» نامیده ‌شد. تاریخ دقیقی از این تشکیلات در دست نیست. محتسبین و آنان که در رأس دایره‌ی حسبه بودند همگی عالم و آگاه و هم‌چنین با ورع و تقوی و امانت‌دار بوده و یک نوع احترام دینی در میان مردم داشته‌اند.[۲۳]
ب: در عصر خلفای راشدین
در تاریخ اسلام قبل از آنکه یک مجموعه قانونی را برای نظارت بر عملکرد حاکم تدوین کنندبر گسترش موضوع امربه معروف ونهی ازمنکر در جامعه سفارش شده است.در دوران خلافت خلفای راشدین ضمن تقاضای خلفا بر نظارت مردم ،این اصل یکی از مهمترین اصول اسلامی بود که با جدیت از طرف تمام مسلمانان پیگیری می شد والبته خود خلفا نیز مبلغ آن بودند.
تا جائی که اولین خلیفه بعد از پیامبر در اولین خطبه خود اینگونه صحبت می کند :( ولیت علیکم و لست بخیرکم)
ای مردم گرچه من بر شما فرمانروا شدم ولی نیکوتر از شما نیستم، از من کار پیغمبر را توقع مدارید که او مصون بود و من شیطانی دارم که گاهی مرا فرو می گیرد و لیکن بر شماست که در کار خوب مرا یاری دهید و اگر کج شدم راستم کنید.[۲۴]
یا دومین خلیفه نیز بعد از تصدی مقام خلافت در جمع مردم حاضر شده و از مردم برای نظــارت بر عملکرد خود تقاضا می کند و آن جمله معروف را می شنود که ای خلیفه بدان اگر راه کج بروی با شمشیر کج ترا به راه راست خواهیم آورد و این نظارت بدانجا می رسد که وقتی عمر یک پیراهن از حله بنمانیه برتن پوشیده بود و در جمع مردم حاضر شد مورد استیضاح مسلمانان قرار گرفت زیرا سهم هر یک از مسلمانان از آن حله بدان اندازه نبود که بتوان با آن پیراهنی تهیه کرد، پس خلیفه در امر به جهاد از طرف مسلمانان (لا سمعاً و لاطاعه) می شنود و تا اثبات نمی کند که این پیراهن از سهم خودش و پسرش عبداله که به پدر بخشیده، درست شده است نمی تواند اعتراض مردم را دفع نماید.[۲۵]
با توجه به شرایط دوران خلیفه سوم و روحیات و عملکرد وی ایشان نیز همواره مورد تذکرات مردم و از جمله ابوذر غفاری وعمار بن یاسر قرار می گیرد. خلیفه مسلمین همیشه تحت نظارت عمومی مردم قرار داشته است اما چون حاضر به پذیرش نظرات مردم و مشورت های صحابه پیامبر نشد و به روندی که موجب افزایش نارضایتی و ادامه ظلم حاکمان منصوب وی منتهی می شد ادامه داد به دست معترضینی که خانه ویرا محاصره کرده بودندکشته شد.
زمان خلافت حضرت علی (ع) نیز همچنان این اصل اسلامی در صدر قرار گرفته است تا جائی که ایشان با مردم چنین سخن می گوید:
«با من آنطور که با جباران سخن می گویید، سخن نگوئیِد و چنانچه در برابر مردمان بی باک و متکبر خودداری میکنید از من درگفتن حق خودداری نکنید. بامن باظاهرسازی آمیزش ننمائید. درباره من گمان بی جا نبریدکه گفتن حق برمن سنگین باشد یا بخواهید من را به بزرگی تعظیم کنید. چه کسی که گفتن حق یا پیشنهاد عدل بر او سنگین باشد عمل به آن دو برابر سنگین تر است. پس از سخن حق یا مشورت به عدل هیچ خودداری ننمائید.»[۲۶]
این کلام امام معصوم است ،ایشان با زبانی ساده به مردم می گوید شما می توانید به آسانی با من سخن بگویید و گمان نبرید که شنیدن کلام حق شما برای من دشوار است،ایشان در برابر مردم خود را مقدس و بی نیاز از نظارت نشان نمی دهد تا بدین وسیله میان مردم و خود فاصله ای ایجاد کند.
اما پس از انحراف مسلمانان و تسلط امویان بر سرنوشت مسلمین اجرای وظیفه امر به معروف و نهی از منکربسیارمحدودشده وآنهم فقط درچارچوب افرادنسبت به یکدیگرانجام شد.خلیفه دیگربه کسی اجازه انتقادیاحتی نصیحت رانمی داد.آنهابامقدس کردن خلیفه وضرورت تبعیت ازوی به عنوان یک وظیفه شرعی دامنه اجرای امر به معروف و نهی از منکر را به جامعه و حریم شخصی افراد محدود کردند .
