ترک خانواده توسط شوهر
حبس و مجازات سالی آزادی شوهر
مفقود الاثر شوهر
ترک انفاق
اختلاف شدید بین زن و شوهر و ……… آنها نسبت به یکدیگر.
۱۰- طلاق قبل از آمیزش
۱۱- توکیل زن در طلاق و تفویض طلاق به زن
در قانون مدنی ایران و قوانین اموال شخصیه کشورهای مورد بحث در مورد غائب مفقود الاثر شدن و ترک انفاق یا عجز شوهر از تامین نفقه و نیز توکیل زن در طلاق مقررات مشابهی وجود دارد و همه قوانین با تفاوت های جزیی در این موارد از موجبات طلاق به درخواست زن می دانند.
در قوانین احوال شخصیه تعدادی از کشورهای مورد بحث علاوه بر موارد قبل موارد شخص دیگری به عنوان موجبات طلاق به درخواست زن شناخته شده است. که عبارتند از ابتلا شوهر به امراض مسری خطرناک و بیماری های مقاربی، عقیم بودن شوهر، ترک زندگی مشترک به مدت بیش از یک سال توسط شوهر، محکومیت مرد به حبس و مجازات های سالب آزادی، به مدت سه سال به بالا- اختیار کردن زوجه دیگر آوردن رضایت زن یا اجازه دادگاه سوء معاشرت غیر قابل تحمل مرد، دائم الخمر بودن شوهر و اعتیاد شوهر به مواد مخدر در حقوق ایران و تمام مواردی که زن یا مرد تقاضای طلاق می کند موضوع به داور ارجاع می شود و در صورت عدم حصول سازش دادگاه برحسب مورد حکم به طلاق زن می دهد. یا مرد را اجبار به طلاق می کند اما درسایرمذاهب اسلامی ارجاع به داوری تنها در مورد اختلاف شدید زن و شوهر پیش بینی شده و در سایر موارد ترک یا عجز از انفاق، ابتلا شوهر به امراض مسری و مخاطره آیند، ترک زندگی مشترک و مجازات سالب آزادی بدون آنکه سخن از داوری به میان آید به زن حق درخواست طلاق داده شده است.[۳۵]
در مذاهب اربعه نیز مراجعه زوجه با محکمه یک حق برای زوجه داشته شده است که زوجه می تواند در موارد که ما تحت عنوان اسباب حکم محاکم در جدایی بین زن و شوهر بررسی خواهیم کرد که در حقوق و شریعت نهادینه شده است به محاکمه مراجعه کرده و تقاضای طلاق نماید علاوه بر موارد در دین اسلام موضوعات (ایلاء) و لعان و ظهار نیز حق جدایی را برای زنان می دهد که از طریق درخواست در محکمه اجرا خواهد شد اما حنیفه در مورد تامین نفقه نظر دارد مبنی بر اینکه در عدم تامین نفقه از طرف شوهر نباید بین زوجین جدایی افکند زیرا شوهر یا مستمند است یا ثروتمند اگر شوهر مستمند است برای پرداختن نفقه ظلم و ستمی مرتکب نشده است زیرا خداوند متعال می فرماید: هرکسی که دارایی و ثروت دارد (برای اهل خانواده اش) از آن خرج و هزینه بنماید اما کسی که روزی بر او تنگ شده او مال، ثروت و درآمد کافی ندارد از همان که خداوند نصیب کرده او نموده (در حد توان) مخارج (زندگی خانواده اش) را تأمین نماید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

و اما اگر شوهر ثروتمند باشد به دلیل نپراختن نفقه گناه کار می شود ولی جلوگیری از ستم و از طریق طلاق درست نیست بکله او را با گرفتن تعهد برای تأمین مخارج زندگی همسرش مجبور کرد و گرنه حبس او و فرزندش اموالش در حد تأمین نفقه مشکل را حل می کند.
۲-۱-۱-۱- روایات و اخبار وارده در وسایل الشیعه
طلاق به درخواست زن این گونه نیست که زنان مجبور باشند تا آخر عمر بسوزند و یا بسازند بلکه طرقی در فقه و قانون مدنی پیش بینی شده است که به موجب آن زنان می توانند به حاکم شرع مراجعه و از همسرشان طلاق بگیرند.
