کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آخرین مطالب



جستجو


 



ارزیابی اولیه و ثانویه دو مقوله مهم در این مهارت است که ما را در نحوه ی مقابله با مشکل رهنمون می‌سازد.

به ‌عنوان مثال هنگامی که با مشکلی یا وضعیت تهدید کننده ای قرار می گیریم از خود می پرسیم «آیا این مسئله ارزش ناراحت شدن را دارد؟ یا خیر؟ این ارزیابی اولیه است اگر تشخیص دادیم که واقعاً در موقعیت خطرناکی قرار گرفته ایم مجدداً از خود می پرسیم «آیا می‌توانیم برای نجات خود کاری انجام دهیم ؟ و این ارزیابی ثانویه است . ‌بنابرین‏ لازم است ارزیابی اولیه به طور واقع بینانه صورت گیرد(نه دچار ترس و وحشت و نه نادیده گرفتن واقعیت)

دو راهبرد مقابله ای عمومی :

الف- مسئله مدار

ب- هیجان مدار

در مقابله متمرکز بر مشکل (مسئله مدار) که می‌تواند معطوف

به درون یا بیرون باشد. در معطوف به بیرون هدف تغییر موقعیت یا رفتارهای دیگران است در صورتی که مقابله معطوف به درون شامل تلاشهایی که برای بررسی مجدد نگرش ها و نیازهای خود و کسب مهارت‌ها و پاسخ های تازه انجام می‌دهیم .

هدف اصلی متمرکز بر هیجان ، کنترل ناراحتی هیجانی است . که بیشتر با تمرین جسمانی ، مراقبت ، بیان احساسات و جستجوی حمایت اجتماعی همراه است.

معمولاً وقتی افراد احساس می‌کنند می‌توانند درباره ی مشکل ، کاری انجام دهند، از مقابله مسئله مدار استفاده می‌کنند و ..

اگر موقعیت را فراتر از توانایی‌های خود تلقی کنند به مقابله هیجان مدار دست می‌زنند. ولی غالباً ترکیبی از دو روش را استفاده می‌کنند که نتیجه ‌مطمئن‌تری در بردارد. به ‌عنوان مثال: وقتی قرار است با فرد مهمی ملاقات کنید با حفظ خونسردی (متمرکز بر هیجان) و با بهره گرفتن از مهارت‌های ارتباطی مؤثر(متمرکز بر مشکل ) با این مشکل مقابله کنید. همچنین آماده شدن برای جلسه امتحان هم کنترل هیجان و اضطراب لازم است و هم مطالعه و تمرین و تکرار موضوع امتحان در استفاده کردن از مقابله های اختصاصی نیز چه بسا لازم باشد از روش های متعدد آن در رسیدن به هدف استفاده کرد. و برای این منظور شناخت مقابله های کار آمد و ناکار آمد و جایگاه اختصاصی آن ،کمک زیادی در موقع لزوم به ما خواهد کرد تا بهترین استفاده را از تکنیک‌های مربوطه داشته باشیم

*روش های معمول مقابله کار آمد:

۱- مقابله فعال: برای خلاص شدن از موقعیت ،تمام تلاش را به کار می‌گیرد.

۲- برنامه ریزی: طبق برنامه عملی اقدام می‌کند و قبل از هر اقدامی ،کاملاً فکر می‌کند.

۳- ایجاد وقفه در فعالیت های دیگر : برای تمرکز بر مشکل، سایر فعالیت های خود را متوقف می‌کند.

۴- مقابله از راه خویشتن داری: تا زمان فرا رسیدن مناسب برای انجام آن کار منتظر می ماند. مراقب است که با اقدام عجولانه کار را خرابتر نکند.

۵- جستجوی حمایت اجتماعی به دلایل عملی : نظر سنجی از افراد با تجربه، در کار مورد نظر دارند.

۶- جستجوی حمایت اجتماعی به دلایل هیجانی : افکار و احساسات عاطفی خود را با دوستان و اقوام در میان می‌گذارد و از حمایت عاطفی آن ها بهره مند می شود.

۷- تفسیر مجدد مثبت و رشد : جنبه‌های مثبت رویداد را در نظر می‌گیرد .از رویداد درس می‌گیرد.

۸-پذیرش مشکل : یاد می‌گیرد تا با آن زندگی کند و می پذیرد که مسئله ای رخ داده و قابل تغییر نیست.

۹- روی آوردن به دین و مذهب : از خدا کمک می‌خواهد و به او توکل می‌کند و آرامش خود را در اتکا به خدا می‌داند.

۱۰-متمرکز شدن بر هیجانات و ابراز عواطف : احساسات و هیجانات خودرا ابراز می‌کند.

* روش های معمول مقابله ناکار آمد:

۱- انکار مشکل: وجود مشکل را انکار می‌کند طوری وانمود می‌کند که واقعاً چیزی رخ نداده است.

۲-عقب نشینی رفتاری : از تلاش برای رسیدن به اهداف خود منصرف می شود ، کوشش نمی کند و به خودش می قبولاند که نمی تواند بامشکل مقابله کند.

۳- عقب نشینی روانی : برای اینکه به مشکل فکر نکند به کارهایی دیگری همچون سینما و تلویزیون می پردازد.(ناتوان در حل مشکل )

۴- استفاده از الکل یا سایر داروها : برای اینکه مشکل را فراموش کند و احساس خوبی داشته باشد به الکل و دارو پناهنده می شود.

