مقاله-پروژه و پایان نامه | بند دوم: هویت یابی انسانی و تعدیل گرایش های مجرمانه – 10 |
یکی از رسالت های انبیا و اهداف دین، دادن بینش و ایجاد یک شخصیت مستقل و واحد و همچنین هویتی پایدار به افراد است.اینکه این هویت شکل گرفته و سالم با هر بادی به سمتی خم نگردد و روان فرد استوار بماند از اهداف انبیاء الهی است.اینکه انسان از خود وجودیش حقیقتی والا و برتر از همین شهوات و دنیاگرایی احساس کند و این عوامل مادی را در خدمت ساختن روحی بزرگتر قرار دهد.به طور مثال حضرت یوسف تنگنای زندان را از کاخهای مجلل و آلوده به گناهان و فریب ها بهتر میداند:«رَبِّ اَلسِّجنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنِی إِلَیهِ»[۶۹] زیرا هویت و روح آزاد او بر یک مبنای درست و منطقی و راهی استوار برخوردار است که هر گونه فریب خللی در ایمان راسخ او به وجود نیاورد.که یوسف،اگرچه برده بود و از خود هیچ نداشت و در مقابل زنی زیبا و دارای مقام قرار گرفته بود و در آن لحظه هم کسی جز آن دو نفر از موضوع اطلاعی نداشت،اما با آزادگی تمام تقاضای زلیخا را رد میکند و میگوید که اگرچه که من بنده هستم اما تن من برده است ولی روحم آزاده میباشد و بنده هوی و شهوت نیست.پس زندان را به این جایگاه مرفه ترجیح می دهم.[۷۰] ساختن چنین فردی با درجه بالایی از ثبات و اطمینان از هدف ها و دستاوردهای دین و باورهای دینی است که به راحتی در برابر مسائل و خواسته های گوناگون تسلیم نگردد.
بند اول: مفهوم هویت انسانی
تعریف هویت نخستین بار توسط “اریکسون” ارائه شد و به وسیله “واترمن” و ” آچر” مورد تحلیل قرار گرفت.در مطالعه شخصیت انسان هویت یک جنبه اساسی و ذاتی و درونی هر فرد میباشد که با گذشته اش مرتبط می شود.هویت به این معنا یک مفهوم ذهنی است که فرد با آن احساس تداوم و یکپارچگی میکند.مفهومی که فرد از خود در ذهن دارد با مفاهیمی چون هویت جنسی،فردی،گروهی،هویت نژادی و دیگر مفاهیم رایج مورد استفاده قرار میگیرد.”مارسیا(۱۹۶۸)”هویت را ترکیبی از همه ارزش ها،باورها،نقش ها،رفتارها،مهارت های مختلف شناختی،اخلاقی و عملی میداند که باعث می شود فرد در بزرگسالی به یک خود منسجم و کل ترکیب یافته تبدیل شود و چیزی که خود را من میداند که به وسیله آن فرد هم احساس پیوستگی به گذشته خود دارد و هم جهت گیری خود را نسبت به آینده ترسیم میکند.
“برزونسکی(۲۰۰۳)”«جدیدترین نظریه مربوط به هویت را ارائه داده که نظریه سبک های هویتی “برزونسکی” است.در این نظریه به الگوهای شناختی اجتماعی تصمیم گیری،حل مسئله،مواجهه با مشکلات،درگیری با تکلیف و برخورداری از سلامت عمومی شناخته شده پرداخته شده است.بر اساس این الگو برزونسکی سه سبک هویت: یعنی اطلاعاتی، هنجاری، سردرگمی اجتماعی را مشخص کرد.افرادی که دارای سبک هویت اطلاعاتی هستند، فعالانه به جستجوی اطلاعات می پردازند و مراحل اکتشاف و تعهد را پشت سر گذاشته اند.در سبک هویت هنجاری:افراد از مراجع قدرت تبعیت میکنند و خودشان در جستجوی تفکرات و عقاید مستقل نیستند و پیوسته در حالت سردرگمی به سر میبرند اینگونه افراد نه به اکتشاف می پردازند نه به تعهد میرسند.[۷۱] از نظر “اریکسون” «هویت یک تعریف سازمان یافته از خود است که از ارزشها و باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است.»او همچنین معتقد است که احراز و شناساندن یک هویت موفقیت آمیز به تجربه راحت و سلامت باز میگردد.وقتی که شخص به یک هویت ثابت و قابل اعتماد دست یافت،دارای ثبات شخصیت می شود،میداند که در چه جهتی حرکت کند و به کدام گرایش تعلق دارد و یک خود ثابت باعث پیشرفت او در کارها می شود.[۷۲]چنین شخصیتی دارای یک هویت یکپارچه است و مانند برگ درخت با هر بادی به سویی پر نمی کشد،و خود او میتواند انسانی هویت ساز باشد.
انسان مجموعه ای چندگانه است دارای ابعادی متضاد،یک بعد احساسات و عواطف آدمی:فضیلت ها،کرامت ها،مسئولیت ها،استعدادها،لیاقتها که بعد معنویش را میسازند،و بعد دیگر که شامل:جهالتها،عصیانها،طغیانها،حرص ها،حسدها،بخلها،غرایظ و..که گرایشهای ضد ارزشی او را تشکیل میدهند.هویت مادی او هم بدن و جسم و به طور کلی قالب مادی بدن انسان است.اندیشه،شخصیت و هویت آدمی نیز در قالب بعد اول قرار میگیرد.تمام تلاشهای تجربی،عرفانی، فلسفی و همینطور تلاش های علومی مثل روانشناسی،علوم اجتماعی،علوم تربیتی و…معطوف به شناخت انسان و هویت و کیستی او بوده است.هر چند که هنوز پس از این همه تلاش و تحقیقات و پژوهش های وسیع هنوز هم با موجودی ناشناخته به نام انسان مواجه هستیم که بسیاری از ابعاد او ناشناخته مانده است.[۷۳]
جستجوی هویت اصولا از زمان نوجوانی اتفاق می افتد.در دوره نوجوانی به علت اتفاقات و تغییراتی که در درون و بیرون از وجود آدمی می افتد از قبیل فعال شدن نیروی جنسی،تغییرات هورمونی،تغییرات در رفتار و گفتار،حس استقلال خواهی و بسیاری تغییرات فیزیکی و روانی دیگر نوجوان را با این پرسش مواجه میکند که من کیستم؟ باید چگونه زندگی کنم؟ علاقه های من کدام است؟ با کدام ارزشها و باورها باید زندگی کنم؟ خودم را در چه قالبی باید به جامعه معرفی کنم؟ این پرسش که تا چند سال دیگر هم ادامه مییابد را جستجوی هویت گویند.«اریک اریکسون هویت را به صورت یک احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود تعریف میکند و نوجوانی را به عنوان مرحله ای از رشد می بیند که در آن باید احساس هویت به دست آید.وی اضافه میکند که بحران هویت یک دوره تصمیم گیری بهنجار است،نه دوره ناگهانی و بدون نظم همراه با تنش و اضطراب.مطالعات مختلف نشان داه که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع بحران هویت کمک میکند و در جوامعی که مذهب وجود ندارد نوجوانان بحران شدیدتری را تجربه میکنند.چرا که مذهب به مهمترین سوالات نوجوانان،یعنی از کجا آمده ام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید بکنم پاسخ میدهد.»[۷۴]
بند دوم: هویت یابی انسانی و تعدیل گرایش های مجرمانه
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:11:00 ب.ظ ]
|