کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



حمایت از بزه دیدگان در اسناد بین‌المللی

بررسی جنبش حمایت از بزه دیدگان به رغم نوپایی آن نشان می‌دهد که در مدت زمان کوتاه جایگاه شگرف داشته و توجه جامعه جهانی را به خود معطوف نموده است.

با توجه به یافته های بزه دیده شناسی و تأثیر شگرفی که جنبش های حمایت از بزه دیدگان بر سیاست جنایی جامعه بشری در قبال قربانیان جرم داشتند، زمینه ارتقا و شکوفایی آن در سطوح بین‌المللی فراهم شدو اندیشه حمایت از بزه دیدگان به تدریج صبغه جهانی گرفت و در اعلامیه سازمان ملل تحت عنوان «اصول اساسی عدالت برای بزه دیدگان و قربانیان سوءاستفاده از قدرت» منعکس گردید. این اعلامیه که ‌بر اساس توصیه کنگره هفتم (مبنی بر پیش گیری از جرم و اصلاح بزهکاران) در نوامبر ۱۹۸۵ توسط مجمع عمومی پذیرفته شد وطی قطعنامه شماره ۳۴/۴۰ ارائه گردید، متضمن ۲۱ ماده در رابطه با حمایت از بزه دیدگان است که هر بند از آن افق جدیدی را در جهت حمایت از بزه دیدگان درعرصه جهانی می گشاید.

شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل نیز در قطعنامه ۵۷/۱۹۸۹ در ۲۴ مه ۱۹۸۹ راه های عملی و اجرای اعلامیه یادشده را بررسی، و دستور العملهایی را در این زمینه صادر نمود. در این قطعنامه از همه کشورهای عضو خواسته شده است که با تخصیص بودجه لازم، امکان عملی شدن مواد اعلامیه و اصول اساسی عدالت را برای بزه دیدگان فراهم نماید. ماده ۱ اعلامیه مذبور، با تعریف «بزه دیده»، وی را شخصی می‌داند که در پی ‌فعل‌ها ترک فعلهای ناقص قوانین کیفری ‌دولت‌های‌ عضو، به صورت فردی یا گروهی به آسیب، اعم از فیزیکی و روانی و آسیب های هیجانی، ضرر اقتصادی یا لطمه به حقوق اساسی دچارشده اند.

در ماده ۲ اعلامیه، حمایت از بزه دیده وجبران خسارت وی، به تعقیب، دستگیری یا محکومیت مجرم منوط نشده و حتی در شرایطی که متهم به جرم، مجرم شناخته نشود یا دستگیر نگردد، قربانی جرم باید به امتیازات و حقوق قانونی خود دست یابد. ماده ۳اعلامیه، حمایت از بزه دیدگان و تسکین ناملایمات روحی و فیزیکی را برای همه قربانیان جرم قابل اعمال دانسته، می‌گویند: این مقررات باید برای همه بزه- دیدگان بدون ملاحظه هیچ نوع تفاوت و امتیازی از قبیل نژاد، رنگ، جنس، سن، زبان، مذهب، ملیت و گرایش سیاسی، اعتقادات، عملکرد فرهنگی، دارایی، موقعیتهای خانوادگی یا قومی و ضعف و ناتوانی ها، قابل اعمال باشد.

اعلامیه یاد شده پس از تعریف بزه دیدگان و ضرورت حمایت از حقوق قانونی آن ها، به راه کارهای عملی همچون دسترسی آسان بزه دیده به مراجع قضایی، آگاهی از حقوق و موازین قضایی خویش، اجازه اظهار نظر، و سرعت در دادرسی بزه- دیدگان پرداخته است.(مواد ۴و۵و ۶) در ماده ۷ سازو کارهای غیردولتی برای حل و فصل اختلافات، از جمله میانجی گری، داوری و اقدامات عدالت خواهانه عرفی را برای مصالحه ‌و تسریع بخشی جبران خسارت بزه دیدگان پیش‌بینی نموده است. این ماده بیانگر این واقعیت است که در برخی از موارد حمایت از حقوق بزه دیدگان از طریق میانجی گری های مرسوم، به مراتب سریع تر و صحیح تر تأمین می‌گردد، بدون آنکه لازم باشد بزه دیده از فرایند طولانی و پیچیده دستگاه قضایی عبور نماید. درماده ۹ به ضمانت اجرای حمایت از بزه دیده پرداخته و از دولت می‌خواهد که جبران خسارت را به عنوان یک ضمانت اجرای مجازات در کنار سایر ضمانت نامه ها به رسمیت بشناسد و آن را مورد توجه قرار دهند.

درماده ۱۲ اندیشه جبران خسارت بزه دیده، با هزینه دولت را در مواردی که جبران خسارت بزه دیده به صورت کامل از سوی مجرم بنا به دلایلی (فقر یا فراروی ) عملی نباشد مطرح ‌کرده‌است و از دولت‌ها می‌خواهد که در چنین شرایطی، مستقیما تلاش نمایند تا به نحوی خسارت مالی را تأمین کنند و بزه دیده را به وضعیت عادی قابل قبول برگردانند.

در مواد ۱۴-۱۷ به ابعاد مختلف حمایت از بزه دیدگان از قبیل کمکهای دارویی، روانی، اجتماعی و سایر مساعدت های لازم در خصوص قربانیان جرم وتأمین آن ها اشاره شده است. مواد ۱۸-۲۱ دولت‌ها را مکلف ساخته است که در برابر سوء استفاده کنندگان از قدرت و نقض قوانین بین‌المللی و حقوق بشر سیاست واحد و منسجم را اتخاذ کنند و با اقتدار تمام از بزه دیدگان حمایت نموده و در برابر معترضان، اعم از دولتی یا غیر آن، اعمال قدرت نمایند.