* استفاده از راهبرد های ناکار آمد از بینش ضعیف و فقدان قضاوت خوب، نشأت می‌گیرد که اغلب انعطاف ناپذیرند و یا به یک راه حل، چسبیده و بقیه را نادیده می گیرند. در صورتی که یک راه حل موفق یا مذاکره ی مناسب مستلزم انعطاف پذیری است . در بعضی از مواقع قاطع و استوار بودن مناسب تر است و در مواقعی دیگر مصالحه و پذیرش نظرات دیگران در اولویت می‌باشد. براستی که سیره رسول الله (ص) بهترین الگوی هر انسان است حتی برای غیر مسلمانان چون ایشان پرورش یافته مکتب وحی است و به عنوان موفقترین انسان‌ها مطرح است که در زمان جاهلیت با آن تفکرات خرافی و قلبهای خشنی که فرزند دلبند خود را زنده بگور می‌کردند ، چگونه از روش های مختلف مقابله، با الهام از خالق ‌قلب‌ها و روانها در عرض ۲۳ سال، قسی ترین قلوب را تسخیر نمود و این ممکن نبود مگر در سایه انعطاف پذیری موضعگیری دین مبین اسلام و راهبرد های اساسی آن که همچون جراح ماهر، گاهی با تیغ و گاهی با دارو قلبهای بیمار را درمان می‌کند .

الف – نمونه های از تلفیق روش‌ها در سیره : درمقابله با نقشه کفار مبنی بر قتل رسول الله (ص) : آماده شدن برای هجرت باذن الله (مقابله فعال ) حضرت علی را برای جانشینی خود و حضرت ابوبکر را برای همراهی خود بر می گزیند و در زمان معین حرکت می‌کند (برنامه ریزی) با این دو صحابه بزرگوار ‌در مورد هجرت صحبت می‌کند و راهکار سفر را با آن ها بررسی می‌کند (جستجوی حمایت اجتماعی بدلایل عملی و هیجانی ) در همه مراحل به خدا توکل می‌کند(روی آوردن به دین )و…..

ب- نمونه ای از انعطاف پذیری در احکام: در جریان یک قتل، مسئله قصاص ، دیه و عفو که خداوند با در نظر گرفتن ظرفیتها و شرایط افراد سه راه حل برای اولیای مقتول ارائه نموده تا فرایند مقابله با سازگاری روح و روان فرد به بهترین وجه صورت پذیرد.

سلامت روان:

تعریف بهداشت روان

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های روانی, کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماری‌های روانی, تشخیص زودرس بیماری‌های روانی, پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری‌های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است(میلانی, ۱۳۷۶).

ربر (۱۹۸۵) در تعریف بهداشت روانی نوشته است:”معنای این واژه را باید بیشتر از طریق مفهوم متضاد آن یعنی اختلالات روانی درک کرد. واژه سلامت روانی برای توصیف اشخاص به کار می رود که درباره تمرین سطح کنش وری رفتاری و سازش پذیری هیجانی و سازش یافتگی هستند و فقط به مفهوم اینکه شخص دچار بیماری نباشد نمی تواند به کار رود.”

پورافکاری(۱۳۷۶) در تعریف بهداشت روان آورده است: ‌بر اساس فرهنگ روانپزشکی کمپبل این اصطلاح را “احساس رضایت و بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف ‌کرده‌است.”

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 11:05:00 ق.ظ ]




نمونه ای از نتایج منفی انتشار جریان تحقیقات در رسانه ها در پرونده متهم معروف به خفاش شب مشاهده می شود. متهم این پرونده غلامرضا ‌خوش‌رو در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه انتخاب[۱۵۶] مبنی بر اینکه چگونه با وجود ارتکاب جرائم متعدد روند دستگیری وی مدت زیادی به طول انجامیده بیان داشته که در هر روز روزنامه های سراسری و محلی را کاملا می خواندم تا اگر سر نخی به دست مامورین افتاد جنایت هایم را متوقف کنم اما همیشه پس از مدتی دست به کار می شدم.

در این پرونده قضات تحقیق در پی فشار افکار عمومی مبنی بر تأخیر در دستگیری چنین مجرمینی اجازه تهیه گزارش از پرونده را داده تا نزد افکار عمومی متهم به کم کاری نگردند در حالی که پس از انتشار این مطالب و با مطالعه مجرم از نتیجه تحقیقات اطلاع پیدا کرده و این امر دستگیری وی را نیز به تأخیر انداخته است .

اجازه دادن به خبرنگاران در تهیه ی گزارش از مرحله تحقیقاتی این پرونده به دلیل جنبه رسانه ای پیدا کرده آن بوده است.دادن این اجازه در حالی است که این اقدام از سوی قضات در پرونده های مشابه مشاهده نمی شود. در مصاحبه ای که با چهار نفر از قضات دادگاه انجام شد در خصوص نظر آن ها نسبت به تهیه گزارش توسط خبرنگاران رسانه ها در پرونده ها در مرحله تحقیقاتی پرسش شد که تمامی آنان با این اقدام مخالف بودند . این قضات برای مخالفت خود دلایلی مانند موفقیت مرحله تحقیقات ، رعایت اصل برائت و کاهش سرعت در ختم مرحله تحقیقات را بیان می‌کردند. در حالی که در این پرونده که جنبه رسانه ای پیدا ‌کرده‌است اجازه تهیه گزارش از تحقیقات مقدماتی به خبرنگاران داده شده است.

