۱- ۹۵/۰

۹۸/۰

Chi- Square

مقدار کای دو

وابسته به حجم نمونه

۷۷/۴

P-Value

سطح معناداری

وابسته به حجم نمونه

۵۷/۰

همانگونه که در جدول فوق مشاهده می گردد، برای ارزیابی مدل در نظر گرفته شده از سه نوع شاخص تطبیقی، مقتصد و مطلق استفاده شده است. شاخص های تطبیقی بیشتر برای مقایسه مدل ها به کار می روند. ذکر این نکته لازم است که مقادیر هر یک از این شاخص‌ها بین ۰ و ۱ قرار دارد و مقادیر نزدیک و یا بیشتر از ۹۰/۰ نشانه مطلوب بودن مدل می‌باشد. در این جا از دوشاخص CFI (شاخص برازش تطبیقی) و NFI (شاخص برازش بتلر- بنت) استفاده شده است که CFI برای این مدل مقدار یک که در بازه قابل قبول قرار می گیرد و NFI نیز مقدار ۹۷/۰ را نشان می دهد. شاخص بعدی برای تحلیل خوب بودن مدل شاخص مقتصد است. از آنجا که ریشه دوم میانگین مربعات خطای برآورد ((RMSEA برای مدل ۰ به دست آمده است، از طرفی بازه قابل قبول برای آن کمتر از ۰۸/۰ می باشد ، پس می توان گفت که مدل برازش شده مدل مناسبی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در پایان مدل برازش شده از نظر شاخص‌های مطلق برازش مورد ارزیابی قرار می­گیرد. از جمله این شاخص ها GFI (شاخص نیکویی برازش) و AGFI (شاخص نیکویی برازش اصلاح شده) هستند که دامنه قابل قبول برای آن ها مقادیر بین ۹۵/۰ و ۱ می باشد. در مدل مذکور مقدار GFI، ۹۹/۰ و مقدار AGFI ، ۹۸/۰ به دست آمده که نزدیک به دامنه قابل قبول قرار می گیرد. به این معنی که در مجموع داده ­های گردآوری شده، نزدیک به دامنه قابل قبول بوده و مدل تدوین شده را مورد تایید و حمایت قرار می­ دهند. ضمنا سطح معناداری ۵۷/۰ برای کای اسکوئر مدل نیز نشان می­دهد که ماتریس کواریانس مشاهده شده با ماتریس کواریانس باز تولید شده فاقد تفاوت معنادار به لحاظ آماری است که به طور ضمنی حاکی از مناسب بودن پارامترهای آزاد تعریف شده در مدل و به بیان دیگر معنی دار بودن مدل تعریف شده می باشد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
۵-۱-مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی، درونی سازی لاغری، شاخص توده بدنی و خود شئ انگاری بر اختلالات خوردن با واسطه گری نارضایتی بدنی در قالب چهارده فرضیه، انجام شد. در این بدین منظور، ۳۰۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شیراز که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند مورد بررسی قرار گرفتند، هم چنین داده به تفکیک فرضیات با بهره گرفتن از روش تحلیل رگرسیون همزمان، تحلیل مسیر و مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. شایان ذکر است که برای افزایش روایی درونی و بیرونی پژوهش، مشخصات روانسنجی تمام ابزارها نیز مورد بررسی قرار گرفت .در این قسمت با طرح مجدد فرضیه‌های پژوهش، به بحث و نتیجه گیری از این یافته‌ها اقدام خواهد شد. در نهایت محدودیت‌های پژوهش و پیشنهادات، قسمت پایانی این فصل را تشکیل خواهد داد.
۵-۲-فرضیه های پژوهش
۵-۲-۱-فرضیه ۱: کمال گرایی نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید
همان طور که نتایج نشان داد کمال گرایی نارضایتی بدنی را به صورت مثبت پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته تئوری های مختلف کمال گرایی را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی معرفی کرده اند زیرا افراد با سطح کمال گرایی بالا ملاک های ارزیابی سختی برای خود قرار می دهند، آن ها بی رحمانه یک لاغری غیر واقع بینانه ایده آل را دنبال می کنند که ریسک نارضایتی بدنی را افزایش می دهد(بریچ، ۱۹۷۳). در حمایت از این تئوری، یک مطالعه چند عاملی کمال گرایی را با نارضایتی بدنی(راگیرو، لوی، سیونا و ساسارولی، ۲۰۰۳؛ ویلدرسکی و نینزبرگ، ۲۰۰۸؛ ووج تووکیز، ۲۰۱۲)، اختلال خوردن (بستیانی، راو، ولترین و کایو، ۱۹۹۵؛ ویلدرسکی و نینزبرگ، ۲۰۰۸، وج تووکیز، ۲۰۱۲)، نگرش های ناسالم خوردن (مک لارن، گاوین و وایت، ۲۰۰۱) هم بسته نشان داده است. در حالی که یک مطالعه نشان می دهد که نگرانی تصویر بدن( اندازه گیری شده به وسیله تست نگرش بدن) به صورت مثبتی با کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه مرتبط می باشد (بن و همکاران، ۲۰۱۲)، آزمون تئوری ۳ عاملی نشان می دهد که کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال پر خوری تعامل می کند در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کند(پرابست، ۱۹۹۵). مطالعات نشان داده اند که افراد دارای نارضایتی بدنی معیارهای شخصی غیرواقعی برای خودشان تعیین می کنند و معتقدند که دیگران آنها را با خشونت ارزیابی می کنند و تقاضاهای فوق العاده ای برای رسیدن به کمال دارند (هویت و فلت، ۱۹۹۱؛ به نقل از کسین و ون رانسون، ۲۰۰۵).
بنابراین در تبیین این یافته می توان بیان کرد که افراد با سطح کمال گرایی بالا ملاک های ارزیابی سختی برای خود قرار می دهند، آن ها بی رحمانه یک لاغری غیر واقع بینانه ایده آل را دنبال می کنند که ریسک نارضایتی بدنی را افزایش می دهد (بریچ، ۱۹۷۳).
۵-۲-۲-فرضیه ۲: درونی سازی لاغری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید
همان طور که نتایج نشان داد درونی سازی لاغری پیش بینی کننده معنادار نارضایتی بدنی نمی باشد.
درونی سازی لاغری یا وسعتی که فرد ایده آل های تعریف شده برای جذابیت را پذیرفته و اهمیت ظاهر را بیش ارزیابی نموده باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد. افرادی که لاغری ایده آل را درونی می سازند تمایل به تعمیم لاغری به تعدادی از نگرش های مثبت مثل شادی، شوق و مقام دارند (تیگمن، ۲۰۰۲). تمایل برای لاغر شدن در بین زنان به اندازه ای شایع است که به عنوان یک نارضایتی هنجاریافته شناخته می شود (رودین، سیلبرستین و استریگل– مور، ۱۹۸۵؛ به نقل از دونت و تیگمن، ۲۰۰۵). چندین مطالعه نشان داده اند که درونی سازی لاغری ایده آل مسبب نتایج منفی در میان دختران نوجوان می باشد (بردفروینری، ۲۰۰۸، چن و همکاران، ۲۰۰۷، استیک و همکاران، ۲۰۰۱، استیک و وایتنون، ۲۰۰۲؛ به نقل از وج توکیز،۲۰۱۲). چندین تحقیق نارضایتی بدنی رابه عنوان یکی از نتایج درونی سازی لاغری مشخص کرده اند ( فربز، ۲۰۰۵؛ کتز، ۲۰۰۵، اسلیوس، ۲۰۱۱، وج تووکیز، ۲۰۱۲) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد، اما ۴ مطالعه اخیر به صورت غیر قابل منتظره ای نتیجه گرفتند که درونی سازی لاغری به صورت معنا داری تغییرات رضایت بدنی را پیش بینی نمی کند ( بیرمن و همکاران،۲۰۰۶، خبز، ۲۰۰۴، پرسنل و همکاران، ۲۰۰۴، وج توکیز، ۲۰۱۲) که هم سو با یافته این تحقیق می باشد. دلایل این مسئله نا آشکار مانده که چرا دیگر تحقیقات درونی سازی لاغری