ناگفته پیدا‌ است که تدوین قوانین روشن درجهت حمایت از بزه دیدگان و شیوه احقاق حقوق آن ها گام نخست است. قدم بعدی و مؤثر، اصول راهبردی و دستور العملهای اجرایی آن می‌باشد که تاکنون محقق نشده است؛ زیرا با وجودی که شورای اقتصادی واجتماعی سازمان ملل در قطعنامه شماره ۵۷/۱۹۸۹ در ۲۴ مه ۱۹۸۹ دستورالعملهای اجرایی اعلامیه مذبور را تهیه کرده، متأسفانه هنوز تعداد قابل توجهی از کشور ها به دلایل گوناگون، از جمله در برداشتن بار مالی نسبتا زیاد، وجود تعصبات قومی و فرهنگی و همچنین افول ارزش‌های اخلاقی وانسانی، مفاد اعلامیه را به صورت کامل وارد حیطه کاربردی سیاست جنایی خویش ننموده اند.[۵۳] ‌بنابرین‏، اعلامیه سازمان ملل از این منظر نقص بسیار جدی دارد و نمیتواند از حقوق بزه دیدگان حمایت کرده و احتمال بزه دیدگی مجدد را کاهش می‌دهد.

لازم به ذکر است که در امریکا همزمان ‌با ظهور جنبش های حمایت از حقوق زنان در سال ۱۹۶۰، به جنبش حمایت از حقوق بزه دیدگان، نقش بنیادین را در تحولات نظام کیفری معاصر این کشور ایفا نمود.

این جنبش در ابتدا با تقاضای تدوین قوانین در جهت جبران خسارت بزه دیده حرکت نمود و سپس خواهان کاهش آثار ضربات شکننده روحی دادگاه ها بر بزه دیدگان شد. بدین سان، تا سال ۱۹۸۶، تحولات اساسی ‌در مورد حقوق بزه دیدگان درکشور امریکا ایجاد گردید. در پی آن، بیشتر ایالات قوانین شخصی را در خصوص بزه دیدگان و تأمین حقوق آنان تصویب نمودند که در واقع منعکس کننده و پاسخ گوی پیشنهادهای سنجش ویژه ریاست جمهوری بود و امروزه تقریبا ۹۰ درصد ایالات متحده، قوانین خاصی برای جبران خسارت قربانیان جرایم دارند.[۵۴]

از همین رو، پروفسور دونالد مدعی است که پدیده حقوق بزه دیدگان در حال حاضر در نظام عدالت کیفری امریکا، یک جزء تکامل یافته می‌باشد و حتی حساسیت مسئله توجه به قربانیان جرایم در دولت مرکزی و تعدادی از ایالات به اوج خود رسیده اند. به علاوه، بسیاری از قوانین موجود با موضوع جبران خسارت بزه دیدگان، ارتباط اساسی دارند.[۵۵]

واقعیت امر این است که هر چند در امریکا، سازمان ها و مؤسسات دفاع از حقوق بزه دیدگان تحولاتی را در سیاست جنایی این کشور مبنی بر حمایت از حقوق بزه دیدگان ایجاد نمودند، ولی با اندک تأمل روشن می شود که غالب این تغییرات، ‌تغییراتی در قوانین شکلی است تا ماهوی؛ زیرا ‌بر اساس نظام دادرسی کیفری امریکا، به بزه دیدگان اجازه داده شد که با ادامه لایحه و ایراد خطابه در مرحله دادرسی از حقوق تضییع شده خود دفاع نمایند[۵۶].

اما اینکه جبران خسارت بزه دیده و تأمین عادلانه ضرر و زیان وارد بر او از چه طریق تأمین گردد و کدام نهاد دولتی یا غیر دولتی_ در صورت در دسترس نبودن بزهکار_ مسئول آن می‌باشد، قوانین مدون و روشنی وجود ندارد.[۵۷]

همچنین کشورهای اروپایی به دلیل این که خواستگاه حمایت از بزه دیدگان و جنبش های مربوط به آن بوده اند، حرکت های مؤثری در جهت حمایت از حقوقی بزه دیدگان و تأمین خسارات آنان انجام دادند.

تدوین کنوانسیون اروپایی که در ۲۴ نوامبر ۱۹۸۳ در استراسبورگ فرانسه به تصویب رسید نمونه ای از اقدامات عملی حمایت از بزه دیدگان در اروپاست.[۵۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 12:29:00 ب.ظ ]




برای مؤلفه‌ رفتار بار عاملی خام برآورد شده توسط مدل، معادل با ۱/۰۰۰ است، این مقدار دارای خطای استاندارد برآوردی معادل با ۰/۰۰۰۵است، مقدار t محاسبه شده برای این مقدار بار عاملی معادل با ۰/۰۰۰۵ است. مقادیر استاندارد شده برآورد بار عاملی برای مؤلفه‌ رفتار معادل با ۱/۰۰۰می باشد. سطح معناداری بار عاملی برای این مؤلفه‌ برابر است با p<0/01 این بدین معنی است که مؤلفه‌ نتیجه با بیش از ۹۹ درصد اطمینان با کیفیت آموزش ارتباط مثبت و معناداری دارد. ‌بنابرین‏ می توان گفت که مؤلفه‌ رفتار می‌تواند کیفیت آموزش را به صورت معناداری اندازه گیری کند.

برای مؤلفه‌ نتیجه بار عاملی خام برآورد شده توسط مدل، معادل با ۰/۵۳۸ است، این مقدار دارای خطای استاندارد برآوردی معادل با ۰/۰۹۳است، مقدار t محاسبه شده برای این مقدار بار عاملی معادل با ۵/۸۰۷است. مقادیر استاندارد شده برآورد بار عاملی برای مؤلفه‌ نتیجه معادل با ۰/۴۷۳می باشد. سطح معناداری بار عاملی برای این مؤلفه‌ برابر است با p<0/01 این بدین معنی است که مؤلفه‌ نتیجه با بیش از ۹۹ درصد اطمینان با کیفیت آموزش ارتباط مثبت و معناداری دارد. ‌بنابرین‏ می توان گفت که مؤلفه‌ نتیجه می‌تواند کیفیت آموزش را به صورت معناداری اندازه گیری کند.

