دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – الف: تأثیر تعارض دادگاهها در تعارض قوانین – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
از آنجا که هر مسأله حقوق بینالمللی خصوصی علاوه بر اینکه مربوط به تعارض قوانین است به تعارض دادگاهها نیز مربوط میباشد. بنابرین بین تعارض قوانین و تعارض دادگاهها یک همبستگی وجود دارد که سبب تأثیر متقابل این دو نوع تعارض میگردد. این بند مشتمل بر دو قسمت میباشد که در قسمت «الف» به بررسی تاثیر تعارض دادگاهها در تعارض قوانین و در قسمت «ب» به بررسی تأثیر تعارض قوانین در تعارض دادگاهها میپردازیم.
الف: تأثیر تعارض دادگاهها در تعارض قوانین
تأثیر تعارض دادگاهها در تعارض قوانین یک امر طبیعی است، زیرا چنانکه قبلا ذکر شد حل مسأله تعارض دادگاهها مقدم به حل مسأله تعارض قوانین است و قاضی باید قبل از تصمیم گرفتن در مورد قانون لازمالاجرا نسبت به صلاحیت یا عدم صلاحیت خود اظهار نظر نماید.
«نتیجه این امر آن است که ارجاع دعوی به این یا آن دادگاه به خصوص در تعیین قانونی که باید به موقع اجرا گذاشته شود اثر می گذارد .زیرا بر حسب اینکه دعوی به دادگاه کدام کشور ارجاع شود و قانونی که صلاحیت حکومت بر آن دعوی را دارد متفاوت می شود. برای روشن شدن مطلب مثالی ذکر میکنیم، میدانیم که طبق حقوق بین الملل خصوصی انگلیس احوال شخصیه افراد تابع قانون اقامتگاه است در حالیکه طبق حقوق بین الملل خصوصی ایران احوال شخصیه افراد تابع قانون ملی است.
همچنین میدانیم که حقوق بین الملل خصوصی فرانسه قانون اقامتگاه متوفی را در مورد ترکه منقول لازمالاجرا شناخته است. در حالی که حقوق بین الملل خصوصی ایران قانون کشور متبوع متوفی را صلاحیتدار دانسته است. هرگاه دعوایی در مورد ترکه منقول یک نفر ایرانی مقیم فرانسه در دادگاه فرانسه مطرح شود. قاضی فرانسوی بدون شک (قانون فرانسه) را به عنوان قانون اقامتگاه متوفی به موقع اجرا خواهد گذشت، در حالی که اگر همین دعوی در دادگاه ایران اقامه شود، قاضی ایرانی(قانون ایران) را به عنوان قانون دولت متبوع متوفی اجرا خواهد کرد.»[۹۹]
«علت این تفاوت آن است که دادگاهها اصولاً قواعد حل تعارض کشور متبوع خود را اجرا میکنند، البته چون قواعد تعارض دو جانبه هستند گاهی قاضی را مکلف می کند که قانون داخلی کشور متبوع خود را به موقع اجرا گذارد و گاهی دیگر او را مکلف می کند که قانون داخلی کشور بیگانه[۱۰۰] را اجرا نماید.»
به نظر میرسد به طور خلاصه میتوان گفت، حل تعارض دادگاهها امری مقدم بر حل تعارض قوانین است و از این رو تعیین دادگاه صلاحیتدار درتعیین قانون لازمالاجرا مؤثر است. نباید تصور کرد که قاضی همیشه ملزم به اجرای قانون کشور متبوع خود است، زیرا اگر چنین بود مشکل تعارض قوانین پیدا نمیشد، پس منظور این است که دادگاه اصولاً قواعد تعارض کشور متبوع خویش را به موقع اجرا گذارد و شکی نیست که گاهی این قواهد وی را به اجرای قانون داخلی کشور بیگانه دعوت می نماید. زیرا یکی از شرایط پیدایش مسئاله تعارض قوانین این است که قانونگذار اغماض و گذشت داشته باشد و در مواردی اجرای قانون خارجی را اجازه دهد، اگر قاضی همیشه مکلف باشد که قانون دولت خویش را به موقع اجرا گذارد دیگر مسأله تعارض مطرح نخواهد شد.
ب: تأثیر تعارض قوانین در تعارض دادگاهها
«بر خلاف تأثیر تعارض دادگاهها در تعارض قوانین که یک امر طبیعی و منطقی است، تأثیر تعارض قوانین در تعارض دادگاهها ظاهراًً غیر منطقی به نظر میرسد، زیرا همان گونه که قبلا ذکر شد، حل مسأله تعارض دادگاهها مقدم بر حل مسأله تعارض قوانین است و لذا، این تصور پیش می آید که چگونه ممکن است مسألهای که حل آن مؤخر بر حل یک مسأله دیگر است بتواند در آن تأثیر داشته باشد.»