را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی مشاهده کرده اند (بیرمن و همکاران، ۲۰۰۶، پرسنل و همکاران، ۲۰۰۴، وج توکیز،۲۰۱۲). یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند(وج تووکیز، ۲۰۱۲). ردگر و همکاران (۲۰۱۱) در یک مدل تئوری با هدف مشخص کردن تاثیرات اجتماعی فرهنگی بر روی نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن حمایت هایی برای تاثیرات تفاوت های فرهنگی به دست آوردند در این تحقیق آن ها به این نتیجه رسیدند که تاثیرات رسانه ها، والدین و هم سالان با میانجی گری درونی سازی لاغری بر نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن و عاطفه منفی تسهیل می گردد. بنابراین در تبیین این یافته می توان به تفاوت های فرهنگی و و وجود یک متغیر تعدیل کننده اشاره کرد.
۵-۲-۳-فرضیه ۳: شاخص توده بدن نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید
همان­گونه که نتایج نشان می دهد، شاخص توده بدن پیش بینی کننده معتادار نارضایتی بدنی می باشد.
شاخص توده بدن[۲۲۷]به عنوان پایدارترین علت زیستی نارضایتی بدنی شناخته شده است
(جونر [۲۲۸]۲۰۰۴ جونز، کرافورد، ۲۰۰۵). بعضی مطالعات نشان داده اند که شاخص توده بدن بیشتر از متغیرهای اجتماعی – فرهنگی واریانس نارضایتی بدنی را تبیین می کنند (پاکسون آیزنبرگ و نیو مارک- استانیز، ،۲۰۰۶ ،پنکال[۲۲۹] و کارلک، ۲۰۰۷ به نقل از باردون – کان[۲۳۰] و همکاران ۲۰۰۸ ). رابطه بین نارضایتی بدنی و توده بدنی قوی می باشد و جوانانی که سنگین و دارای اضافه وزن هستند یا چاق اند نارضایتی بدنی بیشتری دارند و تصویر بدنی پایین تر نسبت به نوجوانان با وزن سالم دارند (اوهرینگ، گرابرو، بروکس، گان،[۲۳۱] ۲۰۰۲ هولسن و کرافت و رویسامب[۲۳۲]، ۲۰۰۱ ). محققان نشان داده اند که بین شاخص توده بدنی،نارضایتی بدنی و رفتارهای خطرناک برای اختلال های خوردن روابط مثبت معنا دار وجود دارد (استیک ، پرسنل و اسپانگر، [۲۳۳]۲۰۰۲؛ نیومارک – استاینر، وال ، استوری پری، ۲۰۰۳؛ ویلیامسون ، نتمیر، جکمن و اندرسون [۲۳۴]۱۹۹۵؛ به نقل از قاسمی، ۱۳۸۸،دانکل و همکاران،۲۰۱۰، مک لین و همکاران، ۲۰۰۹، آلگارد و همکاران، ۲۰۰۹، اسلیوس، ۲۰۱۱، وج تووکیز، ۲۰۱۲). مطالعات آینده نگر اخیر در حمایت از رابطه بین شاخص توده بدن و نارضایتی بدنی نشان داده اند که افزایش شاخص توده بدن در دوره های یکساله نارضایتی بدنی را پیش بینی می کند (استیک و وایتنتون، [۲۳۵]۲۰۰۲، پرسنل و همکاران، ۲۰۰۴، فیلد، کارماگو، تیلور، برکی، روبرتس و کولدیتز، [۲۳۶]۲۰۰۱؛ به نقل از قاسمی، ۱۳۸۸). برای نمونه فیلد و همکاران (۲۰۰۲) در یک مطالعه یک ساله از نوجوانان دریافتند که شاخص توده بدن افزایش نگرانی های وزن را پیش بینی می کرد. بر مبنای شواهد بالا شاخص توده بدن به طور مثبت با نارضایتی بدنی مرتبط است که هم سو با یافته این تحقیق می باشد. هرچه شاخص توده بدن بالاتر باشد نارضایتی بدنی نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر مطالعات نشان دادند که نارضایتی بدنی به طور معناداری در رابطه بین شاخص توده بدن و اختلالات خوردن واسطه گری می کند زیرا موجب افزایش رفتارهای خطرناک برای اختلال خوردن می شود. بنابراین در تبیین این یافته ها می توان بیان کرد که افزایش شاخص توده بدن از طریق افزایش نگرانی های مرتبط با وزن باعث افزایش نارضایتی بدنی می گردد.