برخی از این مواد به طور مشخص در قانون مدنی ذکر شده و همگی از پشتوانۀ فقهی برخودار می باشند و برخی دیگر به طور عام مدنظر حاکم شرع قرار می گیرد و مصادیق زیادی دارد که تشخیص آن با محکمه است و در صورت محرز شدن آن حاکم می تواند زوجه را طلاق دهد پس طلاق به درخواست زوجه می توان موجبات طلاق را به دو قسم عام و خاص تقسیم کرد.
موجبات خاص: که در قانون مدنی صراحتاً به آن اشاره شده از جمله خودداری و ناتوانی شوهر از دادن
نفقه، غیبت، بی خبری از او … در واقع فرض بر این است که ماهیت این موارد چنان ناگوار و مشقت بار است که به داوری قاضی نیاز ندارد و زندگی زناشویی را تحمل ناپذیر می کند.
موجبات عام: مواردی که زیر عنوان عسر و حرج از موجبات طلاق قرار می گیرد و در رویۀ قضایی دادرس
در تعیین آن نقش اساسی دارد.
گرچه ممکن است بعضی از مصادیق عسر و حرج شامل موجبات خاص هم باشند مثل نشوز، که به طور خاص که یکی از ماده های قانونی به آن اختصاص یافته و در صورت عدم پرداخت نفقه زن می تواند تحت عنوان عسر و حرج نه نشوز درخواست طلاق کند زیرا چه بسیار مواردی که شوهر نفقه پرداخت نمی کند و زن به دلیل استفعال مالی تحت عسر و حرج قرار نمی گیرد لذا در این موارد زن بر طبق موجبات خاص می تواند طلاق بگیرد.
در موجبات طلاق به دستور زوجه:
نشوز شوهر
عدم پرداخت نفقه غیبت طولانی و بی خبری شوهر.
در موجبات عام
عسر و حرج
مسئله عسر و حرج که به عنوان یکی از موجبات طلاق به درخواست زوجه قرار گرفته مفهومی عام است که مصادیق زیادی دارد و تشخیص آن بر عهدۀ قاضی است این مسئله هم پیشینۀ فقهی دارد و هم در قالب مادۀ ۱۱۳۰ ق.ک. بعد از اصلاحیه سال ۶۱ و نهایتاً در سال ۷۰ تبلور یافته است و اما پیشینۀ فقهی آن در قالب نظرات شیخ انصاری و سید محمد کاظم طباطبایی یزدی نمود چشمگیری دارد.
۲-۱-۱-۲- اخبار و روایات مستدرک الوسائل
در اخبار و روایات وارده در مستدرک الوسایل همان طور که گفته شده است این موارد به طور مشخص و تحت عنوان مواد خاص از قانون مدنی طرح شده و برای هر کدام سابقۀ فقهی وجود دارد و فقها با ذکر این موارد به حاکم شرع اجازه داده اند که در صورت عدم استطاعت شوهر در مورد طلاق دادن و رها ساختن زوجه خود آنها زوجه را مطلقه نمایند این موارد به شرح ذیل است.
الف) نشوز شوهر
در اثر برقراری رابطۀ زوجیت در نکاح دائم زوجین یکسری حقوق و تکالیفی نسبت به هم پیدا می کنند.
مادۀ ۱۱۰۲ ق.م. می گوید همین که نکاح به جلو و صحت واقع شد روابط زوجین بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل یکدیگر برقرار می شود فقهای عظام در دو مورد نشوز مرد معتقدند: اگر مرد دچار نشوز شود زن می تواند او را نصیحت کند و حق خود را از او مطالبه نماید اگر اثری نبخشد امر خود را به حاکم بسپارد و زن حق ندارد که متقابلاً از انجام تکالیفی که نسبت به شوهر بر عهده دارد سرباز زند و همین طرو حق ندارد که شوهرش را کتک بزند بلکه حاکم، مرد را ملزم به ایفای حقوق زن می نماید اگر باز هم ابا کرد حاکم می تواند او را تعزیر کند و از او مال گرفته و حق زن را بپردازد.