این امر در حالی است که مأموران تحقیق می‌توانند از ظرفیت رسانه ها استفاده کرده و با درج اطلاعات غلط در روزنامه ها زمینه دسترسی بهتر به دلایل و مرتکبین جرائم را فراهم کنند .

مبحث چهارم : تاثیر گذاری برشهود

افرادی که در رسیدگی کیفری به عنوان شاهد دخالت دارند از بازنمایی رسانه ای جرم تاثیر قابل توجهی می‌پذیرند. این تاثیر پذیری به دلیل وجود آن ها در جامعه و مشاهده اخبار جنایی بازتاب یافته و آثار آن در جامعه است . از طرفی نیز افراد عادی نوعا فاقد دانش حقوقی و توانایی سنجش صحت و درستی اظهار نظرهای فنی خبرنگاران در رسانه ها هستند. به طور کلی اثری که انعکاس جرم بر رسانه می‌تواند بر شهادت شهود و مطلعین داشته باشد باید بین دو نوع تاثیر گذاری قائل به تفکیک شد:

گفتار اول: تاثیر پذیری ناخودآگاه‌

این اثر پذیری برای شهود به نحوی ناخود آگاه است. گذشت زمان بین زمان تحمل شهادت و زمان ادای شهادت باعث کمرنگ شدن حافظه شاهد گشته و یافته های روانشناسی جنائی نشان می‌دهد که خاطرات با گذشت زمان ساده تر می‌شوند یا اینکه در مقوله ای به هم در می‌آیند و در تکمیل مجدد آن برای یادآوری ذهن متحمل فشار بیشتری می شود و به علت تاثیر بیشتر نقش تداعی اشتباهات بیشتر در آن راه می‌یابد[۱۵۷] . از سوی دیگر این یاد آوری جزئیات نا صحیحی را به خاطرات وارد می‌کند که با قدرتی هر چه تمامتر در حافظه سامان می‌یابند و از آغاز این لحظه خاطراتی را که بر زبان می آوریم جانشین خاطراتی می‌شوند که قبلا درک کرده بودیم . اخبار بازتاب داده شده از جرایم رسانه ای شده نمونه ی بارز این خاطرات است و در این گزارش ها ضمن اینکه سعی می شود تمام ابعاد واقعه توصیف شود ، برداشت های شخصی گزارشگران که در این اخبار بیان می شود موجب اختلال در روند یاد آوری این وقایع برای شهود می‌گردد.

روانشناسان این دو نوع اطلاعات را به واقعه اولی یعنی آنچه مستقیما درک شده و واقعه ی ثانوی یعنی آنچه از قول دیگران شنیده می شود تقسیم می‌کنند امری که باعث می شود شاهد به طور ناخود آگاه در واقعه ی اولی تغییراتی داده ‌و ادراک ساده سمعی خود را به داستانی پیچیده تبدیل کرده و در آن اطلاعاتی راه یافته اند که از جای دیگر کسب ‌کرده‌است[۱۵۸] . با توجه به مطالبی که در خصوص محتوی و ویژگی های اخبار جنائی بیان شد و اینکه اخبار رسانه در خصوص واقعه مجرمانه به نکات فنی بها نداده نشده و به آن ها اشاره نمی شود حال آنکه آنچه برای قضات در ادای شهادت مهم است همین نکات فنی است که با توجه به عدم انعکاس آن در رسانه ‌و مرور زمان دستخوش تغییر شده و در حافظه ی شاهد کمرنگ می‌گردد و در مقابل اطلاعاتی که در رسانه ها مطرح شده و فاقد ارزش فنی می‌باشد برجسته شده و کیفیت ادای شهادت را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد، تاثیر این اخبار بر اظهارات شهود غیر قابل انکار می‌گردد.

گفتار دوم : دروغ خود آگاه

روانشناسان علل عمده دروغ های خود آگاه توسط شهود را ترس می دانند ‌به این ترتیب که ترس از خطر می‌تواند منبع القای شهادت دروغ یا دست کم کتمان باشد . بخصوص شاهد از این می ترسد که در مظان اتهام شرکت در جرم قرار گیرد .[۱۵۹]این ترس به خصوص زمانی بیشتر می شود که شهود با حضور در دادگاه در مقابل قاضی باید شهادت دهند و قبل از ادای شهادت نیز طبق درک عواقب شهادت شهود به شهود تذکر داده می شود که این امر موجب افزایش ترس از اتهام مشارکت خواهد شد .

در این حالت با توجه به اینکه رسانه های گروهی به بیان گسترده واقعه جرم می پردازند . شهود ممکن است تصور کنند که اگر چیزی بر خلاف محتویات اخبار بگویند به اتهام شهادت تحت تعقیب قرار خواهد گرفت چون گمان می‌کنند که به اطلاعات رسانه ها بیشتر ا زاطلاعات آن ها بها داده می شود[۱۶۰]. واکنش های مقامات دستگاه قضایی و مصحبه های آن ها و اظهارات قضات دادگاه که افکار عمومی شکل گرفته توسط رسانه ها را به رسمیت می شناسند موجب تقویت این برداشت در شهود می‌گردد.

