یکی دیگر از دیدگاه های معاصر این است که شادکامی به ویژگی شخصیتی که آمادگی برای واکنش به یک روش خاص است ، بستگی دارد . یکی از این روش ها ، تمایل داشتن یا تمایل نداشتن به ویژگی های شخصیتی نظیر ( برونگرایی ) و ( روان رنجور خویی ) است. به طور کلی فرض می شود که این صفات یک جزء ژنتیکی دارد . شخصیت نیز می‌تواند بر عاطفه شادکامی از طریق مسیر حوادث زندگی تاثیر بگذارد و این محوری در نظریه تعادل – بر پایی هدی و ویرینگ ( ۱۹۹۲ به نقل از وین هوون ، ۲۰۰۶ ) می‌باشد .

در سطح هر یک نوع از این دیدگاه در زندگی شخصیت ملی تجسم شده است . در این خط اینگل هارت[۸۲] ( ۱۹۹۰ به نقل از وین هوون ، ۲۰۰۶ ) نوشت که اختلافات بین فرهنگی در شادکامی ، منعکس کننده هنجارهای شناختی فرهنگی است تا غم و شادی . در حالی که هدف نظریه نقطه تنظیم ، توضیح تفاوت‌های موجود در شادکامی می‌باشد . نظریه های دیگری که از این نوع نیز وجود دارند که بر سطح کلی شادکامی تمرکز دارند . این نظریه های انگیزشی که فرض می‌کنند ما گرایش به حفظ یک سطح از شادکامی حتی در شرایط نامطلوب داریم . در این راستا کامینز[۸۳] و همکاران ( ۲۰۰۲ ) مطرح می‌کنند که ما به طور ناخودآگاه شادکامی را بین ۷ و ۸ بر روی یک مقیاس ۱۰ درجه ای داریم ، همان‌ طور که ما برای حفظ دمای بدن از ۳۲ درجه سانتیگراد عمل می‌کنیم ( وین هوون ، ۲۰۰۶ ) .

نظریه عاطفی شادکامی :

نظریه عاطفی شادکامی مطرح می‌کند که شادکامی بازتابی از این واقعیت است که ما به طور کلی چگونه احساس خوبی داریم . در این دیدگاه شادکامی محاسبه نمی شود بلکه به اکتشافی بودن آن اشاره می شود ( من بیشتر اوقات احساس خوبی دارم از اینرو من باید خوشحال باشم ). در این راستا یکی از سوال های این است که ما چگونه تجربه عاطفی مان را ذخیره می‌کنیم و سوال دیگر این است که چه چیز باعث می شود ما احساس خوب یا بد داشته باشیم . در این دید خلق مثبت و منفی به عنوان چراغ قرمز و سبز بر روی ارگانیسم انسان است که این امر نشان می‌دهد که چیز اشتباهی وجود دارد و یا اینکه همه سیستم ها به درستی کار می‌کند . خلق مثبت تشویق به رفتن و خلق منفی اصرار به هشدار است . این چیزی است که فریدریکسون[۸۴] ( ۲۰۰۴ ) نظریه گسترش و ساختن نامیده است ، ( شوارتز ، استراک[۸۵] ، ۱۹۹۹ به نقل از وین هوون ، ۲۰۰۶ ) .

۲-۴-متغییرهای مؤثر بر شادکامی

سن و شادکامی:

عقل حکم می‌کند که جوانترها شادتر از مسن ترها باشند . با این وجود برای درک اثرات دقیق سن بر شادی ، بایستی به نتایج پژوهش ها انجام شده متوسل شد . بعضی از بررسی های بین‌المللی که در کشورهای مختلف و با بیش از صد هزار آزمودنی انجام پذیرفته نشان داد که رضایت از زندگی با سن افزایش می‌یابد و این برای مردان بیشتر از زنان است ، ( آرجیل ، ترجمه انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) .

مطالعات مختلفی دریافته اند که عاطفه مثبت همچون رضایتمندی برای مردان با افزایش سن ، افزایش می‌یابد اما برای زنان کاهش می‌یابد . مروک زاک و کولاتز[۸۶] ( ۱۹۹۸ ؛ به نقل از آرجیل ، ترجمه : انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) ، اثر سن را ‌در مورد نمونه بزرگی از آزمودنی های آمریکایی بررسی کردند آن ها سایر متغیرهای دیگر را کنترل کردند. به هر حال افزایش عاطفه مثبت فقط برای مردان درونگرا بالا می ماند . کاهش عاطفه منفی فقط در زنان متاهل اتفاق افتاد .