۵-۲-۴-فرضیه ۴: خودشی انگاری نارضایتی بدنی را پیش بینی می نماید.
همان­گونه که نتایج نشان داد خود شیء انگاری پیش بینی کننده معنادار نارضایتی بدنی می باشد. خود شیء انگاری به وسیله دیده بانی عادتی بدن (یا نظارت بدنی) که منجر به تجارب منفی بدنی و به عبارتی تعدادی از اختلالات روانشناختی همانند اختلالات خوردن که به طور نا مناسبی در زنان شایع تر می باشد مشخص می گردد. در زنان جوان تر، تحقیقات تجربی و غیر تجربی حمایتی از رابطه بین خودشیء انگاری، شرم بدنی و اختلالات خوردن یافته اند (فردریکسون و همکاران، ۱۹۹۸، گرین لیف، ۲۰۰۵؛ به نقل از اسلیوز و همکاران،۲۰۱۱، گریپ و هیل، ۲۰۰۸) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد. در این تحقیق خودشیء انگاری با واسطه گری نارضایتی بدنی، اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید، هم چنین چندین مطالعه از رابطه بین خود شیء انگاری و نارضایتی بدنی در اختلالات خوردن حمایت کرده اند (گرین لیف، ۲۰۰۵؛ گریپو و هیل، ۲۰۰۸، مک کیلنی، ۲۰۰۴، تیگ من و لینچ، ۲۰۰۱و تیکا وهیل، ۲۰۰۴؛ به نقل از اشلی و همکاران، ۲۰۱۳) که هم سو با نتایج تحقیق کنونی می باشد.
در تبیین این یافته می توان هم سو با فردریکسون و روبرتس بیان کرد که سیستم های گسترده ای از پاداش و تنبیه در فرهنگ ما وجود دارند که بر زیبا بودن فیزیکی و لاغری به عنوان معیاری برای جذابیت تاکید می کنند. به خاطر شیوع شیء انگاری جنسی در فرهنگ آمریکا، زنان به این سمت می روند که به بدن خود به عنوان یک شی بنگرند که بیش از هر چیز بر مبنای ظاهر فیزیکی ارزش گذاری می شود. این دیدگاه نسبت به خود باعث می شود افراد خودشان را به جای صفات درونی مانند هوش و ویژگی های شخصیتی طبق ویژگی های بیرونی توصیف کنند. تحقیقات تجربی با این اظهارات مطابقت دارند. برای مثال، نشان داده شده که رضایت تصویر بدنی به طور مثبت با حس زنان از خود رابطه دارد (پولیوی ، هرمن و پلیتر، ۱۹۹۰؛ به نقل از هافشیر۳، ۲۰۰۳). مطالعاتی که درباره عوامل موثر بر خود ارزشمندی دختران انجام شده نیز نشان داده اند که ظاهر فیزیکی مهمتر از عواملی مثل موفقیت تحصیلی یا ورزشی است ( هاتر، ۱۹۸۷؛ به نقل از هافشیر ۲۰۰۳).
۵-۲-۵-فرضیه ۵: کمال گرایی اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید.
همان طور که نتایج نشان داد کمال گرایی پیش بینی کننده معنادار اختلالات خوردن نبود.
کمال گرایی یا تمایل به داشتن انتظارات بالا برای خود به صورت پیش بین معنا داری برای آسیب شناسی خوردن در زنان مشخص گردیده است (استیک،۲۰۰۲، میلدرسکی و نینزبرگ، ۲۰۰۸). باردن و کن (۲۰۰۷) نشان دادند که هر دو کمال گرایی سازگارانه و ناسازگارانه با اختلالات خوردن مرتبط می باشد. تحقیقات وسیعی در این رابطه بر کمال گرایی غیر ابعادی به عنوان یک پیش بین برای اختلالات خوردن و پاکسازی تمرکز کرده اند (جوینر و همکاران، ۱۹۹۷) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد.