شیخ حسین حلی از علمای معاصر نیز در این باره می فرماید در صورت تخلف زوج از انجام حقوق زوجه حاکم شرع می تواند مرد را از الزام بر طلاق نماید و در صورت تخلف او خودش زوجه را مطلقه سازد البته در صورتی که زوجه خواهان طلاق باشد.
آیۀ ۱۹ سورۀ نساء «و عاشرو بالمعروف» و سورۀ ۲۲۹ سورۀ بقره تکلیف مردان را در قبال همسرشان مشخص می کند.
۱- عدم پرداخت نفقه: اگر زنی در مقابل شوهرش به وظایف خود تمکین کامل می باشد عمل کند پرداخت
نفقه بر مرد واجب می شود البته در صورتی که عقد نکاح دائم باشد نه موقت مادۀ ۱۱۰۶ ق.م می گوید در عقد دائم نفقۀ زن بر عهدۀ شوهر است.
۲- خودداری شوهر از ایفای وظایف زناشویی: یکی دیگر از تکالیف واجبی که برعهدۀ شوهر می باشد و
تکلیف مختص او به شمار می رود توجه به حداقل مواقعه یعنی هر چهار ماه و یکبار می باشد اگرچه در روایات است که مرد شایسته است نسبت به نیاز جنسی همسر دریغ نورزد و برای حفظ و عفاف در زن، به پاکی و زیبایی ظاهر خود بپردازد این تکلیف مرد از جمله حقوق زن شمرده می شود و اگر زن بخواهد می تواند از این حق خود صرف نظر کند در این زمینه امام راحل (ره) می فرماید: شوهر نمی تواند بیش از چهارماه نزدیکی با عیال دائمی خود را ترک کند.
۳) سوء معاشرت شوهر و بدرفتاری او با زن: حسن معاشرت زوجین نسبت به یکدیگر از تکالیف مشترک آنها می باشد و مادۀ ۱۱۰۳ ق.م می گوید که زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر هستند.
ب) وجود امراض مسری و صعب العلاج:
از جمله بیماری هایی که مختص زن شمرده شده است و برای مرد حق فسخ نکاح را ایجاد می کند بیماری جذام، برص، می باشد امام راحل (علیه الرحمه) در این رابطه می فرمایند: بنابر اقوی جذام و برص از عیوبی محسوب نمی شود که برای زن حق خیار فسخ به وجود آورد.
اما برخی از علمای شعیه از جمله شهید ثانی قائل شدند که این در عیوب مختص به زنان نمی باشد بلکه اگر مردان به آن هم دچار شده اند همسران آنه حق فسخ نکاح را خواهند داشت.
ج) غیبت طولانی و بی خبری شوهر:
در اصطلاح حقوقی چنانکه مادۀ ۱۰۱۱ ق.م. غائب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته باشد و از او هیچ خبری نباشد کسی که در مدت کوتاهی غائب بوده و یا اینکه طرفداران او می دانند که زنده است ولیکن محل او مشخص نیست غائب مفقود الاثر شناخته نمی شود اگرچه غیبت او مدت و مدیدی به طول انجامد و به هیچ زمانی برنگردد که تشخیص آن با عرف است.
د) حق وکالت زوجه در طلاق:
این هم راهی است برای نجات زن ولی این راه از موجبات طلاق به درخواست زوجه نیست بکله در آن رضایت شوهر شرط است و از طرق طلاق زوجین می باشد یعنی اگرچه بعد از اعطای وکالت زن با رضایت خود طلاق می گیرد ولی در ابتدا، اعطای وکالت با درخواست و رضایت شوهر است.
در موجبات عام
عسر و حرجمسئله عسر و حرج به عنوان یکی از موجبات طلاق به درخواست زوجه است و مفهوم عامی است که مصادیق زیادی دارد و تشخیص آن بر عهدۀ قاضی است. اما فقیهانی چون امام راحل نظر سید محمد کاظم طباطبایی را می پذیرد و معتقد است اگرچه زوجه به واسطۀ نداشتن شوهر در حرج قرار گیرد به طوری که صبر کردن او منجر به فساد حاکم حتی قبل از گذشت چهار سال می تواند او را طلاق دهد.
