در این نظریه، ضمن تأکید بر اهمیت احساس عدالت کارکنان نسبت به منصفانه بودن رفتار سازمان با آن‌ ها، چنین ادعا می‌شود که اگر کارکنان احساس کنند با آن‌ ها ناعادلانه برخورد شده است، برانگیخته می‌شوند تا عدالت را برقرار سازند. در ویرایش جدید نظریه برابری که به وسیله آدامز ارائه شده است، چنین اظهار می‌شود که افراد “دریافتی خود” را با “دریافتی دیگران از سازمان”، مقایسه می‌کنند؛ اگر با این مقایسه ‌به این نتیجه برسند که برخورد سازمان با کارکنان به طور نسبی غیرمنصفانه است، احساس بی‌عدالتی کرده، برای کاهش این بی‌عدالتی تلاش می‌کنند.

البته افراد می‌پذیرند که کارکنان توانمندتر، دریافتی بیشتری داشته باشند، مشروط بر آنکه کار بیشتری نیز انجام دهند یا برای انجام کار (از حیث سطح دانش و تجربه) واقعاً آماده‌تر باشند.

نظریه برابری از این حیث که رهنمود مشخص و معینی برای برقراری عدالت ارائه نمی‌کند، موردانتقاد قرارگرفته است. بر اساس مطالعات انجام‌شده، افرادی که احساس بی‌عدالتی می‌کنند، ممکن است برای کاهش بی‌عدالتی، یکی از راه‌های ذیل را انتخاب کنند:

۱٫ میزان آورده‌های خود را تغییر دهند؛ برای مثال انرژی کمتری صرف کار کنند یا از میزان تلاش خود بکاهند؛
۲٫ برای تغییر نتایج یا دریافتی خود از سازمان تلاش کنند؛ برای مثال، تقاضای افزایش حقوق یا ارتقاء کنند؛
۳٫ با توجیه وضع موجود، آورده‌ها یا دریافتی‌های خود را از حیث شناختی، مجدداً ارزیابی کنند؛ برای مثال، بگویند “آخر من هم واقعاً سخت کار نکردم، پس نباید دریافتی بیشتری داشته باشم”؛

۴٫ سازمان را ترک کنند؛ به‌این‌ترتیب که یا غیبت‌های خود را افزایش دهند یا سرانجام استعفا دهند؛

۵٫ بر سایر افراد موردنظر و مورد مقایسه خود اثر گذاشته، از آنان بخواهند تا خیلی سخت تلاش نکنند؛
۶٫ افراد مورد مقایسه خود را تغییر دهند؛ برای مثال به‌جای مقایسه خود با افراد سایر بخشه‌ای سازمان، خود را با افراد واحدهای خودشان مقایسه کنند. نتایج پژوهش‌های انجام‌شده حاکی از آن‌اند که در صورت عدم تحقق خواسته‌های افراد، معمولاً آن‌ ها شدیدترین واکنش (ترک خدمت) را انتخاب می‌کنند.

ارزش عمده نظریه برابری برای مدیران در آن است که این نظریه اهمیت “فراگردهای مقایسه اجتماعی” را برجسته می‌سازد و تأکید می‌کند که افراد همواره خود را در متن جامعه و در مقایسه با دیگران، ارزیابی می‌کنند؛ ازاین‌رو مدیرانی که برای برخورد با مسأله “احساس بی‌عدالتی”، از راه‌ حل ‌های موقت استفاده می‌کنند، با مشکلات جدی مواجه می‌شوند. فایده دیگر نظریه برابری آن است که مدیران را متوجه این امر می‌سازد که اگر اطلاعات دقیق درباره آورده‌ها و دریافتی‌های هر فرد و آورده‌ها و دریافتی‌های دیگران در اختیار کارکنان قرار گیرد، آن‌ ها ارزیابی‌های صحیح‌تری از وضع موجود خواهند داشت. البته باید توجه شود که اگر کارکنان به اطلاعات دقیق درباره دیگران دست یابند، دیگر نمی‌توانند “احساس بی‌عدالتی” را با دلیل‌تراشی برای خود، کاهش دهند.

نظریهمحرومیتنسبی[۲۲]