در پایان با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که مؤلفه‌ رفتار نسبت به مؤلفه‌ های دیگر با کیفیت آموزشی رابطه بیشتری دارد. این بدین معنی است که مؤلفه‌ رفتار بهتر از مؤلفه‌ های دیگر می‌تواند میزان کیفیت آموزش را اندازه گیری کند. سپس اولویت دوم مربوط به مؤلفه‌ نتیجه می‌باشد و همینطور به ترتیب اولویت های سوم و چهارم، مؤلفه‌ های یادگیری و واکنش هستند. سر انجام می توان با توجه به تمام بارهای عاملی مثبت و معنی دار در مدل تحلیل عاملی تاییدی سلسله مرتبی، گفت که این شاخص ها به صورت مؤثری می‌توانند سطوح مختلف مدل کرک پاتریک و کیفیت آموزش ‌بر اساس مدل کرک پاتریک را اندازه گیری کنند. و به نوعی این نتیجه مبین اعتبار سازه ای از نوع اعتبار عاملی مدل تحقیق است.

۳٫۴- بررسی نتایج آزمون t تک نمونه ای و مقایسه شاخص های بررسی کیفیت آموزش بر اساس مدل کرک پاتریک

آزمون t تک نمونه ای روش آزمون فرضیه درباره محل میانگین جامعه را بررسی می‌کند. از این آزمون می توان برای مقایسه میانگین یک نمونه با یک عدد ثابت یا ادعا نیز استفاده کرد.

به منظور مقایسه میانگین رتبه ها در بین شاخص ها از آزمون فریدمن در نرم افزار spss استفاده شده که نتایج به دست آمده در جداول زیر بیان شده است. آزمون فریدمن یک آزمون ناپارامتری، معادل آنالیز واریانس با اندازه های تکراری (درون گروهی) است. که از آن برای مقایسه میانگین رتبه ها در بین N گروه استفاده می‌کنیم. آزمون فریدمن برای تجزیه واریانس دو طرفه (برای داده های غیر پارامتری) از طریق رتبه بندی به کار می رود و نیز برای مقایسه میانگین رتبه بندی ‌گروه‌های مختلف کاربرد دارد. در این قسمت چهار متغیر مورد بررسی قرار گرفته است که ابتدا آزمون t بررسی شده و سپس آزمون فریدمن مورد بررسی قرار گرفته است.

جدول شماره ۴-۶ نشان دهنده نتایج آزمون t تک نمونه ای به صورت کلی می‌باشد.

این جدول نشان دهنده تعداد، میانگین، انحراف استاندارد و خطای استاندارد میانگین برای شاخص های نتیجه می‌باشد.

جدول ۴-۶ نتایج t تک نمونه ای به صورت کلی

خطای استاندارد میانگین
انحراف استاندارد
میانگین
تعداد
شاخص های اندازه گیری مدل کرک پاتریک
۰/۱۰۳۸۸

