برای مثال برزونسکی (۱۹۹۴، ۱۹۹۰) بر مبنای پژوهش‏های وسیع مدلی را ارائه کرد که مشخص می ‏کند نوجوانان دارای وضعیت های هویتی متفاوت از فرآیندهای شناختی- اجتماعی مختلفی برای حل مسائل شخصی، تصمیم‏ گیری ها و پردازش اطلاعات مرتبط به «خود» و در نهایت شکل‏گیری هویتشان استفاده می‏ کنند.

۲-۱-۳-۲-۳- دیدگاه برزونسکی

برزونسکی (۱۹۹۲) بر اساس یک دیدگاه شناختی- اجتماعی بر روی تفاوت فرآیندهایی تأکید نمود که افراد در وضعیت‏های مختلف برای تصمیم گیری، گفتگو درباره‏ موضوعات مربوط به هویت، حل مسئله و کشف اطلاعات از آن فرآیندها استفاده می‏ کنند. او سبک پردازش هویت را برای نشان دادن فرآیندهای شناختی درگیر در مقابله و حل مسئله میان افراد در مراحل گوناگون بحران هویت به کار می‏برد. مدل شناختی- اجتماعی هویت بر نظریه سازندگی مبتنی است؛ یعنی افراد نقش فعالی را در ساختن تفکر خود نسبت به اینکه چه کسی هستند ایفا می‏ کنند (برزونسکی، ۱۹۹۳). او بر اساس این مدل، سه سبک هویت اطلاعاتی، هنجاری و سردرگمی- اجتنابی را معرفی می‏ نماید.

۱- سبک هویت اطلاعاتی

افراد دارای این سبک، ‌در مورد مشاهدات خود شکاک هستند و تمایل دارند که قضاوت ‌در مورد رویدادهای اطرافشان را به تعویق بیندازند، تا زمانی که بتوانند اطلاعات را ارزیابی و پردازش کنند. این افراد جستجوگر هستند و میل به جستجوی گزینه‏های کارکردی و جانشینی برای حل مشکلات دارند و در مقابل تجارب جدید، با آغوش باز از آن استقبال می‏ کنند. این افراد اطلاعات محورند، افرادی فعال، جستجوگر و ارزیابی کننده هستند. این اشخاص به سازه‏های ذهنی خود شک می‏ کنند و به آزمون مجدد آن می‏پردازند. افراد دارای سبک هویت اطلاعاتی، تفکر انتقادی دارند. همچنین این سبک با ویژگی‏هایی همچون مسئله مداری، هوشیاری در تصمیم گیری، درون نگری و پیچیدگی رابطه دارد (برزونسکی، ۱۹۹۰).

۲- سبک هویت هنجاری

نوجوانان با سبک هویت هنجاری، نسبت به موضوعات هویتی و تصمیم گیری‏ها به همنوایی با انتظارات و دستورهای افراد مهم و ‌گروه‌های مرجع می‏پردازند. آن ها به طور خودکار، ارزش‏ها و عقاید را بدون ارزیابی آگاهانه قبول می‏ کنند و درونی می‏سازند. تحمل کمی برای مواجه شدن با موقعیت‏های جدید دارند (برزونسکی، ۱۹۹۰؛ برزونسکی و کینی[۹۲]، ۱۹۹۵). این افراد با تعارضات هویت روبرو هستند. آن ها بسیار دفاعی بوده و نیاز زیادی به ساختار دادن به زندگی دارند. این سبک با ویژگی‏هایی مانند، وظیفه شناسی، کمک‏خواهی، ناشکیبایی در برابر ابهام و عدم تمایل به بررسی اطلاعات ناهماهنگ با ارزش‏ها و باورها ارتباط دارد. این افراد بیشتر به تأیید اجتماعی و جامعه پذیری رفتارها توجه دارند و ملاک خود را تأیید افراد مهم و معتبر قرار می ‏دهند (برزونسکی، ۱۹۹۰).

۳- سبک هویت سردرگم- اجتنابی

افراد با سبک سردرگم- اجتنابی، اهمال‏کار هستند و تا حد ممکن سعی به تأخیر انداختن موقعیت‏های تعارض انگیز و تصمیم‏ گیری دارند. در مواقعی که امکان چنین تأخیری وجود نداشته باشد. در تصمیم‏ گیری، بیشتر به پیامدهای محیطی تکیه می‏ کنند (برزونسکی، ۱۹۹۰، ۲۰۰۳). این افراد مسائل و مشکلات شخصی‏شان را به تعویق می‏اندازند و تمایلی برای مواجه شدن با تعارضات ندارند. رفتار و تصمیم های آن‏ها تحت تأثیر موقعیت است. این نوع سبک با خودآگاهی، هوشیاری و راهبردهای تصمیم‏ گیری رابطه منفی دارد (برزونسکی، ۱۹۹۴).

