۲-۲-۹-۳ راهبرد انطباقی[۱۷۸]

افرادی با راهبرد انطباقی در یک شکل منفعل اما مشارکتی ارتباطات با تعارض مقابله می‌کنند که تسلیم اهداف و خواسته های دیگران می‌شوند (بلیک و موتون، ۱۹۶۴؛ کیلمن و توماس، ۱۹۷۷). پژوهشگران نام این رویکرد را اجبار (رحیم، ۱۹۸۶) و تسلیم (کلاین و جنسن، ۱۹۷۷؛ پرویت و کارنوال، ۱۹۹۳) گذارده اند. مطابق دیدگاه پاپا و کاناری (۱۹۹۵)، راهبرد انطباق پاسخ بسنده ای برای تعارض است زیرا هم کافی و هم راحت است اما هر دو نفر را به اهدافشان نمی رساند. چند رفتار معمول در راهبرد انطباق، از جمله تلاش برای جلب رضایت شریک زندگی، فداکاری، عذرخواهی یا اظهارات مسالمت جویانه، و تلاش برای افزایش همسازی (هوکو و ویلموت، ۱۹۹۸). محققان رفتار غیر کلامی مشخصی را برای این رویکرد شناسایی نکرده اند، اما به نظر می‌رسد لبخند و صدای گرم و با انطباق همراه باشند. رفتارهایی مانند کاهش زمان گفتگو، سرتکان دادن تقویت کننده، و افزایش تماس چشمی در زمان شنیدن ممکن است ماهیت منفعل این راهبرد را منعکس نماید. در حقیقت، نیوتن و بورگن (۱۹۹۰) وابسته های غیرکلامی عبارتهای پشتیبانی را در خلال اختلاف زوجین بررسی نموده اند. مشابه با راهبرد انطباقی، مقوله پشتیبانی کلامی شامل عبارت هایی است که موقعیت شریک را تقویت می‌کند، شریک زندگی را تصدیق می‌کند، بر اشتراکات تأکید می‌کند ، و مسئولیت را می پذیرد. عبارت های کلامی حمایتی شریک زندگی با جهت بدن مستقیم، جنبش و تحرک، و تماس فیزیکی (برای مثال گرمی و تماسی که با علائم صمیمیت و تحرک فیزیکی منتقل می‌گردد)، همکاری فیزیکی (مانند نمایش وضعیت های بدنی شباهت، یکسانی و همکاری)، ارتباط کلامی و سلطه پذیری کلامی همبسته بوده است.

راهبرد انطباق ممکن است بر اساس زمینه و بافت هم اثرات مثبت و هم اثرات منفی بر روابط داشته باشد (فیتس پاتریک و وینک، ۱۹۷۹). راهبرد انطباق زمانی که یکی از زوجین به اندازه دیگری درباره یک موضوع نگران نیست مناسب است. برای مثال، به نظر می‌رسد تینا ، با خواسته دیوید برای رفتن به دره گراند ‌به این دلیل موافقت کرد که شوهرش خیلی علاقه داشت ‌به این دره برود اما خودش خیلی علاقه ای نداشت. با این حال، مردم حتی اگر زمانی یک موضوع برای آن ها مهم باشد و خود را با آن تطبیق دهند، ممکن است در طول زمان ناراضی شوند. هم‌راستا با این استدلال، کلوون و رولوف (۱۹۹۳) مفهومی را که آن را اثر سردکننده[۱۷۹] نامیدند ابداع نمودند. این اثر زمانی اتفاق می افتد که شخصی با قدرت کمتر در یک رابطه شکست بخورد یا از بحث درباره موضوعات مهم اجتناب نماید تا شخص قدرتمندتر عصبانی و یا پرخاشگری نکند. کلوون و رولوف معتقدند که کارکرد اثر سرد کننده تقویت اختلاف قدرت است و می‌تواند رضایت رابطه در طول زمان، کاهش دهد. ‌بنابرین‏، اگر چه راهبرد انطباقی ممکن است در برخی شرایط به پیشبرد هماهنگی رابطه ای کمک نماید، نبایستی راهبرد اصلی اشخاص برای به کارگیری در خلال تعامل رابطه ای باشد.

