۱-۲بیان مساله
خاورمیانه یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک دنیا می باشد که در سال ۲۰۱۱ شاهد تحولات اساسی در کشورهای این منطقه بودیم. تحولاتی که ساختار سیاسی- اجتماعی کشورها را دگرگون کرده و حاکمان خود را از اریکه قدرت و تخت بر زمین انداختند. این کشورها همواره ظرفیت و قابلیت انقلاب های سیاسی را داشته اند و عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی بروجود و توسعه ظرفیتهای انقلابی در این منطقه کمک نموده است.
به نظر میرسد آنچه که در مناطق عربی در حال وقوع است از انقلاب هایی که مارکس از آن ها سخن گفته متمایز و دارای ماهیت متفاوتی باشد. تحول و دگرگونی های این منطقه به گونه ای است که بسیاری از نویسندگان و تئوری پردازان در حوزه ی سیاسی و اجتماعی آن را تنها رویای خوش بینانه برای ملتهای خاورمیانه نمیدانستند و حتی خود مردمان این منطقه در سایه ی نظام های چندین و چند ساله ی خودکامه و دیکتاتوری، چنین بیداری و خیزش را سرابی بیش نمی پنداشتند. اما در دسامبر ۲۰۱۱ با خودسوزی جوان دست فروش تونسی به نام “محمد بو عزیزی” در اعتراض به توقیف کالاهایش و تحقیری که یک مأمور زن شهرداری به او روا داشته بود، جرقه های آتشی را که در دل مردمان آن منطقه به علت حکومت دیکتاتوری کشورهایشان بود را شعله ورتر کرد و این شعله ها به قدری گسترش یافت که در مدت زمان کوتاهی در سراسر خاورمیانه و کشورهای دیکتاتوری واقع در شمال آفریقا گسترش یافت. سرآغاز همه ی جنبش ها در خاورمیانه از کشور تونس بوده، اما شعله تحولات انقلاب تونس بدلیل فناوریهای ارتباطی اخیر به نقاط دیگر جهان هم کشیده شده و از طرف دیگر، زبان عربی مشترک بین اینها نقش مهمی را در ارتباط بین آن کشور ها ایفا میکند. مطالعات اولیه تحولات منطقه عربی نشان داده است که این انقلابها عمدتاً بدون رهبری و بدون ساختار متمرکز حرکت میکنند و محور تحولات بیشتر بر دوش جوانان منطقه میباشد، به طوری که این جوانان و تحصیل کرده های کشورهای مختلف عربی با یکدیگر ارتباط گسترده ای دارند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اسلام خواهی، تغییر شیوه حکومت ها، اصلاح ناکارآمدی دولت ها و مبارزه با فساد و توسعه ی فقر از جمله اعتراضات و خواسته های مردم انقلابی بوده و همچنین بحران هویت عربی و تحقیر ملل عرب نیز میتواند از دیگر عوامل این اعتراضات باشد.
به هرحال قابل پیش بینی بود که اتفاقات تونس در نقاط دیگر هم تکرار شود، گرچه مشخص نبود کجا.اما ما دیدیم که در مصر رخداد و سپس در شمار دیگری از کشور ها از جمله عمان، الجزایر، یمن، اردن، بحرین و … در حال تکرار است. (Bayat, 2010)
گردانندگان اصلی این جنبشها مردم و به خصوص جوانان کشورهای خاورمیانه بودند که دیگر صبرشان لبریز شده بود و خواستار تغییرات ریشه ای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهایشان بودند. مردم در اعتراض هایشان شعار استقلال فکری و سیاسی را فریاد میزدند.
در دو دهه ی اخیر تغییرات ساختاری مهمی در کشور های خاورمیانه صورت گرفته است.اینجوامع بشدت درحال شهری شدن هستند، بیشتر مردم در شهرها زندگی میکنند تا روستاها. شهرنشینی هم تعدادی نیاز به وجود می آورد و حقوق شهروندی ایجاد میکند. به علاوه، این کشورها به درجه ی بالایی، جمعیت جوان دارند وهمین ها هم در شهرها زندگی میکنند و بالاخره این که در دو دهه گذشته یک انقلاب آموزشی و یک انفجار آموزشی در این کشورها به وجود آمده است، یعنی مدارس و دانشگاه های مختلفی دایر شده که در هر سال هزاران نفر از این دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند، اما زمانی که وارد بازار کار میشوند شغلی را که می خواهند را به دست نمی آورند.