۲-۲- پژوهش‏های پیشین:

۲-۲-۱- سبک های دلبستگی و صمیمیت:

میکولینسر و شاور (۲۰۰۵) با مرور پژوهش‏های پیشین ‌به این نتیجه رسیدند که افراد با سبک‏های دلبستگی متفاوت در رویداد‏های ارتباطی، هیجان‏های متفاوتی را تجربه می‏ کنند، به طوری که افراد دلبسته ایمن نسبت به افراد نا‏ایمن، نیم‏رخ هیجانی تمایز یافته و متنوع‏تری را نشان داده ‏اند. دیگر پژوهش‏ها نیز حاکی از آن است که افراد با توجه به سبک دلبستگی خود به هیجان‏های متفاوتی سوگیری دارند (ماگایی، هونزیکر، مسیاس و کلور[۹۳]، ۲۰۰۰؛ زیلبر، گلدستاین[۹۴] و میکولینسر، ۲۰۰۷) و هیجان‏های یکسان را به گونه‏ای متفاوت تجربه می‏ کنند، بر این اساس، پاسخ‏دهی و ابراز هیجانی افراد نیز بر حسب الگوی دلبستگی‏شان متفاوت است (روگنونی، گالاتی، کاستا، کرینی[۹۵]، ۲۰۰۸). مهارت های هیجانی که به عنوان توانایی تشخیص و ابراز هیجانات و همچنین توانایی همدلی با دیگران تعریف شده است (کوردوا، جی و وارن[۹۶]، ۲۰۰۵) باعث افزایش صمیمیت و احساس امنیت شده انتقادپذیری را در فرد افزایش می‏ دهد و در حفظ و تداوم یک ارتباط صمیمی موفق ضروری است (دان‏هام[۹۷]، ۲۰۰۸).

نتایج پژوهش میکولینسر و همکاران (۲۰۰۱؛ به نقل از خوشخرام و گلزاری، ۱۳۹۰) نشان می‏ دهد که افراد با دلبستگی ایمن، واکنش‏های عاطفی مثبتی نسبت به رویداد‏های خنثی دارند و افراد با دلبستگی ناایمن، واکنش‏ عاطفی منفی نسبت به رویدادهای خنثی نشان می ‏دهند.

ساسلو، دن‏لووسکی، آرولت و اهرمان[۹۸] (۲۰۱۰) بیان می‏ کنند که افراد با سبک دلبستگی اضطرابی به چهره‏های غمگین، گرایش بیشتری داشته در صورتی که این حالت در افرادی با سبک دلبستگی اجتنابی شدت کمتری دارد. سادیکج، ماسکوویتز و زورف[۹۹] (۲۰۱۱) نیز بیان می‏ کنند که بین رفتار مقبول شریک زندگی و عواطف منفی افراد رابطه معکوس وجود دارد که میزان عاطفه منفی در افراد با دلبستگی اضطرابی بالاتر است.

سیمپسون[۱۰۰] (۱۹۹۰) در پژوهش اثرات دلبستگی بر روابط، ۱۴۴ زن و شوهر را در یک بررسی طولی مورد پژوهش قرار داد و دریافت که دلبستگی ایمن نسبت به دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، با احترام، تعهد و رضایتمندی بیشتر رابطه دارد و در افراد دارای دلبستگی ایمن، آشفتگی هیجانی کمتر است و آن‏ها و ارتباطات با کیفیت‏تری دارند.

کسیدی و شاور (۲۰۰۸) در توجیه رابطه‏ سبک دلبستگی و سلامت روان اشاره می‏ کنند که پیامد فرایند دلبستگی ایمن، ایجاد احساس ایمنی در فرد است و پیامد دلبستگی‏های ناایمن، ایجاد ترس و وحشت در فرد می‏ باشد.

بنابر نتایج پژوهش‏ها دلبستگی ایمن با ویژگی‏های ارتباطی مثبت شامل صمیمیت و خرسندی، دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین‏تری از صمیمیت و تعهد، دلبستگی دوسوگرا با شور و هیجان و دل‏مشغولی ‌در مورد روابط توام با خرسندی کم، مرتبط است (فینی و نولر[۱۰۱]، ۱۹۹۰؛ به نقل از حیدری و اقبال، ۱۳۸۹).

بپیلاک، آریندل و لوتیجن[۱۰۲] (۲۰۰۵) در پژوهش خود بیان نمودند که تجربیات اولیه مراقبان بر کیفیت روابط بعدی (عاشقانه) افراد اثر می‏ گذارد. در این پژوهش نشان داده شد که که دلبستگی ایمن به طور مثبت و دلبستگی ناایمن به طور منفی با صمیمیت در رابطه عاشقانه کنونی ارتباط دارد. فرانت[۱۰۳] (۲۰۰۵) نیز یک ارتباط منفی بین کیفیت رابطه با مادر و مشکلات مرتبط با صمیمیت یافته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...