۵٫ ضرورت دارد که دیدگاه ها، نظرات و تجربیات معلمان از طریق نشریات تخصصی به گوش مسئولان و معلمان دیگر برسد تا به نوعی احساس کنند در دگرگونی و تغییر نظام آموزشی نقش دارند.

۶٫ لازمه تداوم نوآوری، تغییراتی بنیادی در شیوه های تصمیم گیری است. واحدهای تصمیم گیری در نظام اموزشی، نوآوری هایی ایجاد می‌کنند و معلمان آن ها را می‌پذیرند در حالی که به نتایج آن باور ندارند. بدون پذیرش اختیاری نوآوری، ایجاد تغییر بسیار ناپایدار است. برای اینکه تصمیم جدیدی به مرحله عمل درآید،زمان لازم است اما بیشتر مواقع در این مورد غفلت می شود.

۷٫ انجمنهای علمی،‌گردهمایی‌ها و همایشها در توسعه،گرایش ها و بینشهای آموزشی بسیار اهمیت دارند.

۸٫ راه های ارتباطی مناسب در نظام آموزشی می‌توانند کمک کنند که معلمان، نوآوری ها را باور کنند. یکی از این راه های مناسب، ارتباطات فردی و خصوصی در اشاعه نوآوری هاست.

۹٫ استفاده از کارشناس ارتباط به عنوان مشاور، در اشاعه نوآوری های آموزشی ، ضروری است.

” کوزما ” نیزدرمقاله‌ای‌تحقیقی با عنوان «فناوری، نوآوری و تغییرات آموزشی؛ یک چشم انداز جهانی» را در کنفرانس فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش در سال ۲۰۰۲ ارائه داد. وی در این مطالعه با اشاره مختصر به اجرای پروژه «ماژول ۲» می‌گوید: برنامه ماژول ۲، افزایش تعداد کامپیوترها در مدارس، افزایش دسترسی به اینترنت و تغییر در پارادیم های تعلیم و تربیت بوده است. وی استفاده از فناوری را در اشاعه و به کار گیری نوآوری مورد تأکید قرار می‌دهد و معتقد است برای ایجاد تغییر لازم است نوآوری را پشتیبانی نمود. همچنین در این گزارش آمده است، در کشورهای مورد مطالعه از اصلاحات آموزشی و پتانسیل فناوری اطلاعات و ارتباطات برای توسعه نوآوری آموزشی و پیشرفت دانش آموزان حمایت می شود. سیاست‌گذاری های ملی و محلی چشم اندازهای کلی و خاص و نیز برنامه های حمایت از نوآوری با بهره گرفتن از فناوری را نیز تهیه کرده‌اند. همچنین گزارش ها درباره فناوری اطلاعات و فعالیت های کلاسی حاکی از به کارگیری این ابزار برای اجرای تحقیقات گروهی دانش آموزان، مدیریت اطلاعات از سوی معلمان و دانش آموزان و توسعه ارتباطات بیرونی و اشاعه نوآوری دارد (امام جمعه، ۱۳۸۴).

‌در مورد به کارگیری نوآوری به گفته ریچ (۱۹۸۱)، پژوهشگرانی که در زمینه به کارگیری نوآوری فعالیت می‌کنند، به دنبال اندازه گیری میزان جمع‌ آوری اطلاعات مربوط به نوآوری، پردازش و بهره برداری از آن ها هستند. پردازش اطلاعات مربوط به نوآوری و امتحان روایی و پایایی آن ها‌ است. در فرایند به کارگیری نوآوری ممکن است پذیرش یا رد آن را به دنبال داشته باشد. پژوهشگرانی که به مطالعه به کارگیری دانش می پردازند، ممکن است به علت بروز تغییرات منظم در افراد، سازمان ها و جوامع توجه نمایند. آن ها همچنین ممکن است به استفاده کاربردی، استفاده ادراکی، استفاده تطبیقی، استفاده انتخابی، استفاده نابهنگام، عدم استفاده، توقف در استفاده و استفاده نادرست توجه کنند.

مورین دابینز و همکارانش با بهره گرفتن از مدل راجرز در سال ۲۰۰۲ “چارچوبی را به منظور اشاعه و به کارگیری نوآوری برای اعمال سیاست های بهداشتی – مراقبتی” ارائه دادند. این چارچوب نشان می‌دهد که فرایند به کارگیری نوآوری در تصمیم گیری های بهداشتی – مراقبتی تحت تاثیر ویژگی های مختلفی قرار می‌گیرد که به فرد، سازمان، محیط مربوط می‌شوند. این چارچوب همچنین روابط پیچیده به کارگیری نوآوری را با بهره گرفتن از پنج مرحله نوآوری راجرز نشان می‌دهد. این مراحل عبارتند از: دانش، ترغیب، تصمیم، اجرا و تأیید. اگرچه این چارچوب به صورت خطی نمایش داده می شود، ولی باید به خاطر داشت که فرایند اتخاذ نوآوری به صورت خطی رخ نمی دهد (به نقل از ملایی نژاد، ۱۳۸۵).