پروکوپی (۲۰۰۶) نشان داد که کمال گرایی نارضایتی بدنی را پییش بینی نمی نماید که هم سو با یافته های این تحقیق می باشد. تحقیقات کمی بر روی نقش واسطه گری متغیرهای میانجی گر و متعادل کننده ای هم چون نارضایتی بدنی (استیک، ۲۰۰۲) و عاطفه منفی (استیک، ۲۰۰۱) در بین کمال گرایی غیر ابعادی و اختلالات خوردن انجام شده است. در تحقیق حاضر مشخص گردید که کمال گرایی به تنهایی اختلال خوردن را پیش بینی نمی نماید بلکه با واسطه گری نارضایتی بدنی اختلال خوردن را پیش بینی می نماید. هم سو با این یافته ها کریستین و همکاران (۲۰۰۷) در تحقیقی با هدف بررسی نقش پیش بین کمال گرایی در نارضایتی بدنی نشان دادند که ابعاد متفاوت کمال گرایی در پیش بینی علائم اختلال خوردن به صورت متفاوتی عمل می کنند، به خصوص هنگامی که واسطه های میانجی گر و متعادل کننده ای در این بین وجود دارد. برای مثال، تعامل متغیرها نشان داد که رابطه بین کمال گرایی با جهت گیری اجتماعی و اختلالات خوردن در زنان با میزان نارضایتی بدنی بالا قوی تر می باشد که این نکته می تواند نمایان گر این موضوع باشد که زنانی که به مقدار زیادی از بدنشان ناراضی می باشند، ادراک توقعات زیاد از سوی جامعه برای آن ها نقش اساسی در آمادگی آن ها برای آسیب شناسی خوردن بازی می کند. هم چنین برادن- کن به نقش تعاملی بین کمال گرایی،رضایت بدنی پایین در رشد بی اشتهایی عصبی اشاره کردند،در تحقیقی دیگر پرابست و همکاران (۱۹۹۵) مشخص نمودند که کمال گرایی سازگارانه و نا سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی اختلال خوردن ، در حالی که کمال گرایی سازگارانه با نارضایتی بدنی برای پیش بینی استفراغ عمدی تعامل می کنند مک گی و همکاران (۲۰۰۵) در تحقیقی به بررسی رابطه خودمعرفی کمال گرایانه، تصویر بدن و نشانه های اختلالات خوردن پرداختند، نتایج نشان داد که تمام ابعاد خودمعرفی کمال گرایانه با نشانه های اختلال خوردن مرتبط می باشد، همچنین نتایج نشان می دهد که خود معرفی کمال گرایانه نشانه های اختلالات خوردن را در زنانی که از بدنشان ناراضی هستند پیش بینی می نماید اما در زنانی که بدنشان را دوست دارند یا احساس می کنند که مقدار کم یا هیچ تفاوتی بین بدن واقعی و ایده آل آنها وجود ندارد ، پیش بینی نمی کند . بنابراین در تبیین این یافته می توان به اهمیت نقش واسطه گری نارضایتی بدنی اشاره کرد.
۵-۲-۶-فرضیه ۶: درونی سازی لاغری اختلالات خوردن را پیش بینی می نماید
نتایج نشان داد که درونی سازی لاغری، اختلالات خوردن را پیش بینی نمی نماید
درونی سازی لاغری به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن شناخته شده است ( استیک، ۱۹۹۴،استیک، ۲۰۰۱، تامپسون و استیک، ۲۰۰۱) بدن ایده آل سازی شده که به وسیله جامعه ارائه می شود برای اکثر افراد غیر قابل دسترسی می باشد (هینبرگ و تامپسون، ۱۹۹۷)، که منجر به نارضایتی و شرم بدنی (هینبرگ و تامپسون، ۱۹۹۵) و در نهایت منجر به اعمال نا سالم خوردن، اختلالات خوردن و تلاش برای به دست آوردن این نوع بدن می گردد (آلگیاتا و تنتلف- دان، ۲۰۰۴، مرادی و سوبیچ، ۲۰۰۲، استرو و تامپسون، ۱۹۹۵؛ به نقل از اشلی، ۲۰۱۳) که نا هم سو با یافته این تحقیق می باشد. در مطالعه حاضر به صورت غیر قابل منتظره ای درونی سازی لاغری، نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن را پیش بینی نمی نماید که دلایل این مسئله نا آشکار مانده که چرا دیگر تحقیقات درونی سازی لاغری را به عنوان یک ریسک فاکتور برای نارضایتی بدنی و اختلالات خوردن مشخص
کرده اند.
یک توجیه احتمالی این است که یک متغیر تعدیل کننده ممکن است نقش بازی کند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...