مرحوم علامه طباطبایی شرط تکلیف را حداقل عقل می­داند ولی شرط دخالت در امور مالی و اجتماعی را رشد عقل می­داند و لذا رشد را اینگونه معنی می­فرماید: کلمه رشد به معنی پختگی و رسیده شدن میوه عقل است بر خلاف غی که مخالف رشد است. (موسوی همدانی، سید محمد باقر، مترجم المیزان،۱۳۷۴ ش، ج۴، ص۲۷۴)

۱-۱۰-۴-۴) رشد در اصطلاح فقه

«و یکون رشیداً وحده: أن یکون مصلحا لماله، عدله فی دینه » ( طوسی، محمد بن حسن، ج۳، ۱۴۰۷، ص۲۸۳)

شیخ طوسی رشد را اصلاح مال و عدل در دین معنی کرده­است.

«الرشد: فهو کیفیّه نفسانیه تمنع من إفساد المال و صرفه فی غیر الوجوه اللائقه بأفعال العقلاء» (علامه حلی، محمد بن حسن، ۱۳۸۷ه.ق، ج۲، ص۵۱)

علامه حلی رشد را اینگونه تعریف کرده­است، رشد کیفیت نفسانی است که مانع از بین بردن مال و خرج آن در امور غیرعقلانی می­ شود.

« لما عرفت من ان الرشد اصلاح و تحققه لا یحصل الا بعدم الصرف فی غیر الاغراض الصحیحه و تمام الکلام فیه یعرف مما قدمناه فی الرشد و ان مرجعه الی العرف الذی لا شک فی عدم تحققه بمجرد الصرف…» (نجفی، محمدبن حسن، ۱۳۶۶ه.ق، ج۲۶، ص ۵۱)

اما صاحب جواهر معنای رشد را همان معنای عرفی آن می­داند، درست مانند مرجع عرف داشتن سایر الفاظی که دارای حقیقت شرعیه نیستند. وی می­فرماید: معنای لغوی رشد با آن چه اصحاب در معنای رشد گفته­اند منافاتی ندارد چون در لغت معنی رشد به طور کلی مقصود ‌می‌باشد، لیکن اصحاب (فقهای شیعه) ‌در مورد معنی رشد در خصوص مال و مسائل مالی سخن گفته­اند، بر فرض مغایرت معنای عرفی و لغوی به نظر ما عرف بر لغت مقدم است. در آیات قرآن واژه رشد بسیار آمده­است که به دو نمونه از آن اشاره می­کنیم.

” لعلهم یرشدون” باشد که ایشان به صلاح گرایند. (سوره بقره، آیه۱۸۶)

” لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی…” (سوره بقره، آیه ۲۵۵) اکراهی در دین نیست، به درستی که راه درست رشد از غی روشن گشته، رشد در اصطلاح حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه‌های غیر عقلانی می­ شود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارنده­ی آن می ­تواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) یا حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون نرسد و صغیر نباشد سفیه خوانده می­ شود و صفت او را سفه گویند.

۱-۱۰-۴-۵ ) رشد در اصطلاح حقوق

طبق ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی رشید کسی است که تصرفات او در اموال حقوق مالی خود عقلایی باشد. رشد در قانون تعریف نشده­است ولی ‌می‌توان از ماده فوق دریافت که رشد چهره­ای از عقل است و شخص را مجاز در تصرف در اموال خود می­داند و به اصلاح آن هدایت می­ کند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۶۶، ج۱، ص۱۶)

پس غیر رشید کسی است که اعمال او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد یعنی عقل معاش نداشته باشد و هر گاه اداره­ی دارایی­هایش به او واگذار شود در اموال خود تعدی و تفریط و اسراف کند. (امامی، سید حسن، ۱۳۶۶، ص ۲۰۵)

در تعاریف به دو نوع رشد اشاره شده­است. رشد در امور مد­­نی و رشد در امور جزایی، در امور مدنی همان اصطلاح، در بخش اقتصادی فقه اسلام و در حقوق مدنی است که مربوط به معاملات، اهلیت در تصرف و غیره است. و دیگر رشد در امور جزایی، کیفیتی نفسانی است که شخص را قادر می­ کند تا خوب و بد، زشت و زیبا را تشخیص دهد و اعمال و کردار خود بر مبنای آن درک کند،که این رشد را رشد کیفری گوئیم.