۰/۰۸۰۸۲

۰/۰۹۲۴۰

۰/۰۹۷۹۱

۰/۱۰۳۸۵

۰/۰۹۴۸۴

۰/۰۸۸۶۹

۰/۱۰۴۱۵

۰/۱۰۷۴۳

۰/۱۰۷۳۱

۰/۱۰۵۲۴

۰/۱۰۶۲۸

۰/۱۰۳۴۶

۰/۱۰۸۴۴

۰/۰۹۳۴۷

۰/۱۰۶۵۰

۰/۱۰۹۹۶

۰/۱۰۴۷۷

۰/۱۰۶۵۹

۰/۱۱۳۱۶

۰/۱۱۰۶۲

۰/۴۵۹۸۸

۰/۱۰۲۴۴

۰/۱۰۴۵۵

۰/۱۰۳۵۱

۰/۱۲۵۴۵

۰/۱۰۹۵۸

۱/۱۱۸۸۷

۰/۸۷۰۴۷

۰/۹۹۵۱۵

۱/۰۵۴۵۵

۱/۱۱۸۴۷

۱/۰۲۱۵۱

۰/۹۵۵۱۸

۱/۱۲۱۷۸

۱/۱۵۷۰۸

۱/۱۵۵۷۵

۱/۱۳۳۵۲

۱/۱۴۴۷۰

۱/۱۱۴۳۱

۱/۱۶۷۹۱

۱/۰۰۶۷۲

۱/۱۴۷۰۶

۱/۱۸۴۳۶

۱/۱۲۸۴۵

۱/۱۶۹۵۸

۱/۲۱۸۷۹

۱/۱۹۱۴۲

۴/۹۵۳۰۹

۱/۱۰۳۳۵

۱/۱۲۶۰۸

۱/۱۱۴۸۱

۱/۳۵۱۱۹

۱/۱۸۰۱۷

۲/۹۸۲۸

۳/۰۸۶۲

۳/۱۶۳۸

۲/۸۳۶۲

۲/۹۶۵۵

۳/۰۰۰۰

۲/۹۷۴۱

۲/۷۳۲۸

۲/۹۸۲۸

۲/۷۱۵۵

۲/۳۹۶۶

۲/۴۴۸۳

۲/۳۶۲۱

۲/۴۶۵۵

۲/۸۲۷۶

۲/۳۷۹۳

۲/۶۲۰۷

۲/۸۰۱۷

۲/۶۲۰۷

۲/۶۸۹۷

۲/۷۵۸۶

۳/۳۷۹۳

۳/۰۰۰۰

۲/۸۱۰۳

۲/۹۷۴۱

۳/۰۹۴۸

۲/۷۷۵۹

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

۱۱۶

تازگی داشتن

رضایت داشتن

علاقه داشتن

رضایت از زمان برگزاری

انگیزه ایجاد کردن

رضایت از فضای آموزشی

آشنا شدن با نرم افزارها

قابل فهم بودن نرم افزارها

کارکردن با نرم افزارها

استفاده از نرم افزارها

ارزشیابی کردن در همان دوره

ارزشیابی همکاران در دوره

استفده از نرم افزها در کلاس

استفاده از نرم افزارها در همایش

استفاده از نرم افزار در سمینارها

استفاده از آفیس در کلاس درس

استفاده از اینترت در کلاس درس

تغییر در میزان ارتباط با مدیران

تغییر در نحوه ارائه مطالب

تغییر در فرایند یاددهی یادگیری

تغییر در نحوه ارزشیابی

تاثیر کاربرد نرم افزارها

تاثیر در میزان ارتباط با همکاران

تاثیر در کنفرانس مدرسه ای

    1. – Price ↑

    1. – Krikpatrick ↑

    1. – Ellen Gagne ↑

    1. – J.F.May ↑

    1. – Michael Duking ↑

    1. – Augmenting Teaching ↑

    1. – World Trade Organization ↑

    1. – Bushnell ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:28:00 ب.ظ ]




«… متفکر نقاد ایده‌آل عادتاً فردی کنجکاو، مطلع و آگاه، به دنبال دلیل، نسبت به عقاید نو یا متفاوت گشوده‌ذهن، انعطاف‌پذیر، در ارزیابی بی‌طرف، در مواجهه با سوگیری‌های شخصی با خود رو راست و صادق، در قضاوت محتاط، مایل به تجدید‌نظر، درباره‌ موضوعات دارای نظری روشن و خالی از ابهام، در برخورد با مسایل پیچیده نظام‌مند، در یافتن اطلاعات مرتبط پیگیر و سخت‌کوش، در انتخاب معیارها منطقی و معقول، در کندوکاو و بررسی متمرکز و به دنبال نتیجه‌‌گیری‌هایی است که تا جایی که موضوع و شرایط امکان می‌دهد، دقیق هستند. ‌بنابرین‏، پرورش متفکر نقاد خوب به معنای کار در جهت این ایده‌آل است. این کار رشد مهارت‌ها[۳۸]ی تفکر انتقادی را با پرورش این گرایش‌ها[۳۹] تلفیق می‌کند که همواره به بینش‌های سودمند می‌ انجامد و پایه و اساس یک جامعه‌ منطقی و ‌دموکرات است» (انجمن فلسفی امریکا، ۱۹۹۰؛ ص. ۲).

بیانیه مذکور خاطر نشان می‌کند که هر مفهوم‌سازی از تفکر انتقادی که فقط بر مهارت‌های شناختی متمرکز باشد، کامل نیست (انجمن فلسفی امریکا، ۱۹۹۰). بلکه، متخصصان تفکر انتقادی معتقدند در این تفکر مؤلفه‌ای منش‌شناختی[۴۰] نیز وجود دارد که از آن تحت عنوان گرایش[۴۱] یاد می‌شود. گرایش نسبت به تفکر انتقادی، تمایلی است که فرد را به استفاده عملی از مهارت‌های خود در تفکر انتقادی برمی‌انگیزد و بدون آن، فرد تمایلی به کاربرد مهارت‌های تفکر انتقادی خویش ندارد. به طور کلی، گرایش‌ها ابعادی از شخصیت و تمایلاتی درونی، طولانی‌مدت و عادت‌گونه هستند که بر رفتار انسان تأثیر می‌گذارند. از این رو، فرد دارای گرایش به تفکر انتقادی به استفاده از مهارت‌های تفکر انتقادی خود تمایل و عادت دارد. به عبارت دیگر، مؤلفه منش‌شناختی گرایش به تفکر انتقادی انگیزشی درونی و مداوم است که خود را به هنگام مواجهه فرد با حل یک مسأله، ارزیابی یک ایده و یا گرفتن یک تصمیم‌ به صورت تمایل فرد به استفاده از مهارت‌های تفکر انتقادی نشان می‌دهد (گیانکارلو و فاسیونه، ۲۰۰۱؛ فاسیونه، ۲۰۱۱).

فرد دارای گرایش به تفکر انتقادی «روحیه نقادانه[۴۲]»ای دارد. داشتن روحیه نقادانه ‌به این معنا نیست که چنین شخصی همیشه به طور منفی و بیش از حد منتقد همه کس و همه چیز است. متخصصان از عبارت استعاره‌ای روحیه انتقادی در معنای مثبت آن استفاده می‌کنند و منظور آن ها این است که چنین شخصی کنجکاو است، ذهن تیزی دارد و بسیار مشتاق دانستن دلایل مسایل و اطلاعات معتبر است. همیشه می‌خواهد بداند «چرا؟» یا «چگونه؟» یا «چه اتفاقی می‌افتد اگر؟» (فاسیونه، ۲۰۱۱). شخصی که گرایشی قوی نسبت به تفکـر انتقادی دارد،

احتمالاً با اظهارات زیر موافق است:

«متنفرم از میزگردهایی که در آن ها افراد عقاید خود را با صدای بلند بیان ‌می‌کنند ولی در توضیح اینکه چرا چنین عقایدی دارند، هیچ دلیلی نمی‌آورند.»

«برای من مهم است که منظور افراد را با توجه به چیزی که دارند می‌گویند، بفهمم.»

«در کارهایی که از من انتظار می‌رود با فکر خودم آن ها را انجام دهم، عملکرد بهتری دارم.»

«تصمیمی نمی‌گیرم، مگر اینکه با توجه به عقایدی که دارم ‌در مورد آن فکر کرده باشم.»

«به جای اتکا به نوشته ها و یادداشت‌های شخص دیگری، ترجیح می‌دهم اطلاعاتی را که خودم فراهم آورده‌ام، بخوانم.»

