بازدهی سهام از موارد بسیار مهم در تصمیم گیری سهام‌داران می‌باشد (ایزدی نیا، ۱۳۸۶). ‌بنابرین‏ سود و بازدهی سهام از جمله اطلاعات با اهمیت در تصمیمات اقتصادی بشمار می‌روند. مطالعات و پژوهش­های انجام شده درباره­ سود و بازده یکی از پرحجم­ترین و بیشترین تلاش­ های پژوهشی را تشکیل می­دهد. سود به عنوان راهنمای پرداخت سود تقسیمی، ابزار سنجش اثربخشی مدیریت، و وسیله پیش ­بینی و ارزیابی تصمیم گیری­ها، همواره مورد استفاده­ سرمایه ­گذاران، مدیران و تحلیل­گران مالی بوده است(ریچاردسون[۴]، ۲۰۰۳). بر همین اساس، محققان بسیاری سعی کردند عوامل مؤثر بر سودآوری و بازدهی شرکت­ ها را شناسایی کنند. به همین دلیل مشکل اصلی در امر محاسبه و پیش‌بینی روند ارزش سهام، بستگی به پیش‌بینی مجموعه سودهای قابل پرداخت آتی دارد. ‌بنابرین‏ مسئله تجزیه و تحلیل سود در سرمایه گذاری از اولویت خاصی برخوردار است(فاما و فرنچ[۵]، ۲۰۰۴).

در بازار سرمایه ی ایران نیز که در سال های اخیر از رونق خاصی برخوردار شده است، آزمون روش حسابداری مازاد خالص یعنی فاصله گرفتن از حسابداری تعهدی با تفکر جدید در طبقه بندی اقلام صورت سود و زیان که می‌تواند راهگشای سهام‌داران و سرمایه گذاران، تدوین کنندگان استانداردها و سایر استفاده کنندگان قرار گیرد، مورد توجه قرار نگرفته است. از طرف دیگر، مدل ارزیابی سود باقیمانده اولسون (۱۹۹۵) که به میزان فزایندها به عنوان یک رویه ی عملی در متون تجزیه و تحلیل مالی و تکنیک ارزیابی، طرفدار پیدا کرده بود، در سال ۲۰۰۵، به چالش کشیده شده است(پنمن[۶]، ۲۰۰۵).

 

نظر به اهمیت فراوان سود باقی مانده در ادبیات تحقیقات حسابداری، در این تحقیق قصد داریم تا از آن به عنوان مبنای تبیین ارتباط بین سود و بازده استفاده کنیم. در این تبیین رشد سود را به رشد در سود باقی مانده، رشد در سرمایه و سایر اجزا تفکیک می‌کنیم. با تفکیک رشد سود با بهره گرفتن از مفهوم سود باقیمانده، سوالات زیر ایجاد می شود:

 

    1. آیا با بهره گرفتن از این تفکیک توانمندی بهتری جهت توضیح تغییرات بازده به دست می آوریم؟

 

    1. آیا رشد در سود باقی مانده و سایر اجزای رشد سود ارتباط متفاوتی با بازده دارند؟

 

  1. آیا بازار به طور کامل کاربردهای رشد در سود باقی مانده و سایر اجزای رشد را درک می‌کند، یا این اجزا، بازده های آتی سهام را پیش‌بینی می نمایند؟

 

ضرورت و اهمیت پژوهش

 