همجنین با توجه به تأکید رسانه ها بر جنبه‌های خاصی از حوادث که باعث جذابیت و جذب مخاطب می‌گردد و اینکه در مسائل جنائی هیجان انگیز بیشتر طالب اخبارند ‌و کمتر به صحت اخبار اهمیت می‌دهند بر وضع روانی گواه اثر می‌گذارند . مولفان آمریکایی پرنوولافتوس (۱۹۸۲) در پی بررسی نظامدار تاثیر جراید بر شهود ‌به این نتیجه رسید ند که خواندن یک شرح نادرست از رویدادی که فرد شاهد آن بوده است این تمایل را در وی ایجاد می‌کند تا شهادت خود را با این برداشت جدید که برایش جنبه عمومی دارد منطبق کند[۱۶۱] .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




دوم : ماهیت حقوقی سرزمین

اما در خصوص ارتباطی که میان دولت و سرزمین وجود دارد، چهار نظریه مطرح شده است که آن ها را به تفصیل در زیر بیان خواهیم کرد :

الف ـ نظریه سرزمین در حکم عنصر تشکیل دهنده کشور: این نظریه سرزمین را یکی از عوامل تشکیل دهنده دولت ـ کشور و جزء لایتجزای ماهیت آن می‌داند. ژلنیک می نویسد«دولت قطعه ای از زمین و قطعه ای از بشریت است». به گمان هوارداران این نظریه، علاوه بر ژلنیک، برزگانی نظیر کاره دومالبر و هوریو، دولت- کشور را متشکل از سرزمین، جمعیت وقدرت سیاسی می دانند. یعنی به همان سیاقی که آب از اکسیژن و ئیدروژن ترکیب یافته است. البته در اینکه سرزمین یکی از شرایط عینی تشکیل دولت باشد تردیدی نیست. لکن ادعای اینکه سرزمین از عوامل ساختی لازم دولت باشد، این معنا را در بردارد که اگر مفهوم سرزمین را حذف کنیم، موجودیت دولت را از او گرفته ایم، در حالی که تاریخ نشان می‌دهد، بسیاری از دولت ها در مکانی خارج از محل استقرار بعدی خود تشکیل شده وموجودیت خود را به منصه بوز و ظهور رسانده اند و سپس بعد از مبارزه های طولانی به سرزمین مورد نظر خود دست یافته اند. مثال دولت آزاد فرانسه در تبعید در زمان جنگ بین الملل دوم، موید این نظریه است. ‌بنابرین‏ تمایز بین «شرط» و «عامل سازنده» با وجودی که مصنوعی به نظر می‌آید، اساسی است. دو دیگر آنکه، متعاقب جداشدن بخشی از سرزمین، از کل سرزمین دولت-کشور با تقسیم صلاحیت در میان حکومت های محلی، یا تولد دولت-کشورهای دیگر از بطن دولت اولیه، نمیتوان به آسانی حکم به انقطاع شخصیت حقوقی دولت-کشور داد و حذف عامل سرزمین را به منزله حذف هویت دولت تلقی کرد (قاضی شریعت پناهی، ۱۳۸۳، ۲۰۲).

بر اساس این نظریه سرزمین دلیل و علت ایجاد معلولی به نام دولت می‌باشد و سرزمین را به عنوان شرط لازم برای ایجاد دولت تلقی کرده‌اند، تجزیه وتحلیل این نظریه ، این برداشت را به دست می‌دهد که در صورت نبود یک سرزمین ، هیچگاه دولتی شکل نخواهد گرفت و موجودیت آن احراز نخواهد شد. انتقاداتی که ‌به این نظریه وارد است از باب نمونه های از دولت های بدون سرزمین می‌باشند که موجودیت آن ها توسط سایر دول مورد شناسایی قرار گرفت و عملا این نظریه را رد کرده‌اند ، هر چند پاسخی که ‌به این انتقاد می شود در حمایت از این نظریه داد این است که، خود دولت هایی که بدون سرزمین شناسایی شده اند ، از باب وجود مقوله ای به نام سرزمین مورد شناسایی قرار گرفته اند و حداقل این در همه موراد مشترک بوده است که سرزمینی وجود داشته و دولتی به واسطه ادعا برای وجود آن شناسایی شده است و دولت هایی که سرزمین خود را از دست داده‌اند ، با امید به تسلط مجدد بر سرزمین از دست رفته تابع حقوق بین الملل محسوب می شود.

ب_ نظریه سرزمین در حکم موضوع : هواداران این بینش، در برداشت های خود دو جهت متمایز به خود گرفته اند:

برداشت اول: عده ای اعمال قدرت سیاسی در سرزمین را به مناسبت وجود حقوق واقعی مالکیت گرفته اند. یعنی رابطه دولت را با سرزمین، همانند رابطه مالک با مورد ملک تلقی نموده اند[۲]. برداشت دوم: برخی دیگر، اعمال این قدرت را ناشی از حقوق واقعی حاکمیت دانسته اند[۳]. معذلک هر دو دسته، به خلاف نظریه سازان نخستین، مفهوم دولت ـ کشور را از مفهوم سرزمین جدا ساخته اند. در انتقاد ‌به این دو روش می توان گفت: به هر حال، دولت-کشور می‌تواند مالک بخشی از سرزمین خود باشد لکن اقتداری را که بر تمام اقطار سرزمین کشوری اعمال می‌کند از مقوله دیگری است. به عبارت بهتر، اقتدار دولت بر قسمت‌هایی از سرزمین نیز که در ید مالکیت او نیست اعمال می شود. پس رابطه قاعدتا ماهیت«حاکمیت» داشته یاشد نه «مالکیت». ولی از سوی دیگر، اقتدار دولت در درجه نخست اقتدار(حاکمیت) فرمان روایی است و این گونه اقتدار فقط بر افراد انسانی قابل اعمال است نه بر سرزمین. پس استنتاج اینکه رابطه دولت-کشور با سرزمین خود از مقولات ناب حاکمیت است نمی تواند کاملا خرسند کننده باشد. لذا قدر متقین آنکه، حاکمیت در چهارچوب سرزمین، بر افراد انسانی مستقر در آن فضا اعمال و رابطه حاکمیت سیاسی، دست کم از طریق و به واسطه سرزمین برقرار می شود (قاضی شریعت پناهی، ۱۳۸۳، ۲۰۳ ـ ۲۰۲).