«سعی می‌کنم در عقاید دیگران چیز با ارزشی پیدا کنم، حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که آن را رد کنم.»

«اگر مسأله‌ای سخت‌تر از آنچه که انتظارش را داشته‌ام باشد، به حل کردن آن ادامه می‌دهم.»

«تصمیم‌گیری عاقلانه از برنده شدن در بحث، باارزش‌تر است» (فاسیونه، ۲۰۱۱، ص. ۱۰).

شخصی که گرایشی ضعیف نسبت به تفکر انتقادی دارد، احتمالاً با اظهارات بالا مخالف و با اظهارات زیر موافق است:

«من کارهایی را ترجیح می‌دهم که در آن ها فرد ناظری به من بگوید دقیقاً چه کاری را انجام دهم و دقیقاً چگونه آن را انجام دهم.»

«مهم نیست مسأله‌ای چقدر پیچیده باشد، می‌توان مطمئن بود که همیشه راه حل ساده‌ای وجود دارد.»

«من وقت خود را با جست و جوی مطلبی در کتاب‌ها، تلف نمی‌کنم.»

«از اینکه استادان به جای اینکه فقط پاسخ سـؤال‌ها را بگویند درباره آن ها بحث کنند، متنفرم.»

«… هر مطلبـی را که فکـر می‌کنی باعث هم‌ عقیده شدن دیگـران با تو می‌شـود، بیـان کن.» (فاسیونه، ۲۰۱۱، ص. ۱۰).

پیتر فاسیونه و همکارانش (راهنمـای سیاهه گـرایش به تفکـر انتقـادی کالیفرنیا[۴۳]، ۲۰۰۷؛

فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه، گیانکارلـو، فاسیونه و گینن[۴۴]، ۱۹۹۵؛ گیانکارلـو و فاسیونه،

۲۰۰۱) در مطالعات خود نشان داده‌اند که هفت جفت گرایش مثبت و منفی نسبت به تفکر انتقادی یا هفت ویژگی منش‌شناختی دوقطبی در ارتباط با تفکر انتقادی وجود دارند. قطب‌های مثبت این هفت ویژگی منش‌شناختی هفت عادت فکری خوب و قطب‌های منفی آن ها هفت عادت فکری بد را تشکیل می‌دهند. عادت‌های فکری خوب یک متفکر نقاد عبارتند از حقیقت‌جویی[۴۵]، گشوده‌ذهنی[۴۶]، تحلیلگری[۴۷]، قاعده‌مندی[۴۸]، اعتماد به [نفس در] تفکر انتقادی[۴۹]، کنجکاوی[۵۰] و پختگی شناختی[۵۱]. عادت‌های فکری بد فردی که نقادانه فکر نمی‌کند بی‌صداقتی[۵۲] با خود (در برخورد با اطلاعاتی که به دست می‌آیند)، تعصب[۵۳]، بی‌توجهی[۵۴] (نسبت به دلالت‌های ضمنی اطلاعات)، بی‌قاعدگی[۵۵] (در روش برخورد با اطلاعات)، بی‌اعتمادی[۵۶] به قدرت استدلال خود، بی‌تفاوتی[۵۷] (نسبـت به یافته های تازه و جدید) و ساده‌نگری[۵۸] (به طور‌ مثال، به صورت دوگانه‌گرایی ساده‌انگارانه[۵۹]) هستند (راهنمای سیـاهه گرایش به تفکـر انتقـادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵؛ گیانکارلو و فاسیونه، ۲۰۰۱). جدول شماره ۱-۱ این عادت‌های فکری خوب و بد یا گرایش‌های مثبت و منفی نسبت به تفکر انتقادی را نشان می‌دهد.

جدول شماره ۱-۱: گرایش‌های مثبت و منفی نسبت به تفکر انتقادی (برداشت شده از گیانکارلو و فاسیونه، ۲۰۰۱)

گرایش‌های مثبت و منفی نسبت به تفکر انتقادی
گرایش‌های مثبت
گرایش‌های منفی

حقیقت‌جویی

بی‌صداقتی (رو راست نبودن با خود از نظر فکری)

گشوده‌ذهنی (بی‌تعصبی درباره عقاید خود)

تعصب درباره عقاید خود

تحلیلگری

بی‌توجهی (برخورد سطحی)

قاعده‌مندی

بی‌قاعدگی

اعتماد به نفس در تفکر انتقادی

بی‌اعتمادی به قدرت استدلال خود

کنجکاوی

بی‌تفاوتی

پختگی شناختی

ساده‌نگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:28:00 ب.ظ ]




۴- ‌گروه‌های کاری مستقل یا خود گردان که رویکردی متداول در درگیر ساختن کارکنان و مشارکت آنا ها در کارها و تصمیمات سازمانی است. ‌گروه‌های کاری مستقل متشکل از تیمی از کارکنان است بدون آن که رئیس از طرف سازمان به طور رسمی بر آن ها گمارده شده باشد . این گروه تصمیماتی را که به طور سنتی مدیران و سرپرستان اتخاذ می‌کردند عهده دار هستند.

رابینز مسئولیت این گروه را به قرار زیر می‌داند :

۱- نظارت بر سرعت کار

۲- تعیین وظایف

۳- تعیین زمان صرف صبحانه و نهار

۴- نظارت و کنترل بر شیوه عملیات

۵- انتخاب اعضا

۶- ارزیابی عملکرد اعضا

جزنی خصیصه ممتاز ‌گروه‌های مستقل خود گردان را عبارت از درجه بالای عزم شخصی کارکنان در مدیریت کار روزانه خود می‌داند. منظور وی از عزم شخصی شامل کنترل جمعی بر سرعت کار، توزیع وظایف، سازمان دهی زمان‌های تنفس و تشریک ماعی جمعی در نیرویابی و آموزش اعضای جدید بوده است (جزنی،۱۳۸۰). فرنچ و بل یکی از رویکردهای توسعه یا بالندگی سازمان را پروژه های کیفیت زندگی کاری می‌داند. وی رویکردها را که با بالندگی سازمانی پیوند خورده است را به صورت زیر خلاصه ‌کرده‌است(فرنچ و بل ،۲۰۰۳).

