از دیدگاه سلیه، استرس واکنش نامشخص بدن نسبت به توضیحات و خواسته‌هایی است که از یک شخص انتظار می‌رود. به عبارت دیگر، استرس مجموعه تغییرات انطباقی است که بدن فرد برای کمک به اوجهت تطبیق خود با انواع موقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و محیطی ارائه می‌دهد (کوپر، راسل، کاسیس، گیورگ[۱۳]، ۱۹۹۴). همچنین استرس به موقعیت درونی فرد اطلاق می‌شود که تهدیدی را نسبت به وضعیت جسمی و یا آرامش روانی خوداحساس کرده باشد (قاسم‌زاده، ۱۳۷۶).

پاسخ بدن به استرس ممکن است به صورت جنگ یا گریز باشد و تکرار استرس می‌تواند موجب نقص درپدیده تنظیمی هیپوتالاموس و کنترل مؤثر هورمونی از طریق بازخوردها میسر شود این امر منجر به تغییرات عملکردی متعددی درسطوح مختلف سلولی، عضوی و سیستمی و در نهایت بیماری‌های گوناگون می شود.

هرگاه صحبت از استرس درانسان به میان می‌آید حتما باید توجه داشت که آنچه بیش از کیفیت استرس اهمیت دارد روش های مقابله با آن است که از فردی به فرد دیگربسته به شرایط و ساختار روانشناختی انحصاریش متفاوت است. مفهوم مقابله به عنوان تلاش‌های شناختی و رفتاری به منظور تسلط یافتن بر موقعیت­های تهدیدآمیز نظیر چالش­های ناشی از بیماری تعریف شده ست (تانکی، موسابک، ۲۰۰۸ و فیپس، ۱۳۷۳). مقابله اغلب به تلاش و کوشش‌هایی گفته ‌می‌شود که در جهت حل کردن مشکلات دربعضی موقعیت‌ها و برای سازش دادن فرد با گرفتاری‌ها و فشارهای وارده صورت می‌گیرد (بگران،ابراهیمی و سنایی، ۱۳۸۸). روش‌های مقابله‌ای به تلاش‌های رفتاری در جهت اصلاح، به حداقل رساندن،کاهش دادن، تحمل کردن، تسلط یافتن بر صدمات داخلی و خارجی گفته می‌شود (بیات، ۱۳۸۸). بیماری بحرانی است که روش های مقابله ای رابه خطر می‌اندازد. تمام بیماری‌های حاد و مزمن عملکرد اساسی فرد را درگیر کرده ‌بنابرین‏ شیوه های مقابله ای در فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد (فیتزگرالد، ۲۰۰۰؛ لیوز، ۲۰۰۵). بیماران مبتلابه بیماری‌های مزمن و خانواده های آن ها نه تنها از جهت مراقبت جسمانی از بیماری و تغییرشیوه زندگی باید مهارت‌های خود را توسعه دهند،بلکه بایدبا پیامدهای روانی و اجتماعی ناشی ‌از بیماری نیزمقابله کنند (فینال و آندرسون، ۲۰۰۴). لازاروس و فولکمن دو شکل کلی از رویارویی را بیان نموده‌اند که شامل رویارویی مسئله مدار ‌و هیجان مدار می‌باشد. مقابله مسئله مدار در حقیقت شامل تلاش‌های هدفمند برای کنترل و تغییر منبع پریشانی می‌باشد. مثل فردی که در موقع ناراحتی، فعالیت یا سرگرمی جدیدی برای خود می‌یابد. مقابله هیجان مدار شامل تلاش‌هایی برای تعدیل شناختی واکنش‌های هیجانی در موقعیت‌های استرس زا می‌شود. مانند فردی که در مقابل استرس الکل مصرف می‌کند و یا ساعات و اوقات بیشتری را برای خود خیال پردازی می‌کند (هب فول، ۱۹۸۸).