در این نظریه سرزمین عاملی برای ایجاد استبداد سیاسی می‌باشد و سرزمین را به مثابه یک مال خصوصی تلقی می‌کنند که در تملک دولت می‌باشد و حاکمیت مطلق در آن یک اصل است.

ج_ نظریه سرزمین در حکم حدود مرزی : طبق این نظریه، سرزمین حدود مادی اقدامات و چهارچوبی برای اعمال قدرت سیاسی است. به عبارت دیگر، سرزمین فضایی است که در آن محدوده، دولت صلاحیت خود را اعمال می‌کند و به همین جهت، استروپ این نظریه را «نظریه فضا» نامیده است. این نظریه از این جهت قابل انتقاد است که اعمال صلاحیت دولت را نمی توان محدود به قلمرو جغرافیای مرزی آن کرد. اعمال صلاحیت دولت در دریای آزاد، اعمال قوانین مربوط به احوال شخصیه در خارج از کشور، حمایت دیپلماتیک و کنسولی و غیره از جمله مواردی هستند که نظریه فوق را باطل می‌سازند (موسی زاده، ۱۳۸۹، بایسته های حقوق بین الملل عمومی، ۳۹).

نظریه سرزمین در حکم حدود مرزی برای حاکمیت دولت با توجه به حد ومرز سرزمین محدودیت قائل می شود و فراتر از حد و مرز سرزمین برای حاکمیت ارزشی قائل نمی شود به عبارت دیگر حاکمیت تنها در قالب سرزمین موجودیت می‌گیرد و خارج از آن شکلی بی معنا می‌باشد.

د_ نظریه صلاحیت : به موجب این نظریه، سرزمین قلمرویی است که قواعد حقوقی در آنجا اعمال می شود. در واقع، سرزمین قلمرو اعمال صلاحیت و محل اعتبار نظام حقوقی دولت است. بدون تأکید بر قلمرو جغرافیایی و حدود مرزی کشور، این نظریه صلاحیت کشور را در دریای آزاد، و به طور کلی مرزها می شناسد. این نظریه از سایر نظریات کامل تر است و حقوقدانی چون کلسن، هنریش و بورکن از آن پیروی می‌کنند. امتیازات این نظریه در این است که اولا قدرت سیاسی دولت را محدود به صلاحیت هایی مشخص می‌داند و قایل به حاکمیت مطلق دولت نیست. ثانیاً با تعمیم صلاحیت های دولت در خارج از مرز جغرافیایی، خود را با واقعیات حقوقی منطبق می‌سازد (موسی زاده، ۱۳۸۹، بایسته های حقوق بین الملل عمومی، ۳۹).

همان گونه که در بالا ذکر شد نواقص نظریه های دیگر در نظریه صلاحیت رفع می شود. شاید بتوان دقیق ترین و به روز ترین نظریه راجع به ارتباط دولت و سرزمین را نظریه صلاحیت دانست چرا که با استاندارد ها و واقعیت های روز مطابقت دارد، بر اساس این نظریه تنها عاملین و دستگاه های موجود در یک دولت در محدوده سرزمین یک کشور توانایی اعمال صلاحیت های ناشی از دولت را دارا می‌باشند و نقش سرزمین در این نظریه محمل و بستری برای نقش آفرینی حکومت می‌باشد.

ج : قدرت سیاسی عاملی برای تثبیت حضور یک دولت در میان تابعان حقوق بین الملل

حاکمیت روح و چهره مجسم شده قدرت است و حکومت وسیله ای می‌باشد که این قدرت قابلیت اجرایی پیدا کند. پس حکومت مجموعه ای از عوامل و ابزاری می‌باشد که قدرت مذکور به وسیله آن اعمال می‌گردد در نتیجه حاکمیت و حکومت هر چند با هم دیگر مرتبط هستند ولی دو مقوله جدا هستند که از عوامل ساختی یک دولت محسوب می‌شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