نتیجه این میشود که در این کشورها هزاران نفر تحصیل کرده، بیکار وجود دارد و این یک چالش جدید است، این وضعیت یک طبقه جدید به نام"طبقه متوسط فقیر” به وجود میآورد که همین ها مهم ترین بازیگران این نوع انقلابها هستند.(Bayat 2010)
مشارکت سیاسی جوانان، که البته ناکافی است، نشان دهنده ی یک تغییر برجسته در سطوح سیاسی و اجتماعی می باشد. در حیطه ی اجتماعی این نسل تحصیل کرده تر از نسل قبلی است، این نسل همچنین دارای نرخ زاد و ولد کمتر و به طور ضمنی پایبندتر به یکسان بودن حقوق جنسیتها میباشد.
حکومتهای عربی، حکوتهای استبدادی و فردی توام با فساد گسترده و به طور خلاصه حکوتهای غیر دموکراتیک اند و لذا فاقد خصوصیات حیاتی و مهمی چون آزادی و لوازم آن، شفافیت پاسخگویی و مشارکت سیاسی حقیقی اند. همچنین در این کشور ها نهادهای جامعه ی مدنی عمدتاً بسیار ضعیف اند.اغلب این حکومتها به صورت تک حزبی اداره میشدند و حکومت گران کوشیده اند با توسل به انواع ترفندها ، مانع ظهور و قدرت گیری سازمان های غیر حکومتی و مستقل شوند زیرا این امر به معنای قبول نقد حکومت و افشای عیوب آن میبود. اگر نقاط فوق را در نظر داشته باشیم، جای تعجب نخواهد بود که انتظار اعتراض و مخالفت داشته باشیم. اما ابزار مخالفت تنها بر بستر عینی و مشکلات صورت نمیگیرد بلکه به لحاظ ذهنی (راه حل مشکلات) هم باید زمینه های آن مهیا باشد.فساد گسترده باعث فقر و فلاکت میشود و از رشد و توسعه ممانعت به عمل آورده و عقب افتادگی پروژه ها را پیش می آورد؛ شکاف طبقاتی و نارضایتی هم از اثرات فساد گسترده است. امری که به جز معدود کشور های مرفه و کم جمعیت و با درآمد نفتی بسیار بالا، در اغلب مناطق جهان عرب مشهود است. فقدان آزادی موجب نارضایتی طبقات تحصیل کرده و بیکار میشود و آرزوی مشارکت سیاسی افرادی را که آصف بیات “طبقه متوسط فقیر” میخواند ناکام میگذارد؛ طبقه ای که از اوضاع طبقات متوسط در دیگر نقاط جهان مطلع است و با اتکا به تکنولوژی های جدید اطلاع رسانی و ارتباطاتی و مهم تر از همه اینترنت، می تواند حال و روزخود را با دیگر نقاط جهان مقایسه کند(از همین روست که این انقلاب ها را، جنبش ها و انقلاب های توییتری و فیسبوکی خوانده اند)وحکومت خویش راعامل اصلی مشکلات وعقب ماندگی و … به حساب آورد.(قاسمی،۹:۱۳۹۲)
در میان کشور های تحت تاثیر این جنبش ها در خاورمیانه، کشور تونس که آغازگر این تحولات و در مرحله بعد کشور مصر می باشد. این کشورها به دلیل دارا بودن نظامهای آموزشی پیشرفته و کارآمدی اقتصادی و نیز به عنوان مرکز ثقل اندیشه های سیاسی و مذهبی در جهان عرب می باشند و به همین دلایل تحولات این دو کشور در خاورمیانه از برجستگی بالایی برخوردار میباشد.