رابطه استرس با دیابت

استرس و فشارهای روحی باعث بالا رفتن قند خون می‌شوند. گاهی اوقات این مسئله بر اثر تأثیر مستقیم هورمون استرس ایجاد می‌شود و گاهی اوقات ‌به این علت که استرس باعث پرخوری افراد و کم شدن فعالیت فرد می‌شود، سبب افزایش قند خون می‌گردد. این موضوع ‌در مورد کسانی که دیابت دارند به اثبات رسیده است. ‌بنابرین‏ به نظر می‌رسد اگر قند خون شما غالباً از حد طبیعی بالاتر است (اما هنوز به اندازه ای بالا نیست که دیابتی شناخته شوید ) استرس می‌تواند قند خون شما را به اندازۀ مقدار قند خون افراد دیابتی بالا ببرد. ‌بنابرین‏ استرسهای مرتبط با مسائل جدی زندگی نظیر مرگ کسی که دوستش دارید یا از دست دادن شغل می‌تواند نقش مهمی در ایجاد دیابت داشته باشد. اگرچه افرادی که قند خون شان از حد طبیعی بالاتر است (پیش دیابت) نهایتاًً به علت افزایش مقاومت به انسولین یا کاهش تولید انسولین به دیابت مبتلا می‌شوند، اما استرس نقش بسیار مهمی ‌در تسریع این موضوع داردو دیابت می‌تواند پیامد وحلقه نهایی چرخه استرس-دیابت باشد. استرس، کنترل قندخون دربیماران دیابتی بسیار حساس بوده وواکنش افراطی به استرس نشان می‌دهند و این واکنش هیجانی به استرس می‌تواند باعث ترشح هورمون‌هایی شودکه سلامت فردرا به خطر می‌اندازد. بیماران دیابتی در مقابله با عوامل استرس زا از واکنش‌های هیجانی استفاده می‌کنند مانندغم و اندوه، خشم، شک و بی اعتمادی و کناره گیری که بیماری آن ها را تشدیدمی کند و باعث ایجاد سبک زندگی نارضابت مندی می شود.

درمان دیابت

هنوز درمان قطعی برای دیابت پیدا نشده است، حتی روش‌های جدیدی مثل پیوند سلول‌های بتا به افراد مبتلا به دیابت نوع۱ نیز به علت ضرورت مصرف داروی ضد رد پیوند به صورت مادام‌العمر و عوارض احتمالی ناشی از آن‌ ها برای اکثریت افراد مناسب نمی‌باشد. با این وجود رعایت ۵ اصل کنترل دیابت که در ادامه به آن‌ ها اشاره خواهد شد باعث می‌شوند تا افراد دیابتی بتوانند یک زندگی سالم با افراد غیر دیابتی داشته باشند و از پیدایش عوارض دیابت جلوگیری کنند. این ۵ اصل عبارتند از: آموزش، کنترل روزانه، تغذیه صحیح، فعالیت جسمانی و مصرف منظم داروها (قرص یا انسولین) در صورتی که هر یک از این پایه ها سست باشد تعادل و در واقع کنترل دیابت بر هم خواهد خورد (قانعی،۱۳۹۰).

ابتلا به بیماری دیابت و الزام بیمار به مراقبت‌های خاص از خویش موجب چالش‌های فراوانی در زندگی روزمره می‌شود که استفاده از رفتارهای مقابله ای را به منظور سازگاری ضروری می‌سازد (گافولزو وندل، ۲۰۰۶). شیوه های مقابله نقش مهمی در سیر، کنترل، درمان، و سازگاری روانی ـ اجتماعی بیمار با دیابت می‌تواند داشته باشد (تانکی[۱۴]، ۲۰۰۸؛ گری، ونتزل[۱۵]، ۲۰۰۴). سبک‌های مقابله‌ای در مواجه با دیابت موضوع مباحث فراوانی بوده است (گری و ونتزل، ۲۰۰۴) برخی پژوهشگران ادعا ‌نموند که شیوه های مسئله مدار موجب افزایش موفقیت آمیز از خویشتن در بیماران مبتلا به دیابت می‌گردد درحالی که شیوه هایی هیجان مدار می‌تواند دارای اثرات زیان بار باشد (تانکی واینگین، ۲۰۰۸).

مبانی نظری افسردگی

اختلال‌های خلقی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...