پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | «المرئه ریحانه و لیست بقهرمانه» زن گل خوشبویی است و غلبه کننده و قهرمان نیست. – 8 |
اسلام تشابه بین زن مرد را قبول ندارد و اگر بحث مساوات و برابری بین زن ومرد را مطرح میکند. منظور حقوق عادلانه و بجا و مصلحت آن ها مدنظر است زیرا تشابه احکام و حقوق و وظایف آن دو کمال بیعدالتی بوده ویا وضعیت خلقت آن ها سازگار نمیباشد زیرا وضعیت جسمیو روحی روانی متفاوتی دارند و این، احکام متفاوتی را که متناسب با هریک از آن دو باشد طلب میکند زیرا طلب کردن احکام و حقوق و وظایف متشابه از افراد متفاوت غیرعاقلانه است و باعث میشود که کارهای مردان بر زنان مشکل بوده و انجام آن به وسیله زنان اگر ممکن باشد ناقص و نا تمام گردد کما اینکه کارهای مهمی را که زنان انجام میدهند بر مردان دشوار ویا بعضاً محال و تکلیف بمالایطاق خواهد بود مثلاً کجای جهان دیدهاید مردی بجاییک زن فرزند بیاورد و بچه شیر دهد.[۴۶]
اگر معنای برابری تشابه حقوقی باشد برابری نه فقط به معناییکسانی در استیفای حقوق، که قطعاً به معناییکسانی در تسهیم مسئولیتهاست. برابرییعنی نادیده گرفتن تمام تفاوتهایی که دارای منشأ زیستشناختی و روانشناختی بین زنان ومردان است. این معنا،یعنی وجود تفاوتهای اساسی در خلقت مردانه و زنانه، امری است که از نظر سند پکن نیز مورد تأیید کامل است. توجه به نقش سترگ زنان در امر خانواده و زادآوری، صحه نهادن بر آسیبپذیرتر بودن زنان در خشونتها، جنگهای مسلحانه، مشاغل طاقتفرسا، شرایط ویژه فقر، همه و همه تلویحاًیا تصریحاً اشاره به وجود تفاوتهای ساختاری در جسم و روان زنان با مردان دارد که جامعه جهانی را به سمت تمهید قواعد خاص و حمایتگر بیشتر دعوت میکند. ولی چنانچه ملاحظه میشود این اعترافات در زیر بار سنگین مفهوم برابری رنگ میبازند و راهکار صحیح خود را باز نمییابند.[۴۷]
لذا بهتر است ببینیم کدام مکتب، حقوقی، عادلانه برای آن دو در نظر گرفته و مصالح و مفاسد آن دو را بیشتر مد نظر قرار داده و به مصلحت وضعیت جسمیو روحی آن دو، قوانین و مقرراتی برایشان وضع کرده و وظایفی مشخص کرده و تکلیف غیرعاقلانه و بمالایطاق به آن ها ننموده است.[۴۸]
در سند پکن و از نظر فمنیسم هر نوع تفاوت بین زن ومرد در حقوق و تکالیف، تبعیض محسوب شده است؛ هر چند آن تفاوتهای ثمره تفاوتهای تکوینی زن و مرد باشد. این تفسیر و نگرش بهیکسانی و تشابه حقوق زن و مرد می انجامد. لازمهی این دیدگاه آن است که به هر نوع عدم تشابه بین زن ومرد به دید تبعیض نگریسته شود، در حالی که عدم تشابه حقوق و تکالیف زن و مرد در برخی از موارد تفاوت است نه تبعیض، و آنچه که مذموم و ناپسند به شمار میآید، تبعیض میباشد که ظلم و بیعدالتی است.چنان که وجود برخی از تفاوتها و توجه به آن ها در وضع حقوق و تکالیف، عین عدالت است نه ظلم به زنان. مقتضای عدالت این نیست که حقوق زن ومرد به طور کاملیکسان و مشابه باشد، بلکه این ظلم به زن ومرد و نادیده گرفتن تواناییها، تفاوتها و ویژگیهای تکوینی آنان است. نباید هر نوع تفاوتی را تبعیض دانست و تساوی و برابری زن و مرد در حقوق و تکالیف را به معنای تشابه ویکسانی کامل زن و مرد در حقوق و تکالیف معنا کرد، بلکه تساوی به این معنا است که هریک از زن ومرد از حقوق و تکالیف مناسب با ویژگیهای تکوینیشان برخوردار شوند و چیزی بر آنان تحمیل نگردد. کارکردهای متفاوت زن و مرد و نقش تکمیلی آن دو براییکدیگر و ایجاد توازن و تعادل در نظام هستی، تفاوتهای زن ومرد در برخی از حقوق و تکالیف را ضروری میسازد و این عین عدالت است نه ظلم و تبعیض تا سعی در زدودن و از بین بردن آن شود.استاد شهید مطهری، پیرامون حقوق زن و تساوی آن ها با حقوق مردان چنین میآورد:[۴۹]