۲-۲-۹-۴ راهبرد اجتناب[۱۸۰]

همانند راهبرد انطباق، راهبرد اجتناب نیز غیر مستقیم و منفعلانه است. اما، برخلاف راهبرد انطباق، راهبرد اجتنابی غیر مشارکتی است (بلیک و موتون، ۱۹۶۴؛ کیلمن و توماس، ۱۹۷۷). این راهبرد همچنین با اصطلاحاتی مانند غیر مواجه ای (پتنام و ویلسون، ۱۹۸۲)، ناکنشی (کلاین و جانسون، ۱۹۹۷؛ پرویت و کارنوال، ۱۹۹۳)، و عقب نشینی(هاکر و ویلموت، ۱۹۹۸) نامیده شده است. اشخاصی که از راهبرد اجتناب استفاده می‌کنند از هرنوع مباحثه معناداری درباره موضوعات تعارضی امتناع می‌کنند. تدابیر مربوط به راهبرد اجتناب شامل انکار یا کمینه سازی مشکل ، توجه به مسائل بی ارتباط، تلاش برای تغییر موضوع، ترک صحنه، غرغر کردن، یا سکوت اختیار کردن است (گوررو، ۱۹۹۴؛ هاکر و ویلموت، ۱۹۹۸). فینی[۱۸۱]، نولر[۱۸۲]، شیهان[۱۸۳] و پیترسون[۱۸۴] (۱۹۹۹) بیان نموده اند که “رفتارهای با درگیری کمتر، مانند پایین انداختن سر، چرخاندن سر، فقدان تماس چشمی، بازتابی از گرایش به اجتناب از موضوعات رابطه ای است”. مطالعات زیادی نشان داده‌اند که استفاده از راهبرد اجتناب معمولاً در بافت های رابطه ای (برای مثال، کاناری و اسپیتزبرگ، ۱۹۸۷، ۱۹۸۹، ۱۹۹۰) همچنین بافت های وظیفه محور (مانند گراس و گوررو، ۲۰۰۰؛ گراس، گوورو و آلبرت[۱۸۵]، ۲۰۰۴) غیرمؤثر و نامناسب است. دلیل نامگذاری پاپا و کاناری (۱۹۹۵) برای این راهبرد این است که در این راهبرد پاسخ به تعارض به کمترین مقدار خود می‌رسد. راهبرد اجتناب اهمیت تعارض را به کمترین مقدار خود می رساند و فرصت شرکای رابطه را برای تلاش در جهت حل– یا حداقل مدیریت تعارض- در موضوعاتی که به ناسازگاری منجر می‌شوند، انکار می‌کند. ‌بنابرین‏، این موضوعات احتمالاً در آینده مشکلاات بیشتری را به وجود خواهند آورد. برخی از محققان اظهار داشته اند که راهبردهای تعارضی رقابتی یا پرتوقع احتمالاً با اجتناب یا کناره گیری برآورده می‌شوند. الگوهای کناره گیر پرتوقع عموماً در روابط به میزان زیادی غیر مولد هستند (کریستنسن[۱۸۶] و شنک[۱۸۷]، ۱۹۹۱؛ گاتمن و لوینسون، ۱۹۸۸؛ نولر[۱۸۸] و وایت[۱۸۹]، ۱۹۹۰).

۲-۲-۹-۵ راهبرد مصالحه[۱۹۰] (سازش)

در نهایت اشخاص می‌توانند از راهبرد مصالحه استفاده کنند که بر ملاقات شریک نیمه راه در تلاش برای حل اختلافات متمرکز است. مصالحه یک راهبرد میانه مشارکتی و بیانگرای مثبت است که شامل دست برداشتن از برخی اهداف برای ارضای برخی نیازهای شریک زندگی است (کیلمن و توماس، ۱۹۷۷؛ رحیم، ۱۹۸۶). همینطور، راهبرد مصالحه برخی اهداف و نیازهای برآورده نشده را بدون اینکه یکی از طرفین پیروز و یا قربانی مشخص شود رها می کند. در حالی که راهبرد همکاری تلاش برای مطرح شدن موضوع با رویکردی جدید و ابتکاری است، راهبرد مصالحه عموماً تغییر دادن برنامه و راه حل از پیش موجود است. برای مثال، شرکای رابطه ای ممکن است ایده های متفاوتی درباره رفتن به مکان تفریحی داشته باشند(مانند دیوید و تینا). بیشتر از اینکه یک راه حل مشترک را مطرح سازند (مثلاً یافتن مکان تفریحی جدید که هر دو آن را به انتخاب اولیه خود ترجیح دهند)، آن ها تصمیم می گیرند امسال یکی از مکان های مورد قبول یکی از زوجین بروند و سال آینده به مکان بعدی بروند. هاکر و ویلموت (۱۹۹۸) چندین رویکرد سازش را شناسایی نمودند ، این رویکرد ها شامل تفکیک تفاوت، توسل به زیبایی، پیشنهاد مبادله و داد و ستد، تلاش برای به حداکثر رساندن سود و به حداقل رساندن زیان، بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...