با این حال کنترل داخلی دارای اجزای مرتبط ازجمله کنترل محیط، ارزیابی ریسک، کنترل عملیات، ارتباطات ونظارت هست(تاکاهیرو و جیا(۲۰۱۲)[۲]. برای مثال، تحقیقی که توسط راهاهله(۲۰۱۱)[۳] انجام گرفت ‌به این نتیجه رسید که سیستم کنترل داخلی درسازمانهای عمومی اردن ازمسائل زیادی رنج می‌برد این مسائل شامل فقدان کارکنان واجدالشرایط، عدم وجود اجزای اصلی سیستم کنترل داخلی، ناتوانی دراستفاده از ابزارهای تکنیکی ضروری ‌در کنترل داخلی وتخصصی نبودن کارکنان حرفه ای بود. تحقیق دیگر، توسط عبدالله وآل اراج(۲۰۱۱)[۴] صورت پذیرفت که به دو رویکرد مهم درحسابرسی یعنی رویکرد حسابرسی سنتی ‌و رویکرد حسابرسی ریسک کسب وکار تمرکزداشت. این مطالعه با هدف بررسی نقاط ضعف اصلی واساسی روش های سنتی ‌و چالش‌های پیش روی اتخاذ رویکرد حسابرسی کسب وکاررا بررسی می‌کند. این نتایج نشان داد که حسابرسان اردنی هنوزاز حسابرسی سنتی استفاده می‌کنند و رویکرد ریسک کسب وکار را برای دلایل زیادی نادیده می گیرند. این بااین حال نشان ‌می دهد که حرفه ی حسابرسی دراردن درباب اتخاذ جنبه‌های جدید حسابرسی با چالش مواجه هستندبنابراین مطالعه ی حاضرآمده است تا اثر اجزای مختلف سیستم کنترل داخلی ‌بر اثربخشی برنامه ی حسابرسی را بررسی نماید با این حال رابطه ی بین کیفیت کنترل داخلی حسابرسی واثربخشی برنامه ی حسابرسی درتحقیقات قبلی، بویژه درکشورهای درحال توسعه مورد غفلت قرارگرفته است.

تحقیق دیگر توسط (کاراگیورگوس ،۲۰۱۱)[۵] صورت گرفت که رابطه ی بین کیفیت کنترل داخلی ‌و کارایی حسابرسی را بررسی کرده‌اند. وتحقیق دیگر توسط ماوتز و ماینی(۱۹۶۶)[۶] صورت گرفت که رابطه ی بین ارزیابی کنترل داخلی واصلاح برنامه ی حسابرسی را بررسی کرده‌اند. با این حال تحقیق حاضرپلی بین تحقیقات صورت گرفته ی حاضر جهت بسط دانش در این زمینه خواهد بود. با این حال تشکل نوپای حرفه ی حسابرسی واعضای آن امروز در ایران مشابه مشکلات مطرح درسایر کشورها با مسائل ومشکلات متعددی مواجه هست. که ازاین مسائل ومشکلات، یکی مربوط به کیفیت حسابرسی می‌باشد. ‌بنابرین‏ مطالعه ی حاضرمطالعات مناسب مرتبط با موضوع حاضر را بررسی خواهد کرد. فلذا مطالعات صورت گرفته پیشین ‌در زمینه های مرتبط با برنامه ریزی برنامه ی حسابرسی دربخش ادبیات تحقیق مرورخواهد شد. با توجه به مطالعات پیشین صورت گرفته دیده می شود که هیچ مطالعه ی خاصی به طور مستقیم ارتباط بین کیفیت کنترل داخلی واثربخشی برنامه ی حسابرسی را مطالعه نکرده است واین مطالعه درپی این است که آیا ارتباط بین اجزای مختلف سیستم کنترل داخلی و برنامه حسابرسی اثربخش می‌باشد واین بخاطر این است که سیستم کنترل داخلی قوی یک پیش نیاز مهم برای یک برنامه ی حسابرسی اثربخش است.

۱-۳- ضرورت انجام پژوهش

به رغم تأکید موکد استاندارد های حسابرسی ۳۱۵و۳۳۰ بر ارزیابی کنترل‌های داخلی به عنوان یکی از مراحل اساسی حسابرسی، اطلاعات موجود گویای ناکافی بودن تلاش‌های حسابرسان برای برآوردن اهداف این استانداردها و رعایت الزامات آن ها است. این امر می‌تواند کیفیت حسابرسی صورت‌های مالی در ایران را تا حدود زیادی زیر سوال ببرد.از این رو ، انجام تحقیق دانشگاهی البته با رویکرد حرفه ای فتح بابی است که با توجه به مفاد استانداردهای حسابرسی از اهمیت زیادی برخوردار است.

مطالعات صورت گرفته قبلی رابطه ی بین کیفیت کنترل داخلی وعملکرد حسابرسی، رابطه ی بین ارزیابی کنترل داخلی واصلاح برنامه حسابرسی ورابطه ی بین ساختاربرنامه ی حسابرسی وعملکرد حسابرسی رابررسی کرده‌اند اما بااین حال رابطه ی بین کیفیت کنترل داخلی واثربخشی برنامه ی حسابرسی درتحقیقات قبلی مورد غفلت قرارگرفته است براین اساس مطالعه ی حاضرآمده است تا تأثیراجزای مهم سیستم کنترل داخلی ‌بر اثربخشی برنامه ی حسابرسی را بررسی نماید. بااین حال این مطالعه پلی برروی شکاف موجود درمطالعات قبلی ایجاد نموده وبه توسعه ی دانش در این زمینه، بخصوص درکشورهای درحال توسعه که فاقد چنین مطالعاتی هستندکمک خواهدکرد.براین اساس، مطالعه ی حاضر با این هدف صورت می‌گیرد که بتواند به سوال تحقیق پاسخ دهد:آیا اجزای مختلف سیستم کنترل داخلی به طور قابل توجهی به اثربخشی برنامه ی حسابرسی کمک می‌کند؟

۱–۴- اهداف پژوهش

هدف اصلی

بررسی تأثیر کنترل داخلی ‌بر اثربخشی برنامه ی حسابرسی

اهداف فرعی

۱- بررسی تأثیر محیط کنترلی(به ‌عنوان جزئی ازسیستم کنترل داخلی) ‌بر اثربخشی برنامه حسابرسی.