در پژوهش دیگری که توسط سو هریس و آلیسون کینگتون با عنوان استفاده از ” فناوری اطلاعات و ارتباطات در کلاس های درس نوین” که در مدارس این کشور در سال ۲۰۰۲ انجام شد، اشاره می شود که در اجرای موفقیت آمیز نوآوری ها در این مدارس عوامل متعددی سهیم هستند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

– تجربه قبلی با نوآوری (هم با فناوری و هم بدون آن)

– حمایت مدیریت ارشد، نه تنها برای اجرای شیوه های جدید بلکه برای پرداختن به مشکلات مالی احتمالی

– حضور تعداد زیادی از کارکنان آموزشی مدرسه به گونه ای که فرهنگ حاکم بر مدرسه به صورت مشارکتی و حمایت متقابل گردد.

– تمایل به انجام ریسک ‌و اقدام به انجام کارهایی که میزان موفقیت آن ها مشخص نیست(امام جمعه،۱۳۸۴).

تحقیقات اندکی با موضوع نوآوری آموزشی در ایران به اجرا درآمده است. حسنی (۱۳۸۵)، در مقاله علمی – پژوهشی خود با عنوان الگویی برای اشاعه نوآوری در نظام آموزش و پرورش ایران معتقد است در بررسی سیر تحول نظام جدید آموزش و پرورش ایران، نوآوری ها به روش بخشنامه ای و دستوری بر بدنه نظام آموزشی تحمیل شده اند. لذا در موارد زیادی میزان موفقیت نوآوری در ورود به مدرسه، کلاس و فرایند یاددهی – یادگیری دانش آموزان کم بوده و گاهی هم با شکست مواجه شده است. در این تحقیق به الگوی رایج در انتخاب،اشاعه وبه کارگیری نوآوری درنظام آموزشی ایران اشاره شده و چهارمرحله را درآن تشخیص می‌دهد:

۱٫ انتخاب و گزینش نوآوری (تصمیم گیری)

۲٫ تبدیل نوآوری به دستور العمل یا شیوه نامه (انطباق با تشکیلات)

۳٫ ارسال و ابلاغ دستورالعمل (ارتباط با سطوح زیردست)

۴٫ اجرا توسط زیردستان

این الگو با توجه به تمرکز شدید در تصمیم گیری شبیه نصب کردن یک قطعه مکانیکی در یک سیستم مادی یا خط تولید یک کارخانه است. در این الگو، تصمیم گیرندگان مشخص می‌کنند که چه چیزی باید تغییر کند و مجریان نقش چندانی در تصمیم گیری ها ندارند. وی این الگو را الگویی مکانیکی و به نقل از کایزر آن را ناقص و نامناسب برای نظام آموزشی می‌داند.

حسنی در این تحقیق الگویی “تقاضا مدار” برای اشاعه نوآوری در نظام آموزشی ارائه می‌دهد. این الگو ضمن توجه به شرایط اجتماعی انتشار نوآوری ها و ارائه معیارها و شرایطی برای اجرای آن ها در مدرسه، بنیاد پذیرش و اجرای نوآوری را بر تصمیم گیری گروهی در مدرسه بنا می نهد که مراحل زیر را شامل می‌شوند:

“تولید نوآوری، اصلاح و متناسب سازی، انتشار و اطلاع رسانی، پذیرش، ایجاد آمادگی و تقاضا، بررسی تقاضای مدرسه، پشتیبانی از مدارس متقاضی اجرای نوآوری و بازخورد اصلاح” . وی در ادامه می‌گوید: بهبود در نظام آموزشی مستلزم تحول است و در روند تحول حداقل دو مرحله متمایز قابل تشخیص است؛ نخست، طراحی نوآوری مناسب یعنی تولیدودوم جایگزین کردن نوآوری‌های تولید شده با الگوهای قدیمی یعنی اشاعه.

حسنی معتقد است این الگو از منظر فلسفی بر اراده و اختیار آدمی استوار است و با راهبرد اساسی در مدیریت نظام آموزشی یعنی حرکت به سوی تمرکز زدایی، به ویژه مدیریت مدرسه محور، تناسب و هماهنگی نسبی دارد، زیرا در این الگو اساس پذیرش نوآوری و کاربست آن،تصمیم مدرسه و اولیای آن است(حسنی، ۱۳۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...