لیک با حق می‌برد جمله یکی است[۴۰۵] .

صد کتاب ار هست جز یک باب نیست .

صد جهت را قصد جز محراب نیست .

این طرق را مخلصش یک خانه است .

این هزاران سنبل از یک دانه است[۴۰۶] .

۳-۳-۱-۲-۲-۲- علت اختلاف ادیان در نگاه مولوی

مولانا در داستان «موسی و فرعون» می‌گوید: هنگامی که عالم وحدت به تعیّن و ماده درآمد و در شکل، ماده، جسم و صورت محدود شد، این مظاهر مختلف ظاهر شدند، این‌گونه انسان‌ها اسیر ماده شدند و به جنگ با یکدیگر برخاستند. از این‌رو، میان مظاهر مختلف فرق نهادند، یکی را موسی و یکی را فرعون دیدند، خار را ضد گل پنداشتند و روغن را ضد آب، در حالیکه از چشم عارف وحدت بین، روغن، جزئی از آب است.
وجه دیگری که مولانا برای توجیه این اختلافات ذکر می‌کند این است که اصلاً جنگی درکار نبوده است و این بحث‌ها برای آن است که علما و حکما، بازار حکمت خود را گرم کنند. مثل ستیزه خر فروشان که بر سر خرید و فروش ستوران خود جنگ زرگری و ظاهری می‌کنند تا مشتری بفریبند و مال را به او بفروشند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

و باز از منظر دیگری به این مسأله می‌نگرد و می‌گوید که شاید در این ستیزه‌ها حکمتی نهفته است که انسان را به اندیشیدن وادار می‌کند و موجب می‌شود که حقیقت عالم را بشناسد و شاید هم اختلاف برای حیران و سرگردان‌کردن بشر در میان ادیان مختلف است تا در ویرانه‌های ادیان، گوهر حقیقت را پیدا کنند.

چون که بی‌رنگی اسیر رنگ شد .

موسیی با موسیی در جنگ شد .

چون به بی‌رنگی رسی کان داشتی .

موسی و فرعون دارند آشتی… .

بانگ جنگ است این، برای حکمت است .

همچو جنگ خرفروشان صنعت است؟ .

یا نه این است و نه آن حیرانی است .

گنج باید جست، این ویرانی است؟[۴۰۷] .

مولانا جنگ میان موسی و فرعون را از یک منظر، جنگی واقعی و از منظری دیگر نوعی بازی زرگری می‌داند که برای سرگرم‌کردن ظاهربینان است، اما در نهایت هدف آن القاء حیرانی و بازنهادن مجال برای رازدانان و باطن‌بینان می‌باشد تا بی‌اعتنا به نزاع، گنج مقصود را در ویرانه‌ها بیابند. آنان به درستی در می‌یابند که گنج در جایی دیگر است، در حالی که ظاهربینان به توهم گنج با یگدیگر می‌جنگند.
تفاوت ادیان هم ناشی از تفاوت ظروف و موقعیت‌های محیطی انبیاء بوده است وگرنه لبّ و گوهر همه ی این پیام‌ها یکی است؛ زیرا محور عمومی و اساسی آن‌ها عبارت از گرایش به مبدأ و اعتقاد به رستاخیز و ابدیت و تطبیق زندگی به مشیت الهی است که توضیح دهنده‌اش پیامبران و عقل و وجدان انسان‌ها می‌باشد. این عقاید کلی و فطری هیچ‌یک از افراد و گروه‌های انسانی را به صف آرایی در مقابل یکدیگر وادار نمی‌کند.[۴۰۸]

۳-۳-۱-۲-۲-۳- یکی بودن حقیقت

مولانا در داستان: «منازعت چهار کس جهت انگور که هر یک به نام دیگر فهم کرده بود آن را» این معنی را توضیح می‌دهد که حقیقت یکی است و جنگ هفتاد و دو ملت بر سر الفاظ است. اگر خلق صفات را رها کنند، می‌توانند به ذات پی ببرند و اگر از رنگارنگی نام آن‌ها گذر کنند به معنی می‌رسند و آرام می‌گیرند مانند آن اشخاصی که هر چهار، انگور می‌خواستند ولی چون گرفتار نام بودند و به معنی نمی‌اندیشیدند دچار تفرقه و اختلاف بودند.
بدین دلیل است که اگر گروهی مانند یهود این حقیقت واحد را «یهوه» بنامند و یا مانند مسلمانان «هو» بنامند، همه‌ی آن‌ها رمزی و اسمی از همان قوه‌ی غیبیه‌ی واحده است.
و مولانا مثالی دیگر در داستان «اختلاف‌کردن در چگونگی تشکیل پیل» می‌آورد و خاطر نشان می‌کند که یکی دیگر از دلایل اختلاف، جزئی‌نگری و بهره‌گیری از عقل جزئی و حسی و ندیدن تمام حقیقت است.

پیل اندر خانه‌ی تاریک بود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...