پس اگرکسی شراب می خوردویا آهنگ ساز و طربی از خانه اش به گوش می رسید، مسلمانان غیور و علماء دین برای جلوگیری و انجام وظیفه خودداری نمی کردند. اما اگر امیرالمؤمنین و خلیفه اله فی الارضین شب تا صبح را به مستی می گذراند و صدها زنان نوازنده و خواننده در دربارش برقص و طرب سرگرم بودند هیچ رگ دین نمی جنبید، بلکه دعا و ثنا در بدرقه اش بود و چه بسا با همان حالت مستی و آلودگی صبح نیز بــرای مسلمانان غیرتمند امامت می فرمود.[۲۷]
حاصل سخن اینکه :امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه دینی است اما حوزه آن منحصر به اشخاص و عملکرد مردم در جامعه نبوده بلکه یکی از ابزارهای نظارتی مردم در حکومت اسلامی است ،زیرا تاثیر منکری که از طرف دستگاه حاکمه صادر می شود بسیار وسیعتر و مخربتر از عملکرد افراد است.
ج: در دوران بنی امیه وبنی عباس
بعد از پیغمبراکرم‎صلّی‎الله علیه و آله اگر چه خلافت از مجرای صحیح و اصیل خود منحرف شد ولی درعمل به سایر احکام اسلام و اجرای حدود، چون به زمان پیغمبر‎صلّی‎الله علیه و آله نزدیک بودند مراقبت می‎کردند و صورت برنامه‎های اسلامی محفوظ و امر به معروف و نهی از منکر معمول بود و مسلمان‌ها این حق و آزادی را برای خود نگاه می‎داشتند و براجرای احکام نظارت می‎نمودند و کسی هم به آمرین به معروف و نهی‌کنندگان از منکراعتراضی نمی‎کرد. [۲۸]
زمان خلافت عثمانکه شکل حکومت از سادگی و بی‌پیرایگی به تدریج خارج شد و نخست معاویه و بعد سایر بنیامیه ازروش کسری‎ها وقیصرها تقلیدنموده وخود و اطرافیان خود را ازمردم جدا و بالاتر شمرده و برادری و برابری اسلامی را ضعیف ساختند؛ امربه معروف ونهی ازمنکر نیزبه واسطه عکس‌العمل‌های شدیدی که عمّال آنها نشان می‎دادند متروک شد.
شاید نخستین کسی کهعلناً دربرابرامربه معروف و نهی ازمنکر عکس‌العمل و مقاومت به خرج داد عثمانبودکهتذکّراتوانتقادات صحابهوسایرمسلمانان را نسبت به روش ناصواب حکومتیخودناشنیده گرفت.
پس از عثمان، اگر چه در مدّت خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی‎(ع)در آن قسمت از کشورهای اسلامی که در قلمرو خلافت آن حضرت بود، وضع زمان پیغمبر(ص) تجدید شد و مردم آزاد شدند و علی(ع) شخصاً امر به معروف و نهی از منکر می‎فرمود و در بازارها و مجامع این وظیفه راانجام می‎داد، امّا آن روش حکومت هم دیری نپایید و همان تربیت‌شدگان مکتب بنی امیه و حکومت عثمان مانع پیشرفت و تغییر وضع شدند.
بعد از شهادت حضرت علی‎علیه‌السّلام، مأموران حکومت معاویه از امر به معروف و نهی از منکر به شدّت جلوگیری کردند و کار به جایی رسید که احدی را جرأت چون و چرا در کارهای دستگاه‌های حکومتی نبود و اگر کسی حرفی می‎زد به سیاه چال زندان‌های زیاد و دیگران می‎افتاد.
به نظر ما بزرگترین سدّی را که بنی امیه شکستند و بزرگترین خطری که آن روزو در هر عصر اجتماعات اسلامی را تهدید می‎نماید، آزاد نبودن امر به معروف و نهی ازمنکر است.
فشار ظلم و زور سر نیزه و شمشیر به طوری مردم را در وحشت و بیم انداخت که بعد از شهادت حضرت امام حسن مجتبی‎علیه‌السّلام، بزرگان صحابه جرأت آن که منکری را انکار و بر خلاف سیاست بنی‌امیه سخن بگویند نداشتند و جامعه مسلمانان دریک سکوت مرگبار و خفقان عجیب فرو رفت.