تساوی غیراز تشابه است، تساوی برابری است و تشابهیک نواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به طور متساوی میان فرزندان خود تقسیم کند اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلا ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادی ابی کردهاست، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که میخواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد وترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آن را مناسبیافته است.کمیت غیراز کیفیت است، برابری غیرازیکنواختی است. آنچه مسلم است این است که اسلام حقوقیکجور ویک نواختی برای زن و مرد قائل نشده است. ولی اسلام هرگز امتیاز وترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن ومرد نیز رعایت کردهاست. اسلام با تساوی حقوق زن ومرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آن ها مخالف است. آنچه مسلم است این است که اسلام در هم جا برای زن ومرد حقوق مشابهی وضع نکرده است، همچنان که در همه موارد برای آن ها تکلیف و مجازاتهای مشابهی نیز وضع نکرده است.[۵۰]
در دنیای غرب اکنون سعی میشود که میان زن و مرد از لحاظ قوانین مقررات و حقوق و وظایف، وضع واحد و متشابهی به وجود آورند و تفاوتهای غریزی و طبیعی زن و مرد را نادیده بگیرند. بنابرین، آنچه اکنون در میان طرفداران سیستم غربی از طرف دیگر، مطرح است، مسئله وحدت و تشابه نقش اجتماعی زن و مرد است نه تساوی حقوق آن ها. و کلمه تساوی حقوق،یک عنوان تزویرآمیز است که برای تساوی نقش جامعه گذاشته شده است.[۵۱]
عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی که طبیعت زن و مرد را در وضع نا مشابهی قرار داده است هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق میکند و هم سعادت خانوادگی را بهتر تأمین میکند، و هم اجتماع را بهتر به جلو میبرد.
لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد، عدم تشابه آن ها در پارهای از حقوق است و آنچه در قوانین وجود دارد در حقیقت تفاوت است و نه تبعیض و بیعدالتی، بیعدالتی، آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همان بین افراد فرق گذاشته شود، ولی تفاوت، آن است که در شرایط نامساوی فرق گذاشته شود. تساوی شخصیت زن و مرد، با تشابه کامل حقوق آنان ملازمه ندارد و عدالت همواره مقتضی تشابه نیست. روح قرآن و اسلام، دعوت به عدالت است. و عدالت از اهداف و مبانی احکام اسلام محسوب میشود.[۵۲]
بنابرین توجه کردن به تفاوتهای جسمیو روحی زن خود عدالت و برابری است و نمیشود از این دو انتظاری واحد داشت زیرا درعلم روانشناسی ثابت شده که بین آن دو تفاوتهای زیادی وجود دارد. مثلاً زن را نمیتوان راهی جنگ و میدانهای خشونت و خون کرد ویا از او کار سنگین و دشوار طلب نمود ویا ظرافت و شکنندگی او را به فراموشی سپرد و همان طور که پیامبر| فرموده است:
«رویدک! رفقاً بالقواریر» آرام و آهسته باش که زن مانند شیشه ظریفی است.
یا فرمایش علی×:
«المرئه ریحانه و لیست بقهرمانه» زن گل خوشبویی است و غلبه کننده و قهرمان نیست.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 10:54:00 ق.ظ ]
|