۲- بررسی تأثیر فعالیت‌های کنترلی (به ‌عنوان جزئی ازسیستم کنترل داخلی)‌بر اثربخشی برنامه حسابرسی.

۳- بررسی تأثیر ارزیابی ریسک (به ‌عنوان جزئی از سیستم کنترل داخلی) ‌بر اثربخشی برنامه حسابرسی.

۱- ۵- تبیین فرضیه های پژوهش

با توجه به اهداف پژوهش، فرضیه های زیر مطرح می‌گردد تا اطلاعات بر مبنای آن ها جمع‌ آوری و سپس نسبت به آزمون فرضیه‌ها اقدام گردد.

فرضیه اصلی پژوهش : سیستم کنترل داخلی دارای تاثیر مثبت بر اثربخشی برنامه حسابرسی می‌باشد.

فرضیه فرعی اول پژوهش: محیط کنترلی دارای تاثیر مثبت بر اثربخشی برنامه حسابرسی می‌باشد.

فرضیه فرعی دوم پژوهش: ارزیابی ریسک دارای تاثیر مثبت بر اثربخشی برنامه حسابرسی می‌باشد.

فرضیه فرعی سوم پژوهش: فعالیت‌های کنترلی دارای تاثیر مثبت بر اثربخشی برنامه حسابرسی می‌باشد.

۱– ۶- نوآوری پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]




    1. در حال حاضر شرکت های آمریکایی به منظور پیروزی در رقابت جهانی گرایش زیادی به استفاده ی بهینه از منابع انسانی پیدا کرده‌اند.

    1. در چند دهه ی اخیر نیروی کار تغییریافته است. نسل بعد از جنگ دوم آرزوهای والا و نیاز به معنایی گسترده تر برای زندگی کاری خود را به نقش های سازمانی خود منتقل کرده‌اند. این فشار ها طرح های جدیدی مثل ‌گروه‌های کیفیت، ‌گروه‌های کاری خود گردان و ساختار مسطح را ایجاد ‌کرده‌است.

رهبر چگونه می‌تواند دیگران را رهبری کند تا خود را رهبری کنند؟ هفت گام ضرورت دارد:

  1. رهبر خویشتن شدن: قبل از اینکه یاد بگیریم دیگران را چگونه رهبری کنیم، اول باید یاد بگیریم که خودمان را چگونه رهبری کنیم و به طور مؤثر رهبر خویشتن شویم.

اگر شما می خواهید هرچیزی یا کسی یا سازمانی را تغییر دهید باید از خودتان شروع کنید، باید خود را از طریق آموزش ها و مراقبه های مربوطه ( فضای بیرونی و درونی ) اصلاح کنید یا تغییر دهید.

اولین گام در جهت تحقق نظریه ی ابر رهبری، رهبر خویشتن شدن است. ابر رهبر به پیروان خود کمک می‌کند تا توانایی‌های خود را کشف کرده، استفاده کرده و به حداکثر برسانند؛ او پیروان خود را توانمند می‌سازد تا از تمام ظرفیت خود در کمک به سازمان استفاده نمایند. ابر رهبری با خود رهبری شروع می شود. ابر رهبر، خود را رهبری برای پیروانش از طریق ارائه خود، به عنوان یک الگوی معتبر و نمایش خود رهبری، مدل سازی می‌کند تا دیگران را تشویق نماید که رفتار های خود رهبری را تمرین و ارائه نمایند.(گردن ، ۱۹۹۳)

  1. گام دوم ابر رهبری الگو سازی رهبر خویشتن است. رهبر مهارت های رهبری خویشتن را به زیر دستان آموزش می‌دهد یعنی رفتار های رهبری خویشتن الگویی می‌شوند که دیگران از آن درس می گیرند. ماکس دیپری می‌گوید: (( نصیحت شما مهم نیست بلکه رفتار شما مهم است )).(سیمز و مانز ، ۱۹۸۹)

مهارت های خود رهبری مسئولیت های پیروان و چگونگی رفتار آنان را در ارتباط با مدیریت مشارکتی تعیین می‌کند. (سیمز و مانز ، ۱۹۸۹)

سازمان یاد گیرنده

در سازمان یاد گیرنده مدیران و رهبران، سیستم هایی را ایجاد می‌کنند که افراد خود، تغییر و توسعه ی خود را عهده دار شوند. در این زمینه مهم ترین موضوع، یادگیری و رشد در درون خود مدیران و رهبران است. این مطلب در هیچ کتاب و مقاله ای مطرح نشده است: بعدداخلی مدیریت. مدیران یاد گیرنده، باید عهده دار رشد شخصی خود شوند قبل از این که بخواهند دیگران را رشد دهند. قبل از این که بدانیم با دیگران چگونه رفتار کنیم باید بدانیم با خود چگونه رفتار کنیم. تناسب اندام، خوردن و خوایبدن در حد مناسب ضرورت دارد اما به همتن اندازه که اغلب نادیده گرفته می شود، مدیریت بعد داخلی خود است؛ یعنی بعد ذهنی خود، بعد روحی خود و حالت ها ی خلاق برای حداکثر رشد و توسعه ی موفقیت.