• سیستم اجتماعی – فنی

• تیم های خود گردان

• باز سازی کار

• مدیریت بر مبنای هدف

• کیفیت زندگی کاری

• حلقه های کیفیت

• ساختار یادگیری متوازی

• امکانات فیزیکی

• مدیریت کیفیت جامع

کامینکز و اورولی به ملاحظه های توسعه سازمانی اشاره می‌کنند. از نظر آن ها ، دخالت های توسعه سازمانی ، فعالیت هایی هستند که به منظور کمک به سازمان ها برای بهبود کارایی ، کیفیت زندگی کاری و بهره وری ، انجام می شود. (کامینگز و اورولی،۱۳۸۹). با توجه به آنچه مذکور افتاد رویکردهای کیفیت زندگی کاری را می توان به شرح زیر مندرج در جدول (۲-۱)خلاصه نمود :

جدول (۲-۱)رویکردهای بهبود کیفیت زندگی کاری

رویکرد

ویژگی

دوایر یا حلقه های کیفیت

– گروه کوچکی از ۴ تا ۱۲ نفر

– عضویت داوطلبانه در گروه

– به کار گیری روش حل مسئله

– تشکیل جلسات منظم برای شناسایی مشکلات و ارائه راه حل ها

سیستم اجتماعی فنی

– مداخله در شرایط کار

– تجدید ساختار کار

– تشکیل ‌گروه‌های کار

– تنظیم و روابط بین کارکنان و فناوری های مورد استفاده برای انجام کار

دموکراسی صنعتی

– توجه به رأی‌ و نظر کارکنان

– عزم همگانی برای مشارکت در تصمیم گیری های کلیدی

گروه خودگردان

– استقلال و آزادی عمل گروه ها

– مشارکت در تصمیم گیری ها

– عزم شخصی کارکنان برای مدیریت کار روزانه خود

بالندگی سازمان

– ارائه اطلاعات معتبر درباره عملکرد سازمانی

– شرکت فعالانه و آزاد در تصمیم گیری ها

– تعهد و مسولیت پذیری کارکنان نسبت به تصمیمات

پرداختچی به نقل از از هک من و سوتل استراژهای را به شرح زیر نام می‌برد که در اغلب سازمان ها برای بهبود کیفیت زندگی کاری به کار رفته است (پرداختچی،۱۳۸۴).

۱- تدوین کار راهه (مسیر شغلی)طراحی کار

۲- سیستم حقوق و مزایا

۳- طراحی و حفظ روابط درون گروهی و میان گروهی

۴- اقدامات و عملیات مدیریتی

۵- راهبردهای درونی و برونی برای تغییر.

اهداف کیفیت زندگی کاری

اهداف اساسی یک برنامه کیفیت زندگی کاری اثر بخش، شرایط کاری بهبود یافته (به طور عمده از دیدگاه کارمندان) و اثر بخشی سازمانی بیشتر (به طور عمده از دیدگاه کارفرمایان) می‌باشد. نتایج مثبت برنامه مذکور به وسیله شماری از مطالعات پیشین حمایت شده است که شامل کاهش غیبت گرایی در سازمان، جابجایی پرسنلی کمتر، ارتقاء و رضایت شغلی بیشتر می‌باشد (لیو ،۲۰۰۰). چند نفر دیگر از نویسندگان در مقاله ای با عنوان ” موج جدید کیفیت زندگی کاری ” موج جدید تیم های کیفیت زندگی کاری را شامل تیم هایی از کارکنان می دانند که اهداف مربوط به کار خود را تعیین می‌کنند و معیارهای تعیین چنین اهدافی را به شرح زیر می دانند :

– بهبود روش های انجام کار به گونه ای که مورد رضایت رجوع (مشتری) ، نیروی کار و مدیر باشد.

– باعث ایجاد درآمد یا کاهش هرینه می شود.

– باعث بهبود ارائه خدمات به ارباب رجوع می شود

– روحیه کار گروهی را ارتقاء می بخشد (تمجیدی ،۱۳۸۶).

نسل های سه گانه برنامه های کیفیت زندگی کاری

برنامه های کیفیت زندگی کاری از نظر ساختار، محتوا و فرایند، از بدو پیدایش تا کنون سه نسل را پشت سر گذاشته است که در زیر به آن ها پرداخته شده است.

مؤلفه‌ ساختار

نسل اول : کیفیت زندگی کاری خارج یا موازی ساختار معمول سازمان بوده ، به ‌عنوان برنامه تلقی می شود.

نسل دوم : کیفیت زندگی کاری تا حدی با ساختار معمول سازمان یکپارچگی ایجاد می‌کند.

نسل سوم : کیفیت زندگی کاری از ساختار معمول سازمانی غیر قابل انفکاک است و ساختار سازمانی مسطح می شود.

مؤلفه‌ انطباق

نسل اول : ساختار کیفیت زندگی کاری از طریق اختیار متمرکز متخصصین از بیرون تحمیل می شود.

نسل دوم : ساختار کیفیت زندگی کاری تا حدودی از خود سازگاری و تغییرات مکانی نشان می‌دهد.

نسل سوم : هر ساختار مکانی کیفیت زندگی کاری منحصر به محیط مکانی خاصی است.

مؤلفه‌ تمرکز

نسل اول : ساختار کیفیت زندگی کاری متمرکز است.

نسل دوم : ساختارکیفیت زندگی کاری تا حدی متمرکز و تا حدی غیر متمرکز است .

نسل سوم : ساختار کیفیت زندگی کاری غیر متمرکز است.