از زمان آدام اسمیت دیدگاه غالب در خصوص سازمان‏ها این بوده است که آن‏ها نیروی خود را از سرمایه گذاران، کارکنان و تأمین کنندگان به دست می آورند تا کالا و خدماتی را برای مشتریان خود تولید کنند. در این دیدگاه عملکرد سازمانی عبارت است از بازده مالی که به سهام‌داران می‌رسد (فیرر[۷] و همکاران، ۲۰۰۳: ۳۶۰-۳۴۸). هریک از ما در طول زندگی خود تصمیماتی را برای سرمایه گذاری در زمینه‌های مختلف از جمله ملک، طلا، سهام و مانند این ها اتخاذ می‌کنیم. در یک تصمیم علمی انتخاب هر یک، بستگی مستقیم به میزان ریسک و بازده آن فرصت در مقایسه با دیگر فرصت های سرمایه گذاری دارد. به عبارت دیگر هدف اصلی شناسایی آن فرصت سرمایه گذاری است که بیشترین بازده را با ریسک یکسان و یا کمترین ریسک را در شرایط بازده مساوی در مقایسه با دیگر فرصت ها به ما می‌دهد. ‌بنابرین‏ اهمیت پیش‌بینی بازده سهام، محققان را بر آن داشته تا به دنبال متغیرها و شاخص هایی که ارتباط معنادار با بازده سهام دارند و همچنین متغیرهایی که بر این رابطه تأثیرگذارند؛ باشند. آن ها همواره به دنبال این بوده اند که متغیرهایی را که بر بازده تأثیرگذارند، یافته و بر اساس آن تصمیم‏ گیری کنند. نتایج به دست آمده از تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می‌دهد که اطلاعات مالی و غیرمالی هر دو بر بازده سهام مؤثر هستند (مهرانی و همکاران، ۱۳۸۳: ۷۸-۷۷). لذا یکی از معیارهایی که برای سنجش عملکرد سازمان ها که در این تحقیق به آن پرداخته شده است، بازدهی سهام است زیرا معمولاً مهم ترین معیار ارزیابی عملکرد مؤسسات، در حال حاضر نرخ بازده سهام است. این معیار به تنهایی دارای محتوای اطلاعاتی برای سرمایه گذران بوده و برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می‌گیرد. وقتی این معیار کاهش یابد زنگ خطری برای شرکت است و عملکرد شرکت را مناسب نشان نمی دهد. این معیار دارای محتوی اطلاعاتی زیادی می‌باشد، زیرا ارزیابی عملکرد ‌بر مبنای‌ ارزش بازار، اطلاعات سرمایه گذاران را به خوبی منعکس می‌کند.

از طرف دیگر سودآوری شرکت‌ها همواره مورد توجه افراد ذینفع در شرکت‌ها بوده و قابلیت سودآوری شرکت‌ها درآینده و توان پیش‌بینی آن می‌تواند کمک بسیار مفیدی به تصمیم گیری آن ها در خرید و فروش سهام و دادن اعتبار به شرکت‌ها و نیز هشداری به مدیران برای بهبود عملکرد خود و … می‌باشد. در حوزه مدیریت مالی استفاده با از تکنیک ها، روش ها و مدل های علمی ، عموماً درجهت کمک به اخذ تصمیمات معقول در حیطه امور مالی شرکت‌ها و سایر سازمان‌ها به شدت رواج پیدا ‌کرده‌است، از یک سو پیشرفت سریع فناوری رشد اقتصادی را سریع تر نموده و از سوی دیگر رقابت روز افزون شرکت‌ها دستیابی به سود را محدود و احتمال ورشکستگی را افزایش داده است، بدین ترتیب تصمیم گیری های مالی نسبت به گذشته راهبردی تر شده است و به دنبال آن پژوهش های حسابداری و مالی متعددی معطوف به ایجاد کردن مدلی برای پیش‌بینی وضعیت مالی و اقتصادی شرکت‌ها گردیده است. از این رو، مطالعه و بررسی استفاده از مدل سود باقی مانده به منظور تبیین دقیق تر رابطه بین رشد سود و بازده سهام در کشور ما می‌تواند گامی اساسی در راستای ایجاد بستر مناسب برای تحقیقات آینده باشد. ‌بنابرین‏ موضوع حاضر از اهمیت زیادی برخودار است و نتایج این تحقیق می‌تواند ‌راه‌گشای حل بسیاری از سوالات موجود در این زمینه باشد.

 

اهداف پژوهش

 

  • هدف اصلی ۱ : تعیین رابطه بین بازده سهام و اجزای رشد سود.

هدف فرعی ۱-۱: تعیین رابطه بین بازده سهام و رشد سود باقی مانده.

 

هدف فرعی ۱-۲: تعیین رابطه بین بازده سهام و رشد در سود سرمایه ای رشد در سرمایه.

 

هدف فرعی ۱-۳: تعیین رابطه بین بازده سهام و رشد سود ناشی از تغییر هزینه تامین مالی خالص از مالیات.

 

هدف فرعی ۱-۴: تعیین رابطه بین بازده سهام و رشد سود ناشی از تغییر نرخ هزینه سرمایه.

 

    • هدف اصلی ۲ : تعیین قدرت توضیح دهندگی مدل تفکیک رشد سود مبتنی بر سود باقی مانده نسبت به مدل پایه ای سود و بازده سهام.

 

  • هدف اصلی ۳: تعیین رابطه بین بازده آتی سهام و اجزای رشد سود.

هدف فرعی ۳-۱: تعیین رابطه بین بازده آتی سهام و رشد در سود باقی مانده.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...