درچنین محیط پر از ارعاب و در زیرسر نیزه‎ها و شمشیرهائی که خون هزاران بیگناه از آن می‎چکید، معاویه زمینه ولایت عهدی یزید را فراهم کرد و به سربازان جلاد و دژخیمان آدم کش مأموریت داد هر کس مخالفت کند بی درنگ گردنش را بزنند. [۲۹]
تشریح وضع اسف‌بار و رقّت‌انگیزی که مسلمانان در اثر ترک امر به معروف و نهی ازمنکر و همکاری نکردن با امثال اباذر،مقداد، حجر و عمار به آن مبتلا شدند، به طور وضوح واقعاً دشوار است.
آری وقتی امر به معروف و نهی از منکر ترک شد و جامعه به قدرت‌های فردی تسلیم گردید وخود را به آنها فروخت، نتیجه همین می‎شود که در حکومت بنی‌امیّه به آن گرفتار شدند؛رجال و صلحا و طرفداران مصالح عامه کشته یا زندانی می‎شوند. اموال بیت‌‌المال صرف عیاشی و هرزگی می‎شود، حتی به ناموس افراد تجاوز و احکام و حدود تعطیل و شعائراسلام را تحقیر می‎نمایند و کنیزکان و زن ها را به کارهای مختص به مردها می‎گمارند و ولید کنیز خودش را با حال جنابت به مسجد می‎فرستد تا بر مردها امامت کند وفرماندار کوفه با حال مستی به مسجد مــی‎رود، و زنا و بی عفتی رایج می‎شود.
غرض از این گفتار، شرح مفاسد حکومت بنی‎امیه و انتقاد از آن نیست، بلکه غرض این است که بنی امیه دانستند که اگر بخواهند آزادانه به حکومت ظلم خود ادامه دهند ومقاصد پلید خود را اجرا نمایند باید این آزادی انتقاد را که اسلام به جامعه داده بگیرند. [۳۰]
د: در ایران
ابتدا لازم است بطور اجمالی و گذرا وضعیت امر به معروف ونهی از منکر در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. در تاریخ ایران و اسلام امر به معروف و نهی از منکر با عنوان حسبه درهم آمیخته و موقعیت والایی داشته است.
خواجه نظام الملک طوسی وزیر دوره سلجوقیان در این باره می نویسد:((هم چنین به هرشهری محتسبی باید گماشت تا ترازها و نرخ ها را راست داردو خرید و فروشها می داند تا اندر آن راستی رودوامر به معروف و نهی از منکربه جای آرند و پادشاه و گماشتگان باید دست محتسب قوی دارند)) خواجه نظام الملک درادامه می نویسد:«نوشتکین سپهسالار خراسان ،به رغم رابطه نزدیکی که با سلطان محمودداشت هنگامی که پس از نوشیدن شراب، مستانه از پیش سلطان بیرون می آید ،محتسب شهراو را مانند دیگر گناهکاران تازیانه میزند و شکایت وی نزد سلطان سودی جز ملامت به او نمی بخشد». در دوران صفویه محتسب الممالک از مناصب رسمی حکومت بودومرکزآن درپایتخت مستقربوده ودر شهر های مختلف نمایندگی داشت.در دوره قاجاریه ،یکی از دوایر مهم دولتی «دایره الاحتساب» بود و در زمان حکومت طویل المدت ناصرالدین شاه قدرت قابل توجهی کسب کرد.[۳۱]
محمد حسن خان اعتماد السلطنه رئیس دایره حسبه و در زمان ناصر الدین شاه در یادداشت های خود می نویسد: هر چند امرا احتساب ازتکالیف طبیعیه است و جعل جدید در آن تصویر نمی شود ، چه از وقتی که جنس انس را درعالم اجتماعی به هم رسیده است ، به دایره احتساب که از فنون شجره قانون است و شجون حدیث ذاکون احتیاج افتاده است ، هرکس در تواریخ اسلام تتبع تمام دارد ، می داند که منصب احتساب را همراه به علمای بزرگ تفویض کرده اند . نهی از منکر از تکالیف اولیه آن اداره بوده است پش از انقلاب مشروطه « قانون امور حسبی» وضع گردید. درماده یک این قانون آمده است : امور حسبی اموری است که دادگاهها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند، بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوا از طرف آنها باشد. در ماده همین قانون آمده است : رسیدگی به امور حسبی در دادگاههای حقوقی به عمل می آید، با محدود کردن اختیارات محتسب به تدریج از این پس دایره حسبه و به تبع آن امر به معروف و نهی ازمنکر رو به افول نهاد و در دوران منحوس و استبدادی پهلوی محو گردید. در مقابل ازاین دوران به بعد امر به معروف و نهی از منکر مردمی در عرصه های اجتماعی ، مذهبی وسیاسی قوت بیشتری یافت، حرکت فردی وپراکنده آحادمردم بارهبــری بی بدیــل بنیان گذارجمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی در ۱۵ سال «۴۲ تا ۵۷ » به حرکتی متحد ویکپارجه تبدیل شد و نظام استکباری را در هم فرو ریخت.