مؤلفه‌ مشارکت

نسل اول : ساختار کیفیت زندگی کاری تنها کارکنان منتخب را شامل می شود.

نسل دوم : ساختار کیفیت زندگی کاری بسیاری از کارکنان را در بر می‌گیرد.

نسل سوم : ساختار کیفیت زندگی کاری همه کارکنان را در بر می‌گیرد.

مؤلفه‌ فرایند تصمیم گیری

نسل اول : تصمیم گیری در انحصار مدیریت است . کیفیت زندگی کاری اطلاعاتی را به منظور تصمیم گیری های مدیریت در اختیار قرار می‌دهد.

نسل دوم : کیفیت زندگی کاری در دامنه ای بین مسئولیت اتخاذ برخی تصمیمات به تشخیص مدیریت تا حذف مسئولیت مدیریت در اتخاذ تصمیم های کاری روزمره قرار دارد.

نسل سوم : نقش های مدیریت ، غیر مدیران و اتحادیه ها ، تعریف می شود و تصمیمات مجدد در این نسل توسط کسانی که بیش از همه از نتایج آن متاثر می‌شوند، اتخاذ می‌گردد و سازمان در کلیه سطوح مشترکا اداره می شود.

مؤلفه‌ تسهیل

نسل اول : تسهیل توسط منابع خارجی (متمرکز) انجام می شود.

نسل دوم : تسهیل تحت کنترل منابع غیر متمرکز (محلی) انجام می شود.

نسل سوم : هر کارمند مهارت های تسهیل کننده را به دست می آورد و در صورت نیاز نقش تسهیل کننده را ایفا می‌کند.

مؤلفه‌ آموزش و تعلیم

نسل اول : نیاز به آموزش و تعلیم توسط خارجی و به صورت متمرکز تعیین و ارائه می شود تأکید بر اجرای برنامه های توجیه برای جمیع کارکنان است و بر توسعه مهارت های تسهیل کنندگان تأکید می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:28:00 ب.ظ ]




۲-۲-۱-۶- عوامل مختل­کننده روابط زوجین

تاثیرات اجتماعی

استرس­های ناشی از مشکلات اقتصادی، زایمان در سنین بالا و فرصت­های شغلی بخصوص برای زنان چگونگی ازدواج را تحت تاثیر قرار داده ­اند (نظری، ۱۳۸۶).

  1. عوامل عمودی

عوامل عمودی، شامل ادراکات درونی زوج­هاست؛ که در خانواده اصلی کسب کرده و به رابطه زوجی وارد ‌می‌کنند. اصطلاح عمودی ‌به این اشاره دارد که عوامل استرس ­زا از شاخه­ های بالاتر یا نسل­های قبلی به سمت پایین می­آیند. خاطرات، الگوهای رفتاری اکتسابی، اسطوره­های ازدواج و انتظارات عواملی هستند که زوج­ها از خانواده­های قبلی خود کسب کرده و در شکل­ گیری ازدواج آن­ها تاثیر می­ گذارد.

  1. عوامل افقی

اتفاقات استرس­زایی که ممکن است از شروع ازدواج تا پایان زندگی رخ دهند. بعضی از این اتفاقات قابل پیش ­بینی هستند مانند تولد فرزند، ازدواج فرزندان. بعضی نیز قابل پیش ­بینی نیستند مانند مرگ، بیماری یا ورشکستگی اقتصادی.

  1. عوامل سیستم- سطح

شامل تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و تاثیرات خانواده گسترده بر ازدواج می­ شود. این گروه از استرسورها شامل فشارهایی است که از تعهد به خانواده، گروه ­های کاری، سازمان­ها و دوستانی که زوج با آن­ها رابطه دارد ناشی می­ شود (نظری، ۱۳۸۶)؛ ‌بنابرین‏ عواملی هستند که زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار می­ دهند. در این بین زوجین به ‌عنوان گردانندگان زندگی زناشویی وظایف مختلفی جهت ارتقای روزافزون زندگی مشترک دارند؛ که در ادامه به بیان آن ها می­پردازیم.

۲-۲-۱-۷- وظایف زوجین

  1. تحکیم استقلال روان­شناختی و ایجاد ارتباطات جدید با خانواده اصلی

این تکلیف شرط لازم برای زوجین برای همراه­شدن با یکدیگر در مسیر زندگی است که از این طریق زوجین از خانواده اصلی جدا می­شوند و در عین حال توانایی این را دارند که ارتباط سالمی به شکلی جدید با آن­ها برقرار کنند. جداشدن از خانواده اصلی به معنی پشت­کردن به آن­ها نیست بلکه، به معنی تغییر در شیوه و میزان نوع ارتباط با آن­هاست.

  1. ایجاد هویت زوجی باهم بودن در مقابل خودمختاری

این وظیفه شامل ایجاد رابطه­ای دونفره است که در آن واژه «ما» معنی پیدا می­ کند. زمانی که فرد علائق شخصی خود را که کاملاً خودمحورانه بوده رها می­ کند و به عوض، رفاه و آسایش را در رابطه زوجی دنبال می­ کند، دوستی، صمیمیت و عشق شکوفا می­گردد. در این حالت زوج­ها علائق فردی را در درون رابطه جستجو ‌می‌کنند.

۲- ایجاد هویت جنسی زوج

هویت جنسی به فراوانی، شدت و کیفیت ابراز احساسات جنسی در رابطه بین زن و شوهر اطلاق می­ شود. این هویت زمان و مکانی را برای فارغ­شدن از استرس­ها و رنج­های زندگی فراهم می­ کند.

۳- شکل­دادن ازدواج به­عنوان یک حوزه اطمینان­بخش و پرورش­دهنده

رابطه زوج موقعیتی را فراهم می­ کند که در آن شکست­ها، تلاش­ها، شرایط و ترس­های زوج در یک جوّ حمایتی و مراقبت­کننده مدنظر قرار ‌می‌گیرد. هر عضو باید در لحظه وقوع استرس به راحتی به همسرش دسترسی داشته باشد.