پژوهش ها پیرامون رابطه سن و شادکامی نتایج متناقضی را به دست داده است . برای مثال در حالی در پژوهش مارجری ، نوئل ، مجراتورهر ، دیویدجیرگیا[۸۷] و همکارانش ( به نقل از آیزنک ، ۱۳۷۵ ) ، آزمودنی های گروه سنی مختلف بین ۲۰ سالگی را به عنوان بهترین سن و شادترین دوره های زندگی خود ذکر کردند . در مجموعه مطالعات اینگل هارت (۱۹۹۰ ، به نقل از قمرانی ، ۱۳۸۹ ) ، که در ۱۶ کشور دنیا صورت گرفت ، مشخص شد که دوره سنی مشخصی را نمی توان به شادی یا ناشادی اختصاص داد . در ایران نیز در پژوهش قمرانی ، خسروی و بردیده ( ۱۳۸۹ ) ، که بر روی دانشجویان دانشگاه آزاد واحد فیروز آباد صورت گرفت مشخص گردید که بین میزان شادکامی و سن دانشجویان رابطه ای وجود ندارد ، ( قمرانی ، ۱۳۸۹ ) .

جنسیت و شادکامی

مطالعات زیادی ‌در مورد تفاوت های جنسیتی و شادکامی وجود دارد . وود[۸۸] و همکاران ( ۱۹۸۹ ، به نقل از آرجیل ، ترجمه : انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) ‌در مورد ۹۳ مطالعه که اکثر آن ها در آمریکا انجام شده بود . به تحلیل آماری پرداختند . آن ها دریافتند زنان به طور متوسط کمی خوشحال تر از مردان بودند ( نه خیلی زیاد ، ۷% از انحراف معیار ) کمی عاطفه مثبت تر ( همچنین ۷% ) و کمی رضایتمندی بیشتری از زندگی ( ۳% ) داشتند. این اثرات مثبت ضعیف ، برای افراد متاهل کمی قوی تر بود ( ۸% ) .

دینرو[۸۹] و همکاران ( ۱۹۹۹ ، به نقل از قمرانی ، ۱۳۸۹ ) معتقدند که زنان و مردان از نظر رضایت کلی و میزان شادکامی تفاوتی ندارند . اما هنگامی که افسردگی را در نظر می گیریم ، موضوع اندکی پیچیده می شود . ‌به این صورت که با وجود شادی یکسان زنان و مردان ، افسردگی در زنان بیشتر از مردان است . دینرو و همکاران ( ۱۹۹۱ ، به نقل از قمرانی ، ۱۳۸۹ ) در توضیح این امر ، بیان می دارند که زنان نسبت به مردان هم عاطفه منفی بیشتر و هم عاطفه مثبت بیشتر را تجربه می‌کنند و برایند این دو عاطفه ، شادی زنان و مردان را یکسان می‌سازد . آرجیل ( ۱۹۹۹ ) نیز در همین راستا معتقد است که مهمترین تفاوت احساس بین زن و مرد این است که زنان تغیر پذیری بیشتری نسبت به مردان دارند . نکته دیگر که در رابطه بین شادکامی و جنسیت قابل توجه می‌باشد این است که زنان تغیر پذیری بیشتری نسبت به مردان دارند . نکته دیگر که در رابطه بین شادکامی و جنسیت قابل توجه می‌باشد . اثر افزایش سن بر میزان شادکامی زنان و مردان می‌باشد. بدین صورت که زنان جوان اندکی شادتر از مردان جوان می‌باشند ، اما نسبت به مردان مسن ، شادی کمتری دارند ، ( آیزنک ، ۱۳۷۵ ) .

منابع شادی برای دو جنس متفاوت است . مردها بیشتر به وسیله شغلشان ، رضایت اقتصادی و خودشان تحت تاثیر قرار می گیرند . زنان بیشتر به وسیله فرزندانشان ، سلامتی خانواده شان تحت تاثیر قرار می گیرند . زنان همچنین بیشتر ‌در مورد خودشان انتقاد می‌کنند ، برای مردان بلند قد بودن خوب است ، اما زنان همین که نزدیک به قد هنجار باشند ، برای زنان جذابیت جسمانی خیلی مهم است و وزن زیاد داشتن بد است . تعداد کمی از زنان بالای ۴۵ سال ، توسط دیگران جذاب دانسته می‌شوند و این برای بسیاری از آن ها منبع عدم رضایت است . میزان تفاوت های جنسیتی در فرهنگ های مختلف ، متفاوت است . در تایوان شادی مردان اساسا بستگی به رضایت آن ها از شغلشان دارد ، در حالی که شادی زنان ، به رضایت از خانواده شان و شادی خانواده آن ها بستگی دارد ، ( آرجیل ، ترجه انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...