معنویت برجستگی تشخیص این امر است که رابطه ات با خداوند نیاز به مداومت و شفافیت دارد تا اینکه بتوانی از غفلت تنهایی بدر آیی ، و این رابطه عاشقانه ات را با نماز ، دعا و اعمال نیک مداومت بخشی . تشخیص این مسأله که تمام انسان ها علاوه بر بعد فیز کیی دارای بعد معنوی می‌باشند و نیاز به مواظبت از این بعد معنوی دارند تا اینکه بتوانند بخوبی زندگی کنند. .(غباری بناب،۱۳۸۸،ص۵)

۲-۳- ۳- تاریخچه معنویت :

واژه ی معنویت تا دهه ی ۱۹۶۰بیش تر بیانگر مباحث دینی بود.و از ان زمان به بعد گرایش به کاربرد معنویت در تمام رشته ها مثلا معنویت در پرستاری، علوم اجتماعی، بوم شناسی، حوزه هایی مانند رسانه ها و حتی حوزه هایی مانند فیزیک نوین وجود پیدا کرد.باید این نکته نیز خاطر نشان ساخت که توجه به اهمیت و جایگاه معنویت در عرصه های مختلف زندگی از زمان ویلیام جیمز و نگارش کتاب وی با عنوان « تنوع تجربه های معنوی » در سال ۱۹۷۷ آغاز شد . از دیدگاه جیمز ، معنویت موجب معناداری زندگی انسان می شود . به علاوه ، معنویت باعث شکل گیری روابط اخلاقی و انسانی و ایجاد نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران می شود . از دیدگاه جیمز ، اصولاً تجارب معنوی و مذهبی ، معانی ای را به زندگی انسان می بخشد که به گونه عقلانی یا نطقی قابل قیاس با پدیده‌های دیگر نیست . اما گذشته از جیمز ، اندیشمندان دیگری همچون گوردون آلپورت و کارل یونگ نیز به طور عام به مبحث معنویت به طور عام به مبحث معنویت و تجربه های معنوی و آثار و نتایج حاصل از آن پرداخته‌اند . اما در قلمرو آموزش و پرورش یکی از صاحب نظران مقدم در ایجاد تغییر در نوع نگاه ذهنیت به حوزه معنویت و روحانیت ابراهام مازلو است که با تأکید بر رشد ویژگی ها و ابعاد ماوراء فردی دانش اموزان ، دستیابی به تعالی خود ، رشد تفکر شهودی و تکامل معنوی را به عنوان اهداف مهم برنامه های آموزشی و درسی مطرح می‌سازد . در واقع ، از دیدگاه مازلو « هر یک از ما یک ماهیت درونی دارد که شبه غریزی ، ذاتی ، معین و طبیعی است . مناسب ترین کاری که باید انجام داد این است که به جای سرکوب کردن و فرو نشاندن این ماهیت درونی به بارز کردن ، تقویت و یا حداقل تشخیص آن می پردازیم .(امینی ، الهی نژاد ،۱۳۹۲)

۲-۳- ۴-ابعاد معنویت

وبستر (۲۰۰۴) بر این باور است که می توان ابعاد زیر را برای معنویت قایل شد:

• درونگری: حالتی از آگاهی که فرد را به تفکر در درون خودش وا می‌دارد.

• رابطه: ‌به این معنا که هدف اصلی معنویت بررسی و واکاوی درون هستی خود و باورهایش نیست بلکه ‌به این برمی گردد که چگونه فرد با دیگران ارتباط برقرار می‌کند .

• تعادل بین آزادی انتخاب و فرهنگ: ‌به این معنا که فرد قادر است انتخاب کند و پاسخ های خودش را به پرسش های اساسی درباره ی معنای وجود و هستی پیدا کند.