۱-۱۰-۴-۶) مفهوم رشد در نکاح

«اذا کان الشخص بالغا رشیدا فی المالیات لکن لا رشد له بالنسبه الی أمر التزویج و خصوصیاته من تعیین الزوجه و کیفیه الإمهار و نحو ذلک فالظاهر کونه کالسفیه فی المالیات فی الحاجه الی إذن لم أر من تعرض له». (طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، ج۲، ص۸۶۶)

گرچه اغلب رشد را رشد مالی ‌گرفته‌اند و به دلیل بقای ولایت ولی بر غیر رشید ولایت یا اذن او را در نکاح که یک امر غیر مالی است پذیرفته­اند ولی برخی از فقیهان در این باره سخن نو و عقیده­ی قابل تأملی ابراز کرده ­اند؛ به گفته یکی از دانشمندان معاصر امامیه، هرگاه شخص در امور مالی بالغ و رشید باشد ولی نسبت به نکاح و ویژگی­های آن مانند تعیین زوجه و مانند آن رشید نباشد، به ظاهر همانند سفیه در امور مالی است که به اذن ولی نیازمند است. گر چه تاکنون کسی ‌به این مسأله نپرداخته­است. از این گفته نو بر می ­آید که ضابطه­ی ولایت بر نکاح با ضابطه­ی آن در امور مالی متفاوت است.

۱-۱۰- ۴-۷ ) غیر رشید به معنای عام

کودکان عقب افتاده یا کسانی که عقب افتادگی ذهنی دارند غیر رشیدند. گاهی از سن بلوغ یا رشد کسی می گذرد ولی عقب افتاده ذهنی است و از بهره­ی هوشی برخوردار نیست. چنین کسی نه دیوانه است و نه صغیر و نه سفیه، ولی، باید او را در جرگه­ی غیررشید در آورد. پس باید مفهوم غیر رشید را فراگیرتر از مفهوم سفیه گرفت. به سخن دیگر، “غیررشید” کسی است که پس از رسیدن به سن بلوغ نیز شایستگی اموال خود را ندارد اگر چه برای اداره­ی امور غیر مالی­اش رشد کافی یافته است و یا عقب افتاده­ی ذهنی باشد. (ساکت، محمدحسین، ۱۳۷۰، ص۱۸۹)

۱ -۱۰-۴-۸) مفهوم رشید و غیر رشید

رشید: کسی که دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال می­ شود. هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست زیرا عاقل ممکن است از نظر مدنی سفیه باشد.

غیررشید: به معنی سفیه است. (جعفری لنگرودی، محمدجعفر،۱۳۷۷ ،ص۳۳۵)

در حقوق اسلام، به شرطی به سفیه (غیررشید) اذن یا اجازه­ی تصرف در اموال داده­می­ شود که به عوض آن چیزی به دارایی­اش وارد شود. نه آن که چیزی از آن بکاهد. اگر چنین شرطی روی ندهد، انجام آنچه شرط شده­است (که همان اذن یا اجازه است) در هر حال ممکن نخواهد بود. (ساکت، محمدحسین،۱۳۷۰، ص۱۸۶)

سفیه را غیر رشید هم می­نامند. همان‌ طور که در ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی آمده: غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.

رشد آن حالتی است در انسان که مانع از تضییع مال و صرف آن در راه­های غیر عقلایی می­ شود و از نظر حقوقی، رشد کیفیت نفسانی است که دارنده­ی آن می ­تواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) و حسن و قبح (در رشد جزایی) را تشخیص دهد. چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر به حد جنون برسد و صغیر هم نباشد (سفیه) خوانده می­ شود. (جعفری لنگرودی، همان،۱۳۶۳، ص۳۳۴)

باری رشد در اثر نموّ قوای دماغی در شخص ایجاد می­ شود. تشخیص این در هر فرد به وسیله آزمایش در اموری که مناسب با وضعیت اجتماعی اوست به عمل می ­آید تا قدرت و استعداد او در ضمن اداره و تصرف او در اموال ثابت گردد.

چنانچه دو شرط فوق «نمو جسمانی و نمو عقلانی» در کسی پیدا شود معلوم می­گردد که دوران صغارت او خاتمه یافته­است هرچند که رشد بر مبنای قوای جسمی و دماغی شخص سنجیده می­ شود ولی همواره محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت در آن مؤثر ‌می‌باشد. به همین جهت کسی که بالغ می­ شود یعنی به نموّ جنسی لازم می­رسد، الزاماًً رشید نیست زیرا ممکن است به نموّ عقلی و روحی لازم نرسیده­باشد.

واژه­ غیر رشید با سفیه مترادف است. برخی از حقوق­دانان غیر رشید را اعم از سفیه می­دانند. (کاتوزیان، ناصر، ۱۳۷۶، ج۲، ص۳۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...