مواردی که در ‌ادبیات مدیریت در زمینه ی بعد داخلی مدیریت بیان می شود. مثل معنویت، روح، خلاقیت، عکس العمل عمیق و توسعه ی بصیرت، مارا به یک رویکرد توجه به کل وجود مدیران، هدایت می‌کند یعنی مدیر به عنوان کل یک موجود روحی روانی – نه فقط یک موجود سازمانی – مورد توجه قرار می‌گیرد.(رضایی زاده ، ۱۳۸۵ ، ص۲۶)

خود کنترلی

کنترل در سازمان های مدرن، دیوان سالارانه اعمال می شود ولی در سازمان های پست مدرن به ورت غیر متمرکز و خود کنترلی انجام می‌گردد.

کوچک سازی، تهیه ی منابع از خارج از سازمان و خود مدیریتی سه مشخصه ی مهم در ساختار های سازمان قرن ۲۱ می‌باشد. یکی از نتایج کوچک سازی، افزایش خود مدیریتی در سطوح سازمان است یعنی مدیران به کارکنان، خود کنترلی و آزادی عمل داده و به آن ها در انجام کار ها اعتماد می نمایند. به واسطه ی تکنولوژی اطلاعات، حیطه ی مدیریت خیلی بیشتر از ده نفر ده است لذا گرایش این است که تصمیم گیری به سطوح پایین تر محول شده است.

در روش کنترل قومی ( خود کنترلی ) از برخی ویژگی های اجتماعی مثل فرهنگ سازمانی، ارزش های مشترک، تعهد، سنت و باور های افراد استفاده می شود و ‌به این وسیله بر رفتار اعضای سازمان، کنترل هایی اعمال می‌گردد. در سازمان هایی که از این سیستم کنترل استفاده می‌کنند افراد باید دارای ارزش های مشترک بوده و به یکدیگر اعتماد متقابل داشته باشند.

اگر ابهام و پدیده ی عدم اطمینان در سطح بالایی باشد، این شیوه ی کنترل بسیار مؤثر واقع می شود. عدم اطمینان زیاد ‌به این معنی است که سازمان نمی تواند برای خدمات خود قیمت مشخص معین کند و امور چنان به سرعت تغییر می‌یابند که نمی توان با توجه به قوانین و مقررات هیچ رفتار درستی را تعیین کرد. در این روش افرادی استخدام می‌شوند که به اهداف سازمان نوعی تعهد دارند ( مثل سازمان های مذهبی ). شیوه های کنترل سنتی، مبتنی بر کاربرد مقررات و نظارت دقیق در دنیای تغییرات سریع و محیط نامطمئن، کارساز نیست و شرکت ها به الگوی نوین مدیریت مبتنی بر تمرکز زدایی، تشکیل تیم های افقی و مشارکت کارکنان در امور، توجه نموده اند. آن ها از کنترل قومی ( یا خود کنترلی ) استفاده می‌کنند.

یکی از اهداف کنترل قومی ( فرهنگی یا خود کنترلی ) این است که فرد را جامعه پذیر کند و منشأ این شیوه ی کنترل ارزش ها، اهداف و استاندارد ها می‌باشد.کارکنان در سایه ی خود کنترلی، در صدد برمی آیند تا اهداف خود را تعیین کنند و عملکرد های خود را تحت نظارت و کنترل دقیق در آورند. شرکت هایی که از این شیوه ی کنترل استفاده می‌کنند، باید رهبرانی کارآمد داشته باشند و بتوانند مرزها و حدود فعالیت های کارکنان را تعیین کنند تا آنان در آن محدوده از استقلال و آزادی عمل خوبی برخوردار باشند.

در محیط های نامطمئن که نمی توان عملکرد را به سنجش درآورد، برای برنامه ریزی استراتژیک از روش کنترل قومی یا خود کنترلی استفاده می شود. نتیجه ی تحقیقی که به تازگی انجام شد نشان می‌دهد که در روش خود کنترلی کارکنان تحت کنترل دقیق می‌باشند. در سازمانی که کنترل قومی وجود دارد نیازی به اعمال کنترل های شدید نمی باشد.(دفت ، ۱۳۷۸،ص۱۲۱)

خود هماهنگی

یکی از راه های ایجاد هماهنگی، (( خود هماهنگی )) می‌باشد یعنی افراد خود را بدون هیچ سرپرستی هماهنگ می‌کنند. چنانچه فرد یا گروهی نیاز به هماهنگی را تشخیص دهد، برنامه ای را برای تأمین این نیاز تنظیم کند و در مواقع ضروری آن را به مورد اجرا می‌گذارد.

برای تحقق خود هماهنگی شرایطی لازم است:

    1. اختیار و آزادی عمل کارکنان برای هماهنگی: خود هماهنگی مستلزم آن است که مدیران رسماَ قسمتی از اختیارات خود را به زیر دستان تفویض کنند.

    1. اطلاعات لازم را داشته باشند.

  1. علاقه مند و قادر به هماهنگ کردن فعالیت های خود با دیگران باشند. (ایران نژاد ، ۱۳۷۰ ،ص۳۹)

با توجه ‌به این که یک پیش فرض مهم در خود مدیریتی، اختیار، آزادی عمل، خود کنترلی و خود هماهنگی افراد می‌باشد، توسعه ی فرهنگ خود مدیریتی در بین مدیران موجبات ایجاد هماهنگی از طریق خود هماهنگی را فراهم می آورد.

۴-۱-۲-۲مدیریت بر خود، به عنوان یک تکنیک برای تعدیل سازمانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ق.ظ ]