به عبارت دیگر، چگونه ممکن است تعیین قانون صلاحیتدار در تعیین دادگاه صالح مؤثر باشد. با وجود این باید در نظر داشت که چون مسأله تعارض دادگاهها و مسأله تعارض قوانین با یکدیگر رابطه نزدیک دارند قاضی هر دو مسأله را توأماً مد نظر قرار میدهد و در آغاز کار رسیدگی قضایی هر قضیه و دعوی را من حیثالمجموع در نظر میگیرد و بر حسب قانونی که باید به موقع اجرا گذارد خود را صالح بر رسیدگی به دعوی اعلام می کند. «رویه قضایی فرانسه دلالت دارد بر اینکه دادگاهها خواه ناخواه مسأله تعارض قوانین را در مسأله تعارض دادگاهها تأثیر می دهند. به طور مثال، پس از تدوین قانون مدنی فرانسه در اوایل قرن نوزدهم حقوق موضوعه و رویه قضایی فرانسه صلاحیت دادگاه های فرانسه را برای رسیدگی به دعاوی خصوصی که طرفین آن هر دو بیگانه بودند نفی میکردند. لیکن غیر عملی بودن این راه حل به زودی آشکار گردید، چون نتیجه قبول چنین راه حلی آن بود که بیگانگان را مکلف کنند که به کشور متبوع خود بروند و در آنجا اقامه دعوی نمایند و از این رو رویه قضایی به تدریج تغییر جهت داد و سرانجام به موجب رأی مورخ ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸ اصل عدم صلاحیت را مردود دانسته و صلاحیت دادگاه های فرانسه را برای رسیدگی به دعاوی بین بیگانگان پذیرفت.»[۱۰۱] هرگاه تحول رویه قضایی فرانسه را در مسأله ذکرشده مورد توجه قرار میدهیم ملاحظه میکنیم که دادگاه های فرانسه در مواردی که قانون فرانسه را میبایستی به موقع اجرا گذارند (مسأله تعارض قوانین) صلاحیت خود را برای رسیدگی به دعاوی بیگانگان (مسأله تعارض دادگاهها) زودتر از سایر موارد پذیرفتهاند.
به نظر میرسد رویه قضایی فرانسه، در نتیجه تأثیر مسأله تعارض قوانین در مسأله تعارض دادگاهها، صلاحیت دادگاه های فرانسه را برای رسیدگی به دعاوی بین بیگانگان در مواردی که قانون فرانسه را میبایستی اجرا نمایند (دعاوی مربوط به اموال غیر منقول واقع در فرانسه از نیمه قرن نوزدهم دادگاه های فرانسه را صلاحیتدار شناخت) زودتر از سایر دعاوی که قانون خارجی را در آنها میبایستی اجرا کنند (دعاوی مربوط به اهلیت و وضعیت بیگانگان که به علت خارجی بودن طرفین دعوی قانون کشور متبوع آنان را میبایستی به موقع اجرا گذارند) شناخته است.
مبحث دوم: روشهای حل تعارض قوانین
برای حل تعارض قوانین یا به عبارت دیگر برای تعیین قاعدهای به منظور حل تعارض قوانین در روابط بین المللی دو روش وجود دارد. یکی روش اصولی و دیگری روش حقوقی که آن را گاهی انتخاب انسب هم نامیدهاند، که ذیلاً در دو گفتار به اختصار مورد بررسی قرار خواهیم داد.
گفتار اول: روش اصولی
پیروان روش اصولی برای کشف یا تعیین قاعده حل تعارض قوانین، قبلاً یک یا مسأله بنیادی (اصل مسلم) را پذیرفته و نظریات کلی را روی آن بنا نهاده و سپس احکام مورد خاص را از آن نظریات کلی استنتاج مینمایند. پیروان روش اصولی، معتقدند که حقوق بین الملل خصوصی کاملاً جنبه حقوقی ندارد و دارای ماهیت سیاسی است. این رشته از حقوق را عوامل سیاست بین المللی چنان تحت تأثیر قرار میدهد که دیگر هدف آن به دست آوردن بهترین حکم از لحاظ حقوقی و تأمین عدالت واقعی نمی باشد و در این علم، فقط به کشف احکام ممکن و کاملاً نسبی قناعت میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:04:00 ق.ظ ]
|