با این حال با بررسی حوادث منطقه عرب و به ویژه دو کشور تونس و مصر به عنوان خاستگاه این جنبش ها، این سوال به ذهن متبادر می شود که ماهیت این تحولات و قیام های مردمی در منطقه ی عربی چیست؟ آیا تفاوتی بین تحولات سیاسی- اجتماعی روی داده در دو کشور تونس و مصر وجود دارد؟ و همچنین کدام یک از نظریات موجود درباره تحلیل انقلاب ها و جنبش ها توانایی تبیین این پدیده را دارد؟
۱-۳اهمیت و ضرورت تحقیق
فهم جنبشهای اجتماعی اکنون به جزیی پایدار و اساسی از علوم اجتماعی تبدیل گردیده است. همانند علوم اجتماعی که محصول تکامل نهاد های مدرن اند،جنبش های اجتماعینیز محصول فرعی گسترش مدرنیته اند.ایده «جنبش اجتماعی» مانند سایر مفاهیم علوم اجتماعی بخشی از واقعیت را توصیف نمیکند بلکه شیوه ی برساختن واقعیت اجتماعی است. ( تورن،۶۹:۱۳۸۶)
در کشور هایی که حکومت هایی مردم سالار دارند، جنبش های اجتماعی از عوامل پیشرفت نظام و توجه بیشتر آن به مشکلات اجتماعی و سیاسی میشوند که در نهایت، به بهبود عملکرد آن نظام و حتی گاه به تغییر سیاست ها و نخبگان می انجامد. در مقابل کشورهایی که تحت حکمرانی غیر مردم سالار بوده وحاکمانی دیکتاتور بر مسند قدرت باشند، قیام ها و جنبشهای اجتماعی سبب گسترش و تعمیق بیشتر بحران های نظام خواهد شد، زیرا این نظام ها به دلیل دارا بودن ساختار غیر دموکراتیک، از پاسخگویی به مطالبات و خواسته های معترضان ناتوان خواهند بود. چنین نظامی گاه به جنبه هایی از مطالبات اجتماعی مردم با ایجاد تغییراتی در نوع رابطه نظام با معترضان پاسخ میگوید.
همچنین گاه در جهت عدم پاسخگویی به مطالبات مردم و یا ناتوانی در پاسخگویی اقناع کننده به معترضان، تلاش میکند به جنبه ای از خواسته ها پاسخ دهد و جنبه های متعدد دیگر را پاسخ نداده و یا رد کند و در مجموع نمیتواند از این مطالبات برای پیشرفت مردم سالارانه و گشایش سیاسی بهره گیرد.
جنبشهای اجتماعی خاورمیانه و کشورهای عربی نیز، پاسخ به انباشت مطالبات و بحران های طولانی مدت در این کشور ها میباشد. بحران اقتصادی و معیشتی که ناشی از سوء مدیریت نخبگان حاکم بوده و در دراز مدت، منجر به پیدایش طبقه ای فقیر و تهی دست و حاشیه نشین شده است، میتواند به همراه سایر عناصر بحران، که همان بحران هویت، بحران مشروعیت و بحران فرهنگی و … است، زمینه ساز شکل گیری این جنبشها باشد. تعداد قابل توجهی از کشور های عربی از جمله تونس و مصر در زمینه ی سیاست داخلی با مشکل انسداد کامل سیاسی، عدم گردش ادواری قدرت و در یک کلمه حکومت های استبدادی و شبه مطلقه مواجه بوده اند (بحران مشروعیت).
در زمینه سیاست خارجی نیز این حکومتها وابستگی بسیار بالایی به قدرت های خارجی داشته و در حقیقت، منافع ملی کشور ها وملت هایشان را نمایندگی نمیکرده اند، وضعیتی که باعث تحقیر جدی و از بین رفتن عزت و کرامت ملت ها شده است (جنبه ای از بحران عمومی تر هویت).
این کشور ها در زمینه اقتصادی و مدیریتی نیز با مشکلاتی جدی روبهرو بوده و حکومت های آنها نتوانسته اند یک الگوی نسبتاً موفق در زمینه ی مدیریت و اقتصاد به ملت های خود ارائه دهند (بحران کارآمدی).
وقتی این گونه بحران های تودرتو، متراکم و انباشته میشود و این امر در طی یک دوران طولانی صورت میگیرد، به دنبال فرصتی است تا خود را به صورت انفجاری نشان دهد. بر این اساس، هرگاه دستاورد های گروه فاقد امتیاز و تهی دستان در جوامع جهان سوم توسط قدرت سیاسی تهدید شود، آن ها از طریق اقدامات مستقیم به حرکت های آشکار و جمعی دست میزنند که میتواند نمودی سیاسی پیدا کند.