۲-۲- روایات و اخبار وارده در صحاح سته
در میان منابع شیعه ظاهراً قدیمی ترین اثر مربوط به کتاب الفتوح نشوته ابن اعثم کوفی می باشد که بعد از ایشان این جریان را در کتاب کمال الدین مرحوم شیخ صدوق (م ۳۸۱) و در قرون بعدی در منابع واسطه ای همچون مناقب ال ابی طالب (ابن شهر آشوب (م ۵۸۸) احتجاج طبرسی (ابی منصور احمد بن علی بن ابی طلالب الطبرسی م (۵۸۸) و دلایل الامامیه (ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری اوایل قرن (۵) و بحار الانوار علامۀ مجلسی می توان یافت. متن ترجمه کتبا کمال الدین به این صورت است.
«حدثنا محمد بن علی بن محمد بن حاتم النوملی المعروف بالکرمانی حال حدثنا ابو العباس احمدبن عیسی الوشاء البغدادی قال حدثنا احمد الن طاهر القمی قال حدثنا محمد بن بحر بن سهل الشیبانی قال حدثنا احمد بن مسرور عن سعد بن عبد الله القمی قال…» گفتم ای مولا و ای فرزند مولای ما از ناحیۀ شما برای ما روایت کردند که رسول خدا (ص) طلاق زنان را به دست امیر المومنین (ع) قرار داد تا جایی که در روز چهل به دنبال عایشه فرستاد و به او فرمود: تو با فتنه انگیزی خود بر اسلام و مسلمین غبار ستیزه پاشیدی و فرزندان خود را از روی نادانی به پرتگاه نابودی کشاندی اگر دست از من برنداری تو را طلاق می دهم در حالی که زنان رسول خدا (ص) با وفات وی مطلقه شدند فرمود طلاق چیست.
گفتم باز گذاشتن ران فرمود: اگر طلاق آنها با وفات رسول خدا (ص) صورت می گیرد چرا بر آنها حلال نبود که شوهر کنند؟ گفتم برای آنکه خدای تعالی شوهر کردن را بر آنها حرام کرده است فرمود: چرا در حالی که وفات رسول خدا راه را بر آنها باز گذاشته است؟ گفتم ای فرزند مولای من! پس آن طلاقی که رسول خدا (ص) حکمش را به امیرالمومنین واگذار کرد چه بود؟ فرمود خدای تعالی شأن زنان پیامبر را عظیم گردانید و آنان را به شرافت مادری امت مخصوص کرد و رسول خدا فرمود: ای ابا الحسن این شرافت تا وقتی باقی است که به اطاعت خدا مشغول باشند و هر کدام آنها که پس از من خدا را نافرمانی کند بدتر خروج نماید راه را برای شوهر کردن وی بازگذارد و او را از شرافت مادری مومنین ساقط کن. [۳۶]
در روایات دیگر در کتاب الحتجاج آمده است که: ای مولای ما و ای فرزند مولاء ما برای ما نقل است که رسول خدا (ص) مسئولیت طلاق همسران خود را بر عهدۀ امیرالمومنین (ع) نهاد تا جایی که در روز چهل به دنبال عایشه فرستاد و به او فرمود: تو با این فریب و نیرنگی که نمودی اسلام را در معرض هلاک قرار داده و از جهالت فرزندان خود را به لب تیغ نشاندی، اگر امتناع کنی تو را طلاق گویم. حال شما ای مولای من بفرمایید که معنای طلاق که رسول خدا (ص) حکم آن را به امیرالمومنین واگذار فرمود چیست؟ فرمود خدای تعالی قدر و مرتبۀ همسران را بزرگ داشته و ایشان را مشرف به ام المومنین نمود پس رسول خدا (ص) فرمود: ای ابوالحسن این شرف برای آنان تا زمانی که بر طاعت خدایند باقی است پس هر کدامشان بعد از من با شورش بر تو از فرمان حق سر برتافت او را از همسران طلاق بده و شرف ام المومنینی را از او ساقط ساز.
۲-۲-۱- صحیح مسلم بخاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...