با تجلی حکومت اسلامی به رهبری زعامت ولی فقیه زمان ، امر به معروف و نهی از منکر روحی تازه یافت. از یک سومردم در پی تحکیم و تثبیت انقلاب و ارزش های اسلامی تا پای جان به میدان امر به معروف و نهی از منکر آمدند و از سوی دیگر امام راحل در مورخ ۱۰/۱۲/۵۷ طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه تشکیل دایره امر به معروف و نهی از منکر را بشارت داد وفرمود:ما مبارزه با فساد را با دایره امربه معروف و نهی از منکر که یک وزارتخانه مستقل بدون پیوستگی به دولت ، که تاسیس خواهد شـد ان شاءالله مبـارزه بـافسـاد می کنیم. فحشا را قطع می کنیم ، مطبوعات را اصلاح میکنیم، رادیو را اصلاح میکنیم. [۳۲]و سپس امام راحل به شورای انقلاب اسلامی چنین دستورداد: بسم الله الرحمن الرحیم شورای انقلاب اسلامی به موجب این مرقوم ماموریت داردکه اداره ای به اسم امر به معروف و نهی از منکر در مرکز تاسیس نماید و شعبه های آن درتمام کشور گسترش پیدا کند و این اداره مستقل و در کنار دولت انقلاب اسلامی است وناظر به اعمال دولت و ادارات دولتی و تمام اقشار مختلف است . به هر صورت که باشدجلوگیری نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعی یا منصوب از قبل او ، اجراء نمایدواحدی از اعضای دولتی و قوای انتظامی حق مزاحمت به متصدیان این اداره نداند ، دراجرای حکم و حدود الهی برای احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یارئیس دولت مرتکب چیزی شود که موجب حد شرعی است ، باید در مورد او اجراء شود .[۳۳]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دراصل هشتم به این فریضه مهم پرداخته وبه آن صبغه قانونی داده است. این اصل می گوید:
«درجمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر،امربه معروف ونهی از منکروظیفه ای است همگانی ومتقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر،دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند (tbqãZÏB÷sßJø۹$#ur àM»oYÏB÷sßJø۹$#ur öNßgàÒ÷èt/ âä!$uŠÏ۹÷rr& <Ù÷èt/ 4 šcrâßDù’tƒ Å$rã÷èyJø۹$$Î/ tböqyg÷Ztƒur Ç`tã ̍s3ZßJø۹$#).»[۳۴]
این اصل وظیفه امر به معروف ونهی ازمنکردر٣بخش ترسیم شده است:
١ –مردم نسبت به یکدیگر
٢ –دولت نسبت به مردم
٣ –مردم نسبت به دولت.
اما شاید آنچه در عمل بیشتر تحقق یافته، نهی ازمنکردولت نسبت به مردم است، البته نهی ازمنکرمردم نسبت به دولت هم کم وبیش درقالب نقدهای رسانه ای ومانندآن صورت گرفته است، اماترسیم وطراحی هندسه دقیق قالبهای اجرایی این سه بخش،نیازمندمطالعاتی استکه به نظرمیرسدتاکنون انجام نشده است.
مبحث دوم: مراتب ،آثار ودرآمدی برمبنای شرعی امر به معروف ونهی ازمنکر
گفتار نخست: مراتب
پیامبراکرم(ص) فرمود:
« من رای منکم منکرا فلیتغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه وذلک أضعف الایمان
هرکس از شما ناشایسته ای ببیند به دست خویش مانع آن شود واگر نتواند به زبان واگر تواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است.»
نهی از منکر به شکل‏های مختلف قابل اجراست و مراتب آن از جهت ثواب و ارزش با همدیگر متفاوتند. علی علیه‏السلام می‏فرمایند: «گروهی از مردم با دست و زبان و قلب خود به مبارزه با منکرات می‏پردازند. این طایفه همه خصلت‏های نیک را در خود جمع کرده‏اند، گروهی تنها با زبان و قلب، و نه با دست، به مبارزه با منکر برمی‏خیزند که این طایفه به دو خصلت نیک تمسک جسته‏اند یکی را رها ساخته‏اند، گروهی دیگر تنها با قلب خود به مبارزه با منکر می‏پردازند و مبارزه با دست و زبان را وا می‏نهند این گروه تنها به یک خصلت نیکو اکتفا کرده‏اند امّا دسته‏ای هم هستند که نه با زبان و نه با قلب و نه با دست با منکرات مبارزه نمی‏کنند، این‏ها در حقیقت مردگان زنده نمایند.[۳۵]»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...