از آنجا که بسیاری از تحلیل گران،اعتراض مردمی در جهان عرب را به ناکار آمدی و پاسخگو نبودن دولت ها نسبت داده اند، بررسی نحوه تکوین دولت مدرن در این منطقه و ویژگی های آن از یک سو و عملکرد و رفتار دولت های اقتدارگرا با مردم از سویی دیگر، میتواند ما را در رسیدن به سر منزل مقصود و شناختن ماهیت دولت در خاورمیانه یاری رساند. بنابراین، هدف، در واقع، تعیین نوع و ماهیت این جنبش ها و نیز امکانات و توانایی های آنها و در صورت امکان پیش بینی آینده این جنبش ها است. مسئله مهم دیگر آن است که آیا آنچه در کشور های مختلف خاورمیانه و خصوصا تونس و مصر رخ میدهد از جنس و ماهیت یکسانی برخوردار میباشند یا اینکه با انواع متفاوتی از جنبش های اجتماعی در خاورمیانه مواجه ایم؟
این پژوهش به لحاظ نظری در چهار چوب سیاستهای مقایسه ای(بین دو کشور تونس و مصر)وجامعه شناسی انقلابها جای میگیرد و تا کنون کتاب یا مقاله مستقل علمی در خصوص آن به چاپ نرسیده است.
۱-۴اهداف تحقیق
دراین تحقیق، با توجه به درجه ی اهمیت دو کشور تونس و مصر در تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا،هدف کلی که انجام این تحقیق را ضرورت می بخشد عبارت است از:
مقایسه ی تحولات سیاسی-اجتماعی تونس و مصر در سال های ۹۱-۹۰ و علل مشهود بودن تحولات در این کشورها.
همچنین اهداف جزوی که ضرورت انجام این تحقیق را محقق می سازند عبارتند از:
-دست یابی به علل تفاوت تحولات سیاسی-اجتماعی تونس و مصر
-تعیین دلایل مشهود بودن تحولات در دو کشور تونس و مصر
-دست یابی به انگیزه های سیاسی مردم در تحولات این کشورها
-دست یابی به انگیزه های اجتماعی مردم در تحولات این کشورها
فصل دوم:ادبیات و مبانی نظری

        1. مفهوم و تاریخچه موضوع

        1. پیشینه نظری
        1. پیشینه تجربی
        1. چهار چوب نظری
        1. مدل تحلیلی
        1. سوالات و فرضیات پژوهشی

       

۲-۱ مفهوم و تاریخچه موضوع
۲-۱-۱ تعاریف مفاهیم
۲-۱-۱-۱جنبش اجتماعی
جنبش اجتماعی در اصطلاح دانش جامعه شناسی، هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تامین هدف اصلی از طریق عمل جمعی خارجاز حوزه ی نهاد های رسمی است. (aporta,2006:1، به نقل از اقارب پرست ) اندازه جنبش اجتماعی بستگی به تعداد اعضای آن جنبش دارد؛ جنبش های اجتماعی کوچک، جنبش هایی هستند که اعضای آن ها کمتر از ۱۰۰ نفر است. جنبش های اجتماعی بزرگ، جنبش هایی هستند که هزاران یا میلیون ها نفر را در برمیگیرند. بعضی از جنبش ها در چارچوب قوانین جوامعی فعالیت میکنند که در آن حضور دارند؛ درحالیکه جنبش های دیگر به صورت گروه های غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت میکنند. این جنبش ها، مبارزه ای کمتر سازمان یافته اما مداوم در حمایت از یک هدف اجتماعی است که نوعاً برای انجام یا برای بازداشتن از انجام تغییرات در ساختار یا نظام ارزش های جامعه پدید می آید. گرچه جنبش های اجتماعی از نظر حجم و گستره متفاوت هستند، اما همه آن ها خصلتی جمعی دارند، یعنی اینکه نتیجه گردهمایی کمابیش همزمان گروه هایی از مردم هستند که روابطشان نه از طریق قواعد و رویه های رسمی بلکه عمدتا ً از طریق داشتن چشم انداز خاصی درباره جامعه تعریف میشود.
۲-۱-۱-۲ تقسیم بندی جنبش های اجتماعی
به طور کلی میتوان هشت نوع جنبش اجتماعی را برشمرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...