• دید کل نگر و جامع، یعنی معنویت شامل یک تعهد با تمام ابعاد ذهنی، عاطفی و عمل و نیت است. .(سلحشوری ،۱۳۹۰،ص۴۵)

امونز به نقل از سلحشوری برای معنویت سه بعد قایل است: تعالی و فراتر رفتن، هشیاری بالا و ارزش‌های ماندگار و بر این باور است که معنویت رشد آزادی و رهایی از چیزهای مادی است و این حالت بیشتر تفکر، آزادی و خلاقیت است که از راه تعهد، ارزش‌ها و اهداف توضیح داده می شود. این حالتها، شکلی از گشودگی را بین فرد و خود تعالی فراهم می‌کنند ‌بنابرین‏، میتوان معنویت را ظرفیت و موقعیتی برای فراتر رفتن از خود و ایجاد حس تعالی، رازگونه، هیبت و هماهنگی بین ذهن، بدن، خود و جهان دانست. معنویت بیشتر برخردمندی تأکید می‌کند تا بر معرفت و دانش. معنویت به دوره بزرگسالی محدود نمیشود بلکه از زمان تولد و در درون یک محتوای تربیتی و در ارتباط با تقدس فردی شروع به شکل گیری می‌کند.(سلحشوری ،۱۳۹۰،ص۴۵)

۲-۳-۵- انواع معنویت

برای معنویت میتوان رویکردهایی گوناگون در نظر گرفت. برخی رویکردها معنویت را در برابر ماده و جهان مادی به کار می‌برند که میتوان این رویکرد را رویکرد غیر دینی به معنویت نامید. برای نمونه، تفاوت قایل شدن بین ذهن و ماده که از فرهنگ یونان و روم ریشه گرفته است، تاثیری معنادار بر رویکردهای معاصر گذاشته است. افلاطون جهان مادی را به عنوان جهانی که مدام در حال تغییر و دگرگونی است و جهان معنوی را پایدار فرض ‌کرده‌است و باور دارد که برای ایجاد یک زندگی معنوی و پرسش‌های مربوط به غایت زندگی، لازم است که نیازهای مادی را انکار و به سمت نیازهای روحی برویم. این فرایند دوگانگی انسان گرایی، باعث حمله های زیادی علیه ماده گرایی و کاپیتیالیسم شده است. .(سلحشوری، ۱۳۹۰)

گاهی اوقات معنویت با یک امر قدسی یا یک چیز دینی ارتباط دارد که میتوان این را رویکرد دینی به معنویت نامید. برای مثال، دوگانگی بین روح و ماده ناشی از این باور انسانگراهاست که باور دارند روح به عنوان بالاترین واقعیت نهایی انسان است. این رویکرد بر این باور است که خدا یا برخی از شکلهای واقعیت متعالی، مرکز چیزهاست. ‌بنابرین‏، معنویت بایستی با توجه به پرسش‌های امر قدسی شکل گرفته باشد. البته، باید توجه داشت که مرکز و قلب معنویت تفاوت بین امر قدسی و الحاد است تا این که بین معنویت و ماده باشد. در دیدگاه اسلام جهان مادی مخلوق خداوند است. ‌بنابرین‏، معنویت با جهان مادی در تضاد نیست. ‌بنابرین‏، میتوان گفت که معنویت مفهوم پویا و منحصر به فردی است که دوگانگی بین ماده و ذهن، تضاد بین امر قدسی و الحاد، معنای غایی هدف و حقیقت تجربه انسانی را در بر می‌گیرد. .(سلحشوری، ۱۳۹۰)

روی هم رفته، هنگامی که ماهیت انسان را بررسی می‌کنیم، در می یابیم که مهمترین بعد انسان، بعد روحی اوست که بیشترین قدرت و نفوذ را در اعمال و رفتارش دارد زیرا این روح خود قدرتش را از خداوند گرفته است. از آنجایی که ماهیت تمام انسان‌ها مشترک است، پس روح درتمام آن ها وجود دارد، اما این قدرت به صورت بالقوه و نهفته است و از راه آموزش(کنترل محسوسات) میتوان بخش‌هایی از این قدرت را بالفعل کرد. بهترین شکلی که میتوان به تمام فعلیتهای قدرت‌های روحی رسید، دین است.(سلحشوری، ۱۳۹۰)

پس میتوان گفت که دو نوع معنویت وجود دارد: معنویت غیر دینی که فقط تا حدی می‌تواند به قدرت‌های روح از راه کنترل و تهذیب نفس و کم کردن نقش محسوسات که پایین ترین مرحله ی تربیت دینی است (حداکثر به عالم ملکوت)، دسترسی یابد و معنویت دینی و بویژه دین اسلام که اگر فرد بر اساس راهکارهای آن عمل کند، می‌تواند به کمال و فعلیت قدرت‌های روح و عوالم دیگر مانند عالم جبروت و عالم اسماء الهی برسد.

۲-۳-۶-معنای اصطلاحی معنویت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...