۴- والد بودن

زمانی­که زوج­ها تصمیم به بچه­دارشدن می­ گیرند، باید فضای روان­شناختی رابطه را برای پرورش فرزند آماده کنند. این فضا به گونه ­ای آمادگی را ایجاد کند که بتواند ضمن پرورش فرزند از ایجاد لطمه به رابطه خود جلوگیری کند.

  1. ایجاد رابطه­ای جالب و جذاب

یک ازدواج خوب احساس تکراری­بودن را در زوج ایجاد نمی­کند. تجارب لذت­بخش زوج در کنار هم بخشی از خاطره­های مشترک آن­ها را تشکیل می­دهد که در شرایط سخت به زوج کمک می­ کند سرزنده و شاداب بمانند.

  1. ایجاد دیدگاهی دوگانه که ایده­آل­های اولیه را با واقعیت موجود ترکیب می­ کند

با گذشت مدتی از ازدواج، زوج­ها واقعیات زندگی را بیشتر درک ‌می‌کنند و ممکن است شیوه ­های ابراز محبت آن­ها نسبت به اوایل زندگی تغییر کرده و واقع­بینانه­تر شود. لازم است زوج هر چند وقت عواملی که آن­ها را به هم علاقمند کرده را به خاطر آورند و به آن­ها به­عنوان حالت­های مخصوص و منحصر بفرد نگاه کنند (نظری، ۱۳۸۶). همان‌ طور که بیان شد بخشی از وظایف زوجین، تحکیم استقلال روان­شناختی از خانواده اصلی و ایجاد هویت زوجی باهم بودن است؛ ‌بنابرین‏ مهم­ترین وظیفه تحولی در مرحله ازدواج می ­تواند گسستن پیوندهای عمیق با والدین در ابتدا و سپس انتقال انرژی­های شخصی از خانواده قبلی به زندگی با همسر باشد (حسینی، ۱۳۸۹). با توجه به مواردی که بیان شد به نظر می­رسد زوجین برای رسیدن به حد مطلوب روابط با یکدیگر بهتر است نسبت به خانواده اصلی خود اقدامات خاصی را انجام دهند؛ ‌بنابرین‏ در سطور بعدی به بررسی تعاریف و نظریات سلامت خانواده اصلی به ‌عنوان یکی از عوامل مؤثر بر سلامت و عملکرد ازدواج پرداخته­ایم.

۲-۲-۲- سلامت خانواده اصلی

۲-۲-۲-۱- تأثیر خانواده اصلی بر روابط زوجین

۲-۲-۲-۱-۱- دیدگاه­ های روان­تحلیلی

دیدگاه کلاسیک روان­پویشی مشکلات زناشویی را پیامدهای مشکلات درون­روانی همسران می­داند در این دیدگاه اعتقاد بر این است که تجربیات اولیه کودکی، خودآگاه و ناخودآگاه حفظ شده و بر فرد و خانواده او در سال­های آینده اثر خواهند گذاشت و برای تغییر فرد و خانواده بهتر است فرد را در زمینه و تاریخچه رشدی در نظر گرفت (بارکر، ۱۹۸۱). بر طبق دیدگاه روابط بین ­فردی دیدگاه روان­تحلیلی، اشخاصی که در ازدواج وارد می­شوند، هرکدام دارای تاریخچه­ای شخصی، یک شخصیت بی­همتا و مجموعه ­ای از افراد درونی­کرده و مخفی هستند که آن­ها را در تمامی تبادلاتی که متعاقباً با یکدیگر خواهند داشت دخالت می­ دهند. روابط زناشویی مسئله­دار و ناآرام تحت تأثیر درو­ن­فکنی­های آسیب­زا یعنی اثرات یا خاطرات مربوط به والدین یا سایر اشخاص قرار دارد (گلدنبرگ[۲۲]۱ و گلدنبرگ، ۲۰۰۱).

فرامو[۲۳]۲ از نظریه­پردازان این رویکرد معتقد است که معمولاً مشکلات خانوادگی ریشه در نظام خانوادگی گسترده دارد. ماهیت و کیفیت رابطه زناشویی به خانواده پدری زن و شوهر و خصوصاًً به اینکه تا چه حد تعارضات خانواده­های آن­ها حل شده باشد بستگی دارد (بارکر، ۱۹۸۱). آنا فروید[۲۴]۱ بر این باور بود که برخی احساسات بقدری برای خود تهدیدآمیز و حتی غیرقابل­تحمل هستند که «خود» مکانیزم­ های خاصی برای بیرون­راندن آن احساسات از حیطه آگاهی ایجاد می­ کند. به ‌عنوان مثال ممکن است فرد برای مقابله با احساسات طردشدگی یا ترک­شدن، احساس صدمه­دیدن، تحقیر و احساس از دست­دادن از مکانیزم­ های دفاعی اجتناب، انکار یا برون­ریزی استفاده کند. فردی که این مکانیزم­ ها را برای مقابله با اضطراب­هایش یاد گرفته است طی ارتباط با همسر نیز هنگام بروز تهدیدها از این مکانیزم­ های دفاعی استفاده می­ کند که تخریب رابطه زناشویی را در پی دارد. همچنین درمانگران شناختی مانند یانگ[۲۵]۲ نشان داده ­اند که دفاع­ها چگونه به افراد کمک ‌می‌کنند تا از درد و رنج مرتبط با باورهای زیربنایی درباره ارزشمندی خود، ایمنی و شایستگی شخصی و بسیاری از مسائل مربوط به هویت بنیادی اجتناب نمایند (مک کی[۲۶]۳، فنینگ[۲۷]۴ و پالگ[۲۸]۵، ۲۰۰۶).

۲-۲-۲-۱-۱-۱- نظریه دلبستگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:28:00 ب.ظ ]