ازجملهنظریه‌هایمطرحدیگردرارتباطبانشاط،نظریهمحرومیتنسبیاستبر اساسایندیدگاهانسان‌هاعموماًبهمقایسهخودبادیگرانمی‌پردازندودراینرابطهوقتیاحساسفقروبی‌عدالتیمی‌کنندواکنش‌هایشدید عاطفیمانندتعویضشغل،کارشکنیوخودکشی و … انجاممی‌دهندووقتیایناحساسبهاعلیدرجهخودبرسدبهاحساستضاداجتماعیمی‌انجامدوتعارضاتشدیدیرادرپیدارد(‌رفیع‌پور،١٣٧٨) رویکردهایمحرومیتنسبیدارایچندویژگیبااهمیتهستندکهباعثمی‌گردندبه‌عنوانیکرویکرددرارزیابیازعدالتدرجامعهورضایتاززندگیمطرحگردند. اولاینکهازفرایندهایمقایسهاجتماعیدرتحلیل‌هایخودسودمی‌جویند،فرایندیکهدراغلبنظریه‌هایارزیابیازعدالتمطرحودرآن‌هامستتراست. دوم،ایننظریه‌هادربارهتبیینانقلابوناآرامی‌هایناشیازواکنش‌هایجمعی،بسیارمورداستفادهقرارمی‌گیرندوسوم،درارتباطباویژگیدوم،ایننظریه‌هابرایتبیینانقلابداراینگرش‌هایفردگرایانهوروان‌شناختیهستندیعنیاصالترادربروزپدیدهانقلاببهوضعیتفردوتصوراوازموقعیتقرارگرفتهدرآنمی‌دهند.

تدگار (١٩٧٠)،بههنگامبحثازمحرومیتنسبی درکتابخودبهنام«چراانسان‌هاشورشمی‌کنند؟«بیانمی‌دارد:نارضایتی‌هایاجتماعیهمیشهدرنتیجهبروزایناحساسوحالتروانیبهانسان‌هادستمی‌دهد. بهاعتقادویشرایطبروزاحساسمحرومیت،یگانهوهمانندنیست،بلکهمی‌توانانواعگوناگونوشرایطمتعددبروزآنراازیکدیگرتفکیککرد. اوخودسهنوعاولمحرومیتراازیکدیگرمتمایزکردهاست: محرومیتناشیازکاهشامکاناتکهدرآنتوقعاتثابتباقیمی‌مانند،دوم،ناکامیناشیازافزایشسطحتوقعاتکهدرآنامکاناتنسبتاًثابتهستند،سوم،ناکامیفزایندهکهدرآنتوقعاتافزایشوامکاناتکاهشمی‌یابد. ازیکنظرتئوریمحرومیتنسبی،ریشهدرفرضیهناکامیپرخاشگریداردوازنظردیگراحساسمحرومیت،خودنتیجهفزایندهمقایسهاست.

به‌طورکلیبر اساسدیدگاهمحرومیتنسبی،فردبهمقایسهخودباافراددیگروگروهمرجعدستمیزندودوستداردکهشرایطمشابهباآن‌هاراداشتهباشدواگردرنتیجهمقایسهبرایفردچنینپنداشتیبروزنمایدکهبر اساسمیزانسرمایه‌گذاریوتلاش،پاداشونتیجه‌ایکهعایدششدهدرمقایسهبادیگرانعادلانهومنصفانهنیستدچاراحساسمحرومیتنسبیگردیدهواینامرباعثبروزنارضایتیو احساسکسالت (عدمنشاط)دردوسطحفردیواجتماعیمی‌گردند (تدگار،١٩٧٠)بدینترتیبکهدراولینگامبرایبالابردنمیزاننشاطبایدامیدبهآیندهبالارود،زیرامطالعاتگذشتهنشانمی‌دهدکهامیدبالاترینهمبستگیرابانشاطداشتهوازاین‌روبالارفتنمیزانامیدبهآینده،احساسنشاطرادرزمانحالبالامی‌برد. وازطرفدیگربالارفتنمیزاننشاطخودامیدبهآیندهرابازتولیدمی‌کند.

نظریه های مربوط به امنیت اجتماعی

زمانی به امنیت به صورت یک‌بعدی و آن‌هم تنها از بعد نظامی نگریسته می‌شد و با تجهیز کشور به تسلیحات نظامی پیشرفته، ادعای برخورداری از امنیت ملی می‌شد. امروزه اگرچه بعد نظامی همچنان از جایگاه مهمی برخوردار است اما افزایش جنبش‌های داخلی،‌ کاهش حاکمیت ملی، درخواست افزایش مصونیت فرد از عملکرد دولت، اعتراض به تفاوت فاحش فقیر و غنی، افزایش جرائم و نظیر آن‌ ها باعث شده است که محققان و متفکران امنیت اجتماعی به ساختارهای اجتماعی که بستر پرورش چنین قواعد و الگوهای رفتاری هستند توجه نموده و بعد اجتماعی امنیت را در کنار ابعاد دیگر آن مورد ملاحظه قرار دهند. پرداختن به امنیت اجتماعی در واقع به رسمیت شناختن گروه‌ها و جمع‌های اجتماعی است که افراد به جهت تعلق و وابستگی بدان‌ها خود را عضوی از آن دانسته و نسبت به یکدیگر، به دلیل داشتن منافع مشترک و سرنوشت مشترک، احساس مسئولیت می‌کنند و در مقابل خطرات و آسیب‌ها از خود عکس‌العمل نشان می‌دهند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...